احمد بن محمد بن خالد برقى ـكه معاصر و راوى آن حضرت است مى گويد: عبدالعظيم در حال خوف و فرار از خليفه، وارد شهر رى گرديد و در سرداب منزل يكى از شيعيان ساكن شد. وى در آن زيرزمين ـكه مخفيگاه او بود، روزها روزه دار بود و شبها به نماز مى پرداخت.[6] در وصف پارسايان آمده است: كانُوا قَلِيلاً مِنَ اللَّيْلِ ما يَهْجَعُونَ وَ بِالأَسْحارِ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ؛[7] اندكى از شب را مى خوابند و در سحرگاهان به دعا و استغفار مى پردازند. مرحوم رازى مى نويسد: در عبادت آن حضرت رسيده است كه در مدت عمرش بيشتر روزها، بلكه غالب ايام را روزه و شبها را به عبادت و نيايش خداوند متعال مى گذرانيده است.[8]
عبوديت و بندگى
برنامه هاى عبادى مثل نماز و روزه و دعا و زيارت، همه براى ايجاد روحِ بندگى و كوبيدن خودپرستى است كه سرلوحه دعوت همه انبيا و از بزرگ ترين مدالهاى افتخارى است كه قرآن كريم به پيامبر خاتم مى دهد: وَ لَقَدْ بَعَثْنا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطّاغُوتَ.[9] همچنين پيامبر اكرم(ص) را با عنوانهايى نظير «عبده»[10] مى ستايد! زيرا عبوديت و فناى در اراده خدا، سكوى پرستش به ملكوت معنويت است و نقطه مقابل آن ـكه خودپرستى است بزرگ ترين مانع صراط مستقيم و يكى از مهم ترين مشخصه هاى گمراهان است؛ همان گونه كه ابليس گويد: «أَنَا خَيْر مِنْهُ»؛[11] من بهتر از آدمم، پس نبايد من سجده كنم». قارون نيز گويد: «إِنَّما أُوتِيتُهُ عَلى عِلْمٍ عِنْدِي؛[12] اين ثروت را تنها به دليل دانش اقتصادى خودم، به دست آوردم، پس چرا زكاتش را بدهم.» و فرعون هم فرياد برمى زند: «أَنَا رَبُّكُمُ الأَعْلى؛[13] من برترين پروردگار شمايم». حضرت عبدالعظيم ـكه دريايى از علم است در برابر اقيانوس بى كران عصمت، خود را از قطره اى كمتر مى بيند و با اتصال به ولايت، از حضرت امام هادى(ع) درخواست عرضِ ايمان دارد تا انديشه و عقايد خويش را در برابر آينه عصمت و حقيقت محك زند، اگر مورد رضايت خدا بود، بر آن ثابت قدم بماند و اگر احياناً چيزى جز آنچه خدا مى خواهد در عقايدش بود، كنار بگذارد. عجيب آنكه تمامى معتقداتش مطابق حقّ و بى اعوجاج بوده و امام(ع) او را تشويق فرموده است.[14] نيز حضرت عبدالعظيم تفسير آيه شريفه: «الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ؛[15] به بندگان خودم مژده بده، كسانى كه سخن را مى شنوند و از بهترينش پيروى مى كنند» را از امام صادق(ع) چنين نقل مى كند: هم المسَّلّمون ل آلِ محمّد، الذين إذا سمِعوا الحديث لم يزيدوا فيه و لم ينقصوا منه، جاؤوا به كما سمعوه؛ مصداق بارز اين آيه شريفه، كسانى هستند كه از هر جهت تسليم آل محمدند(ع)، همان كسانى كه به هنگام استماع حديثِ معصوم(ع) بر آن نمى افزايندو از آن نمى كاهند و همان گونه كه دريافت كرده اند به ديگران مى رسانند. نمونه ديگرى از مسند حضرت عبدالعظيم در اين زمينه، بسيار گويا و زيباست. وى از امام جواد(ع) و او از پدر بزرگوارش از امام كاظم(ع) نقل مى كند: عمرو بن عبيد نزد پدرم حضرت صادق(ع) آمد، پس از سلام و نشستن، آيه شريفه:«الَّذِينَ يَجْتَنِبُونَ كَبائِرَ الإًِِثْمِ وَ الْفَواحِشَ[16] را تلاوت كرد و ساكت شد. حضرت پرسيد: «چرا ساكتى؟» عرض كرد: دوست دارم گناهان كبيره را از كتاب خداى عزيز و جليل بشناسم. آن گاه امام(ع) فرمود: «آرى اى عمرو، بزرگ ترين گناهان كبيره، شريك قرار دادن براى خداست، كه مى فرمايد:«مَنْ يُشْرِكْ بِاللّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللّهُ عَلَيْهِ الْجَنَّةَ؛[17] هركه براى خدا شريك قرار دهد، بهشت را براى او ممنوع و حرام مى كند». آن گاه ساير گناهان كبيره را با شاهدى از قرآن به او معرفى فرمود. در پايان روايت آمده است: «فَخَرج عمرو و له صراخ من بكائه و هو يقول: هلك من قال برأيه و نازعكم فى الفضل و العلم؛ يعنى عمرو از منزل امام با فرياد و گريه بيرون شد و مى گفت: نابود است هر كه از پيش خود عقيده اى برگزيند و در فضل و علم با شما درافتد». منظورش مكتبها و فرقه هاى انحرافى است كه همواره بر محور خودخواهى بوده و هست. نيز از امام باقر(ع) در تفسير آيه شريفه: «كذَّبُوا بِ آياتِنا كُلِّها»،[18] چنين نقل مى كند: يعنى الأوصياء كلّهم؛[19] منظور از تكذيب آيات خدا، نپذيرفتن اولياى خداست، تمامى آنان.