اين متفكر اسلامي در مورد رمزهاي اين حروف مقطعه به 11مورد اشاره كرده است. 1- اين حروف از متشابهات قرآن است كه خداي سبحان علم به آنرابه خود اختصاص داده و خداوند در قرآن به آن اشاره فرموده است (13). 2- هر يك از اين حروف نام سورهاي است كه در آغاز آن آمده است. 3- اين حروف اسمائي هستند براي مجموع قرآن. 4- مراد از اين حروف اين است كه اسماء خداي تعالي دلالتكنند.مثلا معناي (الف،لام،ميم)اين است كه انا الله اعلم ، من اللهم ميدانم و معناي (الف،لام،ميم،راء)اين است كه انا الله اعلم و اري ، من اللهم ميدانم و ميبينم و معناي(الف،لام،ميم،صاد) اين است كه انا الله اعلم و افصل ، من كهاللهم ميدانم و جداكنندهِ حق از باطلم ، و در حروف (كاف،ها،يا،عين،صاد)كاف از كافي و هاء از هادي و ياء از حكيم و عين از عليم و صاد از صادق گرفته شده است. (اين مطلب از ابن عباس نيز روايت شده).مرحوم طبرسي در توضيح ادله خود ميگويد: حروفي كه از اسماء خدا گرفته شده طرز قرار گرفته شدنش مختلفاست، بعضي از حروف از اول نام خدا گرفته شده، مانند كاف كه از كافي ، و بعضي از وسط گرفته شده، مانند ياء از حكيم است، بعضي از آخر گرفته شده، مانند ميم كه از علم گرفته شده 5- اين حروف اسمائي از خداست اما مقطعه و بريده، كه اگر ازمردم كسي بتواند آنها را آنطور كه بايد تركيب كند، باسم اعظم خدا دستيافته، همانطور كه ميبينيد از نام سه سوره الم و حم و سوره ن ،اگر تركيب شود الرحمان درست ميشود. همچنين ساير حروف، چيزي كه هست ماانسانها قادر به تركيب آن نيستيم.(اين معنا نيز از سعيدبن جبير نيز روايتشده). 6- اين حروف سوگندهايي است كه خداي تعالي خورده، و كانهخداوند باين حروف سوگند ميخورد بر اينكه قرآن كلام اوست، و اصولا حروف الف باء داراي شرافتي هستند، چون با همين حروف است كه كتبآسماني و اسماء حسناي خدا و صفات عاليه او و ريشه لغتهاي امتهاي مختلف درستميشود. 7- اين حروف اشاراتي است به نعمتهاي خدا و بلاهاي او و مدتزندگي اقوام و عمر و اجلشان. 8- مراد ازاين حروف، اين است كه اشاره كند به اينكه امتاسلام تا آخر دهر باقي ميماند، ومنقرض نميشود. حساب عمل هم كه نوعيمحاسبه است بر اين معنا دلالت دارد. 9- مراد از اين حروف همان حروف الفباء است. چيزي كه هست با ذكرنام بعضي از آنها،از ذكر بقيه بي نياز بود، درحقيقت خواسته بفرمايد: اينقرآن از الفباء تركيب شدهاست. 10- اين حروف به منظور ساكت كردن كفار در ابتداي سورهها قرار گرفته، چون مشركين بهيكديگر سفارش ميكردند مبادا به قرآن گوش دهيد، و هر جا كسي قرآن ميخواند،سر و صدا بلند كنيد تا صوت قرآن در بين صوتهاي نامربوط گم شود ، قرآناين جريان را در آيه (...لا تسمعوا لهذا القران و الغوا فيهلعلكمتغلبون)(14) حكايت فرموده، و گاهي مي شد كه در هنگام شنيدن صوت قرآن سوتميزدند، وبسا ميشد كف ميزدند، و يا صداهاي دسته جمعي درميآوردند، تااينكهبر رسول خدا(ص) اين حروف نازل شد، تا آن رجالهها را ساكت كند، چون وقتي اين حروف را ميشنيدند، به نظرشان عجيب و غريب ميآمد،و به آن گوش فرا داده و دربارهاش فكر ميكردند، وهمين اشتغالشان به آنحروف از جار و جنجال بازشان ميداشت، و در نتيجه صداي قرآن به گوششان ميرسيد. 11- اين حروف از قبيل شمردن حروف الفباء است، ميخواهد بفهماند،اين قراني كه تمامي شما مردم عرب را از آوردن مثلش عاجز كرده، از جنسهمين حروفي است كه روزمره با آن محاوره و گفتگو ميكنيد، و اگر در چند جا وچند سوره اين حروف تكرار شده، براي اين بوده كه همه جا محكمي برهان رابه رخ كفار بكشد.