نگرشی درون دینی بر جامعیت قرآن و اسلام نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نگرشی درون دینی بر جامعیت قرآن و اسلام - نسخه متنی

اعظم پرچم

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نگرشي درون ديني بر جامعيت قرآن و اسلام

دكتر اعظم پرچم


























جامعيت دين اسلام

الف- تبيان بودن قرآن





ب- جهاني بودن قرآن





ج- جاودانگي قرآن





جامعيت قرآن در روايات

پژوهش هاي مربوط به تاريخ و فرهنگ بشري، گوياي اين حقيقت است كه بشر هيچ گاه بدون دين زندگي نكرده و همواره در جستجوي اين راز بزرگ هستي تلاش مي كرده، گاهي مي توانسته جلوه اي از حقيقت آن را درك كند و زماني به بيراهه مي رفته و اصل آن را انكار مي كرده است؛ همچنين با رشد و تعالي افكار و استعدادهاي انساني، دين در معرض سوالاتي قرار مي گرفته است از جمله اين كه: در صورت تكامل و پرورش خرد و عقل، كارآيي و كاربرد دين چيست؟ آيا دين آموزه هايي قابل اجرا در تمامي نسل ها و جوامع دنيا دارد؟ دين، اصولاً به بيان چه اموري مي پردازد و پاسخگوي كداميك از خواسته ها و نيازهاي بشري است؟ آيا دين همه ابعاد حيات فردي و اجتماعي انسان را در بر مي گيرد؟





در اين مقاله مقصود از دين، دين آسماني و حق است كه در طول تاريخ از جانب خداوند توسط پيامبران به بشر عرضه شده است، نه اين كه قابل اطلاق به هر گونه برداشت و فهم از دين باشد.

در پاسخ به پرسش هاي طرح شده بايد گفت دين توحيدي داراي جامعيت است و همه اديان آسماني كه از جانب خداوند نازل گرديده اند قبل از اين كه دستخوش تحريف و تغيير قرار گيرند، داراي ويژگي جامعيت در زمانه خود بودند. شرايع پيش از اسلام، علاوه بر جامعيت، از كمال نسبي نيز برخوردار بوده اند ولي شريعت اسلام داراي جامعيت و كمال نهايي است. از همين رو، شريعت پاياني، جاوداني است.

مقصود از جامعيت دين، اين نيست كه همه مسايل نظري و عملي مربوط به زندگي مادي و معنوي انسان و همه مسايل خُرد و كلان زندگي انساني و پديده هاي طبيعي توسط پيامبران الهي بيان شده باشد و انسان با مطالعه كتب آسماني از هر گونه جستجو و تحقيق در شناخت آفرينش خويش و هستي بي نياز شود. دين براي اين نيامده كه عقل و انديشه آدمي را تعطيل كند و او را از هر گونه كوشش فكري و تلاش معرفت جويانه باز دارد، نيامده كه وحي را به جاي عقل و حس قرار دهد.

شرايع پيش از اسلام، علاوه بر جامعيت، از كمال نسبي نيز برخوردار بوده اند ولي شريعت اسلام داراي جامعيت و كمال نهايي است. از همين رو، شريعت پاياني، جاوداني است.

بلكه مي خواهد افق هايي از حقايق را كه از دسترس عقل و حس بيرون است، براي انسان روشن كند؛ از اين جهت، وحي مكمل عقل و حس است. هدف و مقصود وحي و دين اين است كه انسان را به سمت كمال واقعي و همه جانبه اش هدايت كند و متناسب با اين هدف و رسالت در سرنوشت حيات مادي و معنوي انسان دخالت دارد، ولي هرگز جايگزين علوم و دانش هاي بشر نمي شود.

در بحث از قلمرو و محدوده دين، نظرات برخي از علما را مطرح مي نماييم:

علامه طباطبايي در تعريف دين مي گويد: آن، روش مخصوصي است در زندگي كه صلاح دنيا را به طوري كه موافق كمال اخروي و حيات دائمي حقيقي باشد، تامين مي نمايد سپس در شريعت بايد قانون هايي وجود داشته باشد كه روش زندگاني را به اندازه احتياج روشن سازد. (1)

وي در تفسير آيه 213 سوره بقره مسايل و اموري را در شناسايي دين طرح مي كند كه براساس آنها انسان، موجودي اجتماعي و استخدام كننده است و همين عامل، موجب اختلاف در تمام شئون حيات بشر مي شود. طبيعت انسان برطرف كننده اختلاف نيست. همچنين عقل بشر نمي تواند او را به كمال و سعادت دعوت كند؛ از اين رو، ضروري است كه پروردگار به طور غير طبيعي، انسان را به راه رسيدن به كمال مطلوب رهنمون شود و قوانين و مقرراتي وضع كند كه با نظام آفرينش انسان هماهنگ باشد.(2)

وي همچنين درباره هدف اصلي دين مي فرمايد: حقيقت دين، تعديل اجتماع انسان در مسير حياتي آن است و به تبع، تعديل حياتي يك فرد را هم در بردارد. دين، اجتماع انساني را در راه فطرت و آفرينش وارد ساخته و موهبت حرّيت و سعادت فطري را- چنان كه مقتضي عدل است- به آن مي بخشد؛ همچنين به يك فرد حرّيت مطلقه داده، آن چنان كه فكر و اراده اش او را رهبري مي كند، و تا جايي كه به حيات اجتماع ضرري نرساند. در انتفاع بردن از جهات حيات، او را آزاد مي گذارد. (3)

استاد مطهري دين را جامع و كامل مي داند و همين امر را رمز ختم نبوت تلقي مي كند: اسلام به واسطه كمال و كليّت و تماميّت و جامعيتش به نبوت تشريعي پايان داده است. (4)

ايشان در جايي ديگر مي نويسند: اگر اسلام به برخي از عوامل موثر و حاكم بر زندگي انسان توجه نمي كرد و فقط براي برخي از ابعاد زندگي بشر به وضع قانون مي پرداخت، ديگر دين متعادل نمي بود. با اين بيان، لازمه متعادل بودن اسلام، جامعيت آن است. (5)

استاد شهيد رمز خاتميت و جاودانگي اسلام را هماهنگي با فطرت انسان مي داند. از نظر ايشان، اسلام طرحي است كلي و جامع و همه جانبه و معتدل و متعادل، حاوي همه طرح هاي جزئي و كارآمد.(6)

از آنجا كه دين و فطرت هر دو از پديده هاي الهي هستند، با يكديگر هماهنگي و تفاهم دارند؛ همچنين مقتضاي فطرت آدمي و فطري بودن دين الهي، اين است كه دين از جامعيت برخوردار باشد و مقتضاي دين فطري اين است كه نه تنها قوا و نيروهاي مختلف وجودي انسان ملغي نگردد، بلكه در برنامه دين، تعديل شده و حق هر يك ادا شود.

جامعيت دين اسلام

قرآن كريم در آيات خويش بر جامعيت خود تاكيد كرده است. برخي از آيات با اشاره به تبيان بودن قرآن، بر تفصيل دار بودن هر چيزي در قرآن تاكيد مي كند؛ برخي ديگر اسلام را دين جهاني معرفي مي كند و بعضي نيز دستورات قرآن را جاوداني و كامل مي داند.

الف- تبيان بودن قرآن

... و نزّلناعليك الكتاب تبياناً لكل شيء و هدي و رحمة و بشري للمسلمين... ؛ و اين كتاب را كه روشنگر هر چيزي است و براي مسلمانان رهنمود و رحمت و بشارتگري است، بر تو نازل كرديم. ( نحل/ 89)

... ما كان حديثاً يفتري ولكن تصديق الذي بين يديه و تفصيل كل شيء و هدي و رحمة لقوم يومنون... ؛ سخني نيست كه به دروغ ساخته شده باشد، بلكه تصديق آنچه از كتاب هايي است كه پيش از آن بوده و روشنگر هر چيز است و براي مردمي كه ايمان مي آورند رهنمود و رحمتي است. ( يوسف/111)

وحي، مكمل عقل و حس است. هدف و مقصود وحي و دين اين است كه انسان را به سمت كمال واقعي و همه جانبه اش هدايت كند و متناسب با اين هدف و رسالت، در سرنوشت حيات مادي و معنوي انسان دخالت دارد، ولي هرگز جايگزين علوم دانش هاي بشر نمي باشد.

در اين دو آيه عبارات: تبياناً لكل شيء و و تفصيل كل شيء دلالت دارد بر اين كه قرآن جامع مطالب و بيانگر و تفصيل دهنده هر چيزي است. يعني هدف از نزول، روشنگري است؛ زماني توسط آيات قرآن و زماني توسط پيامبر. لتبين للناس ما نزل اليهم (7) نكته ديگر درعبارت: لكل شيء است. يعني روشنگري در معارف و علومي كه به سرنوشت سعادت ابدي انسان مربوط است و مشابه اين تعبير در مورد تورات آمده است.

ثم اتينا موسي الكتاب تماماً علي الذي احسن و تفصيلاً لكل شيء و هدي و رحمة لعلهم بلقاء ربهم يومنون؛ آنگاه به موسي كتاب داديم،





براي اين كه ( نعمت را) بر كسي كه نيكي كرده است؛ تمام كنيم، و براي اين كه هر چيزي را بيان نماييم. و هدايت و رحمتي باشد، اميد كه به لقاي پروردگارشان ايمان بياورند. (انعام/ 154)

و كتبنا له في الالواح من كل شي موعظه و تفصيلا كل شيء... ؛ و در الواح ( تورات) براي او در هر موردي بندي، و براي هر چيزي تفصيلي نگاشتيم... (8)

مفسران قرآن در مورد تبيان بودن قرآن و اين كه تفصيل همه چيز در قرآن است مطالبي را بيان كرده اند: شيخ طوسي(9) و طبرسي (10) تبيان كل شيء را بيان مشكلاتي مي دانند كه مربوط به امور دين است.

زمخشري (11) معتقد است كه آيه در ارتباط با امور ديني است و خداوند امور مربوط به سعادت افراد را بيان كرده، برخي را با صراحت گفته و برخي را به سنت ارجاع داده است. رشيد رضا(12) كمال دين را عقايد و احكام و آداب عبادت- به تفصيل- مي داند، اما معاملات را به اجمال و اولي الامر را از محورهاي كمال دين و جامعيت آن تلقي مي كند.

علامه طباطبايي در تفسير آيه 89 سوره نحل آورده است كه تبيان به معناي بيان است، زيرا قرآن كتاب هدايت عموم بوده و مراد از كل شيء همه آن چيزهايي است كه برگشتن به هدايت باشد، از معارف حقيقيه مربوط به مبدا، معاد، اخلاق فاضله، شرايع الهيه، قصص و مواعظي كه مردم در امتداد و راه يافتن به آن محتاجند و قرآن تبيان همه اينهاست.(13)

ب- جهاني بودن قرآن

جهاني بودن دين اسلام به اين معنا است كه تعاليم قرآن به جامعه و نژاد خاصي اختصاص ندارد بلكه خطاب به همه مردم جهان است.

و ما ارسلناك الا رحمة للعالمين؛ و تو را جز رحمتي براي جهانيان نفرستاديم. (انبياء/107)

و ما هو الا ذكر للعالمين؛ و حال آن كه (قرآن) جز تذكاري براي جهانيان نيست. ( قلم/52)

و ما ارسلناك الا كافة للناس بشيراً و نذيرا ولكن اكثر الناس لا يعلمون؛ و ما تو را جز ( به سمت) بشارتگر و هشدار دهنده براي تمام مردم، نفرستاديم. ليكن بيشتر مردم نمي دانند. ( سبا/28)

اسلام به واسطه كمال و كليّت و تماميّت و جامعيتش به نبوت تشريعي پايان داده است.

تبارك الذي نزّل الفرقان علي عبده ليكون للعالمين نذيراً؛ كسي بزرگ ( و خجسته) است بر بنده خود كه فرقان ( كتاب جدا سازنده حق از باطل) را نازل فرمود، تا براي جهانيان هشدار دهنده اي باشد.

ج- جاودانگي قرآن

... و انه لكتاب عزيز لا ياتيه الباطل من بين يديه ولا من خلفه تنزيل من حكيم حميد... ؛ و به راستي كه آن كتابي ارجمند است. از پيش روي آن و از پشت سرش باطل به سويش نمي آيد وحي ( نامه) است از حكيمي ستوده (صفات). (فصلت/41-42)

... و اوحي الي هذا القرآن لانذركم به و من بلغ ... ؛ و اين قرآن به من وحي شده تا به وسيله آن، شما و هر كس را ( كه اين پيام به او برسد) هشدار دهيم... (انعام/19)

خداوند در اين آيه بيان مي دارد كه نزول قرآن به منظور انذار و برحذر داشتن مخاطبان تا روز قيامت است.

... اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتي و رضيت لكم الاسلام ديناً... ؛ امروز دين شما را برايتان كامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانيدم، و اسلام را براي شما ( به عنوان) آييني برگزيدم... . ( مائده/3)

جامعيت قرآن در روايات

1- امام علي (ع) مي فرمايد: اگر دين جامع نباشد ناقص خواهد بود؛ نه خدا دين ناقص فرو فرستاده و نه پيامبرش در رساندن پيام دين كوتاهي كرده است.

ام انزل الله ديناً ناقصاً فاستعان بهم علي اتمامه، ام كانوا شركاء له؟ فلهم ان يقولوا و عليه ان يرضي و ام انزل ديناً تاماً فقصر عن تبليغه و ادائه، و الله سبحانه يقول: ما فرطنا في الكتاب من شيء و فيه تبياناً لكل شيء. (14) آيا خداوند دين ناقصي را فرو فرستاده تا با كمك ديگران تمام كند؟ يا آنها در تكميلش شريك هستند تا آنها بگويند و خداوند بر آن راضي باشد؟ يا خداوند دين كاملي فرستاده، اما پيامبر در رساندن پيام و بيانش كوتاهي كرده است؟ در حالي كه خداوند مي فرمايد: ما هيچ چيزي را در كتاب فرو گذار نكرديم و قرآن بيانگر هر چيزي است.

اگر اسلام به برخي از عوامل موثر و حاكم بر زندگي انسان توجه نمي كرد و فقط براي برخي از ابعاد زندگي بشر به وضع قانون مي پرداخت، ديگر دين متعادل نمي بود. با اين بيان، لازمه متعادل بودن اسلام، جامعيت آن است.

2- كليني از امام صادق (ع) نقل مي كند: ان الله تبارك و تعالي انزل في القرآن تبيان كل شيء حتي و الله ما ترك شيئاً تحتاج اليه العباد حتي لا يستطيع عبد يقول لو كان هذا انزل في القرآن الا و قد انزل الله فيه(15) ؛ همانا خداوند تبارك و تعالي قرآن را بيانگر هر چيزي قرار داده است. حتي به خدا سوگند كه رها نكرده چيزي را كه بندگان خدا به آن احتياج داشته باشند، تا آن جا كه كسي نمي تواند بگويد: اي كاش خداوند آن را در قرآن بيان مي كرده و نكرده است.

3- امام صادق(ع) از امام علي (ع) نقل مي كنند: ذلك القرآن فاستنطقوه و لن ينطق ولكن، اخبركم عنه الا ان و فيه علم ما مضي و علم ماياتي الي يوم القيامه و فيه خبرالسماء و خبر الارض و خبر الجنة و خبرالنار و خبر ما كان و ماهو كائن. اعلم ذلك كما انظر الي كفي ان الله يقول فيه تبيان كلي شيء... .(16)

اين قرآني كه تفصيل حلال و حرام است، بايد او را به نطق در آوريد و مطالب خود را از او بگيريد، او سخن نمي گويد، بايد از او سوال كرد و پاسخ شنيد. بدانيد كه در قرآن دانستني هاي گذشته و آينده تا روز قيامت است. خبر آسمان و زمين و بهشت و جهنم است. اطلاع از حوادثي است كه در پيش رخ داده يا در آينده رخ خواهد داد. من آن را مي دانم، همانند كسي كه به كف دست خود نگاه مي كند؛ به درستي كه خداوند فرموده:

فيه تبيان كل شيء؛ در او تبيين همه چيز است.

از مجموع اين روايات چنين استفاده مي شود كه در قرآن، معارفي شامل امور اعتقادي و جهان آفرينش و اخبار گذشته و آينده و امور عملي و احكام و مقررات شريعت است كه نيازهاي مردم در امر دين است؛ به تعبير ديگر، آنها اساسنامه زندگي انسان خداپرست است. ديگر اين كه اهل بيت (ع) در فهم و بيان قرآن و تفصيل احكام، نقش كليدي دارند و نكته ديگر نفي قاطع ناقص بودن شريعت و كوتاهي نكردن پيامبر در بيان نيازها و معلومات است.

1- ترجمه الميزان، ج2، ص187.

2- ترجمه الميزان، ج2، صص180- 188.

3- ترجمه الميزان، ج6، ص97.

4- ترجمه الميزان، ج3، ص173.

5- مجموعه آثار، ج3، ص190/ خاتميت، ص19.

6 مجموعه آثار، ج3، صص190- 191.

7- ترجمه قرآن از محمد مهدي فولادوند، چاپ اول، قم، دارالقرآن الكريم.

8- اعراف/ 145.

9- درّالتبيان، ج6، ص418.

10- مجمع البيان، ج6، ص318.

11- كشاف، ج2، ص628.

12- المنارج، ج6، ص 167.

13- ترجمه الميزان، ج12، ص469.

14- نهج البلاغه، خطبه 18.

15- اصول كافي، ج1/ ص59، به تصحيح علي اكبر غفاري .

16- همان، ص 61، نورالثقلين، ج 3، ص75.


/ 1