تولد دوباره یک ملت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تولد دوباره یک ملت - نسخه متنی

مسعود پورسید آقایی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

تولّد دوباره‏ي يك ملّت

سيد عليرضا حسيني

1ـ انقلاب مبارك اسلامي ايران، آذرخشي در شبستان سرد و ديجور قرن، و چراغي فرا راه انسان معاصر در متن گمراهي‏ها و پلشتي‏ها بود.

انقلاب ما، دستاورد و آرزوي همه‏ي انبيا و اوليا از آدم تا خاتم بود.

انقلاب ما، انفجار نوري بود كه بر «طور» انديشه‏ها تجلّي كرد و «موسي خواهان» را در سراسر اين كره‏ي خاكي، بيدار ساخت، و بارقه‏اش در دل دشمن، ترس و وحشت، و در دل دوست، شور و اميد آفريد و خفته‏ها را بيدار و هوشيار ساخت.

انقلاب ما، رعدي برخاسته از طوفان طف بود كه غرش تندر كوهساران را در پي داشت.

انقلاب ما، مظهر عشق و حماسه، ثار و ايثار، و در يك كلام، تولّد دوباره‏ي يك ملّت بود.

2ـ انقلاب، ثمره‏ي بذري است كه باغباني آگاه، آن را به دل زمين مي‏سپارد و در انتظار جوانه‏اش مي‏نشيند و با زحمات طاقت فرساي خود از ابتدا تا به ثمر نشستن‏اش را زير نظر مي‏گيرد و آن را از آفت‏ها و آسيب‏ها در امان نگاه مي‏دارد. تصويري كه قرآن در آيه‏ي پاياني سوره‏ي فتح از رسول، (صلّي‏اللّهُ‏عليه‏وآله‏وسلّم)، و ياران‏اش ارائه مي‏دهد، چنين است:

... كزرع أخرج شطأه فآزره فاستغلظ فاستوي علي سوقه يُعْجِبُ الزرّاعَ ليغيظَ بهم الكفار...1؛

... همچون كِشته‏اي كه جوانه‏اش را بيرون ريخته، قد كشيده، به غلظت و خشونت، به استقلال و بر پاي ايستادن رسيده است. اين كشته با اين رشد و استقلال، كشاورزان خود را دل شاد كرده و غيظ را در دل دشمن نشانده است.

3ـ تشيّع، حقيقت اسلام و رود سيّال و جاري تاريخ اسلام است2. تاريخ اسلام، بي‏تشيّع، درخت آفت زده‏اي را مي‏ماند كه قرن‏ها است خشكيده است.

اين رود جاري و درخت تناور، در دستان پرتوان رسول (صلّي‏اللّهُ‏عليه‏وآله‏وسلّم)، و اهل بيت گرامي‏اش، تولّد يافت و روييد، و اگر نبودند امامان شيعه، اين وارثان فرهنگ وحي ودست پروردگان و اصحاب آنان، از آن هيچ نشاني نبود.

انقلاب اسلامي ايران، ريشه در تاريخ تشيّع، و تشيّع، ريشه در حقيقت اسلام و رسول و علي و فاطمه و سجاد و صادق و عسكري و مهدي (عليهم‏السّلام) دارد.

به گفته‏ي دكتر علي وردي (استاد جامعه شناس دانشگاه بغداد)، تشيّع، آتشفشان خاموش كوهسار است كه گاه و بي‏گاه، دود و بخار و لرزه و تكان اندكي پديد مي‏آورد و همين تأثير اندك، ريشه‏ي تمام انقلابات دنياي اسلام است.3

4ـ شيعه، با اعتقاد به امامت گره خورده است، و با اين طرح، راه خويش را در تاريخ آغاز كرده، و در اين راه، رنج‏ها برده است، تا آن جا كه به اعتراف برخي، آن قدر كه در اين راه شمشير كشيده شده و جان فشاني شده است، در هيچ برهه‏اي از زمان و در مورد هيچ يك از ديگر آموزه‏هاي دين، شمشير زده نشده و جان فشاني نشده است.

اين اعتقاد و اهتمام، از آن جا برخاسته كه آدمي، اهدافي بيش‏تر و بزرگ‏تر از آزادي و امنيّت و رفاه و فراتر از محدوده‏ي دنيا دارد.

خدا، براي انساني كه در هستي طرح شده و با كلِّ نظام رابطه دارد، حاكمي انتخاب كرده و در دست‏رس گذاشته است، و او را با ملاك عصمت، يعني آگاهي و آزادي، همراه ساخته است تا در هر دوره، آنان كه مي‏خواهند، به پا خيزند و زمينه‏هايش را فراهم سازند.

امامت، طرح آناني است كه در زندان دنيا نمانده‏اند و انسان را در جايگاه خودش طرح كرده‏اند. امام، جلودار كساني است كه جلوتر از زمان را مي‏خواهند. امام، بر اساس واقعيّت‏هايي حكومت و رهبري مي‏كند كه هنوز علوم انساني آن را كشف نكرده‏اند و جلوتر از علم و جلوتر از زمان و آگاهي انسان است. از آن جا كه چنين امامي، ضرورت دارد، پس وجود دارد و چنين امامي را تو بايد كشف كني و چنان امامتي را تو بايد زمينه ساز باشي.4

اين بينش و اعتقاد و اين «ولايت مداري» ـ كه از ناب‏ترين و مترقي‏ترين نظريات سياسي و ديني است ـ مستلزم آثار فراوان و نتايج درخشاني است كه از جمله‏ي آن‏ها حركت‏هاي انقلابي و اصلاح طلبانه است.

مسئله‏ي امامت در شيعه، همواره، تهديدي نسبت به قدرت دولت‏هاي غير مذهبي بوده است. در شيعه، از لحاظ تئوري، حكومت مشروع، متعلِّق به امامان است.5 ويليام وات، محقّق دانشگاه ادين بورگ، در كتاب اصول گرايي اسلام و مدرنيسم، مي‏گويد:

اعتقاد به امامت و مسئله‏ي انتظار، از جمله ويژگي‏هاي تشيّع‏اند كه در انديشه‏ي سياسي شيعه، نقش مهمّي ايفا مي‏كنند.6

5ـ مهدويّت، امتداد امامت و تجلّي آخرين حلقه از سلسله حلقات آن است. مهدويّت ذخيره‏ي آخرين هستي، ثمره‏ي همه‏ي رسالت‏ها، منبع همه‏ي كمالات، سرچشمه‏ي همه‏ي خيرات و جلوه‏گاه همه‏ي نيكي‏ها و زيبايي‏ها است.

مهدويّت، قلب تپنده‏ي حيات شيعه در تمامي قرون و اعصار است؛ مهدويّت، باوري عميق است كه ريشه در ساخت و بافت انسان دارد؛ مهدويّت، نويد پاياني سبز براي زمان است؛ مهدويّت، چشم‏اندازي است زيبا به جهان آينده و آينده‏ي جهان و رويكردي جدّي و نويدبخش به آينده‏ي انسان و انسان آينده؛ مهدويّت، حقيقت سترگي است كه جهان با وجود آن، بر مدار عشق مي‏چرخد، و خورشيد، به يُمن درخشش نورش، زمين و آسمان را نور باران مي‏سازد؛ مهدويّت، آخرين پناه و خاكريز انسان معاصر است؛ مهدويّت، اعتقاد به يك منجي و مصلح و يك حكومت جهاني و باور مشترك همه‏ي اديان و نداي قلبي همه‏ي مستضعفان در سرتاسر اين كره‏ي خاكي است؛ مهدويّت، رمز پيروزي و استمرار انقلاب اسلامي ايران است؛ مهدويّت، اميد و حيات و زيبايي و عشق و شور و نشاط و در يك كلمه، همه چيز ما است.

يابن الحسن روحي فداك! متي ترانا و نراك!

6ـ فقها، حصون اسلام7 و حجّت و پناه مردم در عصر غيبت‏اند.8 فقها، نايبان و راهبران مردم در عصر حيرت اند. صفحات تاريخ هزار ساله‏ي شيعه در عصر غيبت، وامدار علما و فقها ـ اين نايبان عام امام (عليه‏السّلام) ـ است كه با ثار و ايثار و حماسه و عرفان خود، حيات فكري و سياسي شيعه را رقم زدند.

نگاهي به كارنامه‏ي هزار ساله‏ي علما و مرجعيّت شيعه، اين دژهاي تسخيرناپذير و سنگربانان حريم تشيع، اين رهبانان شب و شيران روز و ناخدايان كشتي شيعه در تندباد حوادث روزگار و مبارزات فكري و سياسي آنان، از كليني و شيخ مفيد و شيخ طوسي گرفته تا شهيدين و نراقيين، تا شيخ انصاري و ميرزاي شيرازي، تا ميرزاي ناييني و امام خميني، رحمة‏الله‏عليهم‏أجمعين، گوياي «العلماء ورثة الأنبياء» و برگي زرين در تاريخ حيات مسلمانان بل تمامي بشريّت، از آغاز تا امروز است.

تاريخ درخشان علما و مرجعيّت شيعه، امتداد تاريخ انبيا و اوليا است.

7ـ امام راحل، نايب امام زمان(عج) و روح خدا بود در كالبد فسرده‏ي زمان و هَدِيَت بزرگ الهي در قرن غفلت.

او، يادگار همه‏ي انبياي سلف و علماي گذشته بود. با هيبت موسوي و دَمِ عيسوي خود، از ايراني كه مهد فرهنگ بيگانه و پايگاه بيداد شده بود و مي‏رفت تا هويّت فرهنگي و تمامي هستي خود را، يك جا، با بيگانه به معامله بگذارد، اژدهايي در برابر تمامي قدرت‏هاي استكباري آفريد، اژدهايي كه مسير تاريخ در قرن غفلت را به گونه‏اي ديگر رقم زد و تمامي ساختارهاي دنيا را به هم ريخت.

8ـ انقلاب اسلامي ايران، بزرگ‏ترين رخداد اجتماعي قرن بيستم است. پديده‏اي با اين گستردگي و عمق، نه تنها نهادها و نظام‏هاي يك ملّت و يك قوم را در هم ريخته و سرنوشت تاريخي آنان را در مسير تغييرات بنياديني قرار داده، بلكه دامنه‏ي آن، بسي فراتر از يك كشور رفته و تمامي انديشه‏ها، سياست‏ها، نهضت‏ها، احزاب سياسي جهان را به چالشي نو فرا خوانده است. اين تأثيرها، از آسيا و خاورميانه گرفته تا قلب اروپا و آمريكا را در بر مي‏گيرد.




  • گفته آيد در حديث ديگران
    بهتر آن باشد كه سرّ دلبران



  • بهتر آن باشد كه سرّ دلبران
    بهتر آن باشد كه سرّ دلبران



هنري كسينجر، وزير امور خارجه‏ي اسبق آمريكا:

پيروزي ايران در جنگ، عقايد راديكال اسلامي را، از جنوب شرقي آسيا تا سواحل اقيانوس اطلس، گسترش خواهد داد.9

شيمون پرز، نخست وزير سابق اسراييل:

انقلاب ايران، يك انقلاب بسيار افراطي و خصمانه در قبال اسراييل است. تجربه‏ي آية‏الله [امام [خميني براي ما، يك تجربه‏ي بسيار تلخ در قرن بيستم به شمار مي‏رود.10

موشه دايان، وزير خارجه‏ي اسبق اسرائيل:

اثرات تحولات انقلاب اسلامي بر روابط ساير كشورها قابل ملاحظه است.11

مارگارت تاچر، نخست وزير سابق انگليس:

ما، غربيان، در دهه‏ي 1980 از وسائل نظامي و ابزار جنگي شوروي و اقمارش واهمه نداريم؛ زيرا، اگر بلوك شرق و اعضاي پيمان ورشو، مجهز به سلاح‏هاي نظامي باشند و به ادوات مخرب و ويرانگر مسلّح باشند، ما نيز به سلاح‏هاي مدرن مسلح و مجهزيم، لكن از حضور فرهنگ اسلامي انقلاب ايران مي‏ترسيم.12

ريچارد نيكسون، از رؤساي جمهور اسبق آمريكا:

وقتي حكومت شاه در سال 1979م [1375ش] سقوط كرد، يك خلأ قدرت تازه به وجود آمد. انقلاب ايران، در واقع، انقلابي بود عليه ارزش‏هاي غربي. اين انقلاب، همان قدر كه از سرمايه داري تنفّر داشت، از كمونيسم نيز متنفّر بود. هر دو را به مانند دو روي سكه‏ي مادي گرايي مي‏ديد. پس از انقلاب، مردم ايران، همان چيزي را به دست آوردند كه انقلاب قول داده بود. جاي انكار نيست كه انقلاب اسلامي يك انقلاب واقعي انديشه‏ها را ارائه داد و آنان آن را با عشق و ايمان پذيرفتند.

آن چه كه انقلاب اسلامي به اثبات رسانده و به دنيا بيان كرده، اين است كه اسلام، شايستگي حاكميّت بر جامعه را دارد؛ زيرا كه دين آسماني است. از اين رو، در كشورهاي اسلامي ـ عربي، تاثير گذاشته است و انقلاب‏هايي كه هم اكنون در ساير كشورهاي عربي شكل گرفته‏اند، جز ثمر درخت انقلاب اسلامي چيز ديگري نيست. انقلاب، ثمرهاي ديگري نيز دارد كه اثرات آن را در كشورهايي چون تونس، الجزاير، مصر، آذربايجان، كشورهاي استقلال يافته‏ي شوروي سابق و ساير نقاط دنيا مي‏بينيم. اين انقلاب‏ها، نهرهايي هستند كه از سرچشمه جوشان انقلاب اسلامي ايران، در نقاط مختلف جهان، شاخه شاخه شده‏اند. انقلاب اسلامي ايران، تكرار و تجديد نهضت امام حسين [عليه‏السّلام] است.13

روزنامه‏ي البعث چاپ دمشق:

جهان عرب و تمامي جهان، تحت تأثير رويدادهاي ايران قرار گرفته‏اند كه در آن تاريخ با خون ملّت و با خطّ راست ملّت نوشته شده است.

روزنامه‏ي آمريكايي تايمز:

دنياي غرب، به دليل انقلاب ايران، ناگهان بار ديگر اسلام را باور كرد. جنب و جوشي كه به دنبال انقلاب اسلامي ايران به وجود آمد هنوز ادامه دارد. براي اوليّن بار يك كشور مسلمان، به طور موفّقيّت‏آميز، قدرت بزرگ غربي را به مبارزه طلبيد، آن را تحقير، و خسارت مادي به منافع آن وارد كرد. اين مورد، قدرت بزرگ غربي آمريكا بود، و اين ضربات، از طريق جنبشي وارد شد كه نه به نام ملّي‏گرايي، بلكه با نام اسلام كه داراي ريشه‏هاي قديمي‏تر و عميق‏تر بود، عمل كرد.

روزنامه‏ي تورنتور استار كانادا 30 آوريل 1984:

سرزمين آية‏الله روح‏الله خميني[قدّس سرّه] در ميان يك ميليارد مسلمان جهان در خاورميانه، آفريقا، آسيا، خاور دور، اروپا، آمريكاي شمالي، طغيان بر مي‏انگيزد. اسلام مبارز، تحت رهبري امام خميني[قدّس سرّه] پس از قرن‏ها ناشناخته بودن، حياتي تازه مي‏يابد. امام خميني[قدّس سرّه] نيروهايي را آزاد كرده است كه ممكن است نمايانگر لبه‏ي تيز بلوك اسلامي مستقلي كه ظهور پيدا مي‏كند، باشند؛ يعني، نيروي سومي پس از سرمايه داري و كمونيسم كه مي‏تواند توازن قوا در دو قطب آمريكا و شوروي را بر هم زده و با اسراييل نيز مبارزه كند.

اين رژيم، آمريكا را بيرون رانده، شوروي‏ها را عقب نگاه داشته، تحريم اقتصادي غرب را در هم شكسته، عراق را در جنگي چندين ساله فرو برده است. تمام اين كارها را به تنهايي و تقريبا در انزواي بين‏المللي و بدون وام گرفتن حتّي يك پني از بازار صندوق بين‏المللي پول انجام داده است.

امام خميني[قدّس سرّه] در خارج، شخصيّتي اسلامي و مردمي يافته كه دامنه‏ي نفوذش به تدريج از دايره‏ي شخصيّتي دويست ميليون مسلمان شيعه فراتر مي‏رود. او، گروهي از پيروان فدايي از ميان شيعه و سنّي جذب كرده كه حاضر به هر گونه عمل تلافي جويانه هستند و در پاره‏اي از موارد، حتّي حاضرند در راه اسلام شربت شهادت بنوشند. امام خميني[قدّس سرّه[ شش سال قبل، مانند ستاره‏اي دنباله دار به جهان اسلام آمد. امام خميني[قدّس سرّه] نه تنها ستايش مسلمانان ايران، بلكه توده‏هاي مسلمان سراسر جهان را در ابعادي بي‏نظير، برانگيخته است. پيروزي امام خميني[قدّس‏سرّه] در جهان و جنبش بنياد گرايي او، مهم‏تر و قدرت‏مندتر و پر تحرك‏تر و نيرومندتر از آن است كه تا كنون در غرب ترسيم شده است.

جنبش اسلامي كه در اكثر كشورها توسط پيروان امام خميني[قدّس‏سرّه] يا متحدان آن رهبري مي‏شود، در مكان‏هاي مختلف، خود را به اَشكال گوناگون مي‏سازد. شيعيان لبنان، در مناطق تحت كنترل خود، سعي مي‏كنند با استفاده از هزاران تصوير و پوستر امام خميني[قدّس‏سرّه] چادر پوشاندن زنان و تصفيه‏ي بازارها از مشروبات الكلي و برچيدن مراكز قمار، ايران اسلامي كوچكي به وجود آورند.14

9ـ هر انقلابي با اين وسعت و عمق و با اين اهداف و شعارها كه بر خرابه‏هايي دو هزار و پانصد ساله بنا شود و بار جنگي هشت ساله را به دوش كشد، بدون ترديد، در معرض مشكلات و آسيب‏هاي فراوان قرار مي‏گيرد. به خصوص آن جا كه تو داعيه‏ي صدور انقلاب و حمايت از فلسطين و همه‏ي گروه‏هاي آزادي‏بخش و مستضعفان عالم را هم داشته باشي، كه در اين هنگام، دشمن، آرام نمي‏نشيند و با ترويج شبهات و شهوات و بدعت‏ها، و در نهايت، هجوم مستقيم، با تو درگير مي‏شود.

در برابر انقلابي با اين وسعت و عظمت و با اين انبوه مشكلات و دشمنان داخلي و خارجي، بهترين موضع‏گيري، گفته‏ي آن استاد فقيد است كه گفته بود: «توجيه، حماقت و تضعيف، جنايت، و تكميل، رسالت ما است.».

بايد آموخت كه اشتباه را از هيچ كس و از هيچ مقامي توجيه نكنيم. به گفته‏ي امام راحل، انقلاب، به هيچ كس و هيچ دسته‏اي، دِيني ندارد. تضعيف اين انقلاب نيز جنايتي نابخشودني است؛ چون، به گفته‏ي همان استاد، انقلاب، تنها كشتي نجاتي است كه در اين درياي مواج و طوفاني و اين دنياي وانفسا قرار دارد. سوراخ كردن اين كشتي، مرگ خود، بل نااميد كردن همه‏ي مستضعفان و آزادي خواهان اين كره‏ي خاكي است. رسالت ما و همه‏ي آگاهان و دل سوزان، تكميل ضعف‏ها و كمبودهاي انقلاب است.

هر كس در هر كجا هست، چه داخل و چه خارج، بايد از انجام هر كاري كه مي‏تواند در جهت تكميل اين انقلاب بكند، دريغ نورزد و كوتاهي نكند كه بي هيچ ترديد، از اين نعمت و اين مسئوليّت بزرگ، از آنان سؤال خواهد شد: «و أمّا بنعمة ربك فحدّث»،15 «وقفوهم إنَّهم مسؤولون»16.

البته، پر واضح است كه رسالت تكميل هر كس، به حسب خود او است. رسالت يك مسئول بلند پايه‏ي نظام، غير از رسالت يك فرد عادي است. از يكي، طرح و برنامه و قاطعيّت و ساده زيستي و حلم و... مي‏خواهند و از يكي، دفاعِ زباني و شركت در راه‏پيمايي و از ديگري، انصاف در معامله يا مشكل گشايي و يا جدّيّت در تحصيل و درس و بحث.

اين دهان‏هايي كه امروز به رذالت يا جهالت، عليه انقلاب و روحانيّت باز شده، بايد بدانند، خواسته و ناخواسته، آب به آسياب دشمن مي‏ريزند و در مسير طرح و نقشه‏ي آنان قرار گرفته‏اند؛ زيرا، آن چه كه امروز همين مسئولان انجام مي‏دهند، كاري است كارستان كه بسياري، از زير آن شانه خالي كردند! اين نظام مقدّسي كه امروز با تكيه بر خويش و با توجّه به خدا، اين گونه به حلّ مشكلات و گرفتاري‏ها پرداخته است، پس از به بن بست نشستن تمام نظام‏ها و تمام زد و بندها با قدرت‏هاي گوناگون، بر سر كار آمده است و دارد با تمام كارشكني‏ها، كارهايي را انجام مي‏دهد كه آنان با تمام حمايت‏ها از آن ناتوان بودند و به بن بست رسيده بودند و چاره‏اي جز فرار نداشتند.

اين، يك حقيقت آشكار است كه تمام گروه‏ها، بر فرض ائتلاف، نمي‏توانند كار همين‏هايي را كه با دست تنها و اين همه خراب‏كاري و دشمني و نامردي، مسئوليّت را پذيرفته‏اند، عهده‏دار شوند! اين حرف كه «ديگران در شرايط امروز ايران، بهتر مي‏توانند كارگشا باشند»، يك شعار و يك فريب بيش نيست، ولي اين حرف كه «همين مسئولان، مي‏توانند بهتر از اين كار كنند و از اشتباهات خود درس بگيرند.»، سخني حق است كه مقام معظّم رهبري هم بارها بر آن تأكيد كرده‏اند.

10ـ هر انقلابي، عوامل رشد و انحطاط و ركود دارد. شرطِ بقاي هر انقلاب، شناسايي مدام اين عوامل و به كار بستن و يا جلوگيري از آن هاست.

بر زعماي قوم و دلْ سوزان و برنامه ريزان انقلاب است كه مدام، در صدد شناسايي هر يك از اين عوامل، و اقدام مناسب مطابق آن‏ها باشند. از همه‏ي اين عوامل، در جاي ديگري بايد گفت و شنود كرد.17

11ـ مقوله‏ي مهدويّت، به خاطر دارا بودن ويژگي‏هاي متعدّد، يكي از توان‏مندترين عوامل رشد جامعه‏ي ديني ما است. طرح صحيح اين مقوله و گسترش اين فرهنگ در سطح جامعه، بدون ترديد، باعث شكوفايي هر چه بيش‏تر جامعه و حفظ آن از در غلطيدن در فسادها و تباهي‏ها است.

آن چه كه باعث مي‏شود تا فرهنگ مهدويّت به عنوان يكي از مهم‏ترين عوامل كلان در صحنه‏ي رشد جامعه‏ي ما باشد، دلائلي چند است كه در ادامه به آن‏ها اشاره مي‏شود:

ريشه‏هاي عميق در باور و اعتقادات مردم و عشق ورزي به آن؛

پشتوانه‏ي فكري و برخورداري از مباني قوي و عميق؛

سفارش و تأكيد فراوان بر اين مسئله‏ي حياتي (وجود ادعيه‏ي فراوان و قريب به هفت هزار روايت) تا آن جا كه در باب هيچ يك از موضوعات ديني و آموزه‏هاي آن، تا اين اندازه روايت وارد نشده و بر آن سفارش نشده است.

تاريخي كهن و ريشه دار و سراسر مبارزه و شهادت؛

هماهنگي با فطرت و ساخت و بافت انسان؛

احساس برانگيز و شورآفرين (به خاطر ترسيم آينده‏اي زيبا و دميدن روح اميد در انسان‏ها)؛

رويكردي جدّي و قوي به آينده؛

همنوايي با اديان و مذاهب و همسويي با عطش جهاني به ظهور يك منجي الهي و مصلح كلّ؛

وجود امام و رهبري زنده، تلاش‏كننده، مهربان، فريادرس و پاسخگو؛

نقش ايرانيان (با توجّه به روايات متعدد) در انقلاب جهاني حضرت مهدي(عج) و ياري آن حضرت؛

تحقّق انقلاب اسلامي ايران به عنوان ظهور صغرا و پيش مقدمه‏ي ظهور كبراي امام زمان(عج)؛

حضور وكلا و نايباني وارسته و پر نفوذ؛

نااميدي و سرگرداني جامعه‏ي جهاني به خاطر شكست مكاتب و ايسم‏هاي مختلف از يك طرف، و گسترش جنگ و فريب و ظلم و زياده‏طلبي به خصوص از سوي آمريكا و اسراييل از طرف ديگر؛

جهاني بودن؛

ترسيم و تصويري زيبا و واقعي و قابل دفاع و قابل وصول از آينده‏ي انسان و جهان و پايان تاريخ؛

هماهنگي با سنّت حاكم بر تاريخ و جوامع؛

ريشه داشتن در فرهنگ ايراني؛

توانايي در بسيج توده‏ها؛

وجود ياوراني عاشق، بيدار، بسيجي، شهادت طلب؛

الگو بودن دولت مهدي(عج) و قرار گرفتن آن به عنوان اهداف راهبردي نظام در عرصه‏هاي فرهنگي و سياسي و اجتماعي؛

تسريع در ظهور آن حضرت كه ظهور همه زيبايي‏ها است. (اكثروا الدعاء بتعجيل الفرج؛ فإنَّ في ذالك فرجكم)18.

قرار داشتن ايران در كانون حوادث و تحوّلات و احتمال رويارويي با آمريكا، به خصوص با توجّه به سير حوادث اخير و احتمال حمله‏ي آمريكا به عراق و به تبع آن، درگيري با ايران؛

بشارت‏هاي ظهور و ذكر علائم و نشانه‏هايي كه برخي از آن‏ها تحقّق يافته و برخي ديگر گر چه قابليّت تطبيق بر موارد متعدد دارد، امّا شايد (البته به شرط عدم توقيت و اين كه وقتي معين نگردد كه «كذب الوقّاتون») بتواند خبر از نزديك بودن فرج هم باشد كه إنَّهم يرونه بعيدا ونراه قريبا.

از جمله‏ي علائم ظهور، قرار گرفتن عراق و منطقه خاورميانه به عنوان كانون تحرّكات است. البته جداي از روايات، بررسي سير حوادث اخير نيز ما را به همين نتيجه مي‏رساند. از اين رو، تحرّكات اخير آمريكا و هم پيمانان‏اش را بايد با تيزبيني و جدّيّت بيش‏تري تعقيب كرد و آماده‏ي بازتاب‏هاي گسترده‏ي آن بود. همه‏ي قرائن، دلالت بر اين دارد كه يكي از اهداف عمده‏ي آمريكا از اين همه تحركات و لشكركشي‏ها، ايران اسلامي است.

آن جا كه عزيز مصر بر اساس يك خواب به تكاپو مي‏افتد و با كمك و مديريّت حضرت يوسف (عليه‏السّلام)، مردم را از قحطي و نگراني مي‏رهاند و يا فرعون بر اساس خوابي كه تعبير به آشفتگي شده، براي حفظ قدرت خود، شكم‏ها و سرهايي را به ديوار مي‏كوبد، آيا جاي نداشت و يا ندارد كه ما با اين همه روايات و شواهد و قرائن و قرار داشتن در كانون بحران از خيلي پيش‏ترها به فكر مي‏بوديم؟

ايجاد آمادگي فكري و روحي در جامعه، آمادگي نظامي، تهيه‏ي ارزاق عمومي، ساخت سنگر، اجتناب از اختلاف، حفظ وحدت، بها دادن بيش‏تر به بسيج، ديپلماسي فعّال و به كارگيري تمام ظرفيّت‏ها جهت بسيج همه‏ي مسلمانان جهان، افزايش توان معنوي جامعه و توجّه و توسّل بيش‏تر به حضرت حجت (عليه‏السّلام) و... از حداقل كارهايي است كه مي‏توانيم انجام دهيم. به قول يكي از همانان كه در نطق تبليغاتي خود گفته بود: «خرسي، در جنگل است. ديدن‏اش براي بعضي‏ها، آسان است، و برخي هم اصلاً آن را نمي‏بينند، و بعضي مي‏گويند: "خرس، رام و بي آزار است" و برخي ديگر مي‏گويند: "شرور است و خطرناك" و چون نمي‏دانيم حق با كدام دسته است، شرط عقل آن است كه مثل خرس نيرومند باشيم.».19

بگذر از اين كه اين بار، خرس، مبدل به اژدهايي خون‏آشام و يكه‏تاز شده و از شرارت و خطر گذرانده، ديوانه‏اي است از زنجير رها شده. پس شرط عقل، همان است كه قرآن گفته است: «وأعدّوا لهم ما استطعتم من قوّة ومن رباط الخيل ترهبون به عدوالله و عدّوكم»20 و راه همان است كه او نشان داده: «قل يا أيّها الكافرون * لاأعبد ما تعبدون»21 و «فقاتلوا أئمة الكفر»22 و «إنْ تنصر الله ينصركم»23 و «و نريد أنْ نمنّ علي الذين استضعفوا في الأرض ونجعلهم أئمة ونجعلهم الوارثين»24 و «أليس الصبح بقريب»25


1. 48 (فتح): 29.

2. به شهادت آيه‏ي اكمال، دين مرضيِ خدا پسند، دين همراه مقام ولايت است: «اليوم أكملت... و رضيت لكم الإسلام دينا» [مائده: 4]

3. ظهور حضرت مهدي از ديدگاه اسلام و...، ص 229.

4. ر.ك: مباني اعتقادي مهدويّت، پورسيد آقايي، (فصلنامه‏ي انتظار، شماره‏ي 1، ص 52 ـ 64).

5. سيري در نظريه‏هاي جديد در علوم سياسي، بشيريه، ص 120.

6. تهاجم يا تفاوت فرهنگي، حسن بلخاري، ص 130.

7. الفقهاء حصون الاسلام (كافي، ج 1، ص 38، ح 2)

8. و أماالحوادث الواقعة فارجعوا فيها إلي رواة حديثنا؛ فإنّهم حجّتي عليكم وأنا حجة‏الله. (وسائل‏الشيعة، ج 18، ص 101؛ كمال‏الدين، ص 484.).

9. كيهان، 17/11/63.

10. كيهان، 17/11/63.

11. اطلاعات، 14/11/63.

12. پيام انقلاب، ش 26، 27/11/69.

13. پيروزي بدون جنگ، ريچارد نيكسون، ترجمه‏ي دكتر جعفر ثقة‏الاسلامي.

14. به نقل از بررسي مطبوعات جهان، وزارت ارشاد، ش 62، 2/6/63.

15. 93 (ضحي): 11.

16. 37 (صافّات): 24.

17. چه خوب است مرد يا مرداني، اين عوامل را در قرآن و روايات و با تحقيقاتي ميداني، پيگيري كنند (ولو به عنوان پايان نامه) و مرداني مردتر، براي اجراي آن در سطح جامعه‏ي امروز ما، برنامه ريزي كنند.

18. بحارالأنوار، ج 53، ص 181.

19. تبليغ انتخاباتي ريگان از تلويزيون، پاييز 1984 (به نقل از رويارويي بزرگ، لسترتارو، ترجمه‏ي عزيز كياوند، ص 13.).

20. 8 (انفال): 60.

21. 109 (كافرون): 1 ـ 2.

22. 9 (توبه): 12.

23. 47 (محمد): 7.

24. 28 (قصص): 5.

25. 11 (هود): 81.

/ 1