اسوه فقه پژوهان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اسوه فقه پژوهان - نسخه متنی

محمدحسن نجفی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سرمقاله اسوه فقه پژوهان



سرمقاله اسوه فقه پژوهان




بى گمان ، دگرگونى پر شتاب امروزين
زندگى بشر ، انبوه پرسش هايى را كه حوزه
بايد پاسخ گوى آن ها باشد ، فرا روى
حوزويان نهاده است .

امروز ، تمامى
عرصه زندگى فرهنگى ، اجتماعى انسان و هر
آنچه در ايجاد جامعه اى توحيدى و اسلامى
لازم است ، در قلمرو پژوهش متوليان دين
قرار دارد . هم بايد در تدوين تئورى ها و
دستمايه هاى اصلى همت گماشت و هم براى
همسان سازى آن ها با نو پيداها و
رخدادهاى مكانى و زمانى تلاش ورزيد و
اين همه ، در سايه ارزش دادن به تحقيق در
نظام آموزشى حوزه است .

شكى نيست كه
حوزه از لحاظ محتوا و مايه هاى علمى ،
كمبودى ندارد . پيشينيان شايسته ما ، با
توانايى هاى محدود و در اختيار داشتن
نيمى از عرصه زندگى انسان ها ، در ميدان
تحقيق و پژوهش حماسه آفريدند و با
ژرفكارى خويش ، ژرفا و مايه ورى و
توانمندى فقه شيعه را نمودند و آثار
گرانبهائى از خود به يادگار گذاشتند .

اكنون كه با استقرار نظام مقدس
اسلامى
، امكان انجام اين مسئوليت سنگين ، بيش
از پيش ، در تمامى زمينه ها فراهم گشته ،
بايد تحقيق را در حوزه در صدر اندوخته
هاى فقه شيعه ، آسان گردد و حوزه ، به آن
جا برسد كه پاسخ گويى تمامى نيازهاى عصر
خويش باشد .

اين جاست كه شناخت فقيهان
محقق ، نوآور ، ژرف انديش و زمان شناس
ضرورت مى يابد . فقيهانى كه در روزگار
خويش ، در عرصه فقاهت طرحى نو در
افكندند ، دگرگونى جديد آفريدند و سر
فصلى ديگر بر ميراث فقهى شيعه گشودند و
در تحقيق و اجتهاد صاحب مكتب شدند .

بايسته است حوزويان ، چنين فقيهانى
را
نيك بشناسند و از راه و رسم آنان بهره
گيرند و آنان را الگوى خويش سازند .

محقق اردبيلى ، با ديد ژرف ، آگاهى
هاى
گسترده ، مهارت و تسلط بر ديدگاه فقيهان
و مبانى انديشه آنان ، دقت نظر در فهم
آيات و احاديث ، به كار گيرى ، منطق و
استدلال و ... در نزد فرهيختگان جامعه
اسلامى جايگاه والايى يافت ، تا آن جا
كه خواص ، وى را محقق خواندند ، عنوانى
كه فرهيختگان حوزه ، در دادن آن به
افراد بسيار دقيق هستند و باريك بين اند
كند و انگشت شمار ، آنان كه به اين عنوان
مفتخر شده اند .

علامه مجلسى درباره
آثار وى ابراز مى دارد :

« و كتبه فى
غاية الدقة و التحقيق (1) » .

و شيخ
اسدالله تسترى او را چنين مى ستايد :

« الفاتح لابواب غوامض الافكار و
دقائق الانظار » التى لم يحوها قبله
نطاق البيان (2) » .

دقت نظر محقق
اردبيلى و توانايى وى در گشودن پيچيدگى
ها و دشوارى هاى فكرى و نقد و بررسى دقيق
ديدگاه ها و انديشه ها ، بزرگانى را در
فقه واداشت تا راه و روش او را الگوى خود
سازند و به پيروان مقدس اردبيلى مشهور
شوند : « اتباع المقدس » .

شخصيتى كه
استوانه هاى فقه ، چون صاحب جواهر ، شيخ
اعظم انصارى و ... را متوجه آراء و انديشه
هاى خويش ساخت و فقيهان نامور ، توانا و
همه سونگرى ، چون آية الله بروجردى و
امام خمينى را تحت تاثير انديشه هاى
فقهى و راه و روش اجتهادى خويش قرار داد
، به گفته مقام معظم رهبرى : لازم است صد
فقيه در حوزه بنشينند و انديشه هاى فقهى
او را بررسى كنند .

آرى ، چنين انسان
فرهيخته و والايى ، شايسته است اسوه فقه
پژوهان قرار گيرد . نكته مهم اين كه
اردبيلى ، بيش از آن كه در ميان خواص به
محقق بودن معروف باشد ، به قدس و تقوا
شهره عام و خاص است .

او ، در قدس و
تقوا و پروا در زندگى ضرب المثل است .
بنابراين ، چنين شخصيتى را نمى توان به
سهل انگارى ، بى پروايى در ارائه نظر و
فتوا متهم كرد ، همان گونه كه نمى توان
او را به كم دانشى و كم مايگى متهم ساخت .

او ، در عصر خويش ، رئيس حوزه بزرگ
نجف بود و در دانش سر آمد .

دانش قوى و
بى همتايى وى ، در زهد و تقوا ، اين
احساس
را در بسيار بوجود آورده بود كه بى درك
محضر او ، راه به جاى نخواهند برد ؛ از
اين روى براى بهره بردن از خرمن فيض او ،
از دور و نزديك ، به نجف رخت مى كشيدند
به
محضر او شرفياب مى شدند .

« لانه
الرئيس فى ذلك العصر و من يشد اليه
الرحال (3) » .

بنابراين ، چنين فرزانه
اى ، اگر طرحى نو در باب تحقيق در فقه
افكند ، يا درى به روى محققان گشود و يا
بر مبانى و اصولى ويژه تكيه زد و ...

شايسته است كه در آن ها بيشتر دقت شود
و
با ديدى تيز و انديشه اى ژرف ، از هر
زاويه اى مطالعه شوند ، تا راه و روشى
ماندگار و كار ساز به دست آيد .



محقق توانا



توانايى
محقق حوزوى ، تنها در گرد آورى دليل ها و
گفته هاى بزرگان نيست كه اين كند و كاو
است و مقدمه تحقيق .

توانمندى محقق
را در طرح همه مسائل فقهى نمى توان
ارزيابى كرد ؛ چرا كه پاره اى از آن ها ،
به خاطر روشن بودن مبانى ، نياز به دقت و
اعمال نظر ندارند . طرح چنين مسائلى ،
تكرار سخن ديگران خواهد بود و افزودن «
ان قلت » و يا « الاحوطى » بر آن .

توانايى محقق فقيه را بايد در چگونگى
نقد و بررسى ديدگاه ها و به هنگام حل
ناسازگارى و ناهمخوانى دليل ها ، سنجيد
.

توانائى فقه را بايد در حل آن دسته
از مسائلى ديد كه بزرگان فقه ، از حل آن
ها و گزيدن راى نهايى درمانده اند .

قوت محقق را بايد در پيمودن راه هاى
نارفته و مسائل نو پيدا و يا كم سابقه
فقهى ديد .

محقق اردبيلى ، براستى
محققى است قوى و نيرومند و جاى جاى آثار
ارزشمند او ، بويژه دو اثر : مجمع
الفائده و البرهان و زبدة البيان آكنده
از نمونه هايى هستند كه گواه بر توانايى
او در تحقيق و ژرف نگرى ، از جمله :




1 . پرداختن به گزاره هاى دشوار
و مورد نياز
:



بر راه
هموار رفتن كار دشوارى نيست ، پا در
سنگلاخ نهادن و راه هاى ناپيموده را
پيمودن ، كارى است ، كارستان . با پتك
تحقيق راه بر ديگران گشودن ، توانايى مى
طلبد . نياز را ديدن و تحقيق را در جهت
پاسخ گويى بدان قرار دادن هنر است .

محقق اردبيلى كسى است كه در اين عرصه
توانايى خود را به خوبى نمايانده است :

الف . او ، گزافه گويى و دراز نويسى
را خوش ندارد . تنها آن جايى بر اين روش
مى رود كه مشكليب موضوع آن را بدان سو
بكشاند . در بحث قبله ، آن گاه كه سخن به
درازا مى كشد ، مى نويسد :

« فتامل
فان المسالة من مشكلات الفن و لهذا
طولنا فيها الكلام (4) . »

ب . اگر در
موردى ، ديگران حق سخن را ادا كرده اند ،
گفتنى ها را گفته اند .

و او حرفى نو
براى گفتن ندارد ، از آن صرف نظر مى كند
و يا به حد ضرورت ، بسنده مى كند .

در
بحث « عول و تعصيب » مى نويسد :

اصحاب
ما ، در اثبات باطل بودن اين ديدگاه ،
سخن به كمال و تمام گفته اند ، نيازى به
طرح آن نيست ، مگر به اندازه اى كه ترتيب
مباحث كتاب رعايت شود .

« ذكرو ان
الاصحاب رحمهم الله اشبعوا البحث عن
الكلام فى ابطالهما و اثبات الحق
خلافهما عقلا و نقلا فلا يحتاج الى شى ء
اصلا الا انا نحن ايضا نشير الى بعض
منها لئلا يخلو الكتاب عنه (5) »

درباره دو شاگرد برجسته وى : شيخ حسن
صاحب معالم و صاحب مدارك نوشته اند كه
اين دو نيز در اين جهت ، بسان استاد خويش
بوده اند ، اگر يكى از آن دو در موضوعى
تحقيق مى كرد و گفتنى ها را مى گفت ،
ديگرى از تحقيق و دوباره كارى دورى جسته
و به موضوعى ديگر مى پرداخت و افراد را
در اين مساله ، به كسى كه تحقيق كرده بود
، رجوع مى داد (6) .

ج . چون فقه را دستور
العمل زندگى مى داند ، اگر براى موضوعى
،
به هر دليلى ، نقش عملى نبيند و يا ثمره
اش را اندك بداند ، بدان نمى پردازد ؛
مثلا ، در بحث جهاد ، چون جهاد ابتدايى
را بسته به اذن امام معصوم (ع) مى داند ،
تنها به آن قسم از مسائلى مى پردازد كه
در زمان غيبت امام معصوم نيز ، ثمره اى
داشته باشد . در اين باره مى نويسد :

«
و اعلم ان اكثر مسائل هذا الكتاب انما
تقع مع حضور الامام (ع) ، اما متعلق
بنفسه او باصحابه ، فلا يحتاج الى العلم
به ، و تحقيقه ، و لهذا ما نشرح فى هذا
الكتاب الا قليلا ، من حل بعض ما فيه ، و
ما يتعلق بزمان الغيبة ، و ما له فائدة
عائدة الى اهله ، اختصارا على ما له
الفائدة و المحتاج اليه ، و الامور
الضرورية قلة البضاعة (7) » .

در منطق
تحقيقى اردبيلى ، نياز زمان ، مفيد بودن
براى مردم ، معيار است ، نه اين كه خود
تحقيق ، به خودى خود ، ارزش باشد و اين
كه چون ثمره علمى دارد ، ارزش تحقيق و
وقت گذرانى دارد ، هر چند موضوع هاى
مورد نياز بر جاى مانده فراوان باشد !

بنابراين ، جهت دار بودن تحقيق ، به
معناى عام قضيه ، در آثار اردبيلى ،
جايگاه ويژه اى دارد . اين نشان دهنده
توانايى او در تحقيق است .



2 .
نقاد بودن :



آن كه ،
به هر چيز ، به ديده نقد مى نگرد و در هر
موضوعى ، ترديد و شبهه را روا مى دارد و
از كنار هر ديدگاهى و هر ادعايى ، هر چند
مشهور از بزرگان بر آن باشند ، به سادگى
نمى گذرد ، بلكه درنگ مى كند و به بررسى
و تحقيق مى پردازد ، نوانايى او را در
تحقيق مى رساند .

از نگاه محققانه
اردبيلى ، كمتر مساله فقهى است كه ترديد
و شبهه در آن راه نداشته باشد . در بحث
داد و ستد ، به هنگام بر پايى نماز جمعه
مى نويسد :

« فتامل فيه فانك قد علمت
ترددى فى اكثبر مسائل (8) » .

و در جاى
ديگر مى نويسد :



« فانى ما افهم
مساله خالية عن شيى ء من الشبهات الا
قليلة من الكثيرات (9) » .

او ، حتى
مواردى كه اجماعى است ، با اين كه در
برابر اجماع سر فرود مى آورد و سرپيچى
از آن را كم تر روا مى شمارد ، به خلاف
مخالفت با شهرت ، در عين حال ، با وجود
اجماع در مساله اى ، از نقد و بررسى دليل
ها دست بر نمى دارد .

بار ها مى بينيم
پس از نقد دليل ها و شبهه افكنى ها ، مى
نويسد : « لو لا الاجماع » نظر اين بود .

بسيارى از مسائل فقهى كه تا زمان
محقق اردبيلى مورد پذيرش فقها بوده ،
براى نخستين بار به نقد و بررسى كشيده
مى شوند و مورد ترديد واقع مى گردند . در
مفتاح الكرامة كه دائرة المعارف آراى
فقيهان شيعه است ، به موارد بسيارى بر
مى خوريم كه صاحب مفتاح الكرامة ، مى
نويسد : نخستين بار در اين مساله ،
اردبيلى ترديد كرده است .

صاحب جواهر
، در قاعده لزوم دورى گزيدن از اطراف
شبهه محصوره ، مى نويسد :

تا پيش از
مقدس اردبيلى ، كسى در اين قاعده ترديد
نكرد و فتوا به خلاف آن نداد ، تا آن كه
مقدس اردبيلى در صحنه فقاهت آشكار شد .
او ، براى نخستين بار در مساله ترديد
كرد :

« فاظهر الشك كما هى عادته فى
كثير من المقامات و تبعه عليه بعض
المتاخرين (10) »

فقيهى مانند صاحب
جواهر مى نويسد : ترديد در اين گونه
موارد ، روش و عادت مقدس اردبيلى است .

بى گمان هر كسى را جسارت چنين كارى
نيست
، توانايى مى خواهد .



3 .
در هم آميختن تتبع و تحقيق :



بى گمان ، كند و كاو ، مقدمه
تحقيق است و گام نخست . تا كسى آنچه را
گفته اند و دليل آورده اند ، نبيند و بر
آن ها آگاهى نيابد ، نخواهد توانست ضرب
آراء كند و به آسانى به حقيقت دست يابد .
بدون گوش فرا دادن به سخن ها ، گزينش
نيكوتر نشايد . بايد « يستمعون القول »
باشد تا گزينش درست صورت گيرد .

آنان
كه در تحقيق توانا نيستند ، در گرداب
ديدگاه ها و دليل هاى گوناگون ، در مى
مانند و راه به جايى نمى برند .

محقق
اردبيلى ، كاوشگرى است كه كند و كاو را
با تحقيق در مى آميزد و نو آورى ها و
تازه هاى تحقيق را ، به عرصه فقه و فقاهت
عرضه مى دارد .

او ، هم به گفته ها و
ديدگاه ها توجه دارد و هم در اقامه دليل
ها ، به جست و جو بر مى خيزد و كاوش مى
كند و با وجود كمبود امكانات و در دسترس
نبودن منابع روايى و فقهى ، در هر مساله
اى تا آن جا كه توانسته كند و كاو كرده و
گاه افزون بر دليل هاى شناخته شده و
معمول ، روايات و آياتى استناد مى كند
كه تا آن زمان ، جز او كسى بدان ها
استناد نكرده است .

او ، چنان به كاوش
و بررسى و نقادى مى پردازد كه هر صاحب
نظرى را متوجه آثار خود مى سازد .




4 . فراخ انديشى :



عرصه ديگر توانمندى محقق ، داشتن ذهن
باز و فراخى انديشه است . محقق توانا كسى
است كه بتواند در هر موضوعى ، دائره
دليل
ها را گسترش دهد . به آنچه دليل آورده
اند
، بسنده نكند ، در جست و جوى آنچه مى
توان
دليل آورد ، باشد و به هنگام تفريع فروع
و برابر سازى اصول بر فروع ، گونه هاى
گوناگون موضوع و تمام زواياى آن را در
نظر داشته باشد .

اردبيلى ، فقيهى
است كه هم در مقام استدلال ذهنى پر
تكاپو دارد ، تا آن جا كه بتواند براى
ثابت كردن انديشه خويش ، استدلال مى كند
و هم در مقام برابر سازى ، به كلى گويى
بسنده نمى كند . با توجه به واقعيت هاى
اجتماعى زمان خويش ، موضوع را مى شكافد
، فروع گوناگون آن را به دست مى آورد و
حكم متناسب را بيان مى دارد .



1 . سعه صدر



اردبيلى ، سينه اى فراخ دارد . براى
شنيدن سخن مخالف ، نه تنها گوش شنوا
دارد كه گاه به يارى او مى شتابد ، براى
ثابت كردن آن ، دليل اقامه مى كند ، آن
گاه به نقد او مى پردازد . او ، جوياى حق
است ، هر جا كه باشد و از هر كسى كه بشنود
.

در اخلاق تحقيقى او ، تعصب راه
ندارد . تعصب در ميدان تحقيق ، باز
دارنده او ، از رسيدن به حق است .

او ،
باطل بودن مرام و مسلكى را بازدارنده از
گزينش سخن خوب صاحبان آن نمى داند . او ،
مثل اعلاى تقدس و عشق به ولايت و اهل بيت
است ، با اين حال ، به آنچه غير هم
مسلكان
او دارند ، به ديده گزينش و چگونه بهره
گيرى از آن مى نگرد ، نه آن كه يك سره به
نفى بپردازد .

در ديد باز اردبيلى ،
متون رواى فقهى اهل سنت ، در خور
استفاده اند :

« فلا ينبغى الاعرض عن
الاخبار النبوية التى رواها العامة
فانها ليس الا مثل ما ذكرنا (11) . »

هم
از رواياتى كه آنان از پيامبر (ص) نقل
كرده اند ، مى توان بهره گرفت و هم از
روش استنباط و دليل هايى كه در متون
فقهى خود ، به كار برده اند .

او ، در
بحث خريد و فروش كتاب هاى فقهى اهل سنت
مى نويسد :

« گاه براى برخى از شيعيان
خريدن آن ها واجب است ، به چند جهت از
جمله :

« ... و استنباط الفروع و نقلها
و نقل ادلتها ... (12) »

در اين منطق ،
صاحب انديشه اى به آسانى تكفير نمى شود
و تنها آن نظريه اى طرد مى شود كه با نص
صريح مخالف باشد .



3 .
پرهيز از تقليد



تقليد نقطه مقابل تحقيق است . تقليد
پيروى از شخص است و تحقيق پيروى از دليل
. هر چند تقليد در جاى خود پسنديده است و
مورد پذيرش ، ولى در عرصه تحقيق ، تقليد
رهزن است ، هر چند از بزرگان علم و
انديشه باشد .

اردبيلى ، محققى است
كه پايه هاى فكرى خويش را بر استدلال و
برهان بر افراشته است و انديشه نا آرامش
، جز در بستر وحى و عقل آرام نمى گيرد .

او با اين كه به رجال علم ، احترام مى
گذارد ، به گزاف و شتابزده راى آنان را
رد نمى كند و حتى بر استدلال هاى آنان ،
دليل هاى ديگر نيز مى افزايد ، اما در
تابش ديدگاه هاى آنان ، بهت زده نمى شود
و هيچ گاه حرمت بزرگان و مكانت علمى
آنان ، مانع از بررسى و نقد آراى آنان
نمى شود .

دليل مدارى را بر عناوين
رجال پيش مى دارد . « ما قيل » را مورد
نظر خود قرار مى دهد نه « من قال » را .

او به صراحت بيان مى دارد :



«
و اعلم انه لا ينبغى الاكتفاء فى الفتوى
بمجرد ما ذكره بعض الاصحاب ... لانه لابد
من دليل و قد لا يكون ما عتقدوه دليلا ،
دليلا عند المفتى ... (13) »

بنابراين ،
نه فتوا و نظريه بزرگان را بدون بررسى و
تحقيق مى توان پذيرفت و نه آنچه را كه
آنان دليل پنداشته اند ، مى توان چشم
بسته به ديده قبول نگريست كه در وادى
تحقيق تقليد كارى است دشوار (14) .










/ 1