زمامدارى با پنج راى موافق - آشکار شدن توطئه ‏ها از پس رحلت پیامبر اکرم (ص) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

آشکار شدن توطئه ‏ها از پس رحلت پیامبر اکرم (ص) - نسخه متنی

یوسف بوشهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

زمامدارى با پنج راى موافق

پس از جدالهاى لفظى و مشاجره، ابوبكر با پنج راى به عنوان ‏خليفه رسول الله انتخاب شد. اجتماع ‏كنندگان هنوز پراكنده نشده ‏بودند كه عده‏اى سواره و پياده در شهر خود نمايى كردند. قبيله ‏بنى اسلم كه وابسته مهاجران بودند، وارد مدينه شدند، به آن سان‏ كه كوچه‏ها را پر كردند و با ابوبكر بيعت نمودند.(19) شيخ مفيد به روايت از ابومخنف آورده است كه بنى اسلم براى تهيه خواربار به مدينه آمده بودند. به آنان گفته شد: اگر به ما يارى ‏دهيد كه براى جانشين پيامبر(ص) بيعت ‏ستانيم، به شما خواربار مى‏دهيم. پس بنى اسلم به اميد دريافت ‏خواربار به يارى‏ برخاستند، تا آنجا كه هر كس را كه از بيعت ‏خود دارى مى‏كرد با ضرب و زور بدين كار مجبور مى ساختند.(20) بى ‏سبب نبود كه عمرمى‏گفت: من تا بنى اسلم نيامده بودند به پيروزى اطمينان‏ نيافتم.(21)

تاكيد بر بيعت ‏گرفتن

در آن هنگامه ديگر جاى هيچ اقدام مخالفى كه بتواند به نتيجه ‏انجامد وجود نداشت. كمترين مخالفت ‏با شديد ترين پاسخ و شوم ‏ترين ‏كشتار و اختلاف مواجه مى‏شد. تا اينجا به خوبى معلوم بود كه آن‏ گفتگوها و مشورتهاى سران قبايل، نظرعمومى مسلمانان مدينه را در برنداشت و آنان هيچ فرصت انديشه دراين باره نداشته ومخالفان نيز با تهديد و تطميع سكوت كرده‏اند. نيز با مطالعه ‏متن گفتگوها و دقت در استدلالهاى طرفين، آنچه كه معيار تعيين ‏حق اولويت‏ خلافت را مطرح و بر آن تاكيد و توافق مى‏شود و بر همان ‏اساس «ابوبكر» خليفه مى‏گردد، مساله خويشاوندى و نسب با پيامبر(ص) مى‏باشد. اما به راستى آيا طبق اين معيار كسى ‏شايسته ‏تر از ابوبكر يافت نشد؟ ابوبكر خود در فرداى آن روز اين‏ پرسش را پاسخ گفت. وى به مسجد پيامبر آمد و عمر خطبه‏اى درفضيلت و سبقت او در اسلام و يارى وى از دين و همراهى‏اش با پيغمبر(ص) از مكه به مدينه خواند و از مردم خواست ‏با او بيعت‏ كنند. مردم نيز جز عده‏اى از انصار(22) و خويشاوندان پيغمبر(ص) بيعت ‏با او را پذيرفتند و ابوبكر به طور رسمى به خلافت رسيد. او در آن مجلس خطبه‏اى خواند و در ضمن آن گفت: مرا كه براى ‏زمامدارى برگزيده‏ايد بهترين شما نيستم حاضرم اين مسؤوليت را از گردن خود بردارم. من در كار خود و اداره امور مسلمانان به ‏كتاب خدا و سنت رسول خدا رفتار خواهم كرد. جز آنكه همراه ‏پيامبر فرشته‏اى بود كه او را از گناه و خطا بازمى‏داشت اما آگاه باشيد كه مرا شيطانى است كه گاهى مرا فرو مى‏گيرد. هرگاه ‏پيش من آمد از من بپرهيزيد.(23)

خاندان پيامبر را به شور نطلبيدند

با بيعت مردم با ابوبكر كارتعيين زمامدار به ظاهر پايان يافت. اما از آن زمان تا حال و آينده اين پرسش باقى است كه چرا در چنان مجلس مشورتي كه سرنوشت ‏مسلمانان تعيين مى‏شد، خاندان حضرت محمد(ص) را در زمره مشاوران ‏به حساب نياوردند؟ براى آشوبگران سقيفه كاملا هويدا بود كه فرا خوانى خاندان ‏پيامبراكرم به آن مجلس، مانع از پيشب رد اهداف آنان است. زيرا در آن صورت ايشان حقايقى از فرمايشهاى رسول اكرم(ص) را كه‏ گوياى منزلت ‏خود بود به ياد مردم مى‏آوردند و توطئه‏ها خنثى ‏مى‏شد. به همين منظور بازيگران سقيفه براى اين كار بهترين زمان‏ ممكن را انتخاب كردند تا اهل بيت ‏به موجب اشتغال به مراسم ‏تجهيز پيامبر(ص) فرصت‏ حضور نيابد.

اين پرسش كه چرا در سقيفه خاندان وحى را به شور نطلبيدند درهمان زمان نيز از سوى برخى مطرح شد. اما پاسخى كه از طرف ‏گردانندگان حكومت ارائه مى‏شد اين بود كه اين حركت تصميمى از پيش طراحى‏ شده نبود بلكه ناخواسته و به يكباره اتخاذ شده است. صميمى‏ ترين يار ابوبكر، خليفه دوم، بعدها گفت: انتخاب ابوبكربراى زمامدارى كارى ناخواسته و نا انديشيده بود كه خودجوش‏ پيش آمد اما خداوند آثار زيانبار احتمالى آن را پيشگيرى‏كرد.(24) او اين سخن را پس از وقتى بيان كرد كه اين زمزمه درميان مردم رواج يافته بود كه: اگر خلافت ‏براى ابوبكر به تعيين ‏پيامبر(ص) نبوده و با راى تنى چند از افراد، استوار شده است‏ پس هم اينك نيز مردم حق دارند با رايى به مراتب افزون ‏تر، ديگرى را به زمامدارى برگزينند.

/ 8