تحلیل روایات عرضه حدیث بر قرآن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تحلیل روایات عرضه حدیث بر قرآن - نسخه متنی

جعفر نکو نام

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

تحليل روايات عرضه ي حديث بر قرآن

صحيفه مبين ـ شماره28-27 ، پاييز و زمستان 81

جعفر نكونام

سردبير

در پاره‌اي از روايات آمده است كه معصومان عليهم‌السلام فرمودند: روايات ما را بر قرآن كريم عرضه كنيد؛ هر چه را كه موافق آن يافتيد، بپذيريد و آنچه را كه مخالف آن ديديد، دور بيافكنيد كه اينك دو نمونه از آنها ذكر مي‌شود:

امام باقر عليه‌السلام فرمود: من در كتاب علي عليه‌السلام خواندم كه رسول خدا صلي‌الله‌عليه‌واله فرمود:

إنه سيكذب علي كما كذب علي من كان قبلي، فما جاءكم عني من حديث وافق كتاب الله فهو حديثي، و أما ما خالف كتاب الله فليس من حديثي[1]

بر من دروغ بسته خواهد شد؛ چنان كه بر كساني كه پيش از من بودند، دروغ بستند؛ از اين رو هر حديثي از من به شما رسيد كه موافق كتاب خدا بود، آن حديث من است و هر چه مخالف كتاب خدا بود، حديث من نيست.

كشي از يقطيني و او از يونس بن عبد‌الرحمن آورده است كه يكي از شيعيان از او پرسيد: اي يونس چرا در نقل حديث سخت مي‌گيري و بسياري از آنچه را كه شيعيان روايت مي‌كنند، رد مي‌كني؟ چه چيزي موجب شده است كه اين احاديث را رد مي‌كني؟ او پاسخ داد: هشام بن حكم برايم نقل كرد كه از امام صادق (ع) شنيده است كه مي‌فرمود:

لا تقبلوا علينا حديثاً الا ما وافق القرآن و السنة، أو تجدون معه شاهداً من أحاديثنا المتقدمة، فان المغيرة بن سعيد لعنه الله دس في كتب أصحاب أبي أحاديث لم يحدث بها أبي فاتقوا الله و لا تقبلوا علينا ما خالف قول ربنا تعالي و سنة نبينا محمد صلي‌الله‌عليه‌وآله فانا إذا حدثنا قلنا: قال الله عز و جل، و قال رسول الله صلي‌الله‌عليه‌وآله.[2]

بر ما تنها حديثي را بپذيريد كه با قرآن و سنت موافق باشد يا همراه آن شاهدي از احاديث پيشين ما بيابي؛ چون مغيرة بن سعيد كه نفرين خدا بر او باد، در كتابهايِ شيعيان پدرم احاديثي را كه نفرموده بود، جاي داد؛ پس از خدا پروا كنيد و آنچه را كه با سخن پروردگارمان و سنت پيامبرمان مخالفت دارد، به ما نسبت ندهيد؛ زيرا ما هرگاه حديث نقل مي‌كنيم، مي‌گوييم: خداي عز و جل فرمود؛ رسول خدا(ص) فرمود.

يونس افزود: به كوفه رفتم. در آنجا پاره‌اي از شيعيان امام باقر (ع) را يافتم و شيعيان امام صادق (ع) را نيز به وفور ديدم. از آنان احاديثي را شنيدم و كتاب‌هايشان را گرفتم و بعد آنها را بر امام رضا (ع) عرضه كردم. آن حضرت احاديث بسياري را انكار كرد كه از احاديث امام صادق (ع) باشد و به من فرمود:

ان أبا الخطاب كذب علي أبي عبدالله (ع)، لعن الله أبا الخطاب و كذلك أصحاب أبي الخطاب يدسون هذه الاحاديث إلي يومنا هذا في كتاب أصحاب أبي عبدالله (ع) فلا تقبلوا علينا خلاف القرآن، فانا ان حدثنا حدثنا بموافقة القرآن و موافقة السنة، أنا عن الله و عن رسوله نحدث[3]

ابوالخطاب بر پدرم امام صادق (ع) دروغ بست. خدا ابوالخطاب و ياران او را نفرين كند كه اين احاديث را تا امروز در كتاب‌هايِ شيعيان پدرم امام صادق (ع) جاي مي‌دهند؛ از اين رو مخالف قرآن را به ما نسبت ندهيد؛ زيرا ما اگر نقل كنيم، موافق قرآن و موافق سنت نقل مي‌كنيم و ما از خدا و رسولش نقل مي‌كنيم.

در خصوص اين روايات، سئوالات چندي قابل طرح است كه اينك برخي از مهم‌ترين آنها بيان مي‌شود:

1. ملاك موافقت و مخالفت حديث با قرآن چيست و چه حديثي را بايد موافق و كداميك را مخالف خواند؟

2. ميزان مخالفت حديث با قرآن در چه حدّي است؟ آيا مخالفت جزئي حديث نيز با قرآن موجب طرد حديث مي‌شود؟

3. گسترده‌يِ قرآن تا كجاست؟ آيا قرآن فقط منطوق آن است يا مفاهيم آن را نيز در بر مي‌گيرد؟

4. به چه جهت پاره‌اي از احاديث كه با قرآن مخالفت جزئي دارد، دور افكنده نمي‌شود؛ بلكه قرآن با آنها تقييد و تخصيص خورده مي‌شود؟

آنچه در پاسخ به اين سئوالات به نظر مي‌رسد، اين است كه حديثي را مي‌توان موافق قرآن خواند كه از اين امور بيرون نباشد:

الف. همان معناي منطوقي قرآن در حديث آمده باشد؛

ب. معناي حديث با مفهوم قرآن مطابقت داشته باشد؛ يعني معناي آن عبارت از لوازم معناي قرآن باشد؛ اعم از لازم بيّن و غير بيّن؛

ج. معناي حديث از قبيل مصاديق و موارد آيه‌يِ قرآن باشد؛

د. معناي حديث از قبيل ملاك و مناط آيه باشد و به تعبير ديگر آيه‌يِ قرآن يكي از مصاديق و موارد حديث به شمار رود.

شايان ذكر است كه ميان حديث و آيه در مورد اخير ملازمه‌يِ غير بيّن وجود دارد؛[4]

به اين ترتيب، اين قسم نيز به قسم قبلي ملحق مي‌شود.

نيز به نظر مي‌رسد، حديثي را مي‌توان مخالف قرآن دانست كه مراد يا لوازم مراد آن حديث با مراد خداي تعالي يا لوازم آن معارضت جزئي يا كلي داشته باشد.

در منطق، تعارض جزئي را تناقض و تعارض كلي را تضاد مي‌خوانند؛ بنابراين آنجايي كه مراد و لوازم حديث با مراد خدا و لوازم آن معارضتي نداشته باشد، مخالفتي ميان آن دو وجود ندارد. تعارض‌هايِ ظاهري نظير عموم و خصوص و اطلاق و تقييد از اين جمله‌اند.

آنچه آمد، نظري است در خور نقد و تفصيل و به اين ترتيب از قرآن‌پژوهان محترم خواسته مي‌شود، با نگارش مقالات تحليلي و تحقيقي به نقد اين نظر اهتمام ورزند و صحيفه‌يِ مبين از اين مقالات استقبال مي‌كند.

[1] - احمدي ميانجي؛ مكاتيب الرسول، ج2 ، ص 163 و مجلسي؛ بحار‌الأنوار، ج2 ، ص227 : ابن ظريف عن ابن علوان عن جعفر عن أبيه (ع) قال:

[2] - مجلسي؛ بحار‌الأنوار، ج48 ، ص103

[3] - همان

[4] - رك: معرفت؛ التفسير و المفسرون في ثوبه القشيب، ط1 ، مشهد، الجامعة الرضوية للعلوم الاسلامية، 1418ق ، ج1 ، ص24

/ 1