در اين مقاله، نگارنده به بررسي اجمالي سير تحولات ارزشيابي قرائت قرآن در كشور پرداخته و ملاكهاي انتخاب برتر در مسابقات را برشمرده و آينده نگرانكننده آن را موشكافي كرده است. در نوشته حاضر ضمن اشاره به اهداف آموزش - از صحيحخواني تا فصيحخواني - در هر مقطع زماني، معيارهاي ارزشيابي در كنار يكديگر قابلمقايسه شدهاند. اين معيارها سمت و سوي برنامهريزيها و سرمايهگذاريهاي قرآني كشور را به دقت نشان ميدهند. اين مقاله براي اربابنظر، نقاط كور و موقعيتهاي نگرانكننده را نيز تلويحاً باز نموده است.هر كجا كه بحث رقابت به ميان ميآيد، اولين سوءالي كه به ذهن متبادر ميشود اين است كه "برنده و بازنده" با چه "معيار"ي تعيين خواهند شد و به ديگر سخن، ارزشيابي موضوع مورد رقابت بر چه مبنايي استوار است.از بدو نزول كلام وحي و اهتمام مسلمانان در حفظ آيات گهربار آن، اين بحث مطرح بود كه قاري واقعي چه كسي است و چه ويژگيهايي بايد داشته باشد. از همين رو بود كه به سفارش رسول اكرم(ص) در جنگهايي كه ايشان خود حضور نداشتند، كسي را جامه پيشنمازي بر تن ميكردند كه آيات بيشتري از كلام حق در دل داشته باشد.آنچه در پي ميآيد، به دور از هرگونه داوري و تعصب، تنها بيانگر نظام ارزشيابي در جامعه فعلي قرآني كشور - اعم از مسابقات رسمي و غيره - است. نقد آن در اين مقال مدنظر نگارنده نبوده است.* * *بحث رقابت در عرصه قرآن منحصر به بعد از پيروزي از انقلاب اسلامي نيست. پيش از آن نيز مسابقاتي وجود داشت؛ جلسات قرائت قرآن در تمامي سطوح مبتدي تا پيشرفته برگزار ميگرديد كه دو مركز مهم آن شهرهاي مشهد و تهران بود. قارياني چون استاد شجريان و يا مروت، پرورشيافته همان مكاتب و مطرحشده در مسابقات برگزار شده در همان دوران هستند. بنابراين، تجويد و صوت و لحن در آن زمان نيز مطرح بود؛ كما اينكه قديميهاي قرآني، اغلب، كتاب تجويد سرهنگ بيكلري را به خاطر ميآورند. اما به نظر ميرسد كه بيش از جلسات قرائت، جلسات تفسير با اقبال موءمنين و بهويژه تحصيلكردگان روبهرو بوده بهگونهاي كه گفته ميشود 12 جلسه تفسير قرآن در سالهاي پيش از انقلاب در تهران برپا بوده است. شور و حال انقلابي اواخر دهه 50 و اوايل دهه شصت و اهتمام متوليان - بهويژه رهبر انقلاب - در كنار اشتياق مردم انقلابي براي ارتباط با قرآن، بستر مناسبي براي گسترش توجه به قرآن كريم ايجاد نمود؛ اما نبود چارچوب مشخص، معيارهاي مناسب و قاعدهمند و بالاخره فقدان كلاننگري در فرهنگسازي قرآني، زمينه را براي پرداختن به ظاهر قرآن بدون توجه به باطن آن فراهم نمود. به واقع، بحث ايجاد جذابيت بهمنظور جذب هرچه بيشتر مخاطب موجب شد كه توجه به صوت و لحن و تجويد و ساير ابزارهاي زيباخواني قرآن، جايي براي عنايت به تفسير و درك مفاهيم عاليه آن باقي نگذارد. بدينترتيب، عدم جذابيت بهعنوان دليل اصلي گرايش عامه، فلسفه پرداختن به حواشي پرجذبه و عمل به حديث شريف «كل شي حلية و حلية القرآن الصوتالحسن» دليل دلسپردن به الحان و اصوات موسيقيايي قرار گرفت تا منويات امام(ره)، مرحوم طالقاني، مرحوم بازرگان و... در باب توجه به باطن قرآن كمتر در عمل آيد.در اوايل نضجگرفتن انقلاب اسلامي، حلقههاي قرائت قرآن در مساجد شيوع يافت. كمي بعد، مدارس آموزش و پرورش بهدليل حضور ميليونها كودك و نوجوان، مكاني مناسب در نظر آمد كه روءياي زعماي قوم براي فرهنگسازي ريشهاي را به حقيقت نزديك كند؛ بنابراين تدريس درس "قرآن" در تمامي پايهها بهتدريج آغاز گرديد. وزارتخانهها، سازمانها و شركتهاي دولتي نيز دست به كار شدند تا در همين راستا قرآن و فرهنگ غني آن را در ميان اعضاي خود و درواقع در ميان جامعه نهادينه كنند. بدين منظور، تشويق به شركت در جلسههاي روخواني و بعضاً حفظ در دستور كار قرار گرفت ولي به دليل كمبود مربيان كارآموزده و آموزشديده، قاريان سنتي، عهدهدار تدريس ميشدند كه عموماً از تجويد و صوت و لحن چندان سررشتهاي نداشتند.در مساجد نيز، اغلب روحاني مسجد، ريشسفيد محل و يا آنكه بيش از ديگران قادر به رعايت قواعد روخواني قرآن بود، به همراه عدهاي پير و جوان در گوشهاي حلقه ميزدند. شيوه كار چنين بود كه افراد به نوبت به قرائت آياتي چند پرداخته، هرگاه فرد علاماتي را جابهجا و يا كلمهاي را نادرست تلفظ ميكرد، بزرگ جلسه او را از خطايش آگاه ساخته، صحيح آن را خود بر زبان ميراند تا قرائت قرآنآموز اصلاح گردد و در نتيجه تكرار و مداومت و حضور در جلسات، قرائتي عاري از خطا داشته باشد. در اين ميان آن بزرگ، هرچه پيرتر و با تجربهتر ميبود تنها به تذكر دو يا سه غلط فاحش بسنده ميكرد تا نوآموز را از ادامه راه نترسانده باشد و اگر تجربه چنداني نداشت.... با افزايش استقبال از اين حلقهها، جلسات كودكان و نوجوانان از جمع بزرگترها جدا شده و بهطور مستقل تشكيل ميشد و اين افزايش تا حدي مرهون افراد خيري بود كه جوايزي را بهويژه در ايام ماه مبارك رمضان و برخي اعياد براي اهدا به كسي كه روانتر از ديگران قرآن ميخواند، اختصاص ميدادند. در ادارات دولتي نيز تشويقهاي متناسبي از جمله مرخصي، ارتقا و امثال آن به كار گرفته شد تا در كنار "توانايي قرائت قرآن" بهعنوان يكي از ملاكهاي گزينش افراد، كاركناني پرورشيافته در مكتب قرآن به رتق و فتق بهتر امور ارباب رجوع بپردازند. واضح است كه اهداي جايزه - از هر نوع و به هر ميزان كه باشد - مستلزم برگزاري رقابتي است كه در طي آن، "نفر برتر" شناخته شود. به هر روي تا اين زمان صفت "قاري قرآن" زيبنده كسي ميتوانست باشد كه بدون غلط و يا با كمترين غلط چند صفحهاي از قرآن را بخواند.افزايش فعاليتهاي قرآني ايجاب مينمود كه مربياني كارآزموده تربيت شوند تا در جايجاي مملكت به نشر دانستههاي خود مشغول شوند. برگزاري مسابقات سراسري قرآن كريم از سوي آموزش و پرورش، بسيج، سازمان تبليغات اسلامي، سازمان حج و اوقاف، نيروهاي نظامي و انتظامي، وزارت جهاد سازندگي، بنياد شهيد انقلاب اسلامي، كميته امداد امام خميني(ره)، بنياد مستضعفان و جانبازان و... در قالبهاي مختلف از يكسو و اقبال عمومي به فراگيري علوم مرتبط با قرآن بهعنوان وسيلهاي براي كسب صلاحيت شركت در مسابقات و مطرحشدن، بهويژه در ميان كودكان و نوجوانان از سوي ديگر، در كنار دغدغههاي دلسوزانه و مخلصانه افراد متديني كه آرزوي زندگي در مدينهاي فاضله را - دستكم براي نسل بعد - در سر ميپروراندند ولي برنامهاي مدون براي آن نداشتند، همه و همه تربيت مربياني كارآموزده را ايجاب مينمود تا پاسخگوي نيازهاي خيل عظيمي از قرآنآموزان - چه براي آموزش و چه براي مسابقه و داوري - باشند. چنين مربي با چنين رسالتي بايد خود بيش از آنچه ميخواهد بياموزاند، فرا بگيرد.استفاده از نوار قرائت و ترتيل اساتيد مصري جاي خود را چنان در ميان جامعه قرآني باز كرد كه تقليد از سبك قرائت و حتي شيوه تلفظ حروف و رعايت قواعد، يكي از ملاكهاي سنجش در مسابقات گرديد. اكنون علاوه بر صحيحخواني، رعايت دقيق قواعد تجويدي اندكاندك موسيقي قرآني، جزء جداييناپذير آموزش قرآن شده است. از همين رو بود كه فاصله صاحبان نعمت "حسن صوت" با آنان كه نميتوانستند از عاملان به حديث شريف رسول اكرم(ص) در باب "حليةالقرآن" باشند به چشم آمد و در اين ميان، ريشسفيدهايي كه هنوز به شيوه "پدر بابايي" قرآن ميخواندند - و خود ناگفته پيداست كه نميتوانستند پابهپاي كوچكترهاي با انگيزه پيش بيايند - بازماندگان قافلهاي شدند كه هدايت آن را عدهاي مربي جوان، مخلص و پرانرژي برعهده داشتند. ولي آنها تنها كساني نبودند كه در سايه اعمال ملاكهاي جديد به حاشيه رانده شدند؛ اغراق نيست اگر بگوييم تمامي كساني كه نميتوانستند و يا امكانات كافي براي كسب صلاحيت حضور در اين رقابتها را نداشتند نيز به جمع آنان پيوستند. با اين همه، جذابيتهايي كه براي قرآن ايجاد شده بر تعداد مخاطبان و بر رونق جلسات افزود.در چنين فضايي بود كه ظهور نونهال خوشصدا و خوشچهرهاي به نام جواد فروغي، تحولي در نظام قرآني كشور ايجاد نمود و سبب خير گرديد تا عده بيشتري با روياي فروغيشدن، به قرآن روي آورند. نتيجه اين پارادايم و ويژگيهايش، افزايش تعداد قاريان مبتدي و حرفهايشدن قديميترها بود و به نوبه خود، تغيير در شيوه رقابتها را ميطلبيد. اگر تا ديروز "بدون غلط و بهصورت ترتيل خواندن" ميتوانست "نفر برتر" را معرفي ميكند، امروز قاري قرآن ميبايست علاوهبر تجويد - يعني رعايت مخارج حروف، احكام نون ساكنه، استثنائات و غيره - ترتيل - يعني احكام وقف و ابتدا - پرداختن به ظرافتها و نكات ريز مربوط به موسيقي قرآني و لحن عربي را نيز، در كنار قرائت به سبك يكي از قاريان مصري بهعنوان ملاكهاي تعيين "نفر برتر" مدنظر قرار دهد.بدينترتيب، معيارهاي يافتن "نفر برتر"، سالبهسال بيشتر و بيشتر ميشد؛ چرا كه تبليغات، تشويقها و بالاخره جوايز نفيس و سفرهاي خارجي در كنار مزاياي ويژهاي كه براي كاركنان ادارات دولتي پيشبيني شده بود، رقابتها را فشرده و فشردهتر ميساخت؛ گذشته از اين، افراد "ناكام" سال گذشته هم با كولهباري از تجربه بار ديگر به ميدان ميآمدند، سطح بالاي مسابقات ايجاب ميكرد كه داوران از ميان قاريان برجسته و استادان صاحبنام انتخاب شوند، دعوت از قاريان مصري به منظور قرائت قرآن و برگزاري دورههاي آموزشي و داوري مسابقات معتبر از همين زمان آغاز شد و بهطور عمده همينها بودند كه معيارها را معين كرده، در گسترش فرهنگ "قرائت قرآن" و علوم مرتبط سهم بسزايي داشتند.
مسابقات سراسري قرآن
صرفنظر از مسابقاتي كه جسته و گريخته به انجام ميرسند، مسابقات سراسري - كه معتبرترين و پرطرفدارترين آنها را سازمان حج و اوقاف و امور خيريه اداره ميكند - در سه بخش حفظ، قرائت و تفسير برگزار ميشود. بخش تفسير در پي تأكيد رهبر انقلاب بر ضرورت توجه به مفاهيم و باطن قرآن و پيگيري معظمله، چندسالي است كه در كنار حفظ و قرائت بدان پرداخته ميشود. بهمنظور آشنايي مختصر خواننده محترم به بيان اجمالي رشتههاي حفظ و قرائت بسنده ميكنيم و پرداختن به جزئيات را به فرصتي ديگر وا ميگذاريم كه بهطور مفصل به نقد نظام حاضر اختصاص يافته است.
رشته حفظ
در ابتدا معيار برندهشدن در مسابقات، صرف حفظ آيات بود و چنانچه دو حافظ از نظر امتياز باهم مساوي ميشدند، روانخواني و تپقنزدن ملاك قرار ميگرفت. اما با افزايش تعداد حافظان و مهارتشان در حفظ دقيق آيات و ارائه صحيح آنها، حسن حفظ جزو بديهيات قلمداد شده، متوليان امر را به تعيين معيارهاي جديدتري واداشت؛ سپس تجويد وارد گود شد اما ديري نپاييد كه موسيقي هم به خدمت گرفته شد تا طي مسابقهاي باشكوه، «برترين حافظ كشور، به جامعه قرآني معرفي گردد تا شايد از اين رهگذر چند نفر به سوي حفظ كشيده شوند. درحالحاضر و با توجه به شركت "نفر برتر" در مسابقات بينالمللي و نيز حساسيت عرب زبانها به رعايت لهجه فصيح عربي، مسوءولان حج و اوقاف استفاده از الحان متنوع و زيبا را الزامي كردهاند.حفظ: حسن حفظ: 70 نمره تجويد: 15 نمره صوت: 5 نمره لحن: 10 نمره قرائت تجويد و روخواني: 40 نمره لحن: 25 نمره صوت: 15 نمره ترتيل: 20 نمره
رشته قرائت
همانطور كه اشاره شد، هدف صحيح و زيباخواني است و بر همين اساس، هر ابزاري كه براي رسيدن به هدف مذكور لازم باشد مورد استفاد قرار ميگيرد. با اين توصيف، ملاك شناسايي "نفربرتر" را در بهرهگيري بهينه از ابزارهاي در دست، يعني تجويد و روخواني، صوت، لحن و ترتيل، توجه دقيق به ريزهكاريها و اجراي همراه با وسواس بايد جستوجو كرد.از اينجا گذشته، لازم است قاري آگاهي كافي از وضعيت داوران داشته باشد و سعي در رعايت مخارج حروف و اجراي قواعد، مطابق سليقه داوران داشته باشد؛ چه، يكي حرف «س» را چنين تلفظ ميكند و ديگري چنان و اگر قاري مطابق با نظر داور نخواند، واضح است كه نمره كامل نميگيرد. چرا كه ضابطه ثابتي در ميان نيست و ملاك داوري تشخيص داوران است. اين مشكل در بحث صوت و لحن نمود بيشتري پيدا ميكند چرا كه لذت بردن از صدا و نحوه بيان كلمات، بهطور كلي تابع ضابطه نوعي است، بنابراين طبيعي است كه اختلاف نظرها در اين باب بيش از پيش نمايان ميشوند.
نظر عامه
واضح است كه مردم كوچه و بازار هرگز توجهي افراطي به مسابقات قرآن ندارند. هرچند به نظر ميرسد اندكي از حساسيت مسابقات در ميان عامه نيز تأثيرگذار بوده است. با اينهمه آيا به راستي عرف، در جستوجوي كسي كه شولاي حفظ يا قرائت برازنده قامتش باشد، آنقدرها به خود زحمت ميدهد؟! به نظر ميرسد معيار تشخيص عرف همانا "به دل نشستن" آيات باشد. مردم براي قاري يا حافظ قرآن ارزش قائلاند و كاري هم به قواعد دست و پاگير ندارند.
سخن آخر
نگارنده خود نيز نميداند عاقبت اين همه معيارتراشي و دشوارسازي مسير "نفر برتر" شدن چه خواهد شد به راستي "به كجا ميرود اين كاروان"؟ و در اين بين "قافلهسالار" كيست؟