ايرانيان مسلمان و مبارز در نظر خدا و رسول(ص)
علي احمد ميانجي جمعآوري تفسير ابن كثير در عربستان و اردن: دستگاههاي امنيتي رژيمهاي اردن و عربستان اقدام به جمعآوري تفسير ارزشمند ابنكثير از كتاب فروشيها كردند و خريد و فروش آن را در اين دو كشور ممنوع اعلام نمودند. به نوشت هفتهنامه عرب زبان لواءالصدر علّت خصومت رژيمهاي اردن و سعودي با اين تفسير ارزشمند، اهل سنت، درج يك روايت مستند نبوي در ذيل تفسير آيه شريفه «يستبدل قوماً غيركم»، از سوره محمد(ص) است كه طبق آن هنگامي كه از پيامبر(ص) در مورد اشاره اين آيه سئوال شد حضرت با اشاره به سلمان فارسي از قوم وي به نيكي ياد فرمودند به نوشته الواءالصدر اينكار به منظور مخفي نگه داشتن اين روايت كه اكنون با وقوع انقلاب اسلامي و ظهور امّتي كه پرچم نصرت اسلام را به دوش ميكشد، محقق شده است. براي بصيرت بيشتر نسبت به اين موضوع حضرت آيةالله احمدي، آيات و روايات مربوطه را جمعآوري و درباره آنها بحث مبسوطي انجام دادهاند كه اكنون از نظر خوانندگان گرام ميگذرد: ها انتم هولاء تدعون لتنفقوا في سبيل الله فمنكم من يبخل و من يبخل فانما يبخل عن نفسه و الله الغني و انتم الفقراء و ان تتولوا يستبدل قوماً غيركم ثم لا يكونوا امثالكم. آگاه باشيد شما اشخاصي هستيد كه دعوت ميشويد تا در راه خدا انفاق كنيد. برخي از شماها بخل ميكنيد، هر كس بخل كند، در به دست آوردن منافع خود بخل ميورزد (زيرا نفع انفاق و ضرر بخل به خود شخص بر ميگردد و از شما ميخواهيم در راه خدا انفاق نمائيد، نه از اين جهت كه خدا و پيامبرش نيازمند و فقير است بلكه) خدا بينياز و غني بوده و شما نيازمند و محتاج هستيد. و اگر (شما از انفاق كردن) سر باز زنيد خداوند تبارك و تعالي گروهي را جايگزين شما ميسازد و آنان مانند شما نخواهند بود (بخل نميكنند و در مقابل دشمن سخن از صلح نميزنند). در آيات قبل از اين آيه، خداوند سبحان به مسلمانان دستور ميدهد و ميفرمايد: و لنبلونكم حتي نعلم المجاهدين منكم و الصابرين و نبلوا اخباركم ما حتماً شما را امتحان خواهيم كرد تا جهاد كنندگان (با مال و نفس) و (همچنين) صبر كنندگان شما را بدانيم. و باز ميفرمايد: يا ايها الذين آمنوا اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و لا تبطلوا اعمالكم. اي مؤمنان خدا را اطاعت كنيد (در حلال و حرام) و اطاعت رسول كنيد (در دستوراتي كه ميدهد) و اعمال خود را (با نافرماني) تباه و باطل نسازيد. و باز ميفرمايد: فلا تهنوا و تدعوا الي السلم و انتم الا علون و الله معكم و لن يتركم اعمالكم. و سست نشويد و (در هنگام مقابله با كفار و دشمنان دين) دعوت به صلح نكنيد در حالي كه غلبه (و قدرت و پيروزي) با شما ميباشد و (علاوه) خدا با شما است و (از پاداش) اعمال شما كم نخواهد گذاشت. و باز ميفرمايد: انما الحيوة الدنيا لعب و لهو و ان تومنوا و تتقوا يوتكم اجوركم و لا يسئلكم اموالكم. همانا زندگي دنيا بازيچه و سرگرمي ميباشد و اگر شما ايمان بياوريد و تقوي پيشه كنيد (خداوند) پاداشتان را خواهد داد و از شما (در مقابل بهشت و پاداشهاي ديگر) مالتان را نميخواهد. و باز ميفرمايد: ان يسئلكموها فيحفكم تبخلوا و يخرج اضغانكم اگر (خداوند تبارك و تعالي) از شما مالتان را بخواهد و در مطالبه مال مبالغه كند (همه يا بيشتر اموالتان را بخواهد) شما بخل خواهيد نمود و ضغن شما را بيرون خواهد آورد، يعني بغض و عداوت شما را كه در دل نسبت به خدا و رسول و دين داريد، بدين وسيله آشكار خواهد كرد. غرض از آوردن اين آيات، اين است كه با دقت در اين آيات معلوم ميشود كه: خدا مؤمنان را با دستوراتي كه در مورد تلاش و سعي در راه خدا به آنها ميدهد، آزمايش ميكند تا حقيقت ايمان يا كفر و نفاقشان را معلوم نمايد كه آيا: مسلمانان براي خاطر سستي و زبوني كه از حب حيات سرچشمه ميگيرد و قهراً آنان را از فداكاري و قتال و جانبازي باز ميدارد، در مقابل دشمن، از صلح و سازش، دم ميزنند؟! با اينكه توان جنگ و ادامه آن را دارند و خدا هم پشتيبان آنها ميباشد و با اينكه خدا از سستي و زبوني و ترس از مرگ و بخل نفرت داشته و به سخن گفتن از سازش و صلح راضي نيست. و همچنين در اين آيات از شدت علاق مسلمانان به مال دنيا سخن ميگويد و بيان ميكند كه اگر خدا بخواهد مال شما را بگيرد، حقد و كينه خود را آشكار كرده و از آزمايش الهي نميتوانيد سالم بيرون بيائيد. پس از اين مطالب، ميفرمايد: شما را دعوت ميكنيم كه انفاق كنيد و شما بخل ميورزيد، و اگر شما اعراض كرديد (يعني مال، انفاق نكرديد و حب دنيا شما را از جنگ در راه خدا مانع شد و سخن از سازش به ميان آورده و تقوي و ايمان را كنار گذاشتيد) خدا گروه ديگري را جايگزين شما خواهد نمود و آنان در گذشته، مانند شما نبوده و در آينده هم مانند شما نخواهند بود. يعني آنان زاهد هستند، و تقوي دارند و جانباز و فداكار ميباشند، و از جنگ نميهراسند و از انفاق مال در راه خدا (و لو اينكه همه اموالشان باشد) مضايقه نخواهند كرد و ميتوانند از عهد امتحان خدا سربلند بيرون آيند. مفسّران آيه شريفه در تعيين اين گروه بسيار مهم و ارزشمند كه مورد علاقه و پسند خدا و رسول(ص) ميباشند سخن گفته و احتمالاتي را ذكر كردهاند. بعضي، آنان را ملائكه دانستهاند همانطوري كه در جنگ بدر ملائكه نازل شدند. برخي ميگويند مراد، اهل يمن هستند. جمعي گويند مقصود طائف انصار ميباشند. عدهاي معتقدند كه مراد سلمان و قوم سلمان فارسي هستند. هر يك از مفسرين براي عقيده خود دليلي ذكر كرده است ولي ما در مقام بيان هم ابعاد و جهات آي شريفه نيستيم، فقط ميخواهيم براي خوانندگان تذكر بدهيم كه از رسول خدا صليالله عليه و آله، احاديثي در تفسير اين آيه وارد شده است كه موجب افتخار ملت مبارز ايران است و ما قسمتي از اين اخبار را ميآوريم. عن ابي هريره قال: تلي رسول الله(ص) هذه الآيه: «و ان تتولوا يستبدل قوماً غيركم ثم لا يكونوا امثالكم» فقالوا من هولاء يا رسولالله، الذين ان تولينا استبدل بنا قوماً غيرنا ثم لا يكونوا امثالنا؟ فضرب رسول الله(ص) علي فخذ سلمان الفارسي ثم قال: هذا و قومه، لو كان الدين معلقاً بالثريا لنا له رجال من الفرس. ابوهريره نقل ميكند كه: رسول خدا صليالله عليه و آله اين آي شريفه را خواندند، حضار عرض كردند: يا رسول الله(ص) كساني كه اگر ما اعراض نموديم خدا آنها را جايگزين ما كرده و آنان نيز مثل ما نخواهند بود (بلكه در زهد و تقوي و ايمان و فداكاري و انفاق بهتر از ما ميباشند) چه كساني هستند؟. حضرت رسول صليالله عليه و آله دست بر زانوي سلمان فارسي زد و فرمود: اين و طائفهاش هستند (سپس اضافه فرمودند كه:) اگر دين خدا آويز ستار ثريا باشد حتماً مرداني از فارس به آن خواهند رسيد. عن ابي هريرة قال تلي نبي الله(ص) هذه الآيه: «و ان تتولوا يستبدل قوماً غيركم» قال: وضع النبي(ص) يده علي فخذ سلمان الفارسي قال: هذا و قومه، و الذي نفسي بيده لوكان الدين مناطاً بالثريا لتناوله رجال من فرس). حضرت رسول الله صليالله عليه و آله اين آيه «و ان تتولوا يستبدل قوماً غيركم» را تلاوت كرده و سپس دست بر زانوي سلمان گذاشته و فرمودند: اين و قوم اين است، قسم به كسي كه جانم در دست او است اگر دين (از معارف و احكام و اخلاق و عبادات) از ستاره ثريا آويزان باشد (و در دسترس مردم نباشد، در عين حال) مرداني از فارس زبانها به آنها رسيده و آن را به دست ميآورند. 3- عن ابي هريره: ان اناسا من اصحاب رسول الله(ص) قالوا: يا رسول الله من هولاء الذين ذكر الله في القرآن؟ و ذكر نحوه ابو هريره نقل ميكند كه: عدهاي از اصحاب رسول خدا صلي الله عليه و آله پرسيدند يا رسولالله: اين افرادي كه خداوند متعال در قرآن (در اين آيه شريفه) ذكر كردهاند چه كساني هستند؟ رسول خدا همان جوابي را ميدهند كه در حديث قبلي گذشت. عن ابي هريره قال: لما نزلت هذه الآية: «و ان تتولوا يستبدل قوماً غيركم ثم لا يكونوا امثالكم» قالوا: يا رسول الله من هولآء؟- قال: و سلمان جالس - فقال: هذا و قومه و الذي نفسي بيده لو كان البر- او قال الدين- منوطاً بالثريا لنا له رجل من فارس. ابو هريره ميگويد: هنگاميكه آي مباركه «و ان تتولوا يستبدل قوماً غيركم» نازل شد جمعي از اصحاب رسول الله(ص) عرض كردند اينها چه كساني هستند؟ (كه خداوند تبارك و تعالي در قرآن كريم آنان را ذكر كرده و چنين مدح فرموده است) و سلمان هم در آنجا نشسته بود، حضرت به او اشاره كرده و فرمودند: او و قوم او، قسم به خدا اگر دين از ثريا، آويخته باشد مردي از فارس به آنان خواهد رسيد. عن جابربن عبدالله: ان النبي(ص) تلي هذه الآيه: «و ان تتولوا يستبدل قوماً غيركم» فسئل من هم؟ قال: لو كان الدين بالثريا لتناوله رجال من فارس. جابربن عبدالله انصاري روايت كرده كه رسول خدا صليالله عليه و آله اين آيه را تلاوت نمودند. «و ان تتولوا يستبدل قوماً غيركم»، به حضورشان عرض شد: اينها چه كساني هستند؟ حضرت فرمودند: اينان فارس (زبانان) ميباشند، اگر دين در ثريّا ميبود، مرداني از فارس به آن دسترسي پيدا ميكردند. عن ابي هريره قال: قال رسول الله(ص) ادنوا يا معاشر الموالي الي الذكر فان العرب قد اعرضت و ان الايمان لو كان معلقاً بالعرش كان منكم من يطلبه. اي گروه موالي: به ذكر نزديك شويد زيرا عرب (از ذكر) روي گردان شده است (ظاهراً اشاره به مضمون آيه مباركه ميباشد) و بدرستي كه اگر ايمان در عرش (خدا) آويزان (و از دسترس مردم دور) باشد، از شماها كسي هست كه آن را طلب كند. در اين حديث كلم موالي (كه در اينجا به معناي برده آزاد شد غير عرب است) مطلق ذكر شده و هم غير عرب را شامل است ولي شايد به قرين روايات گذشته و آينده، مخصوصاً به قرينه ذيل حديث- كه در هم اين احاديث ذكر شده است- مراد فقط ايرانيها باشند. بهرحال در آيه شريفه، جمل «و ان تتولّوا» به صورت جمل شرطيه ذكر شده است و توهم نشود كه اين شرط محقق نشده است تا جزاء حاصل شود، زيرا اين روايات - مخصوصاً حديث آخر- اشاره يا صراحت در تحقق دارد بالخصوص با توجه به ذيل احاديث: لو كان معلقاً بالثريا- ،- لو كانالدين مناطاً بالثريا - ، -لو كان البر ظهوريا صراحت در تحقق شرط، مشخص ميشود. و اصلاً دلالت حديث بر فضيلت اين ملت بالاخص با نظر به روايات آينده و همچنين در انتقاد و نكوهش از عرب، احتياج به حصول شرط ندارد و اجمالاً اصل فضيلت را اثبات ميكند. احاديث ديگري نيز از رسول خدا صليالله عليه و آله و اهل بيت عليهمالسلام نقل شده است كه مضمون احاديث گذشته را تأييد و تأكيد مينمايد و افاده ميكند كه حضرت ختمي مرتبت و خاندان گرام او نسبت به مردم مسلمان ايران نظر خاصي داشتهاند. يعني آنها را علاوه بر تقوي و فضيلت و گذشت و فداكاري و جانبازي در راه هدفهاي اسلامي و سازشناپذيري، به علم و دين و معارف و... نيز ميستوده اند، به اين جهت لازم است به برخي از اين احاديث شريفه اشاره شود: عن ابي هريره قال: كنا عند النبي(ص) اذا نزلت عليه سوره الجمعه فلما قرء «و اخرين منهم لما يلحقوا بهم» قيل من هولاء يا رسول الله؟ فلم يراجعه النبي(ص) حتي سأله مرتين او ثلاثاً - قال: و فينا سلمان الفارسي- قال: فوضع النبي(ص) يده علي سلمان ثم قال: لو كان الايمان عند الثريا لنا له رجال من هولاء قال ابوحصين: لنا له هذا و اصحابه- و الحديث متفق عليه. از ابو هريره روايت شده است كه: ما در نزد رسول الله صلي الله عليه و آله بوديم كه سور جمعه نازل شد پس از خواندن آي و آخرين منهم لما يلحقوا بهم، عرض شد: يا رسول الله اينها چه كساني هستند؟ حضرت پاسخ نداد تا اينكه دوبار يا سهبار سئوال كردند- ابوهريره ميگويد سلمان هم در ميان ما بود- حضرت دست مبارك خود را بر سلمان گذاشته و فرمود: اگر ايمان در ثريا باشد حتماً مرداني از اينان به آن ميرسند. در نص ديگري چنين نقل شده است: عن ابي هريره قال: كنا جلوساً عند النبي(ص) فانزلت عليه سورة الجمعه «و اخرين منهم لما يلحقوا بهم» فقال رجل: من هولاء يا رسول الله؟ فلم يجبه حتي ساله ثلاث مرات و فينا سلمان الفارسي فوضع رسول الله(ص) يده علي سلمان و قال: لو كان الايمان بالثريا لنا له من هولاء. قرطبي ميگويد: بهترين تفسير «آخرين» اين است كه اينها ايرانيها هستند، براي اينكه دين در ميان آنان ظاهر گشت و علماء زياد شدند، همين جهت، برهان صدق رسول الله صليالله عليه و آله است (عمده القاري ج9/235) لما نزلت قوله تعالي: فسوف ياتي الله بقوم يحبهم و يحبونه، سئل رسول الله(ص) عنهم، فضرب يده علي عاتق سلمان و قال: هذا وذووه ثم قال: لو كان الايمان معلقاً بالثريا لناله رجال من ابناء فارس. وقتي كه آي مباركه: فسوف ياتي الله يحبهم و يحبونه نازل شد سئوال شد در مورد اين قوم (كه خدا وعده داده اينها را بياورد و چنين مدحي از اينها نموده است) حضرت دست به شان سلمان زد و فرمود: ايشان و منسوبين ايشان هستند، سپس فرمود اگر ايمان از ثريا آويزان بود، مرداني از اولاد و فرزندان فارس به او ميرسيدند. در اين آي شريفه چند صفت مهم براي اين قوم ذكر شده است: الف- يحبهم و يحبونه خدا آنان را دوست ميدارد و آنها هم خدا را دوست ميدارند. ب- اذله عليالمؤمنين، اعزه عليالكافرين براي مؤمنان و در مقابل آنان متواضع و متذلل و در مقابل كفار، عزيز و ناسازگارند، كما اينكه در آيه ديگر فرمود: اشداء عليالكفار رحماء بينهم. ج- يجاهدون في سبيل الله با جان و مال و اولاد در راه خدا مجاهده و تلاش ميكنند. د- ولا يخافون لومة لائم در راه دين خدا و اجراء احكام اسلام و پيشبرد مقاصد پيامبر عظيمالشأن اسلام از ملامت و سرزنش احدي ترس به خود راه نميدهند. ه- ذلك فضل الله يؤتيه من يشاء و الله واسع عليم و اين است فضائل الهي و اوصاف ستوده و بهر كسي كه بخواهد مرحمت ميفرمايد و خدا داراي رحمت واسع، و دانا است. و اثري كه براي تخلف از اين اوصاف، مترتب ميشود (فسوف ياتي الله بقوم...) مانند ترتّب اوصاف بر تخلف از صفات مذكوره در آيات قبل از آي 38 سوره محمد است. در تفسير آيه شريفه: الا تنفروا يعذبكم عذاباً اليماً و يستبدل قوماً غيركم و لا تضروه شيئاً و الله علي كل شيئي قدير اگر (در راه دين خدا براي جهاد) نرويد خدا شما را به عذابي دردناك گرفتار خواهد كرد و قومي ديگر (براي جهاد) بجاي شما بر ميگزيند و شما (با اين كارتان) زياني به خدا نميرسانيد و خدا بر هر چيزي توانا است. يكي از احتمالات در تعيين اين قوم، اين است كه مراد، قوم فارس باشد. عن ابن عباس قال: الي قوم اولي باس شديد «بفارس» يعني در سور مباركه الفتح، در تفسير قسمتي از آي16 (قل للمخلفين من الاعراب ستدعون الي قوم اولي باس شديد...) كه خداوند تبارك و تعالي، متخلفين را تهديد كرده و ميفرمايد: «بزودي دعوت ميشويد براي جنگ كردن با قومي كه داراي قوت و قدرت زياد هستند»، ابن عباس گفته است كه مراد از اين قوم شجاع، فارس است. ابشروا يا بني فروخ فلو كان الايمان معلقاً بالثريا لا تناله العرب، لنالته العجم. بشارت باد بر شما اي فرزندان فرخ اگر ايمان، آويز كوكب ثريا باشد عرب نميتواند آن را بدست آورد، بلكه عجم و غير عرب آن را بدست ميآورند. اقتربوا يا بني فروخ الي الذكر ان منكم لرجالاً لو ان العلم معلق بالثريا لتناولوه اي فرزندان فرّخ به ذكر نزديك شويد، قسم به خدا همانا در ميان شما مرداني هستند كه اگر علم از ستار ثريا آويزان باشد، آن را به دست ميآورند. اعظم الناس نصيباً في الاسلام، اهل فارس، لوكان الاسلام في الثريا لتناوله رجال من اهل فارس. بيشترين قسمت از اسلام، از آن اهل فارس است، اگر اسلام در ستار ثريّا باشد، مرداني از ديار فارس آن را بدست ميآورند. لو كانالدين معلقاً بالثريا لتناوله من فارس. اگر دين از ستاره ثريا معلق باشد، افرادي از اهل فارس آن را بدست ميآورند. يا سلمان لو كانالدين معلقاً بالثريا لتناوله ناس من اهل فارس يتبعون سنتي و يتبعون آثاري و يكثرون الصلاه علي يا سلمان احب المجاهدين و احب المرابطين و احب الغزاة. در اين حديث كه خود سلمان روايت نموده است حضرت رسول خدا صلي الله عليه و آله، سلمان را مخاطب قرار داده و ميفرمايد: اگر دين در ثريا باشد جمعي از اهل فارس آن را بدست ميآورند، و سپس چند خصلت از فضائل آنان را بيان ميكند: اينان از سنت رسول الله صلي الله عليه و آله پيروي ميكنند {و به رأي و قياس و استحسان عمل نمينمايند}. اينان بدنبال آثار حضرت رسول(ص) بوده و از آن پيروي مينمايند. و اينان براي رسول خدا صليالله عليه و آله، بسيار صلوات ميفرستند (الآن اين خصلت، شعار شيعه است). سپس به سلمان دستور ميدهد كه سه دسته از مردم مسلمان را دوست بدارد: مجاهديني كه با جان و مال در راه خدا تلاش مينمايند. سنگرنشيناني كه همواره در حفظ مرزهاي اسلامي، نهايت سعي را دارند. جنگجوياني كه در ميدان جنگ، به نبرد با دشمن خدا مشغول هستند. اين سه خصلت، الآن در مردم مبارز ايران موجود است و شايد ذكر نمودن اين سه گروه و امر به محبت به آنان در دنبال فرمايش قبلي، اشاره باشد به اينكه اينان داراي چنين خصلتهائي نيز ميباشند. 10- عن ابن عباس و ذكرت عنده فارس، فقال فارس عصبتنا اهل البيت. از ابن عباس نقل شده- در حالي كه پيش او از اهل فارس صحبت به ميان آمده بود- كه گفت: (اهل) فارس، وابستگان ما اهل بيت هستند. 11-... ان اسعد العجم باالسلام اهل فارس.... .... ياورترين غير عرب به اسلام، اهل فارس هستند... 12- ذكرت الموالي اوالا عاجم عن رسول الله(ص) فقال: و الله لانا اوثق بهم منكم او من بعضكم. پيش رسول خدا(ص) صحبت از موالي و يا غير عرب به ميان آمد، حضرت فرمودند: قسم به خدا، اعتماد من به آنان، بيشتر از اعتماد من به شما و يا به بعض شما است. 13- عن ابي هريره عن النبي(ص) ذكرت عنده فارس فقال: و هل الناس الا اولئك؟ ابوهريره نقل ميكند كه پيش پيغمبر اسلام(ص) صحبت از فارس شد، حضرت فرمودند: آيا مردم غير از اينها هستند؟ 14- لما ورد بسبي الفرس الي المدينة اراد عمر ان يبيع النساء و ان يجعل الرجال عبيدالعرب و عزم علي ان يعمل العليل و الضعيف و الشيخ الكبير في الطواف و حول البيت علي ظهورهم، فقال اميرالمؤمنين عليهالسلام: ان النبي صلي الله عليه و آله قال: اكرموا كريم قوم و ان خالفوكم و هولاء الفرس حكماء كرماء فقد الينا السلام و رغبوا في الاسلام. الحديث. وقتي كه اسراي ايراني وارد مدينه شدند، عمر خواست زنهاي آنان را بفروش برساند و مردها را برده عرب قرار دهد، به اين ترتيب كه در طواف كعبه، عليلها و ناتوانان را حمل نمايند، علي عليهالسلام فرمود: رسول خدا صليالله عليه و آله فرموده است كه كريم هر قومي را احترام كنيد و لو اينكه با شما مخالف باشند، و اين ايرانيان كه حكيم و كريم هستند تسليم گشته و مسلمان شدهاند... 15- يخرج ناس من المشرق فيوطئون للمهدي سلطانه. مردمي از مشرق زمين قيام كرده و مقدمات سلطنت مهدي عليهالسلام را آماده ميسازند. 16- اميرالمؤمنين عليهالسلام در جريانهائي كه ميان ايرانيان و عربها پيش خواهد آمد، سخني دارند كه در آن كلام تاريخي، حق بودن ايرانيان و باطل بودن عربها را بيان ميكند، اين است نص حديث: جاء الاشعت بن قيس الي اميرالمؤمنين عليهالسلام يتخطي رقاب الناس- و علي عليهالسلام علي المنبر- فقال: يا اميرالمؤمنين غلبتنا هذه الحمراء علي قربك- يعني العجم- قال: فركض عليالمنبر برجله فقال: صعصعه بن صوحان: ما لنا و لهذا- يعني الاشعث- ليقولن اميرالمؤمنين اليوم في العرب قولاً لا يزال يذكر. فقال رضيالله عنه: من يعذرني من هولاء الضياطرة يتمرغ احدهم علي فراشه تمرغ الحمار و يهجر قوم (للذكر: كامل) فيأمرني ان اطردهم، ما كنت لاطردهم فاكون من الجاهلين و الذي فلق الحبه و برء النسمه ليضربنكم علي الدين عوداً كما ضربتموهم عليه بدءاً. اشعث بن قيس درحالي كه روي دوش مردم راه ميرفت، به طرف اميرالمؤمنين عليهالسلام آمد و علي عليهالسلام هم بر فراز منبر بود، اشعث عرض كرد يا اميرالمؤمنين اين سرخپوستان (يا اين سفيد پوستان) ما را از نزديك شدن به شما مانع هستند، علي عليهالسلام با پاي خود بر منبر زد صعصعة بن صوحان گفت ما را با اشعث چكار، اميرالمؤمنين، امروز سخني درباره عرب خواهند گفت كه در تاريخ باقي خواهد ماند- و فرمود: كيست از طرف من عذر اين ضياطره را بخواهد (يعني به من ياري كند و اين افراد بيخير و لئيم را دفع نمايد)، يكي از اينها در رختخواب خود مانند الاغ ميغلطد و گروهي هم براي شنيدن ذكر و موعظه، گرماي شديد را تحمل ميكنند (و جا براي خود ميگيرند) حالا آمده از من ميخواهد كه آنان را از خود دور سازم و از نادانان باشم. قسم به خدائي كه دانه را شكافته و انسان را خلق كرده است اينان (غير عربها) شما (عربها) را براي دين خدا خواهند زد تا دوباره به اسلام برگرديد، كما اينكه شما آنها را زديد تا اسلام را قبول كردند. الحمراء: موالي را گويند از روم و فارس ولي از تاريخ بدست ميآيد كه پاي منبر اميرالمؤمنين عليهالسلام در آن زمان فقط ايرانيان بودند. و در پايان سخن چند نكته لازم به تذكر است: در اين احاديث مخصوصا ًدر احاديثي كه در تفسير آي شريف «و ان تتولوا يستبدل قوماً غيركم» وارد شده، رسول الله صليالله عليه و آله علاوه بر صفاتي كه در آي شريفه ذكر شده، علم و دانش آنان را تذكر ميدهد، شايد غرض اين باشد كه علم و علماء دين را كه از اين قوم برخواسته و خدمت علمي و قلمي به دين كردهاند، ياد آوري نمايند و اين جهت از نظر تاريخي معلوم و واضح است. و علاوه بر علوم ظاهري ديني، اينان پيروي از اهل بيت عليهمالسلام كرده و حامل علوم آنان شده و در حقيقت اسلام واقعي را از منبع وحي فرا گرفته و داراي علم حقيقي شده و دين را از انحرافات حفظ نمودند و گويا حضرت در اين جملات به پيروي ايرانيان از اهل بيت(ع) نظر كرده و اهميت آن را گوشزد مينمايند، مخصوصاً به سلمان ميفرمايند: يتبعون سنتي و يتبعون آثاري و يكثرون الصلاه علي (و اين نكته به نظر بسيار دقيق است) و علاوه بر اينها، صفاتي كه در آيه، براي اين قوم ذكر شده است از فروع علم و ايمان است كما اينكه ضد اين صفات نيز از فروع جهل و ناداني ميباشد، چون خداوند تبارك و تعالي گاهي در مقام نكوهش از يك عمل ميفرمايد: اين كار جاهلانه است مثلاً ميفرمايد: اعوذ بالله ان اكون من الجاهلين يعني به جاي اينكه بگويد من استهزاء نميكنم، اين جمله را ميفرمايد و پس از اينكه ميفرمايد: فلا تسئلن ما ليس لك به علم ميگويد: اني اعظك ان تكون من الجاهلين و در مقام بيان علت پيروزي مسلمانان بر کفار ميفرمايد: ... و ان يکن منکم مأة يلبوا الفاً من الذين كفروا بانهم قوم لا يفقهون و در بيان علت ترس كفار ميفرمايد: لانتم اشد رهبه في صدورهم من الله ذلك بانهم قوم لايفقهونو از زبان حضرت يوسف علي نبينا و آله و عليهالسلام نقل ميفرمايد: اصب اليهن و اكن من الجاهلين و... پس در مقام بيان فضيلت اينان و اينكه اينها صفات نكوهيده ندارند ميفرمايد: اينها عالم هستند. خوانندگان گرامي در نظر داشته باشند كه در اين احاديث شريفه، عبارتها مختلف است مثلاً در بعضي از روايات: «لو كان الايمان» آمده و در بعضي «لو كان الدين» و در يكي «لو كان العلم» يا «لو كان هذا العلم» و در ديگري «لو كان الاسلام» و در برخي «لو كان البر» يا «الخير» و اگر همه اين جملات هم صادر شده باشد باز در مضمون با هم تنافي ندارند. در روايات اهل بيت عليهمالسلام بعض شهرهاي ايران بالخصوص مورد تمجيد واقع شده است مانند: قم، طالقان و... و اين تمجيد منافي با تعريف از تمام ايرانيان نيست، زيرا گاهي نظر به بيان صفات همه ايرانيان است هر چند كه در ميان آنان بعضي داراي مزيت بيشتري هستند كه سبب عنايت زيادتري شده است و نيز ممكن است صفات و خصوصيات افراد، روي جهاتي به كل نسبت داده شود، ولي وجه اول به نظر اقوي ميرسد. براي تأييد اين مطلب دو حديث زير كافي بنظر ميرسد: «رجل من اهل قم يدعوا الناس الي الحق يجتمع معه قوم كز بر الحديد لا تزلهم الرياح العواصف و لايملون من الحرب و لا يجبنون و علي الله يتوكلون و العاقبة للمتقين. مردي از اهل قم مردم را به حق دعوت ميكند و در گرد او گروهي جمع ميشوند كه چونان تكههاي آهنند و تند بادهاي حوادث آنان نلغزاند و از جنگ خسته نميشوند (و به آن ادامه ميدهند) و بر خدا توكل ميكنند، و عاقبت امر از آن متقين است. كنت عند ابي عبدالله عليهالسلام جالساً اذ قرء هذه الايه: «فاذا جاء و عد اوليهما بعثنا عليكم عباداً اولي باس شديد فجاسوا خلال الديار و كان وعداً مفعولاً» فقلنا جعلنا فداك من هولاء؟ فقال (ثلاث مرات) : و هم و الله اهل قم. در نزد امام صادق(ع) نشسته بودم كه اين آيه قرائت شد «پس چون وقت انتقام فرا رسد، بندگان سخت جنگجو و نيرومند خود را بر شما برانگيزيم تا آنجا كه درون خانههاي شما را نيز جستجو كنند و اين وعد انتقام حتمي خواهد بود» ما گفتيم فدايت شويم، اينان كيانند؟ سه مرتبه فرمود: بخدا سوگند ايشان اهل قماند. مسلّماً مراد تنها اهل قم نيستند و لكن روي مركزيتي كه قم دارد و فرمانده كل قوا از قم يا در قم است فرمودهاند: «وهم و الله اهل قم». . محمد/38. . محمد/30. . محمد/32. . محمد/34. . محمد/35. . محمد/36. . مجمع البيان ج9ص108و اقرب الموارد. . احتمالات ديگري نيز گفته شده است، محققين به: كشاف ج4/331 و بيضاوي در تفسير آيه و تفسير قرطبي ج 16/258 و مجمع البيان ج9 ط اسلاميه ص 108 و تبيان ط نجف ج9 ص 311 و الميزان ج18/271 و ثعالبي ج4/171 و فخر رازي ج 28/76 و تفسير كبير طبري ج26/42 و الدر المنثور ج6/67 و ابوالفتوح ج4/83 و مجموعة من التفاسير ج5/517 و تفسير ابيالسعود ج8/103 و روح المعاني ج26/82 و تفسير ابن كثير ج7/6و7و تفسير شربيني ج 1/382 و تفسير گاز رج 9/122 مراجعه نمايند. . تاريخ اصبهان تأليف ابو نعيم ج1/2و3 با اسانيد متعدّد و تفسير طبري ج26ص42و تفسير ابن كثير ج6/320 و بيضاوي در تفسير همين آي مباركه و روح المعاني ج26/82 و ج6/163 ومجموعة من التفاسير ج 5/517و در السراج المنير شربيني ج4/36 آمده: ((رواه الترمذي و الحاكم و صححاه)) و تفسيرگازر ج9/122و الدر المنثور ج 6/67 از عبدالرزاق و عبدبن حميد و ترمذي و ابن جرير و ابن ابي حاتم و طبراني در اوسط و بيهقي در دلائل النبوة و الميزان ج8/272 و تفسير نيشابوري در هامش طبري ج 26/43 و ترمذي ج 5/384. . تاريخ اصبهان ج1/3و4و تفسير طبري ج 26/42. . تاريخ اصبهان ج1/3 و ابوالفتوح ج4/83 و مجموعة التفاسير ج 5/517 و مجمع البيان ج9ط اسلاميه ص108و نور الثقلين ج5/46. . تاريخ اصبهان ج1/5 و تفسير طبري ج 26/42 و تفسير ابي السعود ج8/103 و الدر المنثور ج6/67 از سعيد بن منصور و ابن جرير و ابن منذر و ابن ابي حاتم و ابن مردويه و مستدرك حاكم ج2/458. . تاريخ اصبهان ج1/7 و روح المعاني ج26/82 و در المنثورج6/67 از ابن مردويه و الميزان ج18/272. . تاريخ اصبهان ج1/6. . رجوع شود به لسان العرب ج15ص408. . ابو حصين و ادعي يكي از راويان حديث است. . تاريخ اصبهان ج1/2 با اسانيد متعدد و الدر المنثور ج 6/215 و روح المعاني ج 28/94 و قرطبي ج 18/93 و طبري ج 28/62 و مجمع البيان ج 6/69 (در ط اسلاميه ج10/283) و كشّاف ج4/530 و ابن كثير7/7 و ثعالبي ج4/298 و بخاري ج 6/189 و عمدة القاري ج 19/235 عن جمع و صحصح مسلم ج 4/1973 و حديث 2546 و ترمذي ج 5/413 و 414 و فتح الباري ج8/492 و 493. . سور مائده، آي 54. . رجوع شود به اكشاف ج1/646 و بيضاوي در تفسير اين آي مباركه و فخر رازي ج 12/9 و 20و مجموعة من التفاسير ج 2/304 و روح المعاني ج 6/136 و المنار ج 6/434 و نورالثقلين ج 1/632 و مجمع البيان ج 2/122 و تفسير شربيني ج 1/382 و قرطبي ج 8/93. . سوره فتح آيه 29. . سوره توبه آيه39. . كشاف ج2/270 وقرطبي ج 8/142. . رجوع شود به الدّر المنثور ج 6/73 و طبري ج26/52. . تاريخ اصبهان ج1/5. . ابن اثير در نهايه گويد: فرّخ از فرزندان حضرت ابراهيم (ع) بود كه داراي اولاد زيادي گشت و غير عرب از فرزندان او بوجود آمدند، (النّهاية ج3 ص425 باب الفاء مع الراء). . تاريخ اصبهان ج 1/4. . تاريخ اصبهان ج 1/4 و ميزان الحكمة ج 7/430 به نقل از كنز العمّال. . تاريخ اصبهان ج 1/4 ، ابونعيم در همين مصدر از ص2 تا 14 روايات زيادي به همين مضمون نقل كرده، براي مزيد اطلاع رجوع شود به: بخاري ج 6/189 و عمدة القاري ج 19/235 و صحيح مسلم ج4/1973 الرقم 2546 و فتح الباري ج 8/492 و 493 و مجمع الزوائد ج 10/64 و 65 و ميزان الحكمة ج 7/430 به نقل از كنز العمال. . تاريخ اصبهان1/7. . تاريخ اصبهان1/12. 31. تاريخ اصبهان ج 1/12. 32. تاريخ اصبهان ج 1/12 و ميزان الحكمة ج 7/430 به نقل از كنز العمّال. 33. تاريخ اصبهان ج 1/12 با اساتيد متعدد. 34. تاريخ اصبهان ج 1/11. 35. بحار ج45/330 به نقل از مناقب. .36 المعرفة و التاريخ ج2/497 و ابن ماجّه فتن/34. 37. الكامل للمبّرد ج 1/284 و در نسخه اي ج 2/62 و نثر الدرر تأليف آبي ج1/299 و 300 و ابن ابي الحديد ج 19/124 و ج 20/284 و بحار ج41/118 و حواشي مرحوم محدث بر غارات ثقفي ج2/829 به نقل از كامل مبرّد ج2/53 و تهذيب الكامل سباعي ج2/116 و117 و شرح كامل مرصفي ج4/194 و غريب الحديث ابي عبيد ج3/417 و لسان العرب و نهاية ابن اثير در «ضطر» و قاموس الرجال ج 2/99 و بهج الصباغة ج 13/400 و 401. .38 هر دو احتمال در لغت ذكر شده است. 39. سوره بقره آيه 67. 40. چون در اول اين آيه چنين آمده است: اتتخذنا هزوا، آيا ما را به مسخره گرفتهاي؟ 41. سوره هود آيه 46. 42. سوره انفال آيه 65. 43. سوره حشر آيه 12. 44. سور يوسف آيه 33. 45. بحار ج57/216، سفينة البحار ج2/446. 46. بحار ج57/216، سفينة البحار ج2/446.