هر كلمه قرآن، ميتواند باب ورود به قرآن باشد.
برگزاري اولين دوره كلاسهاي آموزشي - پژوهشي تفسير قرآن مجيد به همت جمعي از قرآن دوستان و قرآنپژوهان در محل تالار اجتماعات كتابخانه مركزي كرج، ما را بر آن داشته تا هر هفته با ارائه مطالب نو و آموزنده اين كلاسها خود را در نيل به اهداف والاي برگزار كنندگان اين جلسات شريك گردانيم. آنچه در اين نوشتار ميخوانيد، علاوه بر خلاصه مطالب جلسه اول - كه در شماره 109 نشريه گلستان قرآن به چاپ رسيد - مروري بر متن دومين جلسه اين دوره آموزشي دارد كه توسط آقاي دكتر لساني ارائه شده است. خلاصه مطالب جلسه اول:
بهرهگيري از قرآن فقط از طريق اعتصام و اتصال دائمي به آن ممكن است و قدم اول در اين راه دريافت صحيح پيام قرآن و دستيابي به شناخت كافي نسبت به معارف اين كتاب مقدس است.اثر بخشي روش گفت و شنود قرآني كه ما به آن تمسك جستهايم بسيار بيشتر از روشهاي آموزشي يك سويه بوده و ما به آن سخت اطمينان داريم. اين روش برگرفته از الگوي تعاليم حضرت محمد(ص) است و هر نوع انس و برقراري ارتباط با قرآن تحت لواي چنين روشي صحيح و موءثر خواهد بود. روش مورد استفاده پيامبر(ص) و معصومين (ع) آموزش قرآن از انجام به آغاز بوده و ما اين روش را در دستور كار خويش قرار دادهايم كه موجب همآوايي و همآوازي با نحوه نزول وحي است. نكته مهم ديگر اين كه متأسفانه بسياري از ما، عادت كردهايم سورههاي به ظاهر كوتاه قرآن را سورههاي بچهها بدانيم و غيرمنصفانهتر و غير علميتر اين كه اين ذهنيت در اغلب ما ايجاد شده كه هر چيز مخصوص بچهها، كم اهميت و حتي بياهميت است در حالي كه پيغمبر اسلام (ص) با دقت فراوان تأكيد و توصيه كردهاند كه اين سورهها پايهگذار معرفت الهي و قرآني ماست.بسم الله الرحمن الرحيم آغازگر پيام الهي سوره ناس است كه باب ورود ما به فضاي آسماني قرآن محسوب ميشود. اولين كلمه سوره ناس پس از بسم الله الرحمن الرحيم، قل است. قل يعني سخن و اگر نيك بنگريم، قرآن جز سخن خدا نيست. يكي ديگر از بارهاي معنايي كلمه قل اين است كه وقتي كسي اين پيام را شنيد اول براي خود و سپس براي ديگران بازگو كند.كلمه اعوذ در دومين مرحله از نخستين آيه سوره ناس به مهمترين نياز انسان اشاره ميكند كه احساس نياز به امنيت و يك پناهگاه مطمئن است. اما آن چيست كه انسان را تهديد ميكند؟ من شرالوسواس الخناس، الذي يوسوس في صدور الناس من الجنة والناس.و در مقابل اين تهديد به چه كسي بايد پناه برد؟ قل اعوذ برب الناس ملكالناس، اله الناس در سوره فلق نيز به برخي از اين تهديدها و نيز به پناهگاه مطمئن در مقابل اين ناامنيها اشاره شده است.جلسه دوم
قل اعوذ برب الفلق، من شر ما خلق، و من شر غاسق اذا وقب، و من شرالنفاثات فيالعقد، و من شر حاسد اذا حسد در ادامه گفت و شنود قرآني خود در مورد سوره ناس ابتدا به مفردات يعني كلمهها و تركيبهاي سوره ميپردازيم بعد از آن توضيح مختصري در مورد آيههاي سوره ارائه خواهيم كرد و نيز اشارههايي به مبحث سورهشناسي سوره ناس خواهيم داشت. براي خواندن سوره ناس به روش تعليم پيامبر اكرم (ص) ـ كه در حديثي فرمودهاند انگشتان خود را يك به يك، به هنگام خواندن آيههاي يك سوره ببنديد - عمل ميكنيم و به عنوان يك زبانآموز و شاگرد مكتب انسانساز قرآن، همراه هر آيه انگشتان دستمان را ميبنديم و به اين ترتيب شماره آيات سورههاي قرآن را به تدريج در قلب خود جاي ميدهيم. به اين ترتيب كه: انگشت كوچك دست راست آيه شماره يك است و به همين ترتيب انگشت شصت دست راست، شماره پنج خواهد بود. انگشت شصت دست چپ، شماره شش و انگشت كوچك دست چپ، شماره ده خواهد بود. با استفاده از اين روش، خود را به محضر مبارك پيامبر اكرم(ص) و فضاي نزول آيههاي قرآن نزديك ميكنيم. در مورد سوره ناس مشت دست راست، گره شده و فقط يك انگشت از دست چپ بسته شده است. اين، شكل شماره آيات سوره ناس است كه طبق شيوه تعليم پيغمبر اكرم(ص) در ذهن انسان ترسيم ميشود. براي دريافتن مفردات اين سوره يعني كلمهها و تركيبهائي كه با آنها آشنا نيستيم، لزوم مراجعه به علم غريبالقرآن بر ما آشكار ميشود. ما در بررسي سوره ناس حداكثر احتمال ناآشنايي را در نظر ميگيريم كه اين خود براي كساني كه با اين سوره آشناترند يك امتياز محسوب ميشود. با دقت در عبارات سوره در مييابيم كه همين كلمه ناس را كه فكر ميكرديم برايمان آشناست، در واقع با ما غريبه است و آن طور كه بايد آن را نشناختهايم. چه بسيار نكات ظريف و زيبايي كه در همين يك كلمه نهفته است و ما تاكنون از آن بيخبر بودهايم. به اين ترتيب، سوره ناس، 12 كلمه دارد كه براي ما غريب القرآن است و ما آنها را مفردات سوره ناس ميدانيم. براي شناخت سوره ناس بايد با اين 12 كلمه آشنا شويم. اين كلمات عبارتاند از: قل، اعوذ، برب، الناس، ملك، اله، شر، الوسواس، الخنّاس، الذي، صدور، الجنّة. در آغاز به دو نكته اشاره ميكنيم. نكته اول اين كه يوسوس به دليل اينكه داراي حروف اصلي كلمه وسواس است جزء اين كلمهها آورده نميشود. چرا كه وقتي كلمه وسواس شناخته شود اين كلمه هم آشنا خواهد بود و نكته دوم اين كه ما حرفها را در شمردن اين كلمات به شمار نميآوريم، گرچه اصولاً بايد روي حرفها و حتي حركتهاي آيات قرآن هم تأمل و تدبّر كرد، اما به دليل كمبود وقت و گستردگي مباحث، از آنها صرفنظر ميكنيم.روشن است كه اين سوره به ظاهر كوچك، خود، روش خويش را القا ميكند و به كسي كه كليد اصلي ورود به قرآن را در تدبّر و تفكر يافته است، ميگويد كه مرا چگونه بشناسيد و بياموزيد. يوسوس را از طريق وسواس ميشناسيم. كلمه ناس هم تكراري است. و با شناخت ناس، با بخش عظيمي از سوره آشنا ميشويم. آنچه در سراسر قرآن جالب توجه است اين است كه ما از هر كلمه قرآن كه وارد شويم ميتواند نقطه آغاز شناخت قرآن باشد و اين امر بسته به اين است كه كدام كلمه و يا عبارت توجه ما را به خود جلب كند. در مورد اين سوره، كلمه ناس به دليل تكرارهاي متعدد در آيات، بيشتر از بقيه كلمات توجه ما را به خود جلب ميكند و ما را به تدبر در خود فرا ميخواند. البته تدبر در اين جا معناي خاص خود را دارد. براي تدبر در كلام، بايد در آن دقت كرده و آن را مورد بررسي قرار دهيم. به اين روش - كه اساس كار پيامبر(ص) براي آشنايي با قرآن است - تلاوت ميگويند. اگر كسي هنگام خواندن آيات صداي خود را بشنود به قرائت دست يازيده و قرائت موجب جايگزيني كلام خداوند در قلب ميشود. قرائت وقتي تكرار شد، به مقام تلاوت ارتقاء پيدا ميكند. و آن هنگام كه تلاوت، موءثر و در قلب مستقر شد، خود به خود فضاي تدبر را ايجاد ميكند و آن گاه قلب، آماده تدبر در آيهها و سورههاي كلام الهي ميشود. پس چه بهتر كه براي شناخت سوره ناس از تكراريترين واژه شروع كنيم. در مورد تكرار كلمه ناس نظرات، متفاوت است: عدهاي 5 بار و عدهاي ديگر 6 بار را قبول دارند. آنهايي كه عدد 6 را قبول دارند ميگويند خناس گرچه ناس نيست، اما از نظر ظاهري و سماعي تداعي كننده و جايگزين كلمه ناس است و اين ذهنيت را ايجاد ميكند كه ناس در اين آيه هم تكرار شده است. آنچه جاي تذكر دارد اين است كه قرآن كلام خداست و كسي ميتواند ادعا كند سخن خدا را كاملاً فهميده است كه نعوذ بالله خدا باشد و مگر ميشود خدا شريك داشته باشد؟ مگر ميشود استادي در كلاس درس، چيزي را آموزش بدهد و شاگرد ادعا كند كه آن را همان طور كه استاد ميداند فهميده است؟ در اين صورت جايگاه معلم و شاگرد مشخص نيست. اگر پس از نزول سورهاي از سوي خداوند، ادعا كنيم كه آن سوره را آن طور كه بايسته است، آموختهايم، ادعاي بزرگي كردهايم. اگر حالت پيامبر(ص) را هنگام نزول وحي تجسم كرده و با حالت خود هنگام تلاوت آيات مقايسه كنيم، در مييابيم پيامبر اكرم(ص) با آن جايگاه و عظمت علمي و در عين برخورداري از اولين و آخرين علوم، وقتي در مقابل آيات وحي قرار ميگيرند چنان حالت خضوع و خشوعي پيدا ميكنند كه وصف ناشدني است. ايشان از خداوند ميخواهند كه بر دانششان بيفزايد، در حالي كه ما خود را صاحب تمام علوم قرآن ميدانيم اين جز ادعايي واهي نيست. ما اگر شناختي در مورد قرآن داريم، نسبي است. زيرا شناخت مطلق، شناختي است كه از سوي خدا رسيده باشد، چون خدا غير از قرآن چيزي نفرموده و شناخت ما از غير خدا بوده است، پس احتمال خطا وجود دارد و ممكن است سخن خدا را خوب نفهميده باشيم.لازم به يادآوري است كه دريافتن كلام خدا كاري ساده و در عين حال بسيار ظريف است. بيش از آن كه دانش باشد، هنر است. درك سخن خدا گرچه نياز به دانش و علم فراوان دارد ولي بيش از دانش، به معرفت - آن هم معرفت هنرمندانه ـ نيازمند است. افتخار دريافت كلام خدا افتخاري است كه به هر بيهنر سادهگذر و سطحينگر داده نميشود.سوره ناس سوره مردم است. اگر مردم مخاطباند، مردم هم موضوع هستند. اگر مردم مطرحاند خود مردم، عنوان هم هستند. اگر خدا، كه صاحب كلام است ميخواهد خويش را معرفي كند، بايد مهلت بدهد كه اين مخاطب (مردم) آن چنان كه بايد و شايد به سخن او توجه كند. البته در اين امر، از سوي خدا حكمتي نهفته است. چرا؟ چون اگر مردم خودشان به درك مطلبي نائل شوند، ديگر از آن دست نميكشند. ولي اگر مردم را با تحميل و اكراه حتي به حقايق رسانديم، همين كه عوامل اجبار كنار رفتند و شرايط روحي و فكري و سني آنان با مرور زمان تغيير كرد از مسير حق باز ميگردند، چرا كه عامل جذب آنها علم و عشق نبوده است. همان دانش و معرفتي كه اگر نباشد هيچ پيوندي مستحكم نخواهد بود. خداوند وقتي ميگويد قل انتظار دارد كه خود مردم به آنچه كه بايد به آن برسند، قائل شوند. سوره با قل شروع ميشود. قل يعني: بگو. خودت بگو. خداوند به بندهاش ميگويد: اگر آنچه را كه بايد، يافتهاي، خودت بگو. آن پناهبردني براي من زيبا و ارزشمند است كه خود به آن برسي و بگويي. ميخواهم كه تمام وجود تو پشتوانه قل باشد. وقتي ميگويم رب الناس براي اين است كه ميخواهم قسمتي از اين تركيب، خود تو باشي. تو را ميشناسم. مردمي، انساني، ناس هستي. سر و كارت با رب، ارباب، صاحب، سرپرست، رئيس، پادشاه، فرمانروا و حاكم است. اما اگر ميگويي قل اعوذ برب الناس نبايد به هر اربابي پناه ببري. به ارباب من، يا ارباب ما، بايد به ارباب همه پناه ببري. به ملكي كه ملك اين خطه باشد و ملك خطه ديگر نباشد، پناه نبري، به رب الناس، ملك الناس، اله الناس پناه ببري. به كسي پناه ببري كه همه، چه بخواهند و چه نخواهند، فرمانش را ميبرند. حتي آنها كه فكر ميكنند فرمانش را نميبرند ولي نفسشان هم در دست اوست، مرگ و زندگيشان به فرمان اوست. اله الناس معبود همه، اله همه، دلبر و دلدار همه، كسي كه همه واله و شيداي او هستند. بگرد تا چنين كسي را پيدا كني و تا پيدا نكردهاي به هيچ كس ديگر پناه نبر.ميبينيد كه اعوذ كم كم دارد به انسان شخصيت ميدهد. به انسان ميفهماند كه چه كار بكند. قرار نبوده كه كسي ديگري انسان را راهنمايي كند كه چه انجام بده و چه انجام نده خود انسان بايد به آنچه كه لازم است، برسد. حتي پيامبر هم از جانب خدا موظف است فقط قرآن را بياورد و به آدمي عرضه كند. آن هم به صورت يك پيشنهاد، يك ذكر، يك كلام، همين و بس. باقي قضايا به عهده خود انسان است.از اين جا قسمت دوم سوره ناس آغاز ميگردد: من شر الوسواس الخناس، الذي يوسوس في صدور الناس، من الجنة والناس.انسان موجودي نيست كه به كم، قانع باشد. در هر مسيري كه قدم مينهد، قناعت نميكند. دوست دارد بيشتر بفهمد و بيشتر داشته باشد. وقتي آدمي پاي در مسير قرآن نهاد، و قرآن را - و حتي فقط يك كلمه از قرآن را - شناخت، دوست دارد بيشتر بشناسد، بيشتر بداند و اين طبيعت انسان است. اين سوره به انسان ميگويد خودت بايد پناهگاهت را انتخاب كني، پس با هنرمندي انتخاب كن. تو جايگاهداري و مطرح شدهاي پس مراقب باش كه چه كسي را به عنوان پناهگاه انتخاب ميكني. رب الناس، ملك الناس، اله الناس...ميبينيد كه نيامدن حرف ربط «و» بين اين عبارات به اين معني است كه باب آوردن كلمهها بسته نشده است. حكمت آن در اين است كه تو ميتواني در ذهن خويش خالق الناس، رازق الناس و... را هم پيدا كني. پس وقتي اين 3 آيه ميتواند در ذهن ادامه داشته باشد، من شرالوسواس الخناس، الذي يوسوس في صدور الناس، من الجنة والناس هم مقطوع نيست اگر ما با اين ذهن محدودمان آيات قرآن را در ذهن دنبال كنيم، ميشود با هر كدام از آيات، يك قرآن نوشت. مكتب قرآن چنين شاگردي ميخواهد. شاگردي كه فقط آنچه را كه به او ياد ميدهند، ياد نگيرد بلكه بيشتر بخواهد. شاگردي كه اگر يك كلمه به او ميآموزند، او هزار كلمه در كنارش بياموزد. شاگردي طالب، جويا، پويا و ما اميدورايم كه با استفاده از روش حكيمانه و مدبّرانه پيامبر(ص) در آموزش زبان قرآن، بتوانيم شاگرد شايسته چنين مكتبي باشيم. جالب اين كه ما اكنون در ايستگاهي هستيم كه قبلاً نبوديم. حال بايد بدانيم كه اين، چه ايستگاهي است، بايد قدر اين نعمت را بدانيم. گرچه به سادگي آن را به دست آوردهايم، اما به سادگي نميتوانيم آن را حفظ كنيم. بايد از خدا بخواهيم كه به ما توفيقي دهد كه اين سعادت را از دست ندهيم و آنچه را كه از اين پس مييابيم، نگذاريم وسواس خناس از ما بگيرند. بهترين لقمه چرب و نرم براي وسواس خناس همين است كه ارتباط ما را با قرآن قطع كنند. اگر قرآن را از ما بگيرند، ديگر كار سختي نميماند كه انجام دهند. وسواس خناس هميشه در كمين ما هستند نميخواهند ابتكار عمل را در اين زمينه از دست بدهند و اين ما هستيم كه بايد مراقب اين كمينها باشيم كه مبادا ارتباط با قرآن را از ما بگيرند. چون اين ارتباط، انسانها را متحول ميكند و آنها از همين ميترسند. غير از خداوند كه ما را به خاطر خود ما دوست دارد ديگران ما را براي خودشان ميخواهند.همين ابتداي امر مشخص شد وسواس خناس چه كساني هستند. هر كس كه ما را براي خودش ميخواهد، وسواس خناس است. البته بايد ببينيم تا چه حد ما را براي خودش و تا چه حد براي خودمان ميخواهد. حتي آن كس كه خود را واله و شيداي ما ميداند، باز هم ما را بر اي خودش ميخواهد. براي ارضاي نيازهاي عاطفياش. به همين ترتيب از نزديكترين افراد زندگي شروع كن و همه را يكي يكي بسنج. خواهي ديد كه غير از خدا كسي را نمييابي كه تو را به خاطر خودت دوست داشته باشد، حال فهميدهاي كه بايد از چه چيزي بگسلي و به چه چيزي بپيوندي و تمام قرآن چنين است. از كجا به كجا؟ از چه كسي به چه كسي؟ از چه كسي جدا شوم و به چه كسي بپيوندم؟ از چه كسي قطع شوم و به چه كسي وصل شوم؟ از چه كسي فرار كنم و به سوي چه كسي فرار كنم؟ همه قرآن همين است. تمام مسأله و فكر و ذكر انسان هم همين است. از يك «از» به يك «به». از چه كسي به چه كسي.حالا به درستي دريافتيم كه همين سوره به ظاهر كوچك، تمام مشغلههاي انسان و اساسيترين مسأله زندگي او را حل ميكند، همين حجم كوچك، اقيانوس بيكران معاني و مفاهيم است. همين سوره به ظاهر كوچك، بزرگترين هدايتگر انسان است ديگر حق نداريم بگوييم سوره كوچك ناس. بايد بگوييم سوره بزرگ ناس. بزرگ به اندازه همه خلقت. به اندازه هرچه بزرگتر كه فكر كني. خدا ميداند چقدر بزرگ است زيرا فقط اوست كه ميداند مفهوم اين سوره كي به پايان ميرسد. در علوم قرآني بايد تجديدنظر كرد. ديگر به سوره ناس نميشود گفت قصارالسور. پيامبر(ص) به عنوان اولين و بزرگترين دانشمند علوم قرآني در ردّ اين نامگذاري فرمودهاند: «ان لكل شيء لباباً و لباب القرآن، سور المفصل»: «هر چيز را چكيدهاي است و چكيده و مغز قرآن، سورههاي مفصلاند (مراد سورههاي آخر قرآن است)». سوره ناس نيز در همين مجموعه ميگنجد. به ظاهر سورههاي مفصل نگاه نكنيد. اين تعبير پيامبر اكرم (ص) بسيار گوياست كه ميفرمايد مفصل، يعني تفصيل دارد. دامنه دارد تا هر جا كه بروي با تو ميآيد. و چون تو آدم متكاثري هستي، تا آنجا كه كران در كران امكان رفتن داري ميروي چون مشتاق آموختني چون شاگرد مكتب كوثري قرآن هستي. خدا كوتاه ميگويد اما گويا و مفصل. اين حكمت خداست. روش خداست. فرازهاي قرآن مثل فرازهاي سخن مردم طولاني نيست، كوتاه است. اما دامنهاش بلند است و هرگز بسته نميشود اين گوي و اين ميدان، يك سوره، نه، يك آيه را انتخاب كنيد و در معنا و مفهومش تدبر كنيد. مطمئن باشيد كه پايان همين يك آيه را نميتوانيد بيابيد. دليلش هم همان است كه گفتيم: چون قرآن كلام شما نيست. اگر كلام شما بود ميتوانستيد بگوييد اينجا آخر معناي كلام من است. ولي اين كلام، كلام خداست و خودش بايد بگويد كه كجا حرفش تمام ميشود. خدا نگفته است. اولين و عالمترين كارشناس قرآن - پيامبر اكرم(ص) - هم نگفته است پس ما هم نميتوانيم چنين ادعايي كنيم.