پژوهشی در مدیریت پیامبر اکرم (ص) درغزوه احزاب (1) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

پژوهشی در مدیریت پیامبر اکرم (ص) درغزوه احزاب (1) - نسخه متنی

علی‌محمد ولوی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید



پژوهشى در مديريت پيامبر اکرم(ص) در غزوه احزاب (1)

علي محمد ولوى














زندگى رسول گرامى اسلام(ص) و ائمه اطهار(ع) سرشار از نکاتى است که اگر با نگاهى نو به آن توجه شود، بسيارى از خط مشى ها و سياست هاى اصولى در حوزه هاى مختلف علمى، معرفتى، اجتماعى، سياسى، دفاعى و... شناسايى خواهد شد. بررسى دقيق و همه جانبه ابعاد مختلف زندگى اين بزرگان، مخصوصا با شيوه هاى جديد و بابهره گيرى از آخرين دستاوردهاى علمى، از ضرورت هاى جوامع اسلامى است.





يکى از حساس ترين و سرنوشت سازترين حوادث صدر اسلام، غزوه احزاب است. مورخان، اين غزوه را بيشتر از آن جهت با اهميت مى دانند که آخرين صحنه تهاجم دشمن به نيروهاى اسلام و نقطه اوج اقدامات دفاعى مسلمين بود. اما آن چه کمتر در منابع تاريخى مورد توجه قرار گرفته، مديريت اين حادثه سرنوشت ساز و مهم است.





مديريت پيامبر اکرم(ص) در جريان اين غزوه ابعاد مختلفى دارد. در مقاله حاضر کوشش شده است، در حد امکان يکى از اقدامات مديريتى پيامبراکرم(ص) در جريان يکى از تدابير آن حضرت يعنى «حفرخندق» مورد بحث و بررسى قرار گيرد. البته مقاله حاضر به مديريتى که رسول الله(ص) در جريان حفر خندق اعمال فرمودند محدود نمى شود، بلکه موضوع اداره و بهره گيرى کامل از اين اقدام دفاعى هم مورد بحث قرار مى گيرد.





طرح مسئله


مسلمين پس از اطلاع از آغاز تهاجم قريش، حداکثر هشت روز فرصت داشتند تا نسبت به انجام هرگونه اقدام تدافعى تصميم گيرى کنند.



تصميم پيامبر(ص) به حفر خندق يکى از بهترين نمونه هاى تصميم گيرى شجاعانه است. خندقى به طول حداقل پنج کيلومتر با عرض تقريبى هفت تا ده متر و عمق حداقل سه متر، مستلزم حجم عظيمى از خاکبردارى است، در حالى که تمام نيرويى که در اختيار پيامبر(ص)بود به سه هزار نفر نمى رسيد. حال اين سوال مطرح است که چه مديريتى اعمال شد که توانست با وجود همه محدوديت ها اين اقدام کم نظير را انجام دهد و به نتيجه مطلوب برساند؟





تصوير اجمالى حادثه


غزوه احزاب بنابر قول مشهور در شوال سال پنجم هجرى(2) و در ناحيه شمال و غرب مدينه النبى واقع شد. قرآن مجيد در چهار سوره و در قريب 22 آيه به مسائل مختلف اين جنگ اشاره کرده است.(3)





سپاه مشرکين از سه لشکر به ترتيب زير تشکيل شده بود:



1ـ لشکر قريش و هم پيمانانش به رهبرى ابوسفيان بن حرب، که فرماندهانى چون خالدبن وليد، عکرمه بن ابوجهل، عمروعاص، صفوان بن اميه و عمروبن عبدود در آن شرکت داشتند. مجموعه نيروهاى تحت فرماندهى ابوسفيان ـ با احتساب بنى سليم ـ 4700 نفر بودند که بيش از 300 اسب و 1500 شتر به همراه داشتند.(4) اين نيروها پس از نزديک شدن به مدينه در محلى موسوم به «رومه» مستقر شدند.





2ـ لشکر غطفان و هم پيمانان آن ها از قبايل نجد، به فرماندهى «عيينه بن حصن فزارى» و مسعود بن رخيله و حارث بن عوف جمعا به استعداد 1800 نفر، که در نزديکى «إحد» اردو زدند و تعداد 300 اسب همراه اين لشکر بود.(5)





3ـ بنى اسد به فرماندهى طليحه بن خويلد اسدى، هم چنين يهوديان بنى نضير که قريش را همراهى مى کردند و نقش آن ها بيشتر تقويت فکرى و روحى اين حرکت نظامى بود. يهوديان بنى قريظه هم با شکستن پيمان، متحد احزاب محسوب مى شدند. اکثر مورخان تعداد نفرات احزاب را مجموعا ده هزار نفر گفته اند.(6) اما اين عدد به نظر اندکى اغراقآميز مى رسد. احتمالا مجموع سپاه قريش و متحدانش از حدود 8000 نفر متجاوز نبوده است.





امتياز عمده سپاه احزاب که تا آن زمان در منطقه حجاز کم نظير بود، برخوردارى از سواره نظامى با حداقل 600 اسب بود که برترى کامل آنان بر نيروهاى اسلام را تضمين مى کرد. به احتمال قريب به يقين، نگرانى عمده مسلمين از همين بخش سپاه احزاب بوده است. طبعا اولين اقدام موثر سپاه اسلام هم بايد به نحوى طراحى مى شد که بتواند سواره نظام دشمن را زمين گير و بى اثر کند.





موقعيت مسلمانان


بنا به روايت ابن اسحاق، تعداد نفرات سپاه اسلام در جريان غزوه خندق 3000 نفر بوده است.(7) به نظر مى رسد که اين قول اندکى خوش بينانه و همراه با اغراق باشد. احتمالا اين رقم با احتساب نوجوانان و جوانان و هم چنين همراهى کراهتآميز برخى از منافقين است. لازم به ذکر است که تعداد اسب هاى مسلمين در غزوه خندق سى و چند اسب بوده است.(8)





بنا به گفته واقدى چهار روز پس از حرکت قريش از مکه، سواران خزاعه خبر حرکت احزاب را به پيامبراکرم(ص) رساندند.(9) فاصله ميان مکه و مدينه براى سپاهى که با ساز و برگ جنگى حرکت مى کرد، ده تا دوازده روز راه بوده است. بنابراين پيامبر اکرم(ص) و مسلمين تنها شش تا هشت روز براى اتخاذ هرگونه تدبير و تصميمى فرصت داشته اند.





وضعيت عمومى مدينه و روحيه مسلمين


در هر اقدام اجتماعى، سياسى و نظامى، علاوه بر رهبرى، بايد به دو رکن ديگر توجه شود:



1ـ وضعيت و شرايط عمومى جامعه:


شرايط ساختارى هر جامعه و نحوه ارتباط و مناسبات افراد و کانون هاى مختلف اجتماعى متناسب با شرايط هر جامعه، در روند تحولات اجتماعى نقش تعيين کننده اى دارد. گسستگى يا همبستگى اجتماعى، که در جامعه آن روز مدينه به کيفيت تعامل قدرت هاى قبيله اى حاضر در شهر بستگى داشت، از جمله عوامل موثر در همبستگى يا گسستگى نيروهاى درونى شهر به حساب مىآمد. تدابيرى که از قبل انديشيده شده بود، شرايط مطلوب اين همبستگى را فراهم کرده بود. انعقاد پيمان نامه عمومى مدينه، عقد اخوت، و بناى مسجد جهت ايجاد انسجام در فعاليت هاى مختلف جامعه از جمله اقداماتى بود که پيامبراکرم(ص) جهت تحقق شرايط وحدت اجتماعى انديشيده بودند.





2ـ وضعيت نيروى انسانى:


نيروى انسانى رکن اصلى در هر اقدام مديريتى است. عواملى چون کميت و آمار نيروهاى در اختيار، شرايط روحى نيروها، ارتباط درونى نيروها، نحوه و چگونگى تنظيم رابطه مديران ستادى و نيروهاى در صف، عواملى هستند که مى توانند در زمينه سازى موفقيت يا عدم موفقيت يک اقدام اجتماعى يا نظامى تإثير گذار باشد. در صورت تحقق شرايط مطلوب نسبت به دو عامل فوق، نفش رهبرى و مديريت به عنوان عامل هماهنگى و بهره بردارى از شرايط اجتماعى مناسب و نيروى انسانى آماده، موضوعيت خواهديافت.





پس از انتشار خبر حرکت احزاب در مدينه، جو عمومى شهر دستخوش تلاطم گرديد. بهترين تصوير از شرايط عمومى مدينه، و دسته بندى گروه هاى حاضر در شهر را قرآن مجيد طى 17 آيه در سوره احزاب ارائه کرده است. دراين آيات با دقت شگفت انگيز و روانکاوانه اى از روحيات و مواضع گروه هاى مختلف، در جريان غزوه احزاب، پرده برداشته است. از نظر قرآن اين گروه ها به سه دسته کلى تقسيم مى شوند:





الف ـ مومنين:

مطابق آيات قرآن، کسانى که در اين گروه جاى مى گيرند بسيار معدودند. اينان ياران خالص و فداکار پيامبر اکرم(ص) بوده اند که در هر شرايطى هيچ گونه ترديدى در اعتمادشان به خدا و رسول ايجاد نمى شد. اين آيه از سوره احزاب در حق اين گروه نازل شده است:



و لما رءالمومنون الاحزاب قالوا هذا ما وعدنا الله و رسوله و مازادهم الا ايمانا و تسليما;(10)



و چون مومنان دسته هاى دشمن را ديدند، گفتند: «اين همان است که خدا و فرستاده اش به ما وعده دادند و خدا و فرستاده اش راست گفتند»، و جز بر ايمان و فرمانبردارى آنان نيفزود.





ب ـ منافقين:

کسانى که با اجبار و اکراه اسلام را پذيرفته بودند و در دل کينه رسول خدا(ص) را مى پروراندند، در موقعيت هاى مناسب از ضربه زدن و خدمت به دشمنان اسلام دريغ نمى کردند. قرآن مجيد اين گروه را معرفى و باطن آنان را آشکار کرده است:



و اذ يقول المنافقون و الذين فى قلوبهم مرض ما وعدنا الله و رسوله الا غرورا و اذ قالت طائفه منهم يا إهل يثرب لا مقام لکم فارجعوا...;(11)



و هنگامى که منافقان و کسانى که در دل هايشان بيمارى است مى گفتند: «خدا و فرستاده اش جز فريب به ما وعده اى ندادند». و چون گروهى از آنان گفتند: «اى مردم مدينه، ديگر شما را جاى درنگ نيست، برگرديد».





ج ـ معوقين و مرددين:

اينان مسلمانانى بودند که به خاطر ضعف شخصيت يا ضعف ايمان، معمولا در شرايط حساس و در جريان حوادث، گرفتار ترديد و ترس مى شدند و علاوه بر آن، اين روحيه را به ديگران هم منتقل مى کردند.



قرآن کريم در مواضع مختلف ضمن بررسى نهضت انبيا به اين گروه اجتماعى اشاره کرده، و حتى گاهى در کنار منافقين و تحت عنوان «الذين فى قلوبهم مرض» از آن ها ياد کرده است. در سوره احزاب هم خداوند ويژگى هاى روانى و شخصيتى اين گروه را آشکار کرده است:



قد يعلم الله المعوقين منکم و القائلين لاخوانهم هلم الينا و لا تإتون الباس الا قليلا;(12)



خداوند کارشکنان [و مانع شوندگان] شما و آن کسانى را که به برادرانشان مى گفتند: «نزد ما بياييد» و جز اندکى روى به جنگ نمىآورند[ خوب] مى شناسد.





معمولا اين گروه در سختى و شرايط بحرانى، با منافقين احساس همراهى و همگامى بيشتر مى کنند. گاهى با عذر و بهانه هاى به ظاهر موجه، موضع مإموريت و مسئوليت خود را ترک کرده و چون باطنا منافق نيستند، يا به جهت آينده نگرى و توجيه خود و ديگران، سعى مى کنند خودشان را با رهبرى هماهنگ نشان دهند. قرآن مجيد اين حالات و روحيات را افشا مى فرمايد:



... و يستاذن فريق منهم النبى يقولون ان بيوتنا عوره وما هى بعوره ان يريدون الا فرارا;(13)



و گروهى از آنان از پيامبر اجازه مى خواستند و مى گفتند: «خانه هاى ما بى حفاظ است» و[لى خانه هايشان] بى حفاظ نبود،[ آنان] جز گريز[ از جهاد] چيزى نمى خواستند.





اين گروه همواره در معرض بازگشت به کفر قرار دارند، زيرا قدرت براى آنان اصالت دارد. به همين دليل بسيار غير قابل اعتمادند:



و لو دخلت عليهم من إقطارها ثم سئلوا الفتنه لاتوها و ماتلبثوا بها الا يسيرا;(14)



و اگر از اطراف[ مدينه] مورد هجوم واقع مى شدند و آنگاه آنان را به ارتداد مى خواندند، قطعا آن را مى پذيرفتند و جز اندکى در اين[ کار] درنگ نمى کردند.





در عين حال اين گروه اجتماعى گروهى پر مدعا، متوقع و طلبکارند. به تعبير قرآن، هرچند در شرايط خطر چشمانشان از ترس، حالت چشمان مشرف به مرگ را دارد، اما وقتى شرايط عادى شود زبان دراز، گستاخ، مدعى و طلبکار مى شوند:



اشحه عليکم فاذا جإ الخوف رإيتهم ينظرون اليک تدور إعينهم کالذى يغشى عليه من الموت فاذا ذهب الخوف سلقوکم بالسنه حداد اشحه على الخير...;(15)



بر شما بخيلانند، و چون خطر فرارسد آنان را مى بينى که مانند کسى که مرگ او را فرو گرفته، چشمانشان در حدقه مى چرخد[ و] به سوى تو مى نگرنند; و چون ترس برطرف شود شما را با زبان هايى تند نيش مى زنند; بر مال حريصند.





در مجموع مى توان گفت که با توجه به شرايطى که اشاره شد و نيز وضعيت کمى و کيفى نيروهاى اسلام، رهبرى پيامبر اکرم(ص) در جنگ احزاب يکى از دشوارترين مديريت ها در شرايط نامناسب بوده است.



جهت شناسايى روش مديريت پيامبر(ص) ضرورى است ابعاد برنامه ريزى، تعيين استراتژى، سازماندهى، مديريت نيروى انسانى، کسب اطلاع و خبر رسانى و نظارت و کنترل، در مديريت و رهبرى رسول خدا(ص) مورد دقت و بررسى قرار گيرد.





1) برنامه ريزى و تعيين استراتژى


با بررسى جزئيات غزوه خندق به راحتى مى توان به اين واقعيت رسيد که پس از وصول خبر حرکت احزاب، پيامبراکرم(ص) سياستى دفاعى را اتخاذ کردند. جهت تحقق اين هدف، بهترين تدبير ماندن در شهر و بهره بردارى از کليه امکانات و توانايى هاى درون شهرى بود. ماندن در شهر مى توانست سپاه اسلام را به لحاظ پشتيبانى و تدارکات در يک جنگ دفاعى طولانى يارى دهد. با توجه به برترى کمى سپاه دشمن و برخوردارى آنان از بيش از 600 اسب که به آن ها تحرک فوق العاده اى مى بخشيد، مهم ترين اقدام، جلوگيرى از تهاجم اوليه دشمن و بى اثر کردن نقش سواره نظام بود.



موفقيت سپاهى چون سپاه احزاب، به تهاجم اوليه بستگى داشت. بنابراين، جلوگيرى از کسب موفقيت در تهاجم اوليه سپاه مشرکين مى توانست يکى از اهداف اوليه پيامبر اکرم(ص) باشد.



پيامبر اکرم(ص) ضمن اتخاذ سياست تدافعى، به حفر خندق فرمان دادند که مى توانست هدف يادشده را تإمين کند. از آن جا که همه تصميمات را در نهايت پيامبراکرم(ص) مى گرفتند، سرعت عمل آن حضرت در پذيرش و پياده کردن اين پيشنهاد قابل توجه است.





اهميت و عظمت اين تصميم


از مجموع اطلاعاتى که مورخان به دست مى دهند، چنين برمىآيد که خندق داراى ابعاد زير بوده است:



طول آن حداقل پنج و حداکثر شش کيلومتر بوده است. خندق در شمال شرق مدينه از ناحيه برج هاى شيخان شروع شده و تا غرب مدينه يعنى تا کوه بنى عبيد و از آن جا به طرف جنوب تا محلى که اکنون مسجد فتح قرار دارد، کشيده مى شده است(16) و از اين نقطه هم تا مصلى امتداد داشته است.





هر چند مسير دقيق خندق مشخص نيست و اين احتمال وجود دارد که در مسير، وجود موانع طبيعى و مصنوعى مى توانست مسلمين را از حفر خندق بى نياز کند، اما در مجموع با توجه به فاصله مناطق يادشده و هم چنين با توجه به تقسيم کارى که انجام گرفت، مسلما طول خندق از پنج کيلومتر کمتر نبوده است.



اگر قول مشهور مورخان را که مى گويند تعداد حفر کنندگان خندق 3000 نفر بوده است بپذيريم ـ چون هر ده نفر مإمور حفر چهل ذراع(بيست متر) از خندق بوده اند ـ بنابراين، طول خندق بايد در حدود شش کيلومتر برآورد شود.





مورخين مسير خندق را چنين تشريح کرده اند: مبدإ آن راتج و قلعه شيخان بود، و از آن جا تا تپه ذباب در شمال مدينه کشيده شده و سپس به طرف غرب تا کوه بنى عبيد و از آن جا تا محلى که هم اکنون مسجد فتح قرار دارد کشيده مى شده است. در مغرب هم جهت احتياط، به رغم وجود موانع طبيعى، چون نخلستان ها و حرات، خندق تا مصلى امتداد پيدا کرده است.





عرض و عمق خندق نبايد کمتر از ده متر باشد، چرا که به هر حال بايد طورى طراحى مى شد که يک چابک سوار با اسب نتواند از آن عبور کند. اما در مورد عمق خندق، همين قدر که پياده نظام دشمن نتواند از يک طرف وارد، و از طرف ديگر خندق خارج شود، مى توانست پاسخ گوى هدف پيامبر اکرم(ص) باشد. بنابراين احتمالا عمق خندق در حدود سه يا چهار متر بوده است. دکتر آيتى معتقد است که طول خندق 5/5 کيلومتر، عرض آن ده متر و عمق آن پنج متر بوده است.(17)



با توجه به فاصله ميان مکه و مدينه (ده تا دوازده روز راه) و تصريح مورخان به اين که سواران خزاعه پس از حرکت قريش به سرعت و ظرف مدت چهار روز خود را به پيامبر اکرم(ص) رسانيده و موضوع را اطلاع داده اند، مسلما مدت حفر خندق از ده روز کمتر بوده است.





منبع:

نشريه مکتب اسلام ، شماره 4





/ 1