آموزش صحيح، ضامن بقاي هنر اسلامي است
استاد مقصود پاشايي، استاد سفال گري و خادم برگزيده قرآن محبوبه زماني علويجه اشاره:
استاد مقصود پاشايي، تنها دارنده درجه اول استادي در هنر كاشي و سفال ايران است. او بيش از 60 سال از عمر خود را در راه خدمت به فرهنگ و هنر اسلامي - ايراني به فعاليت و تدريس مشغول بوده است. عمده فعاليت وي در ساخت و طراحي ظروف و كتيبه هايي است كه اغلب با مضامين قرآني و اسلامي، مبين تأثيرگذاري اين دين آسماني بر روح فرهنگ و هنر ايران عزيز است. بسياري از آثار اين هنرمند شريف را در موزه هنرهاي ملي، موزه اصفهان و برج آزادي مي توان به تماشا نشست. برخي از آثار استاد پاشايي، عبارت اند از: ساخت كتيبه طرح برجسته سردر موزه ايران باستان، سردر دانشكده الهيات، آرم سازمان ميراث فرهنگي، نزديك به دوهزاروسيصد متر كار طرح برجسته در سفارت ايران در ابوظبي.مقصود پاشايي، سال هاست كه در كسوت استادي دانشگاه در بسياري از دانشگاه ها از جمله دانشگاه الزهرا، دانشكده هنر، دانشكده سوره و دانشكده سازمان ميراث فرهنگي به تربيت كساني مي پردازد كه اميدوار است روزي، همچون خود او، توان و استعدادشان را با ظرافت هنر و روح والاي قرآني درآميخته و به خدمت فرهنگ و تمدن ايران اسلامي درآورند. در نخستين نشست سراسري خادمان قرآن كريم، پاي صحبت هاي اين خادم هنرمند قرآن نشستيم و به سخنان او گوش فرا داديم. آقاي پاشايي، از سفال گري برايمان بگوييد. كار با گل چه جذابيتي براي شما داشت كه 60 سال از عمر خود را صرف آن كرديد؟من با گل رس بزرگ شدم. كودكي من با گل و خاك همراه بود و اين انس ديرينه، باعث شد كه به اين هنر دل ببندم و عاشقانه به آن بپردازم، حال آن كه كار قرآني خود جذابيت خاصي دارد. وقتي قبل از كار قرآني وضو مي گيرم، نزديك به 20 ساعت بدون آن كه متوجه گرسنگي شوم، بدون آن كه گذر زمان را احساس كنم و خستگي بر من غالب شود، كار مي كنم. اكنون پس از 60 سال، اين هنر ديگر تنها مشغله من است و با خون و گوشتم عجين شده است. من اكنون با اين هنر زندگي مي كنم.شما در سال 80 به عنوان خادم برگزيده قرآن انتخاب شديد، در اين باره برايمان صحبت كنيد؟سال هاست كه در اين حرفه فعاليت دارم و در دانشگاه هاي مختلف تدريس مي كنم، اما هيچ گاه چشم داشت مالي نداشته ام. تنها انگيزه ام عشق به قرآن و هنر بوده است. اما در طي اين سال ها هيچ كس نگفته است كه هنرمند - آن هم هنرمندي كه در خدمت قرآن است - چطور امرار معاش مي كند؟ در طول حياتش چطور زندگي مي كند و در زمان فوتش، خانواده او چطور گذران زندگي مي كنند؟هر سال كساني به عنوان خادم قرآن برگزيده مي شوند، هر سال كساني مي آيند با بهترين كلمات و زيباترين جملات سخنراني مي كنند و وعده ها مي دهند ولي هيچ كدام از آن وعده ها به اجرا درنمي آيد. در صورتي كه وقتي كسي به عنوان خادم قرآن برگزيده شد، نبايد او را رها كرد. بلكه تازه آن وقت است كه بايد به او و هنر او بها داد. آن وقت است كه بايد هنر او را به جهان عرضه كرد و كمي به اوضاع و احوال او رسيدگي نمود. نه اين كه به يك معرفي و تجليل اكتفا شود و بعد ديگر حتي سراغي هم از او نگيرند. اين گونه برنامه ها بايد هدف مند و دنباله دار باشد تا به مقصد برسد. نبايد اجازه داد اين ارزش ها به فراموشي سپرده شوند.چه پيشنهادي براي حل اين مسئله داريد؟يك هنرمند قرآني آن هم يك سفال گر خيلي كم مي تواند آثار خود را به فروش برساند. براي مثال هنر ساخت كتيبه به درد هيچ خانه اي نمي خورد. اين وظيفه مسوءولين است كه با پيشنهاد كار به هنرمند، هنر او را تضمين كنند. ساخت كتيبه هاي مساجد، سفارت خانه ها و موزه ها و... كارهايي نيستند كه مثلاً يك سفال گر بسازد و در بازار بفروشد. اين هنرمند را بايد مسوءولان ذي ربط، حمايت و پشتيباني كنند. هنر او را بشناسند و برايش ارزش قايل باشند.نظرتان درباره معيارهاي انتخاب خادمان قرآن چيست؟
به نظر من كساني كه در رأس كار هستند و دستي در انتخاب خادمان هنرمند قرآن دارند، يا بايد خود، هنرمند باشند يا هنرشناس و در هر دو صورت، هنردوست. اگر اين گونه نباشند، دلشان به حال هنر و هنرمند نمي سوزد. كسي كه در جايگاه انتخاب هنرمند قرار دارد و مي تواند عضو اين هيئت باشد، بايد در رشته هنري خود، بهترين فرد باشد.چندي پيش نمايشگاه دوسالانه اي در محل موزه فرهنگ معاصر برگزار شد. كساني كه در آن نمايشگاه شركت مي كردند، انتخاب مي شدند مثلاً من به عنوان تنها دارنده درجه اول استادي سفال گري در ايران، حق رأي ندارم اما برخي از كساني كه در رأس امور هستند، از هنر سفال گري و كتيبه هيچ چيز نمي دانند و من متعجبم كه چطور بدون تخصص، گزينش ها انجام مي شود؟ البته پاسخ، روشن است. به اين دليل كه در اكثر ارگان هاي ذيربط، همه چيز براساس رابطه و سليقه است و ضابطه جايي ندارد. به هرجا مراجعه مي كني، مي گويند جلسه است، درحالي كه هيچ كدام از نتايج اين جلسات به اجرا درنمي آيد. مگر با حرف زدن، دردي درمان مي شود؟ بايد كار كرد. بايد در عرصه عمل تلاش كرد. فكر مي كنيد چرا هنر ايران سال هاست درجا مي زند؟ چرا سفال فراموش شده؟ درحالي كه هنر، مبين فرهنگ ماست. اگر بيشتر از اين به هنر اسلامي و قرآني اهميت دهيم، شاهد رشد فرهنگ خواهيم بود. ضمن آن كه به اين ترتيب اسلام به عنوان دين برگزيده تبليغ مي شود و به سراسر جهان راه مي يابد.به نظر مي رسد كه نه تنها آثار هنري - اسلامي حمايت نمي شود، بلكه هنر گذشتگاني هم كه رنگ و بوي قرآني دارد، كم كم به فراموشي سپرده مي شود. به نظر شما براي ماندگاري هنر ديني در ايران زمين چه بايد كرد؟اولاً بايد تلاش كرد كه آثار گذشتگان مرمت و نگهداري شود. ما حاصل قرن ها تلاش هنرمندان را بر ديوار مساجد، كتيبه ها و... مي بينيم، تحسين هم مي كنيم، اما واقعاً براي حفظ اين آثار، چقدر تلاش كرده ايم؟ چقدر فرهنگ سازي كرده ايم؟ براي اين كه اين هنرها نميرد و به فراموشي سپرده نشود، چند نفر شاگرد تربيت كرده ايم؟ چقدر از استادان فن حمايت كرده ايم؟ آموزش ضامن بقاي هنر اسلامي است، چقدر به آموزش آكادميك هنر اسلامي بها داده ايم؟ اينها سوءالاتي است كه بايد ذهن مسئولان امر را مشغول كند و بايد براي آنها پاسخي يافت. اگر توانستند جوان هنرمند دين دار تربيت كنند، ديگر اين جوان به دنبال فساد و گناه نمي رود. اصلاً روحيه او ديگر با اين كارها جور درنمي آيد. حال ديگر چنين جواني، ضامن معتبري براي بقاي هنر است. او خود، براي اين هنر دل مي سوزاند و فداكاري مي كند. حتي از جان مايه مي گذارد و چه چيزي با ارزش تر از اين.وظيفه خادمان قرآن در اين راستا چيست؟
نبايد بيكار نشست. بايد يك فكر اساسي براي زنده ماندن و پويايي هنر اسلامي و فرهنگ ديني طرح ريزي شود. با دست روي دست گذاشتن، كاري درست نمي شود. هركس بايد در رشته و حوزه فعاليت خود دست به كار شود و زمينه حضور فعال جوانان را فراهم كند. مگر ما تا چند سال ديگر مي توانيم كار كنيم؟ بايد به فكر تربيت نيروي جوان و پرانرژي باشيم. گرچه اكنون كلاس هايي برگزار مي شود، اما مسوءولان هم بايد از خادمان قرآن بخواهند كه كار كند. ما خادمان قرآن، آماده خدمتتيم و براي همكاري آماده ايم. اما دولت هم بايد حمايت كند. وقتي مشغله هنرمند برطرف شد، آن وقت با خيال آسوده به ترويج هنر ديني مي پردازد. هرچند بازهم با وجود همه مشغله ها، عاشقانه كار مي كنيم. اما مگر ما چقدر توان داريم؟ چقدر مي توانيم به تنهايي بار سنگين انتقال فرهنگ را به دوش بگيريم؟به عنوان آخرين سوءال، چه آرزويي داريد؟
مي گويند ايراني باغيرت است. راست گفته اند. خاك ايران آدم را جذب مي كند. بسياري از كشورها از من دعوت كردند تا با شرايط بسيار مناسب مالي، برايشان كار كنم. اما همه چيز - حتي زن و فرزند - را به خاطر خدمت به اين مملكت فدا كردم. من براي دلم كار مي كنم نه براي پول. هنر، روح را نوازش مي دهد. ارتباط با خدا دلم را تلطيف و تلخيص مي كند. اكنون پس از 70 سال، فقط يك آرزو دارم و آن اين كه به سعادت زيارت خانه خدا نايل شوم. آرزو دارم پيش از مرگ يك بار هم كه شده خانه خدا را از نزديك ببينم.