قبل از انقلاب هنرهاي سنتي ما طرفداران بسيار كمي داشت بخصوص در ميان خانمها اين هنر مورد توجه نبود يادم است در سالهاي قبل از انقلاب خانمي به اسم كلارا آبكار كه خدا رحمتش كند خوب كار ميكرد و اكنون موزهاي از آثار اين هنرمند داريم خانم ديگري در اصفهان بود كه در خانوادهاي بسيار هنرمند بدنيا آمده بود و كارهائي بسيار متنوع در چند رشته انجام ميداد كه امروز بسيار شناخته شده و مطرح است (خانم زينب السادات امامي) به لطف خدا بعد از انقلاب جوانان زيادي به اين هنر رو آوردند كه البته بيشتر آنها خوب اجرا ميكنند ولي ابداع و خلاقيت در كار آنها كمتر ديده ميشود چرا كه در هر اثر هنري بايد رگههائي از ابتكار و نوآوري باشد نه تقليد رونوشتوار. البته هنر خوشنويسي عدهاي زياد از هنرمندان تازهكار را در خدمت خود قرار داده است. مهرزمان فخارمنفرد كه روي جلد اين شماره به نمونهاي از آثارش اختصاص يافته در گفتگويي با خبرنگار ما ضمن بيان اين نكته به پرسشهاي وي در مورد نگارگري اسلامي پاسخ گفت كه قسمتهايي از آن را ميخوانيد.قبل از هر سخن ميخواستم اندكي در مورد خودتان و نحوهِ شروع بكار در رشته نقاشي و تذهيب توضيحاتي را بيان كنيد؟ بنياد هيچ منزلتي جاودانه نيست غير از هنر كه تاج سر آفرينش استمهرزمان فخارمنفرد متولد 1332 هستم شروع آموزشم در شش سالگي در مكتب و يادگيري عم جزء بود. از بچهگي عاشق گل و گياه بودم و هر بار كه به باغ پدربزرگم ميرفتم هرچه گل نرگس و سنبل دور حوض كاشته بودند ميكندم و فرياد آنها را بلند ميكردم. در دوران تحصيل در تمام فعاليتهاي غير درسي شركت ميكردم و به هنر بسيار علاقهمند بودم. در سال 1347 دوره كامل گلسازي با پارچه را آموختم، عاشق نقاشي بودم ولي آموزشگاهي و يا معلمي براي آموزش نبود. يادم است كلاس دهم براي اينكه نقاشي من متفاوت با ديگران باشد روي آنرا روغن جلا ماليدم با اينكه نقاشي بقيه بهتر از من بود به خاطر اين ابتكار نمره بيست گرفتم. بعد از تحصيلات متوسط به خدمت سربازي (سپاه دانش) رفتم در دوران آموزشي بود كه يكي از هنرمندان را براي تعليم به پادگان دعوت كردند. روز اول حدود چهارصد نفر سرباز خانم در سالن آمفيتأتر جمع شدند تا نقاشي ياد بگيرند بعد از يك ساعت تقريباً نصف جمعيت از سالن بيرون رفت جلسهِ دوم حدود صد و هفتاد و يا هشتاد نفر آمدند و در پايان ساعت من ماندم و استاد كه يادم است هرچه خواهش كردم جلسه بعد هم بيايند گفتند براي يك نفر حقوق نميدهند. در دوران خدمت كه با عشق و علاقه تمام به بچههاي روستائي (بجاي يك روستا بعد از ظهر هم در روستا) كلاس نقاشي و خياطي داشتم طراحي ميكردم و كارهاي دستي زيادي درست ميكردم ولي آنچه كه من انتظار داشتم حاصل نميشد. مدرسه پايگاه فرهنگي بود و بسيار فعال. از قسمت امور روستاهاي كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان آمدند و با ديدن كارهاي من بسيار تشويق كردند و بعد از پايان خدمت كه سپاهي ممتاز هم شده بودم بعنوان اولين مربي نقاشي زن در روستا استخدام شدم. عشق به نقاشي همچنان در من ميجوشيد در سال 1355 با رهاكردن كار، به ناچار به تهران برگشتم در هنرستان آزاد كمالالملك نزد استاد سوسنآبادي حدود 2 ماه مينياتور آموختم. در سال 1356 به استخدام نيروهاي هوائي براي پروژه پيسلاك درآمدم و با گذراندن دوره دو ساله منشيگري به مدت دوازده سال خدمت كرد و بعد غم عشق آمد و غمهاي ديگر پاك ببرد. مجبور به استعفاء شدم. سال 1356 كه شروع انقلاب بود و تعطيلي هنرستان، نزد مرحوم استاد علياشراقي رفتم و حدود 2 سال با نگارگري و تذهيب آشنا شدم كه فقط زمينهاي بود براي آشنائي بسيار مختصر و ابتدائي (خدا رحمتش كند). مرتب به موزهها ميرفتم و ساعتها پاي آثار ميايستادم و نگاه ميكردم ميدانستم آنچه من ميخواهم و آنچه تعليم ميگيرم متفاوت است بخصوص اينكه كهولت سن به استاد اجازه نميداد قلم بدست بگيرد و فقط تئوري ياد ميدادند، كلاس ايشان هم مرا ارضاء نكرد. بعد از مدتي استاد جهانگير نظامالعلماء كه خداش در همه حال از بلا نگهدارد من را به استاد ذوالفنون استاد گرانقدر آقاي بيوك احمدي معرفي كردند و مرا به آرزوي ديرينه خود رساندند (ارادتم به تو تا روز حشر پابرجاست تو در برابر چشمم چه باشي و چه نباشي). كار را با گل و مرغ شروع كردم، اديب برومند در كتاب قلمدان در مورد گل و مرغ مينويسد: «هنر گل و بوته سازي نشانه بسيار زندهاي از پديدههاي طبيعي است كه همواره مورد توجه زيبائيشناسان و هنرمندان قرار گرفته و ساختار خويش را براساس واقعيت بصورت تخيلات در قالبهاي گوناگون هنري استوار ساخته است نقاشي گل و بوته به هر شكل كه وجود داشته باشد آفريده شيوه طبيعتگراي هنرمندان است كه در هر سبكي به نحوي منعكس كننده طبيعت و جلوههاي آن است از اين رو تمام آثار هنري به گونهاي به سوي رئاليسم تمايل دارند با اين حال هدف از بازسازي طبيعت در نقاشيهاي گل و بوته ايران تنها توصيف واقعگرايانه طبيعت نيست و اساساً شباهت قالبهاي طبيعي نفي ميشود و در مقابل هر جو هر روحاني هنر تاكيد ميگردد و اين تصويري دقيقتر از واقعيت را آشكار ميسازد كه در نوع خود بينظير است. در نقاشيهاي گل و پرنده انتخاب اجزاي طبيعت مانند شاخساران مورد توجه عيني نيست گاه به يك شاخه گلهاي متعدد و مختلفي پيوند خوردهاند كه در طبيعت نمونه آن وجود ندارد. اين هنر از دوران صفوي آغاز و در دوره زنديه و قاجاريه ترقي و تنوع پيدا كرده و تا اين زمان مرا حل مختلفي را پيموده است» من كه تشنه اين هنر بودم و در شاخههاي مختلف هنري از جمله مينياتور، تذهيب، نقاشي روي چوب و شيشه، ساخت و تعمير قلمدان و جلد و آبرنگپردازي و.... را آموختم و اديب برومند در كتاب خود در مورد قلمروان مينويسد: هنر قلمدان از مهمترين و گران ارجترين هنرهاي ظريف ايران است هنري كه قرنها در اين مرزوبوم رايج بوده و گنجينههاي بزرگي را از هنر ملي بوجود آورده و شاهكارهاي بزرگي بظهور رسانده است كه باعث شگفتي جهانيان و مايه سرافرازي ايرانيان ميباشد هنر قلمدان از زماني رونق گرفت كه مكتب ايرانيسازي در نقاشي ايران بوجود آمده و استادان اين مكتب هنر خود را روي قلمدان مقوايي (پاپيوماشه) مجسم كردند تا پايان دوره قاجاريه با جلوههاي دلپسند و شيوههاي گوناگون مراحل تكامل و برنزگرايي را پيمود كه بر صاحبان فن پوشيده نيست قلمدان انواع گوناگون دارد.در صحبتهاي خود به قلمدان و تاريخچه آن اشاره نموديد آيا تاكنون قلمداني را ساخته يا تعمير كردهايد؟ چون انگيزهاي براي ساخت قلمدان نيست چهارده قلمدان بيشتر نساختهام. كمي درباره هنر لاكسازي و يا روغني توضيح دهيد؟ هنر لاكسازي يا روغني در كشور ما گذشته ديرينه دارد ايرانيان پيش از ظهور اسلام با اين هنر آشنائي داشتهاند و آن را در معماري جهت حفاظت چوب در مقابل آسيب حشرات و حفظ اشياء چوبين در مقابل حرارت و رطوبت به كار ميبردند ماده اصلي آن از صمغ درخت سرو كوهي به نام سندروس گرفته شده و با حشره قرمز تيره رنگ به نام لاك كه عوام آنرا قرمز ميناميدند مخروج نموده و جهت رنگآميزي و دوام چوب به مصرف ميرساندند. و اما جلدسازي: سرزمين ايران از آغاز كه پس از ظهور اسلام مهد علم و هنر بوده، دانشمندان و هنرمندان بزرگي را در جهان فرهنگ و هنر پرورش داده فن جلدسازي نيز بدين نحو به موازات آن مورد علاقه مردم اين سرزمين بوده است دوران شكوفائي و عظمت هنر جلدسازي و كتابسازي در ايران در دو قرن هشتم و نهم هجري است. اصولاً ذوق سرشار هنرمندان ايراني در عرصهِ هنر، گوي سبقت را از هنرمندان ساير ملل ربوده است. جلدسازي قرآن كريم چنان با جلال و شكوه از هنرهاي تذهيب و نقوش ظريف گل و برگ الهام گرفته كه نمونههاي خيره كنندهِ آنها حاكي از عشق سرشار و ايثارگري هنرمندان اين عصر ميباشد همچنين نقاشان و مذهبان ايراني در جلدسازي شاهنامه و ساير نسخ خطي مانند كليات سعدي، غزليات حافظ و ديوان جامي، مثنوي مولانا و ساير كتب، فن لاككاري و روغني را به مرتبه شكوه خود رسانيدند (از كتاب جلده و قلمدانهاي ايراني نوشته محمدتقي احساني).طبيعت سازي زيباي مينياتورهاي استاد ارجمند آقاي عليمطيع مرا بر آن داشت تقريباً به مدت 7 سال از مكتب ايشان فيض ببرم و اين عطش و عشق به تعليم مرا وادار كرد تا مدتي هم بطور پراكنده در محضر استاد گرانقدر محمدباقر آقاميري باشم. بطور خلاصه زندگي هنري من طي بيست و چند سال خون دل خوردن و از همه آنچه كه به نام زندگيست گذشتن و دنبال هنر رفتن آنهم نه يك رشته بلكه چند شاخه از هنر، راهي طولاني را پيمودم. امروز به لطف خدا با عشق و با علاقهاي كه هنوز رنگ نباخته ميگذرانم. در كارهايتان بيشتر به شيوه كدام يك از اساتيد توجه داريد؟ در رشته هنرهاي لاكي و گل مرغ از شيوهِ قدما و در گل و مرغ توانستهام ابداعاتي در زمينههاي مختلف داشته باشم گلهاي جديدي به اين مجموعه اضافه كردم در نگارگري سعي داشتهام تلفيقي از شيوههاي اساتيد مختلف داشته باشم. وضعيت هنر تذهيب را در دوره حاضر چگونه ارزيابي ميكنيد؟ با حسرت ميگويم امروز اين هنر ديگر آسايشگاه خيال و تكيهگاه معنوي نيست و فراغ خاطر را از هنرمند سلب كرده و دنياي پر از لطف و صفاي هنر را مكدر كرده و در برابر احتياجات مادي ضايع گردانيده است. آرزو دارم روزي قرآن را مصور داشته باشيم هنرمنداني هستند كه آثاري بسيار نفيس و ارزشمند با موضوعات قرآني دارند كه از اين آثار ميتوان استفاده كرد.شما به عنوان يك تذهيب كار و نگارگر چه تعريفي از رنگهايي كه در كارهاي خود استفاده ميكنيد داريد؟ به نظر من تذهيب يك دنيا عشق است كه عناصر تجريدي را بسيار با حوصله و مرتب كنار هم ميگذارد رنگ طلا رنگ خداست كه همه جا ميدرخشد تذهيب بدون طلا يعني هيچ. رنگ لاجورد رنگ صداقت هنرمند است كه به آن درجه از اعتلا و غلظت رسيده و لاجوردين گشته، رنگ شنجرف رنگ خون دل هنرمند است كه با ممارست به قرمزي و تيرهگي ميرسد، رنگ سبز رنگ صفاي باطن است، رنگ سياه رنگ ظلمتي است كه دور زيبائيها و پاكيها را ميگيرد. تذهيبگر از وجود خود مايه ميگذارد و مجموعهاي را به اسم تذهيب شكل ميدهد كه هرچه خالصتر اجرا شود جذابيت و گيرايي آن بيشتر ميشود. تاكنون در چه نمايشگاههائي شركت كرده و چه رتبههايي را كسب كردهايد؟در چند نمايشگاه جمعي شركت داشتم و يك نمايشگاه انفرادي برپا نمودم. 1- در نخستين نمايشگاه هنرمندان زن كشور سازمان ميراث فرهنگي سال 1373 در رشته نقاشي زيرلاكي قلمدان - مينياتور نفر اول - لوح تقدير 2- در دومين نمايشگاه دوسالانه نگارگري در رشته تذهيب و گل و مرغ افتخار در رشته نگارگري لوح تقدير3- در چهارمين نمايشگاه دوسالانه نگارگري در رشته گل و مرغ لوح افتخار 4- در دومين جشنواره فرهنگي هنري مهر سال 1380 به عنوان اولين نفر برگزيده ديپلم افتخار 5- در نهمين نمايشگاه قرآن در رشته جلدسازي نفر اول ضمناً با ارائه يك اثر گل و مرغ در مركز هنرهاي تجسمي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي در نمايشگاه بينالمللي زنان در سوئد شركت كردم.