*حضرت عالي از عدم وجود هماهنگي فرهنگ هاي موجود در عصر پيامبر(ص) سخن گفتيد آيا فرهنگ اسلام توانست پاسخگوي نيازهاي انسان در آن زمان و حتي پس از آن باشد و آيا گسترش اسلام در كمتر از يك سده پس از ظهور آن دليل بر اين مسأله است؟
**اين بحث بسيار گسترده است. اسلام بر مبناي فطرت، عقل و خواسته ها و نيازهاي بشر ظهور پيدا كرد، حكم صادرنمود و به همين دليل نيز گسترش يافت چون در كليه احكام زندگي اسلام ريشه هاي فطري و عقلي و الهي نهفته بود و به اين نيازهاي روحي، رواني و مادي و معنوي او پاسخ گفت. بشر چه در عصر بعثت و چه پس از آن تشنه حقايقي بود كه از زبان وحي بيان مي شد و چون اين دستورها و راهنمايي هاي هدايتگرانه براساس همان سه محور اصلي زندگي بشر بود توانست چه در عصر بعثت و چه پس از آن و حتي اكنون كه 14 قرن از بيان آن ها گذشته است، پاسخ دهد. هر انساني دوست دارد در محيطي كه زندگي مي كند، عينيت پيدا كند و يافتن عينيت مستلزم، هويت بخشي به انسان است و اين مسأله نيز به شناخت انسان از ابعاد وجودي خودش بر مي گردد. شناخت ابعاد وجودي و يافتن هويت به اراده خود انسان بر مي گردد. انتخاب مسير صحيح در زندگي، شناخت ويژگيهاي شخصيتي، گسترش فضايل و ممانعت از رشد رذايل اخلاقي از جمله اين موارد است. لذا اين موضوع بسيار حساس و دقيق است. وقتي انسان ها شاهد بودند كه اسلام مجال ايفاي نقش به فطرت و عقل داد، به سمت آن گرايش پيدا كردند. اسلام و فرهنگ اسلامي به بشر مجال ساختن زندگي متعالي براساس نيازها و خواسته هاي واقعي اش را داد به همين دليل رويكرد مردم چه در عصر بعثت و چه پس از آن قابل توجه است. البته كساني كه منافع مادي خود را در خطر مي ديدند، با اين حركت انقلابي پيامبر (ص) كه تحول روحي عظيمي را در بسياري از افراد به وجود آورد، مخالفت نمودند و سنگ اندازيهاي زيادي هم داشتند، ممانعت هاي بسياري را مرتكب شدند و حتي به فرهنگ سازي انفعالي در برابر فرهنگ ناب اسلام پرداختند، چون انسانهايي كه به كنه وجودي خودشان پي برده بودند ديگر در مقابل آن تحقيرها كه منافي با شخصيت انساني شان بود ايستادگي مي كردند. بنابراين بيشترين كساني كه به اسلام پناه آورده بودند و در سايه اسلام شخصيت يافته بودند، رنج كشيدگان و مظلومين سابق جامعه بودند، چرا كه ساخت زندگي براساس نيازها، آرزوها و با اختيار و انتخاب خود، آرزوي هر انساني است. لذا ما مي بينيم كه بيشترين كسانيكه عليه پيامبران واكنش داشتند و قيام كردند، بزرگان اقوام بودند و بيشترين پاسخ دهندگان به دعوت انبيا، بردگان و ضعيفان جامعه بوده اند. بنابراين، اگر دعوت انبيا مورد قبول اين طيف از جامعه قرار مي گرفت، امري منطقي و طبيعي بود.
*بي شك در راستاي رفع همين نيازهاي بشر، پيامبر (ص) پروژه تغيير فرهنگي را در دستور كار خود قرار مي دهند، ايشان از چه ابزاري براي ايجاد اين تغيير بهره گرفتند؟
** ارجاع بشر به فطرت خود، توجه و اهتمام به احكام و هدايت عقلي، تكويني، تشريعي و فطري از ابزار هدايت بشر توسط پيامبر (ص) و ايجاد تغيير فرهنگي بوده است. البته ذكر اين نكته نيز ضروري به نظر مي رسد كه پيامبر اكرم (ص) چون ساير انبياي الهي بشر را به سمت خودشناسي و سپس خودسازي تشويق مي كردند و روح هر انساني خواستار استقلال در انتخاب و اختيار در گزينش نوع زندگي است، اما اين استقلال و اختيار به معناي كنارگيري از هدايت هاي پيامبر (ص) نبوده و نيست. ابزار مهم ديگري كه پيامبران و بويژه پيامبر اسلام (ص) در ايجاد اين تغيير از آن بهره جستند، استفاده از وزيران، مديران و كارگزاران لايق است. در قرآن آمده است كه حضرت موسي (ع) مي فرمايند: «واجعل لي وزيرا من اهلي» دقت در اين آيه نكات ارزشمندي را براي ما روشن مي سازد؛ چرا حضرت موسي فرمودند: ... من اهلي، هارون اخي...! ببينيد در ابتدا مي فرمايند: من اهلي و اين يعني وزير من در تمام خصوصيات و ويژگي هايي را كه لازمه اداره جامعه و هدايت مردم است داشته باشد مفهوم اين واژه (اهلي) را مي توان مساوات و برابري در خصوصيات دانست. در حاليكه پادشاهان و سلاطين كه منافع مادي و هواهاي نفساني خود را بر مصالح جامعه مقدم مي دارند، همواره از وزرايي استفاده مي كنند كه در ويژگي و خصوصيت شباهتي به خودشان نداشته باشد تا بدين وسيله از نمودار شدن ضعف ها و نواقص خود جلوگيري كنند و اين را امتيازي براي حفظ حكومت خود مي دانند. معناي ديگري كه براي اهلي مي توان عنوان كرد، اين است كه اين وزير بر همه امور من مطلع باشد و شناخت داشته باشد، برخلاف سلاطين و حكام كه از اين مهم جلوگيري مي كنند. آنچه عنوان شد - انتخاب وزير مطلع بر امور - از ويژگي هاي مؤمنان است چون مؤمنان صلاح و منفعت جامعه و ديگران و خود را مد نظر دارند و اين همان معناي ايمان واقعي است. انتخاب اين ويژگي براي وزيران يك پيامبر احتمال هر گونه سوء ظن، خطا در ولايتمداري و مصلحت خواهي براي پيروان آن پيامبر را كاهش و حتي به صفر مي رساند و شبهات احتمالي را از بين مي برد. لذا بهترين ابزار براي تحقق اهداف پيامبران در همين نكته نهفته است، يعني انتخاب وصي، وزير و جانشين اصلح، اطمينان و اعتماد به وزير و داشتن ايمان به عملكرد كسي كه بر مبناي آنچه گفته شد انتخاب شده است هر چند نقش نظارت بر عملكرد وزرا نيز بايد پررنگتر از آنچه بيان شد مدنظر قرار گيرد. يكي ديگر از ابزارهاي مورد استفاده در اين راستا، محبت و رأفت پيامبر (ص) نسبت به سايرين است. اين ويژگي هر انساني است كه نسبت به محبت خالصانه و رأفت پدرانه يك سرپرست كرنش نشان مي دهد. پيامبر (ص) با استفاده از خصلت و خلق نيكوي خويش، آنچه را در لواي دستورهاي الهي مد نظر داشتند به ديگران منتقل نمودند و آن مسايل و مطالب در ذهن مخاطبين ثبت و تثبيت شد، مگر آنهايي كه دلهايي بيمار داشتند.