علي فاضل تجلي قرآن و حديث در شعر فارسي, تحقيق و تدوين سيّد محمّد راستگو, چاپ 1376, 285 ص وزيري. خواننده در ابتداي کتاب, زير عنوان «درآمد» هدف غايي مؤلّف را از اين تأليف طيّ سه بخش جداگانه مشاهد ميکند. ابتدا نظر بر اين بود که خلاصهاي از «درآمد» را در اين جا بياوريم, امّا انسجام و استحکام مبنايي, و ظرافت بلاغي آن را در حدّي يافتيم که بيم آن ميرفت که به نيّت تلخيص, مبادا به يک پارچگي بافت محتوايي ان خدشهاي وارد شود و احياناً از اين رهگذر حقّي وَلو اندک از تمامت و جامعيت آن تضيع شده باشد. پس بهتر آن ديديم که به اتّفاق خواننده گرامي, از مدخل «درآمد» وارد شويم, و گام به گام با تأنّي و دقّت دوشادوش مؤلّف از مراحلِ سه گانه آن ـ بهرهمندن از گزارشِ توصيفي او ـ عبور نماييم. «آنچه از پي ميآيد کوشش و پژوهشي است درباره بازنمايي جلوه هايي از قرآن و حديث در شعر فارسي که بازنوشته و گسترش يافته يادداشتهايي است که سالها پيش برخي دانشجويان کوشاي من ازکلاسهاي درس «تأثير قرآن و حديث بر ادب فارسي» تند نويسي کردهاند. آن درسها اينک گستردهتر, سنجيدهتر و بسامانتر, در سه بخش, پيشکش پژوهشيان, دانشجويان و همه دوستاران اين گونه مباحث ميگردد. در بخش نسخت, از مسائل و مقولاتي مقدّماتي چون زمينهه ايي اثر پذيري شعر فارسي از قرآن و حديث, پيشينه آن, تحوّل و تکامل آن, موافقت و مخالفت با ان, شيوههاي پيدا و پنهان آن, تفنّن گرايي با ان و ... سخن گفتهايم. در بخش دوم, شيوهها و گونههاي اثر پذيري از قرآن و حديث را به شيوهاي نو و گسترده, با نامهايي چون اثرپذيري واژگاني, گزارهاي, گزارشي, تأويلي, تفسيري, تصويري, ساختاري و ... سنجيده و پژوهيدهايم. در بخش سوم نمونههايي از بهره گيريها و اثر پذيريهاي پارهاي از پارسي سرايان را از آغاز تا پايان سده هشتم آوردهايم و کوشيدهايم تا نمونهها, متنوّع, زيبا و نکته آموز باشند.» خواننده پس از بيرون شد از «درآمد», «يا پيش در آمد» به تدريج وارد بخشهاي سه گانه اين تحقيق ميشود که فهرست فشرده آنها از اين پيش ياد شد, يعني؛ 1. زمينهها و پيشينه اثرپذيريِ شاعران فارسي گوي از قرآن و حديث (ص 3 ـ 14) 2. شيوهها و گونههاي اثرپذيري از قرآن و حديث (ص 15 ـ 89) 3. نمونههايي از تجلّي قرآن و حديث در سرودههاي پارسي گويان (ص 90 ـ 282) هر بخش براي خود ديباچهاي مستقل دارد. که در مؤلّفِ توانمند, تاريخچه و پيشينه مواد و مطالبي را که در آن بخش مورد بحث و فحص قرار ميدهد به اسلوبي مبسوط و مستوفي و مستدلّ جزء به جزء بر خواننده آشکار مينمايد, تا او را نرم نرم ـ آن گونه که ميبايد ـ آمده درک و دريافتِ مرام و مقصود از اقامه آن مبحثِ به خصوص سازد. چون به ديده تحقيق بنگريم, اين ديباچهها هر يک به تنهايي در حکم مقالهاي يا رسالهاي است علمي, و سودمند و گرانبها, و در نوع خود کم نظير که جاي آن دارد در تيراژي جداگانه طبع و نشر شود, و سهلتر براي آگاهي و استفاده شيفتگانِ حقيقت, و تشنگان زلال معرفت در دسترس ايشان قرار گيرد. هم از مطالعه دقيق فصلِ «درآمد», و نيز بخشهاي سه گانه کتاب به روشني ميتوان دريافت, که بررسيِ همه جانبه و کامل العيار چوني و چندي: «تجلّي قرآن و حديث در شعر فارسي» از ديرباز و جهه همّت مؤلّف در طول خدمات فرهنگياش بوده است. مؤلّف, ادوار شعر فارسي را مرحله به مرحله, در مطالعه و بررسي گرفته است. از نخستين سرودههاي پيشاهنگان نظم دري همچون: حنظله باد غيسي, ابوحفصِ سُغدَي, ابوالعبّاس مروزي, و ... گرفته تا اشعار فردوسي طوسي, ناصر خسرو قبادياني, خاقاني شرواني, نظامي گنجوي, سعدي, حافظ شيرازي, سنائي غزنوي, عطّار نيشابوري, مولاناي روم, و ... تا برسد به سرودههاي شاعران بلند آوازه روزگار ما: استاد دکتر محمدرضا شفيعي کدکني (متخلّص به سرشک), زندهياد مهدي اخوان ثالث (متخلص به اميد). آثار غالب اين سخنوران از گذشته, ميانه, و حال در قلمرو فحص و کاوش مؤلّف قرار گرفته, و هنر نمايي و جلوهگريِ هر کدام در پرتو اشراقي ملکوتي منبعث از انوار صحيفه ازلي, احاديث نبوي, و اخبار و اقوال و روايات امامان بزرگوار دين ـ صلوات الله عليهم اجمعين ـ در شعرشان ـ با ارائه شواهد و اسناد و نمونههاي متعدد ـ باز نموده شده است. هم در اين بينها جاي جاي، فراخوردِ هر مبحث, الفاظ و مصطلحات امّ الکتاب, قصص ديني, اصطلاحات عرفاني, فقهي, کلامي, تفسيري, حديثي, فلسفي, مورد شرح و توضيح و تفسير واقع شده است. به موازات اين بررسي ايضاً شرح و توضيح نکات و اصطلاحات مربوط به زبان فارسي و مختصّات دستوري در حوزه عناصر قاموسي, صرفي و نحوي, بديعي و عروض, واجي و واژگاني, از ديد نويسنده دور نمايند. اکنون به جا مينمايد که قسمتهايي از بخش اوّل کتاب يعني «از زمينهها و پيشينههاي اثر پذيري شاعران فارسي گوي از قرآن و حديث» را که در اساس, پيکره و بنيان مجموعه حاضر بر آن نهاده شده, بعينه براي آگاهيِ بيشتر خواننده گرامي در اين جا بياوريم. «هر چند در پذيرش اين سخن که شعرِ شاعر آيينهاي است که شخصيّت و منش او در ان باز ميتابد, جاي امّا و اگر هست, در درستيِ اين نکته که دانستهها و آموختههاي شاعر به فراواني در سرودههاي او مجال نمايش مييابد و دست مايه نکته پردازيها, و نگارگريهاي او ميگردد, گويا جاي گفت و گو نباشد. آري شاعر مايههايي از آموختهها و دانستههاي گوناگون خود بر ميگيرد, آنها را در کارگاهِ سرايشِ خويش با رنگ و آبي از عاطفه و خيال در ميآميزد, و اَز آميزه هنرمندانه آنها نقشهايي رنگين, و تابلوهايي به آيين ره آوردِ خواننده و شنونده ميسازد.