پیامبری و جهاد نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

پیامبری و جهاد - نسخه متنی

جلال الدین فارسی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید



پيامبرى و جهاد

نام مؤ لف استاد جلال الدين فارسى


بسم الله الرحمن الرحيم

رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم به
خانه كلثوم بن هدم - از قبيله بنى عمرو بن
عوف - در مى آيد ابوبكر به خانه خبيب بن
اساف - از قبيله بنى الحارث بن خزرج - كه در
سنخ است مى رود

على بن ابيطالب عليه السلام سه شبانه
روز در مكه مى ماند تا وديعه را كه مردم نزد
رسول خدا گذاشته اند به آنان باز گرداند
چون از اين كار مى پردازد به رسول خدا- در
مدينه - مى پيوندد، و همراه وى در خانه
كلثوم بن هدم زندگى مى كند على ابن
ابيطالب كه در قباء يك يا دو شب زندگى مى
كند بعدها مى گويددر قباء زن مسلمانى بود
بى شوهر مى ديدم كه در دل تاريكى شب مردى
به در خانه وى آمده در مى زند، و زن به در
خانه مى آيد و آن مرد چيزى را كه همراه دارد
به وى مى دهد تا به داخل خانه مى برد به حال
وى ظنين شدم به او گفتم اى كنيز خدا، اين
مرد كيست كه هر شب مى آيد و درب خانه تو را
مى زند و تو بيرون ميآيى و او چيزى به تو مى
دهد كه نمى دانم چيست ، در حاليكه تو زن
مسلمانى هستى كه شوهر ندارى ؟ زن گفت اين
سهل بن حنيف بن واهب است چون داند كه من
زنى هستم كه كسى را ندارم وقتى شب در مى آيد
دست به بتهاى قبيله اش دراز مى كند و آنها
را شكسته پيش من مى آورد كه اينها را آتش كن
1 رسول خدا روزهاى دوشنبه - دوازدهم ربيع
الاول - و سه شنبه و چهار شنبه و پنجشنبه را
در قباء در محله قبيله عمرو بن عوف مى
گذراند، و مسجد خويش را بنيان مى نهد روز
جمعه از محله آنان ميرود و در محله بنى
سالم بن عوف مى ماند نماز جمعه را در مسجدى
كه در ته دره - دره رانوناء- است اقامه مى
كند اين نخستين نماز جمعه اى است كه در
مدينه مى خواند 2 خطبه نمازش پس از حمد و
ثناى خدا چنين است

اما بعد، اى آدميان ، براى خودتان توشه
فرستيد، بدانيد كه بخدا سوگند هر يك از شما
از بانگى لرزاننده مد هوش گردد آنگاه رمه
خويش بى چوپان رها كند، آنوقت پروردگارش -
در حاليكه نه ترجمانى هست و نه پرده دارى
كه راه بر او ببندد- به او گويد مگر
پيامبرم نزد تو نيامد و به تو پيام نر
سانيد، و مگر به تو مال ندادم و بخشايشها
ننمودم ؟ پس چه توشه از پيش براى خويش
فرستادى ؟ در اين هنگام به راست و چپ نگرد و
هيچ چيزى نبيند، سپس به رو بروى خويش نگرد و
جز دوزخ نبيند پس هر كس تواند كه وجود خويش
از آتش در پناه دارد گر چه پاره خرمايى
بايد كه كند، و هر كس ‍ حتى پاره خرمايى
نيابد بايد با سخن پاكيزه اى اين كند، زيرا
هر كار نيكى با ده برابرش و گاهى تا هفتصد
برابرش پاداش داده مى شود 3 عتبان بن مالك
، و عباس بن عباده بن بنى نضله همراه تنى
چند از مردان بنى سالم بن عوف به خدمت وى
آمده مى گويند اى پيامبر خدا، در محله ما
اقامت كن كه در ميان كثرت و تجهيزات و سايه
دفاع خواهى بود مى فرمايدراه اين - اشاره
به ماده شترى كه بر آن سوار است - را باز
بگذاريد زيرا اين فرمانى دريافته است راه
براى آن شتر مى گشايند، تا ميرود و ميرسد به
محله بنى بياضه زياد بن لبيد، و فروه بن
عمرو، همراه چند نفر از بنى بياضه به
ديدارش مى شتابند و مى گويند اى پيامبر
خدا، بيا در ميان ما و در ميان كثرت و
تجهيزات و سايه دفاع باش مى فرمايد راه
اين شتر را باز بگذاريد زيرا آن ماءمور است
راه آن رامى گشايند تا مى رود و به محله
بنى ساعده مى گذرد سعده بن عباده ، و منذر
بن عمرو، همراه چند تنى از بنى ساعده به
پيشوازش مى آيند كه اى پيامبر خدا، نزد ما
بمان كه در ميان كثرت و تجهيزات و سايه دفاع
باشى مى فرمايدبگذاريد برود كه اين
ماءموريت دارد راه آن مى گشايند تا مى رود
و به محله بنى حارث بن خزرج مى رسد سعد بن
الربيع ، و خارجه بن زيد، و عبدالله بن
رواحه ، همراه مردانى از بنى حارث بن خزرج
آمده
مى گويند اى پيامبر خدا، نزد ما باش تا در
ميان كثرت و تجهيزات و سايه دفاع باشى مى
فرمايد بگذاريد برود، اين ماءمور است
راه را به روى آن مى گشايند تا مى رود و به
محله بنى عدى بن نجار- كه دايى هاى او
هستند- ميرسد سليط بن قيس ، و ابو سليط
اسيره بن ابى خارجه همراه چند از بنى عدى
بن نجار مى آيند كه اى پيامبر خدا، بشتاب
نزد دايى هايت تا دردامان كثرت و تجهيزات و
دفاع باشى
مى فرمايدبگذاريد برود زيرا آن ماءمور

/ 412