قرآن در غزليات حافظ
زينب قنبرى - ورودى 77 حقوق تخلص بزرگترين شاعر غزلسراى فارسى حافظ است; چرا كه با قرآن مجيد، پيوندى ژرف و شگرف داشته است. (×) حافظ فقط از بردارنده كلام الله نيست - كه خود فضيلتى بزرگ استبلكه از فضيلت قرآن پژوهى نيز بهرهمند است. او فقط قارى (خواننده آدابدان ساده) نيست، بلكه در ترتيل و تغنى قرآن هميد طولايى دارد و مقرى است; يعنى استادى واقف به ريزهكاريهاى قرائات و اختلاف آنها. در كشور ليبى نيز، در حدود يكصد هزار نفر حافظ قرآن داراى گواهينامه هستند; اما بايد ديد كه از هر هزار نفر حافظ قرآن، چند نفر قرآن پژوه و قرآنشناسند. چند نفر مىتوانندقرآن را با چهارده روايت از بر بخوانند و در اختلاف قرائات بحث و استدلال كنند. تفاوت خواجه شمس الدين محمد حافظ، با يك حافظ و قارى ساده در اين است كه خواجه حافظ، قايل به اعجاز زبانى و ادبى قرآن است. حافظ هم قرآن شناس بود و هم بلاغتشناس. قرآن شناس بودن، فضل و فرهنگ بسيار مىخواهد. قرآن شناس يعنى كسى كه به علوم قرآنى احاطه دارد. كسى كه نحو و اعراب قرآن، دقايق زبان عربى، مفردات و غرايب القرآن، اختصاصات املايى يعنى رسمالخط خاص قرآن و تاريخ جمع و تدوين مصحف شريف را نيك مىداند. (1) از شان نزول آيات با خبر است و با تفسيرقرآنانسدارد.آياتمكى ومدنى و ويژگى هريكرا مشروحا مىشناسد. ناسخ و منسوخ، محكم و متشابه را مىشناسدو از قصص قرآن و آيات الاحكام يعنى فقه قرآن، باخبر است. اشاره به قرآن در شعر حافظ بسيار است. گاه اين اشاره ساده است:
حافظ به حق قرآن كز شيد و زرق باز آى
گفتمش زلف به خون كه شكستى
گفتا حافظ اين قصه دراز استبه قرآن كه مپرس
باشد كه گوى عيشى در اين ميان توان زد
گفتا حافظ اين قصه دراز استبه قرآن كه مپرس
گفتا حافظ اين قصه دراز استبه قرآن كه مپرس
حافظا مى خور و رندى كن و خوش باش
ولى دام تزوير مكن چون دگران قرآن را
ولى دام تزوير مكن چون دگران قرآن را
ولى دام تزوير مكن چون دگران قرآن را
حافظا در كنج فقر و خلوت شبهاى تار
تابود وردت دعا و درس قرآن غم مخور
تابود وردت دعا و درس قرآن غم مخور
تابود وردت دعا و درس قرآن غم مخور
نديدم خوشتر از شعر تو حافظ
به قرآنى كه اندر سينه دارى
به قرآنى كه اندر سينه دارى
به قرآنى كه اندر سينه دارى
ز حافظان جهان كس چو بنده جمع نكرد
لطايف حكمى با نكات قرآنى
لطايف حكمى با نكات قرآنى
لطايف حكمى با نكات قرآنى
عشقت رسد به فرياد ار خود بسان حافظ
قرآن ز بر بخوانى در چارده روايت (2)
قرآن ز بر بخوانى در چارده روايت (2)
قرآن ز بر بخوانى در چارده روايت (2)
اى چنگ فرو برده به خون دل حافظ
زاهد ار رندى حافظ نكند فهم چه باك
صبحخيزى و سلامتطلبى چون حافظ
هرچه كردم همه از دولت قرآن كردم
شرمت مگر از غيرت قرآن خدا نيست
ديو بگريزد از آن قوم كه قرآن خوانند
هرچه كردم همه از دولت قرآن كردم
هرچه كردم همه از دولت قرآن كردم
بس كه ما فاتحه و حرز يمانى خوانديم
فاتحهاى چو آمدى بر سر خستهاى بخوان
آنكه به پرسش آمدو فاتحه خواند و مىرود
گونفسى كه روح را مىكنم از پيش روان
وز پىاش سوره اخلاص دميديم و برفت
لب بگشا كه مىدهد لعل لبتبه مرده جان
گونفسى كه روح را مىكنم از پيش روان
گونفسى كه روح را مىكنم از پيش روان
چو حافظ گنج او در سينه دارم
اگر چه مدعى بيند حقيرم
اگر چه مدعى بيند حقيرم
اگر چه مدعى بيند حقيرم
با چنين گنج كه شد خازن او روح امين
به گدايى به در خانه شاه آمدهايم
به گدايى به در خانه شاه آمدهايم
به گدايى به در خانه شاه آمدهايم
چشم حافظ زير بام قصر آن حورى سرشت
شيوه جنات تجرى تحتها الانهار داشت
شيوه جنات تجرى تحتها الانهار داشت
شيوه جنات تجرى تحتها الانهار داشت
شب وصل است و طى شد نامه هجر
سلام فيه حتى مطلع الفجر
سلام فيه حتى مطلع الفجر
سلام فيه حتى مطلع الفجر
تو نيك و بد خود هم از خود بپرس
و من يتق الله يجعل له
و يرزقه من حيث لا يحتسب
چرا بايدت ديگرى محتسب
و يرزقه من حيث لا يحتسب
و يرزقه من حيث لا يحتسب
حافظ شصتسال از عمر كمابيش هفتاد سالهاش را در خلوت و سفر و حضر، مسجد و مدرسه، در سراء و ضراء، در كودكى و جوانى، كهولت و پيرى، در هر مقام و موقعى با قرآن بسر برده و ذهن و زبانش با دقايق و حقايق و حفظ و حمل و درس قرآن آشناست. مىتوان گفت از شدت انس با قرآن در واقع به همه گوشه و كنارها و سايه و روشنهاى پيدا و پنهان لفظى و معنوى قرآن علم حضورى دارد و چنان به آيات قرآن مىانديشد كه به ابيات خويش. (6) وقتى از شعر يك حافظ قرآن صحبت مىشود، تاثير قرآن را مخصوصا بايد در نظر داشت. در هر حال تاثير قرآن، كه حافظ، آنهمه بدان مديون است، در شعر او قطعى است. البته اشاره به بعضى قصههاى قرآنى و ذكر پارهاى تعبيرات قرآن كه در كلام حافظ است نشانهاى است از اين آشنايى با قرآن. (7) در شعر حافظ مواردى هست كه حكايت از تعمق او در قرآن دارد. مثلا وقتى براى دفع رقيب - يك رقيب ديو سيرت - به خدا پناه مىبرد جهت راندن او، همان چيزى به خاطرش مىآيد كه در قرآن آمده استبراى رجم شيطان: شهاب ثاقب . اين موردى است كه نفوذ عميق قرآن را در ذهن او مىرساند جاى ديگر وقتى مىخواهد خود را از اندوه و تاسفى كه به سبب طعن حسود بر وى دست مىدهد تسلى دهد با خود مىگويد:
غمناك نبايد بود از طعن حسود اى دل
غمناك نبايد بود از طعن حسود اى دل
شايد كه چو وابينى خير تو در اين باشد.
شايد كه چو وابينى خير تو در اين باشد.
گر رنج پيشت آيد و گر راحت اى حكيم
نسبت مكن به غير كه اينها خدا كند
نسبت مكن به غير كه اينها خدا كند
نسبت مكن به غير كه اينها خدا كند
پس تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل .
×) به مناسبتبيستم مهرماه روز تصويب شده فرهنگستان زبان و ادب فارسى به نام حافظ 1) خرمشاهى - بهاءالدين: حافظ، تهران، طرحنو، 1373، چاپ دوم، ص 114-123 2) جاويد - هاشم: حافظ جاويد، فرزان، چاپ اول، ص 7 3) همان منبع 4) طلاق، 2 و 3 5) رك: خرمشاهى - بهاءالدين: ذهن و زبان حافظ، فصل اسلوب هنرى حافظ و تاثرش از قرآن، نشر نو، چاپ دوم، 1363، ص 5 - 37 6) همان منبع 7) زرينكوب - غلامحسين: از كوچه رندان، مؤسسه انتشارات اميركبير، چاپ چهارم، ص58 8) بقره، 216 9) انفال، 17