مثل نهم انفاق خالصانه در راه خدا - مثل های زیبای قرآن (15) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مثل های زیبای قرآن (15) - نسخه متنی

جعفر سبحانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید









مثل نهم انفاق خالصانه در راه خدا

جعفر سبحاني

عمل كساني كه اموال خود را در راه خدا انفاق مي‏كنند، همچون باغي در نقطه‏اي مرتفع است كه با ريزش باران درشت، دو برابر ثمر دهد.

«وَ مَثَلُ الّذينَ يُنْفِقُونَ اَمْوالَهُمُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللّه‏ِ وَ تَثْبيتاً مِنْ اَنْفُسِهِمْ كَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ اَصابَها وابِلٌ فَآتَتْ أُكُلَها ضِعْفَينِ فَإِنْ لَمْ يُصِبْها وابِلٌ فَطَلٌّ وَاللّه‏ُ بِما تَعْمَلُونَ بَصيرٌ»1.

«و كار كساني كه اموال خود را براي خوشنودي خدا و تثبيت ملكات انساني در روح خود انفاق مي‏كنند، همچون باغي است كه در نقطه بلندي باشد و بارانهاي درشت به آن برسد(و از هواي آزاد و نور آفتاب به حدّ كافي بهره گيرد) و ميوه خود را دو چندان دهد (كه هميشه شاداب و باطراوت است) و اگر باران درشت به آن نرسد، باراني نرم به آن مي‏رسد و خداوند به آنچه انجام مي‏دهيد، بيناست».

تفسير واژه‏ها

«ربوة» : مفرد، و جمع آن «رُبي» است، و به نقطه بلند از زمين گفته مي‏شود.

«وابل»: باران درشت.

«طَلٌّ»: باران ريز.

اخلاص در عمل يا انقلاب ارزشها

اخلاص در عمل و يا كار براي خدا از اصولي است كه اسلام به آن دعوت كرده و مايه انقلاب ارزشها شده است، و اگر اين اصل در جامعه پياده شود، فضاي زندگي جامعه را شفّاف و خندان خواهد گردانيد و بسياري از كشمكشها و خودخواهي‏ها پايان مي‏پذيرد.

مسلّما كار، بدون انگيزه صورت نمي‏پذيرد و كار بدون انگيزه نوعي خطا و غفلت بشمار مي‏رود. چيزي كه هست محرّك و انگيزه در امور فردي، نوعاً سود شخصي مي‏باشد. مثلاً آنجا كه انسان احساس نياز مي‏كند، براي رفع نياز خود دست به تلاش مي‏زند، يك چنين كار در چهارچوب كارهاي فردي بسيار مستحسن و ستوده است.

ولي آنجا كه كار، آهنگ اجتماعي پيدا مي‏كند، انگيزه بايد دگرگون گردد و رضاي الهي و يا علاقه به انسانها محرّك انسان باشد، اگر انگيزه كار انحراف پيدا كرد، خودخواهي و «غير خود نخواهي» محرّك انسان شده، كار؛ تظاهري بيش نبوده و ديري نخواهد پائيد.

قرآن در تبيين عقيم ماندن كارهاي ريايي و در مقابل، ثمربخش بودن كارهاي توأم با اخلاص از دو تمثيل بهره مي‏گيرد كه با تمثيل نخست در شماره قبل آشنا شديم، اكنون به تبيين تمثيل دوم در مورد كارهاي همراهِ با اخلاص مي‏پردازيم.

كشاورزي، زمين مناسبي را در يك نقطه بلندي براي احداث باغ اختصاص مي‏دهد، نقطه‏اي كه هم از تابش آفتاب بهره مي‏گيرد و هم از بارانهاي فصلي؛ اعم از درشت و ريز، او نهالها را در دل زمين كاشته و هماهنگ با شرايط جوّي به پرورش آنها همّت مي‏گمارد، چيزي نمي‏گذرد كه نهالها به صورت درخت برومند درآمده و دوچندان ميوه مي‏دهد.

شگفت آنجا است كه باران درشت گاهي مايه تباهي زراعت مي‏گردد چنانكه در مَثَل قبلي بيان گرديد، در حالي كه در اين تمثيل باران درشت مايه پرورش نهالها و درختان مي‏گردد، چطور شد كه يك عامل در شرايطي ويرانگر و در شرايطي ديگر نعمت پرور است؟

علت آن اين است كه در تمثيل نخست كشاورز بدون آگاهي از شرايط زمين دانه بر خاك ضعيفي كه روي سنگ را پوشانيده بود، افشانده بود. طبعاً در چنين شرايطي بوته در دل زمين ريشه نمي‏دواند و باران درشت خاك و بوته را مي‏شويد و به رودخانه مي‏ريزد.

در حاليكه در تمثيل دوم، نهالهاي كشاورز پنجه در دل زمين افكنده و در قشري از زمين پنهان شده است، باران نه تنها درخت را از جاي برنمي‏كَند، بلكه در دل زمين نفوذ كرده و ريشه‏ها را آبياري مي‏كند.

با توجه به اين امر، موقعيت مرد رياكار با انسان مخلص كاملاً روشن مي‏گردد، مَثَل رياكار مَثَل آن كشاورزِ بذرافشان است كه بر خاك ضعيفي كه بر روي سنگ قرار گرفته بذر مي‏افشاند، اگر دانه در اين حالت در دل زمين ريشه نمي‏دواند، عمل رياكار نيز بر روح و روان انسان ريشه ندوانيده و جز ظاهرسازي چيزي نمي‏باشد.

از اين بيان روشن مي‏گردد كه چرا اعمال رياكاران پس از اندي مي‏خشكد و از حركت باز مي‏ماند ولي كارهاي مردان خدا دور از ريا صدها سال، نعمت و بركت مي‏دهد.

بي‏ريشه بودن كار ريايي، هم مورد تأييد وحي الهي است و هم مشاهدات اجتماعي، آن را تأييد مي‏كند.

جمله «وَ تَثْبيتاً مِنْ اَنْفُسِهِمْ» به اين معني است كه انفاق كنندگان با اخلاص نه‏تنها در انفاق، خواهان تحصيل رضاي خدا هستند، بلكه پيوسته خود را آماده مي‏سازند كه در آينده آن را با منّت باطل نسازند.

اين جمله مي‏تواند اشاره به مطلب ديگري باشد و آن اينكه افراد با ايمان، با انفاق در راه خدا به نفس و روان خود ثبات و آرامش مي‏بخشند. و انفاق مايه آرامي روح آنان مي‏گردد زيرا (أَلا بِذِكْرِ اللّه‏ِ تَطْمَئِنُّ القُلُوبُ): «دلها با ياد خدا آرام مي‏گيرد».

كمال اخلاص

اخلاص براي خود مراتب مختلفي دارد كه مرحله اتمّ آن از آنِ اولياي خدا است.

در دوران نوجواني از استادي شنيدم: بعد از درگذشت والد «شريف مرتضي» و «شريف رضي» قرار شد اثاث خانه تقسيم شود پس از تقسيم همه اثاث، قرآني در وسط باقي ماند، مقسِّم تصميم گرفت آن را به يكي از دو برادر بدهد.

مقسِّم گفت: قرآن را آن‏كس بردارد كه از زمان تكليف تا به حال گناهي را مرتكب نشده است، ناگهان هر دو برادر دست روي قرآن نهادند.

مقسِّم گفت: اين قرآن را كسي بردارد كه تاكنون مكروهي را مرتكب نشده، هر دو برادر دست روي قرآن نهادند.

مقسِّم گفت: اين قرآن را كسي بردارد كه هيچوقت مباحي را مرتكب نشده باشد.

در اين موقع مرتضي دست روي قرآن نهاد و رضي از نهادن دست روي قرآن خودداري كرد.

مقسِّم پرسيد: چگونه هيچ مباحي را مرتكب نشدي؟

مرتضي گفت: من از دوران تكليف به اين طرف همه كارهاي خود را از خواب و خوراك براي خدا انجام مي‏دهم، تا در سايه انجام امور مباح بتوانم در خدمت خدا و اطاعت او باشم!.

ببين تفاوت ره از كجاست تا به كجا!

مولوي در مثنوي داستاني را از اخلاص حضرت علي عليه‏السلام نقل مي‏كند كه به حق آموزنده است زيرا انسان از نظر اخلاص به پايه‏اي مي‏رسد كه خشم خود را در برابر دشمني كه به او پيروز شده، فرو مي‏برد و پس از فروكش كردن خشم براي خدا، به زندگي دشمن خاتمه مي‏بخشد زيرا در حال خشم از آن واهمه دارد كه كشتنش براي خشم خويش باشد نه براي خدا، چنانكه مي‏فرمايد:




  • از علي‏آموز اخلاص عمل
    در «غزا» بر پهلواني دست يافت
    او خدو انداخت بر روي علي
    او خدو انداخت بر رويي كه ماه
    در زمان انداخت شمشير آن علي
    گشت حيران آن مبارز زين عمل
    گفت: بر من تيغ تيز افراشتي
    آن چه ديدي بهتر از پيكار من
    تا شدي تو سست در اشكار من



  • شير حق را دان منزّه از دغل
    زود شمشيري برآورد و شتافت
    افتخار هر نبي و هر ولي
    سجده آرد پيش او در سجده‏گاه
    كرد او اندر غزايش كاهلي
    از نمودن عفو و رحم بي‏محل
    از چه افكندي مرا بگذاشتي
    تا شدي تو سست در اشكار من
    تا شدي تو سست در اشكار من



تا اينكه مي‏گويد علي عليه‏السلام پاسخ گفت:




  • گفت من تيغ از پي حق مي‏زنم
    شير حقم نيستم شير هوا
    فعل من بر دين من باشد گواه2



  • بنده حقّم نه مأمور تنم
    فعل من بر دين من باشد گواه2
    فعل من بر دين من باشد گواه2



قرآن و دعوت به اخلاص

قرآن به صورتهاي گوناگون به اخلاص در عمل دعوت مي‏كند و تحت عناوين يادشده در زير، اين حقيقت را بيان مي‏كند:

1. مرضات اللّه‏

قرآن آن گروه را مي‏ستايد كه كار را براي تحصيل رضا و خشنودي خدا، انجام دهند آنجا كه مي‏فرمايد:

«وَ مِنَ النّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللّه‏ِ و اللّه‏ُ رَؤُوفٌ بِالْعِبادِ»3.

«برخي از مردم با جان خود رضاي الهي را مي‏خرند، خدا به بندگان مهربان است».

2. وجه اللّه‏.



در بسياري از آيات، انگيزه را وجه اللّه‏ معرّفي مي‏كند و مي‏فرمايد:

«...وَ ما تُنْفِقُونَ إلاَّ ابْتِغاءَ وَجْهِ اللّه‏ِ...»4.

«انفاق نمي‏كنيد مگر براي تحصيل رضاي خدا»

كلمه «وجه» در اين موارد به معني ذات خداست چنانكه مي‏فرمايد:

«وَ يَبْقي وَجْهُ رَبِّكَ ذُوالْجَلالِ وَ الإِكْرامْ»5.

«گواه بر اينكه وجه به معني ذات است اينكه در اين آيه، ذوالجلال وصف «وجه» است، نه وصف «ربّ» زيرا اگر وصف «ربّ» بود، لازم بود بفرمائيد: (ذي الجلال والإكرام) مسلّماً آنچه كه داراي جلالت و عظمت است، ذات حق تعالي است.

3. رضوان اللّه‏

سوّمين واژه‏اي كه قرآن در دعوت به اين اصل به كار مي‏برد، واژه «رضوان» است كه در نزد اهل معرفت جذبه و كشش خاصّي دارد، و براي اهل كمال لذّتي بالاتر از تحصيل آن نيست و نهايت آرزوي هر عارف اين است كه اعمال بدني و قلبي او مظهر رضاي حق باشد. قرآن اين لفظ را به صورتهاي «رضوان اللّه‏»، «رضوان من‏اللّه‏»، «رضوانه»، «رضوان» و «رضواناً» به كار مي‏برد، از باب نمونه «تَراهُم رُكّعاً سُجّداً يَبْتَغُونَ فَضلاً مِنَ اللّه‏ِ وَ رِضْواناً» (فتح / 29)، پيامبر و ياران او را در حال ركوع و سجود مي‏بيني كه خواهان كرم خدا و خشنودي او مي‏باشند.


1. البقرة / 265.

2. مثنوي: 1/ 97-98، دفتر اوّل.

3. بقره / 207.

4. بقره / 272.

5. رحمان / 27.

/ 1