جنبه هايي از مديريت بحران پيامبر اكرم (ص) با تأكيد بر موارد خاص: چهار غزوة «بدر»، «احد»، «احزاب» و «تبوك»
مقدمهچنان كه ميدانيم، رسالتي كه انبياي الهي بر دوش داشتهاند، رها كردن انسان از زنجيرهاي ظلم و ستم ظالمان و مستكبران بوده است؛ همان حركت آزاديبخش كه زمينه را براي انسان جهت پذيرش هدايت آماده كرده و محيط فكري او را از عناصر مضر پاك ميكند.پيامبر ما، حضرت محمد(ص) نيز با پياده كردن الگوي جامع الهي - اخلاقي سعي داشتند، به ايجاد نظمي نوين و حاكميتي فوق بشري در حيات ديني، اجتماعي، سياسي، اقتصادي و فرهنگي ملتها دست بزنند تا در اين راه، مستضعفان را ضِد مستكبران ياري كرده و محيطي عاري از شر و اشرار تأسيس كنند. بدون ترديد، پايههاي اولية اين بناي ماندني، محصول عمل شخص پيامبر (ص) است كه اگر غير از اين بود، مسير تحولات اسلامي تا امروز، به دازا نميكشيد. پيامبر(ص) با مهذب كردن خود به اخلاق، مكارم و بزرگورايها، هر چه را كه در يك انسان كامل بايد وجود داشته باشد و بر شرف و كمال او ميافزايد، در حِد اعلا داشت. او به تمام معنا، بزرگ بود و با همة وجود، درس اخلاق به بشر آموخت؛ اخلاقي كه خلق و خوي بشر را از تاريكي جهل شيطاني به نور عقل و علم الهي رهنمون كرد؛ تا آنجا كه پيامبر (ص) مصداق بارز آية « إنك لعلي خلق عظيم » شد. خود نيز با تعريف هدف بعثت - كه همانا « بعثت لاتمم مكارم الاخلاق » است - تلاش خويش را براي اتمام كرامتهاي فطري بشري به كار گرفت.در اين راستا، هر برهه از زندگي حضرت رسول (ص) و هر پديده در حيات آن فرزانة مبارك(ص)، راهي است در جهت رسيدن به مكرمتهاي اخلاقي.در اين مقاله با توجه به برداشت مذكور، سعي بر اين است كه نحوة مديريت آن حضرت را در مواقع بحراني امر خطير ابلاغ رسالت بررسي كرده و زوايايي هر چند اندك را به صورت شفاف مورد تأكيد قرار دهد. از آنجا كه تمام حيات آن حضرت(ص) پر از دغدغه و بحران بوده است، براي تمركز بيشتر، چهار جنگ مهم به عنوان موارد خاص اين تحقيق در نظر گرفته شد. اين چهار جنگ عبارتند از « بدر » ، « احد » ، « خندق » و « تبوك ». منتها، چون هر جنگ با بحران قبل از شروع حملة نظامي آغاز شده و با بحران اتمام جنگ به پايان ميرسد، لذا نوع مديريت حضرت از آغاز بحران اوليه تا پايان بحران ثانويه(بعد از اتمام جنگ) محل توجه و مدنظر بوده است.اميد است كه با بهرهگيري بيشتر از سجاياي اخلاقي آن حضرت، راه سعادت را آموخته و بياموزانيم . بخش اول - شناسههاي بحران
تعريف بحران«بحران» كه معادل لاتين آن، واژة «krisis» و معادل انگليسي آن، واژه «Crisis» ميباشد، در زبان ساده، به «زمان خطر» يا «نگراني» اطلاق ميگردد. در حقيقت، وضعيت يا دورهاي است كه در آن، اشيا، نامطمئن، سخت و دردآور هستند. [1] بويژه زماني كه بايد از خطري عمده و اصلي جلوگيري شود. «لحظة بحراني» نيز به زماني گفته ميشود كه موارد بسيار مهم مربوط به آينده در آن لحظه اتفاق افتاده يا تصميمگيري دربارة آنها انجام ميگيرد.گفتني است، اصطلاح «بحران» از علم پزشكي وارد مباحث اجتماعي و اقتصادي شده است. در پزشكي، «بحران» وضعيتي است كه اندام، دچار بيتعادلي شده و سلامت انسان در معرض خطر قرار ميگيرد. [2] برخي عقيده دارند كه اين تعريف، در زمينة اجتماعي نيز مصداق دارد و زماني كه جامعه از حالت تعادل و نظم عادي خارج شده و دچار آشفتگي ميشود، وضعيت بحراني حاكم ميشود. از اينرو، بحران را ميتوان «شرايط غيرعادي» دانست كه در آن، مشكلاتي ناگهاني و پيشبينيناپذير پديد ميآيند و در چنين شرايطي، ضوابط، هنجارها و قوانين مرسوم، كارساز نخواهد بود.در مجموع، ميتوان مرحلة پيچيدهاي را كه يك كار و يك رويداد بايد ازآن عبور كند، «بحران» ناميد. اين مفهوم از عناصر گوناگوني تشكيل شده است كه با هم روابط متقابل دارند و شرايط ايجادي بروز بحران را تشكيل ميدهند. برخي از اين عناصر عبارتند از: 1الف - پيدايش نيروهايي در درون سيستم كه آن را از حالت تعادل خارج كرده و باعث تحول در نوسانها ميگردد. ب - آشكار شدن خصومتهاي پنهاني كه پيش از آن، در ساية همكاريها و تفاهمهاي آشكار، پنهان شده بود. ج - افزايش جدال و ستيزهگري در سطح افراد، گروهها و طبقهها؛ د - افزايش تناقضها؛ ه- - افزايش تلاش براي گذراندن اين مرحله و سير به حالت تعادل؛ و - پيدايش راهكارهاي اسطورهاي، خيالي و اين عناصر باعث ميشود كه نوعي وضعيت حاد و اضطراري حادث شده و اختلال و اغتشاش در نظام به وجود آيد.مديريت بحران:«مديريت بحران»، فرآيندي است كه طي آن، مدير براي دستيابي به اهداف سازمان با توجه به مقتضيات پيشآمدة زماني و مكاني و با هزينهاي قابل قبول به كنترل و ساماندهي اوضاع ميپردازد.اصليترين شاخصة تفاوت بين بحرانها و مديريت بر آنها، در شيوة اتخاذي براي كنترل بحران خلاصه ميشود. هر چقدر در ايجاد موانع پيشگيرندة از بحرانها و كنترل بر آنها توفيق حاصل شود، به همان نسبت، مديريت بحران نيز موفق خواهد بود. پنج مورد اساسي در كنترل بحرانها عبارتند از: 1.كنترل بحران به مديريت قوي داراي اعتماد به نفس بالا نياز دارد 2. هر بحران، راهحل خاص خود را با توجه به شرايط و مقتضيات مربوط ميطلبد 3. كنترل اطلاعات، بسيار ضروري است 4.زمانبندي دقيق، لازم است. 5. گروه بررسي بحران ميتواند در كنترل آن راهگشا و مؤثر باشد.شايان ذكر است كه عوامل ايجاد بحران، يا در محيط بيروني مستقرند و يا در محيط دروني؛ اگر مديريت بحران بتواند بر عوامل محيط بيروني كه غالباً غير قابل كنترل هستند، به صورتي اثر بگذارد، و در خصوص عوامل محيط دروني نيز تصميمات سنجيده و درستي اتخاذ كند، راه رفع بحران، سريعالوصول خواهد بود. بخش دوم - جهاد در اسلام
با توجه به مطالب كلي ياد شده در قسمت قبل، در ادامه، با تأكيد بر موضوع «جهاد» به عنوان يكي از مصاديق بحران در زمان پيامبر اكرم(ص) - كه تقريباً گرفتاري دايمي آن بزرگوار را نيز تشكيل ميداد - به خاستگاه قرآني جهاد و اهداف و انگيزههاي قرآني و ديني آن خواهيم پرداخت.خاستگاه قرآني جهاد:اگر بخواهيم جنبههاي مختلف مديريت بحران حضرت رسول(ص) را بررسي كنيم، نخست، بايد خاستگاه قرآني و اذن الهي را براي تشريع جهاد مورد بررسي قرار دهيم تا از اين طريق بتوانيم مباني و اصول مديريتي حضرت رسول(ص) را استخراج كنيم.پس از آن كه حضرت رسول(ص) در مدينه استقرار يافت، به گسترش دعوت خويش و حمايت از مؤمنان مستضعفي پرداخت كه در راة عقيدة خود مورد آزار قرار گرفته و وادار به ترك دين خود ميشدند. براي تحقق اين امر، چارهاي جز جنگ عليه مشركاني كه مؤمنان را هدف آزارهاي پياپي خود قرار ميدادند، وجود نداشت و گزيري جز آن نبود كه كعبه از بتپرستي و بتپرستان نجات يافته و بتهايي كه در آن قرار گرفته بودند، در هم شكسته شوند. به همين سبب، اذن جهاد تشريع شد.در مورد اوّلين آيات نازل شده در خصوص «جهاد» اختلافنظر وجود دارد. برخي، آية «و قاتلوا في سبيلالله الذين يقاتلونكم» [3] و برخي ديگر، آية «إن الله اشتري من المؤمنين انفسهم و اموالهم» [4] را به عنوان نخستين آيات ميدانند؛ ولي غالب مفسران و راويان، آيات زير از سورة حج را به عنوان «آيات اذن تشريع جهاد» و اولين آيات نازل شده در اين باره ميدانند:«إن الله يدافع عن الذين آمنوا إن الله لا يحب كل خوان كفور. أذن للذين يقاتلون بأنهم ظلموا و إن الله علي نصرهم لقدير. ألذين أخرجوا من ديارهم بغير حق الا أن يقولوا ربنا الله و لولا دفع الله الناس بعضهم ببعض لهدمت صوامع و بيع و صلوات و مساجد يذكر فيها اسم الله كثيرا و لينصرن الله من ينصره إن الله لقوي عزيز [5] يعني «خداوند از كساني كه ايمان آوردهاند، دفاع ميكند و خداوند، هيچ جنايتگر ناسپاسي را دوست ندارد. براي آنان كه هدف جنگ قرار گرفتهاند، بدان سبب كه بر آنان ستم روا داشته شده، اجازة [نبرد] داده شده و خداوند بر ياري آنها تواناست. همان كساني كه بيآن كه هيچ حقي در كار باشد و هيج جرمي مرتكب شده باشند جز آن كه گفتند، پروردگار ما خداوند است، از خانههاي خود بيرون رانده شدند. اگر بازداشتن برخي از مردم از سوي برخي ديگر، نبود صومعهها و كنيسهها و عبادتگاهها و مساجدي كه در آن، فراوان نام خدا برده ميشود، ويران ميگرديد. خداوند هر كه را به او ياري دهد، ياري خواهد كرد كه خداوند مقتدر و عزيز است.»همچنين، آيات زير نيز در ارتباط با مفهوم «جهاد» ميباشد:- جنگ در اسلام براي تحكيم طغيان و خودكامگي نيست. [6]- جنگ در اسلام براي تظاهر و غرور و سد راه حق نيست. [7]- جهاد صرفاً براي نزديكي به خدا و عبادت است، در غير اين صورت، شرك و گناه است. [8]- جنگ، براي غارت و طمع و جمع مال نيست. [9]- اذيت و آزار ديگران و كشتن و غارت اموال آنها به بهانة جهاد، ممنوع است. [10]- تجاوز و تعدي از حدود اعتقادي و ايدئولوژي جايز نيست. [11]- انجام جهاد در چهارچوب مقررات خاصي است كه خداوند اعلام كرده است. [12]- هر نوع انتقامجويي و شكنجهدادن و اسراف و ايذاي كودكان و زنان و از بين بردن درختان و كشتار احشام منع گرديده است. [13]- هدف از جهاد، حاكميت ارزشها و حقايق اسلامي است. [14]اهداف و انگيزههاي جهاد در اسلاممبناي ديگر جهت دستيابي به اصول مديريت حضرت رسول(ص) را در هنگام بحران، بايد از اصول حاكم بر سيرة آن بزرگوار آموخت. اينك، چهار اصل اساسي در پرداختن آن حضرت به «جهاد» بيان ميشود. 1. اصل توحيد :
جهاد رسول خدا(ص)، نه يك سلطهجويي بشري بود و نه كشكمش بر سر خاك و زمين و منابع و امكانات؛ اين تصور دربارة كسي ممكن است كه در ماديات غرق شده باشد. امِا جنگ و جهاد پيامبر، فقط در راه احياي فضيلتها و اعتلاي حق و سركوب كردن باطل صورت ميپذيرفت. به عبارت ديگر، جنگهاي ايشان، در راستاي فرآيند دعوت الهي او انجام ميگرفت و كساني كه از آن حضرت تبعيت ميكردند، در جنگ و صلح نيز اسوء قرار ميدادند.در واقع، جهاد رسول خدا(ص) منشعب از اصول نبوت ايشان بود كه ارزشها و فضايل انساني، انگيزة آن را شكل ميداد و حقخواهي و خوشخويي و اخلاق بزرگ منشانة پيامبر اكرم(ص) در همة مراحل و جنبهها بر آن سايه افكنده بود. [15]به همين لحاظ، روزي كه سران «قريش» از ابوطالب خواستند تا از پيامبر(ص) بخواهد كه دست از مخالفت با آنها بردارد، رسول خدا(ص) فرمود:«من از ايشان چيزي نميخواهم، جز اين كه يك كلمه بگويند و بدان وسيله، بر تمام عرب سيادت يافته و عجم را نيز زير فرمان خويش آورند؛ و آن كلمه، اين است كه بگويند: «لا اله الا الله» و پس از آن، از بت پرستي دست بردارند.» [16] به همين جهت، ايشان در بيشتر نامههايي كه به سران مسيحي مينوشتند، به آية شصت و چهار از سورة «آل عمران» اشاره ميكردند كه ميفرمايد:«قل يا أهل الكتاب تعالوا إلي كلمة سواء بيننا و بينكم الاّ نعبد إلا الله و لانشرك به شيئاً». 2- اصل حمايت از مستضعفان
چنانكه ميدانيم، پيامبر اسلام(ص) و همة انبياي پيش از ايشان، خاستگاهي مردمي داشتند. آنها از ميان مستضعفان به پا ميخاستند و در طول دوران زندگي و رسالت خويش هيچگاه، وابسته و اسير قدرتهاي پوشالي نميشدند. آنها مانند بسياري از مصلحان ديگر نبودند كه براي كسب قدرت در مسير انجام اصلاحات، خود را وابستة فلان قدرت يا فلان دولت كنند. بلكه تنها يك وابستگي داشتند و آن، دلبستگي به حق بود. بنابراين، همة نيرو و عظمتشان نيز از اين ناحيه بود. با اين اوصاف، دانستيم كه پيامبران الهي از متن زندگي مستضعفان برانگيخته ميشدند، از ميان مردماني كه با فقر و فشار زندگي ميكردند؛ به همين خاطر، سختيها و تلخيهاي زندگي محرومان را چشيده بودند؛ و پس از بعثت خويش، هرگز راه كاخ سلطاني را در پيش نميگرفتند تا احياناً در كنف حمايت او، رسالت خود را به انجام رسانند. [17]از اين رو، مستضعفان صالح، گراميترين انسانها نزد رسول خدا(ص) بودند. آن حضرت به محرومان عشق ميورزيد و آنان را بزرگ و عزيز ميداشت. ايشان ميفرمودند:«طوبي للمساكين بالصبر و همالذين يرون ملكوت السموات و الارض»؛ لذا، از آنجا كه تحقق سنت الهي به پيروزي حق بر باطل و چيره شدن مستضعفان بر مستكبران ميانجامد، پيامبران نيز به منظور ياري كردن آنها سعي در ايجاد نظام الهي مبتني بر اين اصل را داشتهاند. 3. اصل مقابله با مستكبران :
اين اصل - چنان كه از نام آن پيداست - به معناي درگيري ذاتي و دايمي اسلام با هر گونه تكبر و برتريجويي است. استكبار، چهرههاي گوناگوني دارد و در هر لباسي كه ظهور كند، بايد با آن به مقابله برخاست. مقابلة آنان كه ولايت الهي را پذيرفتهاند، با آنان كه تحت ولايت شيطان هستند؛ چرا كه اگر انسانهاي الهي، با چهرههاي گوناگون استكبار مقابله نكنند و تباهيگري و ستمپيشگي آنها را دفع نكنند، تباهي و ستم زمين را پر خواهد كرد. [18]بنابراين، هميشه دو جبهه در برابر هم قرار داشتهاند،«جبهة مدافع حق و عدالت» و «جبهة ملازم ستم و بيداد»؛ در اين ميان، خداوند، سرپرست اهل حق و طاغوتها، سرپرست اهل كفرند: «الله ولي الذين آمنوا يخرجهم من الظلمات إلي النور و الذين كفروا أولياؤهم الطاغوت يخرجونهم من النور إلي الظلمات اُولئك أصحاب النار هم فيها خالدون» [19]با اين اوصاف، يك جبهه، جبهة ياوران حق و ديگري، جبهة ياوران باطل است. در يك سو، پيامبران و پيروان آنها و در سوي ديگر، چهرههاي گوناگون استكبار، ياوران شيطان، قدرتهاي بيدادگر سياسي، اقتصادي و قدرتهاي منحرف مذهبي قرار دارند. بههر حال، لازمة تحقق اين رسالت، درگيري با مستكبران است. و لذا، رسول خدا(ص) همواره در سه بعد عقيدتي، سياسي و نظامي با مشركان، كافران و منافقان جهاد ميكردند. اين جهاد، در واقع مقابله با مستكبراني بود كه نميتوانستند، شاهد آزادي انسانها از اسارت بتها باشند. بنابراين، هميشه دو جبهه در برابر هم قرار داشتهاند،«جبهة مدافع حق و عدالت» و «جبهة ملازم ستم و بيداد»؛ در اين ميان، خداوند، سرپرست اهل حق و طاغوتها، سرپرست اهل كفرند: «الله ولي الذين آمنوا يخرجهم من الظلمات إلي النور و الذين كفروا أولياؤهم الطاغوت يخرجونهم من النور إلي الظلمات اُولئك أصحاب النار هم فيها خالدون» [19]با اين اوصاف، يك جبهه، جبهة ياوران حق و ديگري، جبهة ياوران باطل است. در يك سو، پيامبران و پيروان آنها و در سوي ديگر، چهرههاي گوناگون استكبار، ياوران شيطان، قدرتهاي بيدادگر سياسي، اقتصادي و قدرتهاي منحرف مذهبي قرار دارند. بههر حال، لازمة تحقق اين رسالت، درگيري با مستكبران است. و لذا، رسول خدا(ص) همواره در سه بعد عقيدتي، سياسي و نظامي با مشركان، كافران و منافقان جهاد ميكردند. اين جهاد، در واقع مقابله با مستكبراني بود كه نميتوانستند، شاهد آزادي انسانها از اسارت بتها باشند.البته، نبايد فراموش كرد كه به طور كلّي، مشي اسلام، مشي جنگ و جدال نيست؛ چنان كه در صدر اسلام نيز هنگامي كه دوران دعوت با زبان طي شد و پس از تحمل بسيار، و آن گاه كه مشركان مكه، آزار و ستم را از حد گذرانده و مسلمانان را بيش از اندازه تحت فشار قرار دادند، اذن قتال(در سورة حج) صادر شد. بنابراين، نبرد با مستكبران جهت بسط و گسترش دعوت الهي و فراگيري دين خدا بروي زمين از اهداف الهي جهاد است. 4- اصل عدم انظلام :
«انظلام» يعني تن دادن به ظلم و زير بار ستم رفتن، كه در اين باره بايد گفت، رسول خدا(ص) و اوصياي ايشان و پيروان حقيقي آنها هرگز تن به آن ندادهاند چنانكه ميدانيم، «حلف الفضول» نيز پيماني در جهت شكست انظلام بود. همچنين، با توجه به آيات متعدد، خداوند هرگز راضي به ظلم و خواهان هيچ ستمي نيست؛ از جمله در آية زير:«و ما الله يريد ظلماً للعباد» و خداوند هيچ ظلمي و ستمي بر بندگان نميخواهد.كوتاه سخن اين كه منطق دين، مقتضي عدم انظلام و خروج بر زمامداران خودسر و قيام عليه ستم ميباشد. اسلام، هرگز اجازه نميدهد كه ستمكاران متجاهر به ستم بر مردم مسلط شوند؛ و هيچگاه، سكوت و تحمل ظلم و تعدي ستمگران و فاجران را جايز ندانسته و به مردمي كه قدرت بر رفع ستم و اصلاح امور را دارند، نيز چنين اجازهاي نميدهد. بخش سوم - اصول مديريتي حضرت رسول (ص) در مواقع بحران
امروزه،«جهاد» به عنوان يكي از مظاهر مورد توجه و موجود در زندگي خاتم پيامبران، زير ذرهبين انديشمندان و صاحبنظران قرار دارد. با توجه به پيشگفتهها، ميتوان در علم امروزي، «جهاد» را نوعي «بحران» يا «شبه بحران» - كه بيشتر حالت نظامي داشته، ليكن صبغههاي سياسي، اجتماعي و اقتصادي نيز به خود ميگيرد - محسوب كرد. اين شبه بحران در جامعة حضرت رسول(ص) نيز به صورت اپيدمي گسترش داشت. براي تحليل مسألة خروج توأم با توفيق حضرت رسول(ص) از اين بحرانها بايد نگاه دقيقي به چگونگي اعمال مديريت آن حضرت داشت.همان طور كه ميدانيد، «مديريت»، علم و هنر برنامهريزي، متشكل و هماهنگ كردن، رهبري و كنترل فعاليتهاي مختلف به منظور نيل به هدفي مشخص است؛ اين علم و هنر، در زيباترين و والاترين چهرة خود، در سيرة نبوي قابل مشاهده است: مديريتي الهي، مبتني بر شناخت حقيقت انسان و مراتب وجودي او كه در حقيقت، با ادارة قلبها تحقق مييابد. بدون ترديد، هدف از اين نوع مديريت. خارج كردن انسان از مرتبة حيواني و وارد كردن او در مرتبه رحماني و خروج از ظلمات به سوي نور ميباشد.به هر تقدير، نوع مديريت آن حضرت در طول مسير بحراني و جريان يك جنگ، قبل از آغاز جنگ تا بعد از پايان شعلههاي آن، ميتواند، به عنوان درسي زيبا و جذاب در آيين الهي، آموختني و البته، لازم الاتباع باشد؛ لذا با توجه به جميع جهات، نكاتي بسيار دقيق از اين نوع مديريت را كه كاملاً با مديريت بشري جنگها متفاوت است، شرح داده و بتفكيك به بحث و بررسي هر يك ميپردازيم.ناگفته نماند كه آيين محمدي(ص) در زمان خود، دربردارندة اصولي مخالف و ناسازگار با وضعيت حاكم بود. لذا براي اجراي اصل جلوگيري از ستمپذيري و انظلام، ميبايست قدرتي در مقابل سيستم حاكم وجود داشته باشد؛ بنابراين، حداقل آمادگي براي جنگ و شايد هم ورود به جنگ ضرورت داشت. در نتيجة، هرگاه «استراتژي دعوت» مؤثر نميافتاد، به تناسب موقعيت، امكان بروز جنگ وجود داشت. منابع :
سياست خارجي پيامبر,سعيد جليلي,سازمان تبليغات اسلامي,tarikh=1374ش,safhe=289 تدبير,jeld=38 مديريت بحران,تنبرگ، ديود نيه، ترجمة محمدعلي ذوالفقاري,حديث,mahal=تهران,safhe=135-10 سيره نبوي,مصطفي دلشاد تهراني,انتشارات وزارت فرهنگ,tarikh=1372 ش,safhe=44 سياست خارجي پيامبر,سعيد جليلي,سازمان تبليغات اسلامي,tarikh=1374ش,jeld=44 سيره نبوي,مصطفي دلشاد تهراني,انتشارات وزارت فرهنگ,tarikh=1372 ش سيرة نبوي,مصطفي دلشاد تهراني,وزارت فرهنگ,tarikh=1372ش,safhe=162 1- برگرفته از مقالة مديريت بحران، مجلة تدبير، شمارة 38. 2- تنبرگ، ديود نيه، مديريت بحران، ترجمة محمدعلي ذوالفقاري، تهران انتشارات حديث، صص 135 - 10 3- قرآن كريم، سورة بقره، آية 190 4- قرآن كريم، سورة توبه، آية 111 5- قرآن كريم، سورة حج، آيات 40 - 38 6- قرآن كريم، سورة نساء، آية 76 7- قرآن كريم، سورة انفال، آية 47 8- قرآن كريم، سورة بقره، آية 264 9- قرآن كريم، سورة انفال، آية 67 10- قرآن كريم، سورة نساء،آية 94 11- قرآن كريم، سورة اسراء، آية 10 12- قرآن كريم، سورة بقرة، آيات 194 - 191 13- سورة عنكبوت - آية 83 14- سورة حج - آية 41 15- دلشاد تهراني، مصطفي؛ سيره نبوي، منطق عملي، تهران: انتشارات وزارت فرهنگ، 1372، ص 16- جليلي، سعيد، سياست خارجي پيامبر، تهران: انتشارات سازمان تبليغات اسلامي، 1374، ص 44؛ 17- همان، ص 289؛ 18- سورة حج، آية 40 19- سورة بقرة، آية 257