عنوان : چرا پيامبر اسلام در خانه خود به خاك سپرده شد؟
صاحب اثر : مهدى پيشوايى
منبع :
ماهنامه كوثر شماره 4 در ايام رحلت پيامبر بزرگ اسلام در ميان موضوعات متعلق به آن حضرت مناسب ديديم كه مبحث ذيل را موضوع مقاله خويش قرار دهيم گرچه مطالب زيبا و گفتنى بسيارى در زندگى پربركت آن اسوه حسنه وجود دارد كه انشاءالله در زمان مناسب خود مطرح خواهيمنمود: آن روزها زمزمه اسلام، آيين جديدى كه محمد(ص) در مكه آورده بود در شهر يثرب پيچيده بود و گروهى از دو قبيله بزرگ و مشهور «اوس» و «خزرج» اين آيين را پذيرفته بودند و در دو سال پى در پى پيمانى در مكه با محمد(ص) بسته بودند و در پيمان دوم او را به شهر خود دعوت كرده، وعده حمايت و پشتيبانى به او داده بودند. اينك خبر مىرسيد كه پيامبر اسلام كه از طرف قريش در فشار بود، بنابر اين دعوت، مكه را ترك گفته رهسپار يثرب شده است. يثرب حال و هواى ديگرى داشت، چشمهاى مشتاق نو مسلمانان و همه آنان كه دورا دور شيفته سخنان و رفتار او شده بودند به راه مكه دوخته شده بود و در انتظار ورود او به اين شهر روزشمارى مىكردند. اين انتظار چندان طول نكشيد كه خبر رسيد پيامبر اسلام به دهكده «قبا» در حومه يثرب - كه محل سكونت چند قبيله بود - وارد شده است. رسول خدا پس از چند روز توقف در قبا همراه گروهى از بنىنجار (اقوام مادرى عبدالمطلب) سوار ناقهاى شده روانه يثرب گرديد. هنگام ورود او به شهر، مردم با شور و علاقه فراوان از او استقبال كردند. سران و بزرگان قبائل، زمام ناقه پيامبر را مىگرفتند و درخواست مىكردند حضرت در محله آنها فرود آيد. پيامبر مىفرمود: راه شتر را باز كنيد، او ماموريت دارد، او هر جا بخوابد، من همان جا فرود خواهم آمد (گويا رسول خدا با اين تدبير مىخواست مثل داورى در باره نصب حجرالاسود، افتخار و شرف ميزبانى او نصيب قبيله يا خاندان خاصى نشود و در آينده مشكلى ايجاد نشود) سرانجام شتر در محله بنىنجار در زمينى نزديك خانه ابو ايوب انصارى (خالد بنزيد خزرجى) بر زمين خوابيد. در اين هنگام كه انبوه مردم در اطراف پيامبر گرد آمده هر كدام خواستار ميزبانى حضرت بودند، ابو ايوب اثاث و لوازم سفر حضرت را به خانهاش برد و پيامبر به خانه او رفت. بدين ترتيب افتخار ميزبانى پيامبر نصيب ابوايوب گرديد.
بناى مسجد
پيامبر اسلام پس از استقرار در يثرب لازم ديد مسجدى ساخته شود تا مركز آموزش و پرورش مسلمانان و جايگاه تجمع آنان هنگام نماز جمعه و جماعتباشد، از اين جهت زمينى را كه روز نخستشتر او در آنجا بر زمين خوابيدهبود، و متعلق به دو يتيم بود از سرپرست آنان خريدارى كرد و به كمك مسلمانان در آنجا مسجدى ساخت كه مسجد النبى خوانده شد.
حجره مسكونى پيامبر
پس از تكميل مسجد، در كنار آن (در سمتشرقى) دو حجره جهتسكونت پيامبر و همسرانش ساخته شد: حجرهاى براى سوده و حجرهاى براى عائشه. پيامبر اسلام اين دو را پس از درگذشتحضرت خديجه تزويج كرده بود. پس از آماده شدن حجره كه بسيار ساده و محقر و با مصالح ابتدايى ساخته شده بود، حضرت از خانه ابو ايوب به آنجا منتقل شد. حجره پيامبر به ديوار شرقى مسجد متصل بود و درى از آن قسمتبه مسجد باز مىشد و از ديگرى به بيرون راه داشت. پيامبر اسلام تا آخر عمر همچنان در آن حجرهها سكونت داشت و سرانجام در حجره عائشه رحلت نمود و (به تفصيلى كه خواهيم نوشت) در همان جا به خاك سپرده شد.
توسعه مسجد
در زمان خلافت وليد بنعبدالملك كه به دستور وى مسجد النبى توسعه يافت، عمر بنعبدالعزيز حاكم مدينه در توسعه مسجد، حجرههاى همسران پيامبر را خراب كرده جزء مسجد قرار داد. اما اطراف حجره عائشه را كه قبر مطهر حضرت در آن قرار داشتبا ديوارى، از فضاى عموم مسجد جدا كرد. طى ادوار بعدى توسط برخى از خلفا و سلاطين، مسجد نبوى توسعه يافت كه بيشترين توسعه در زمان ما، در دوران حكومتخاندان سعودى در عربستان صورت گرفته است. در موقعيت كنونى مسجد، قبر مطهر پيامبر (و نيز ابوبكر و عمر) و همچنين حجره حضرت فاطمه كه ضريح قديمى و آهنى مشبك آن را احاطه كرده در داخل مسجد و در چند مترى ديوار شرقى مسجد قرار دارد.
چرا پيامبر اسلام در خانه خود به خاك سپرده شد؟
اشاره كرديم كه رسول خدا در خانه خويش به خاك سپرده شد، اما اين كه علت و انگيزه انتخاب اين محل چه بوده محور اصلى اين مقاله است و لازم است در اين باره توضيح دهيم. وهابيان چون سفر براى زيارت قبور صالحان و نيز ساختن بقعه و بنا بر فراز آنها و دست ماليدن و تبرك به آنها را حرام مىدانند، با استناد به حديثى كه از طريق عائشه از پيامبر اسلام نقل مىكنند علت دفن حضرت در خانه مسكونىاش را از دلايل اين حكم مىدانند و ادعا مىكنند براى آنكه قبر پيامبر مسجد قرار نگيرد و در دسترس مردم نباشد، آن حضرت وصيت كرد كه در حجره مسكونىاش دفن گردد. حديثياد شده بدين صورت است: عن عائشة رضى الله عنها قالت: قال النبى(ص) فى مرضه الذى لم يقم منه: لعن الله اليهود اتخذوا قبور انبيائهم مساجد. قالت عائشة: لو لا ذلك لابرز قبره، خشى ان يتخذ مسجدا عائشه مىگويد: پيامبر اسلام(ص) در آن بيمارى كه به دنبال آن از دنيا رفت، فرمود: لعنتخدا بر يهود باد! قبور پيامبرانشان را مسجد قرار دادند. عائشه افزود: اگر اين ملاحظه نبود، قبر پيامبر [توسط مسلمانان] آشكار مىگرديد، او ترسيد قبرش را مسجد قرار دهند. ابن تيميه، بنيانگذار وهابيت در توضيح اين حديث مىنويسد: چون پيامبر، كسانى را كه قبور را مسجد قرار مىدهند، لعن كرد و امتخود را از اين كار برحذر داشت و نهى نمود، و از اينكه قبر او را عيد قرار دهند نهى نمود، از اينرو در اتاق خود دفن گرديد تا كسى نتواند قبر او را مسجد يا عيد قرار دهد ... بر خلاف ديگران كه در بيابان دفن مىشوند، پيامبر در خانهاش دفن گرديد چون ترسيد قبر او مسجد قرار گيرد. او در خانهاش به خاك سپرده شد تا قبر او را نه مسجد قرار دهند و نه عيد و نه بت. استناد ابن تيميه به اين حديث و احاديث مشابه ديگر در زمينه نهى از مسجد قرار دادن قبرها - كه از طريق اهل سنت نقل شده - مانند بسيارى ديگر از استدلالهاى او است كه موضوع يا حكمى را مسلم مىگيرد و موضوعها و مسايل ديگر را بر آن استوار مىسازد در حالى كه از نظر مخالفان او، موضوع يا حكم نخست مورد قبول نيست تا مسائل متفرع بر آن نيز ثابت گردد. در اينجا اجمالا بايد توجه داشت كه مقصود از احاديثياد شده، بت قرار دادن يا قبله قرار دادن قبور است زيرا يهود و نصارى چنين مىكردند. اما حرمتساختن مسجد بر فراز قبرها يا كنار آنها از احاديث استفاده نمىشود. اما اين ادعا كه پيامبر اسلام(ص) براى آنكه قبرش مسجد و بت قرار نگيرد، در خانهاش دفن گرديد، هيچ سند و مدركى ندارد جز اظهار نگرانى عائشة در دنباله حديث كه ابنتيميه نيز به آن استناد كرده است. يعنى جمله «لو لا ذلك لابزر قبره، خشى ان يتخذ مسجدا»: اگر اين ملاحظه نبود قبر پيامبر آشكار مىگرديد، [پيامبر] ترسيد كه قبر او را مسجد قرار دهند. اين حديث را مسلم در صحيح خود از طريق ديگر، از عائشه بدين صورت نقل كرده: قال رسول الله(ص) فى مرضه الذى لم يقم منه: لعن الله اليهود و النصارى التخذوا قبور انبيائهم مساجد، قالت فلو لا ذلك ابرز قبره غير انه خشى ان يتخذ مسجدا. يادآورى مىشود كه در اين حديث كلمه «خشى» توسط شارح صحيح بخارى به صورت فعل ماضى معلوم (خشى) و توسط شارح صحيح مسلم به صورت مجهول (خشى) اعرابگذارى و ضبط شده است. چه «خشى» را معلوم بخوانيم و چه مجهول، در هر حال اين سخن، استنباط و اظهار نظر عائشه است نه سخن پيامبر. بخارى اين حديث را در صحيح خود در كتاب «جنائز» نيز نقل كرده و در آخر آن سخن عائشه بدين صورت اضافه شده است: و لو لا ذلك لابرزوا قبره غير انى اخشى ان يتخذ مسجدا.: «اگر اين ملاحظه نبود قبر او را آشكار مىكردند ولى من مىترسم آن را مسجد قرار دهند.» اگر مدرك و دليل دفن پيامبر در اتاق مسكونى آن حضرت را اين حديث قرار دهيم موضوع هيچ ارتباطى با پيامبر نخواهد داشت زيرا اين عائشه است كه مىگويد: مىترسم قبر پيامبر را مسجد قرار دهند، نه پيامبر! از طرف ديگر اظهار نظر منقول از عائشه نه با احاديثى كه از طريق شيعه رسيده سازگار است و نه با احاديثى كه در كتب و سنن اهل سنت نقل شده است.
علت انتخاب محل دفن پيامبر اسلام(ص) از ديدگاه احاديث
«ابنماجه» قضيه را چنن نقل مىكند: مسلمانان در تعيين محل قبر پيامبر اختلاف نظر پيدا كردند: گروهى گفتند: در مسجدش دفن شود، گروهى گفتند: با اصحابش دفن شود. ابوبكر گفت: از پيامبر شنيدم مىفرمود: «هر پيامبرى، هر جا كه از دنيا رفت، در همان جا دفن مىشود» از اينرو بستر پيامبر را كه در آن درگذشته بود، بلند كردند و در محل آن قبر كندند و نيمه شب چهارشنبه به خاك سپردند. «مالك» روايت مىكند كه پيامبر اسلام(ص) روز دوشنبه از دنيا رفت و روز سهشنبه به خاك سپرده شد و مردم، بدون جماعت و تك تك بر جنازه او نماز خواندند [آنگاه] گروهى گفتند: نزد منبر دفن شود. ديگران گفتند: در بقيع دفن شود، ابوبكر آمد و گفت: از پيامبر شنيدم مىفرمود: «هر پيامبرى در همان محلى كه در آنجا فوت كرده، دفن مىشود» پس در همان جا براى حضرت قبر كندند. «احمد زينى دحلان» پس از نقل سخنان ابوبكر، اضافه مىكند: على گفت: من نيز اين سخن را از پيامبر شنيدم. «على بنبرهان الدين حلبى» در اين باره چنين مىنويسد: اصحاب پيامبر در تعيين محلى كه پيامبر در آنجا دفن شود، اختلاف پيدا كردند: برخى گفتند: بايد حمل شود و در كنار قبر ابراهيم خليل دفن گردد. ابوبكر گفت: او در همان محلى كه در آن درگذشته است دفن كنيد زيرا خداوند روح او را در محل پاك قبض كرده است. در روايتى آمده است: ابوبكر گفت: من در اين باره حديثى از پيامبر شنيدم كه مىفرمود: «هر پيامبرى هر جا كه از دنيا رفت، در همانجا دفن مىشود.» در برخى روايات سخن ابوبكر با اين لفظ نقل شده است: «خداوند روح هيچ پيامبر را قبض نمىكند مگر در همان محلى كه بايد در آنجا دفن شود.» نيز از ابوبكر نقل شده است كه: از پيامبر شنيدم مىفرمود: «هر پيامبرى در جايى كه در نظر او از همه جا محبوبتر است از دنيا مىرود.» در حديث آمده است «هر پيامبرى كه درگدشته، در همانجا كه از دنيا رفته به خاك سپرده شده است» پس بستر پيامبر را كنار زدند و بدن او را در همان محلى كه در آنجا به لقاى خدا شتافته بود، به خاك سپرده شد. اين معنا در كتب و احاديثشيعه نيز آمده است: مرحوم شيخ طوسى روايتمىكند: هنگامى كه پيامبر(ص) درگذشت، خاندانش و كسانى كه از اصحاب او حاضر بودند، در تعيين محلى كه سزاوار است پيامبر(ص) در آن دفن گردد، اختلاف كردند: بعضى گفتند: در بقيع دفن شود، بعضى ديگر گفتند: در صحن مسجد دفن شود. اميرالمؤمنين(ع) فرمود: خداوند، پيامبر را در پاكترين نقاط قبض روح كرده است، پس سزاوار است در همان بقعهاى كه در آن درگذشته است، دفن شود. اين سخن را پذيرفتند و در نتيجه، جسد پيامبر در حجرهاش به خاك سپرده شد. فضل بنحسن طبرسى نيز مىنويسد: مسلمانان در باره محل دفن پيكر پيامبر به بحث و گفتگو پرداختند، در اين هنگام على(ع) گفت: «خداوند هر مكانى را كه پيامبر را در آن قبض روح كرده است، همانجا را براى دفن او برگزيده است، من او را در حجرهاش كه در آن درگذشته است، دفن مىكنم» مسلمانان اين پيشنهاد را پذيرفتند. همه اين اسناد و شواهد گواهى مىدهد كه در انتخاب محل دفن پيامبر، سخن از مسجد قرار گرفتن قبر او در ميان نبوده و خود حضرت چيزى در اين باره نفرموده است.