آيا مؤمن و منكر برابرند؟! - مثل های زیبای قرآن (24) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مثل های زیبای قرآن (24) - نسخه متنی

جعفر سبحانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

آيا مؤمن و منكر برابرند؟!

حال گروه كافران، همچون حال نابينا و كر، و حال مؤمنان، همانند حال افراد بينا و شنوا است. در حقيقت مؤمن، در پرتو دل آگاهي بسان انسان بينا و شنوا و فرد كافر در اثر دل مردگي بسان نابينا و كر مي باشد.«اِنّ الَّذينَ آمَنوُا وَ عَمِلوُا الصّالِحات وَ أَخْبَتُوا اِلي رَبِّهِمْ اُولئِكَ اَصحابُ الجَنَّةِ هُمْ فِيها خالِدوُن».«آنان كه ايمان آورده اند و عمل صالح انجام داده اند و در برابر خداوند تسليم و خاضع گشته اند آنان بهشتيانند و در آنجا جاودان خواهند بود».«مَثَلُ الفَرِيْقَيْنِ كَالأعْمي وَ الأَصَمِّ وَ البَصِيرِ وَ السَّمِيعِ هَلْ يَسْتَوِيانِ مَثلاً اَفلا تَذكّرونَ»1.«حال اين دو گروه [مؤمن و منكر] حال نابينا و كر و بينا و شنواست، آيا اين دو همانند و همسانند؟ چرا يادآور نمي شويد؟».

لغات آيه

«إخبات» در لغت عرب به معني خضوع و خشوع است و گاهي نيز در معني اطمينان به كار مي رود. و در آيه مورد بحث معني نخست مناسبتر است.سه واقعيت مرتبط به هم:آيه نخست، سه واقعيت مرتبط به هم را يادآور شده كه هر يك، بعدي را به دنبال مي آورد:1. ايمان،2. عمل صالح،3. تسليم در برابر حق.ايمان به يك حقيقت، ايجاب مي كند كه انسان بر طبق آن حركت كند. فردي كه مي داند در سيم لختي نيروي برق جريان دارد، و دست زدن همان و مرگ هم همان، مسلما از تماس با آن خودداري مي كند، و سرانجام در برابر اين حقيقت خضوع مي كند و هرگز به اين فكر نمي افتد كه در برابر آن سرسختي نشان دهد.گروه مؤمن، كه به خداي دانا و توانا ايمان دارند و مي دانند كه وي براي بررسي اعمال آنان روز معاد را فراهم كرده و محاسبه هاي دقيق، كار آنان را رسيدگي مي كنند، گرد علم زشت نمي گردند و پيوسته مبدأ عمل صالح مي شوند؛ زيرا در آن جهان ميوه آن را مي چينند و سرانجام در مقابل خدا و آموزگاران و دستورات وي سر تسليم فرود مي آورند.اين گروه چشم باز و گوش شنوايي دارند، امير مؤمنان، در ستايش پرهيزكاران چنين مي فرمايد:«غضّوا أبصارَهم عمّا حرّم الله عليهم و وقَفوا أسماعَهم علي العلم النافع لهم،... فهم والجنّة كمن قد رأها فهم فيها منعّمون، و هم و النار كَمَنْ قد رأها فهم فيها معذّبون»2.«پرهيزكاران، ديدگان خود را از هر حرامي پوشيده و گوشهاي خود را بر دانشهاي سودمند باز مي كنند... تو گويي آنان بهشت را مي بينند كه در آنجا در نعمتند و گويا دوزخ را مشاهده مي كنند، كه در آنجا معذّبند».در مقابل اين گروه، گروهي كافرند كه به خدا كفر ورزيده و در نتيجه فاقد عمل صالح بوده و از تسليم در برابر اوامر و نواهي الهي سرباز مي زنند. و در نتيجه آنان نسبت به حقايق نابينا و ناشنوا هستند.اكنون سؤال مي شود: آيا دو گروه زير يكسانند:1. گروهي كه ايمان به خدا داشته و عمل صالح انجام داده و در مقابل خالق، خاضع و خاشعند، و با چشم و گوش باز به حقايق جهان مي نگرند و نداهاي الهي را مي شنوند.2. گروهي كه منكر خدا بوده و فاقد عمل صالح و خضوع در برابر خدا مي باشند و در نتيجه، چشم بسته و گوش بسته و از حقايق علوي ناآگاهند، تو گويي نسبت به آنها نابينا و كرند.پاسخ: هرگز اين دو گروه يكسان نمي باشند.

حقيقت تمثيل

مشبّه در اين آيه، كافر و مؤمنند، و مشبّه به، دو گروه نابينا و ناشنوا و بينا و شنواست، و در حقيقت، مؤمن به خاطر دل آگاهي بسان انسان بينا و شنواست. كافر به خاطر دل مردگي بسان نابينا و كر مي باشد.

مثل بيستم

«لَهُ دَعْوَةُ الحَقِّ وَ الّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لا يَسْتَجِيبُونَ لَهُمْ بِشَي ءٍ اِلاّ كَباسِط كَفَّيْهِ اِليَ الماءِ لِيَبْلُغَ فاه وَ مَا هُوَ بِبالِغِهِ وَ ما دُعاءُ الكافِرينَ اِلاّ في ضَلالٍ».«دعوت حق از آنِ اوست [و بايد او را خواند]، و كساني كه غير از خدا را مي خوانند، به دعوت آنان پاسخ نمي گويند. آنان همچون كسي هستند كه دستهاي خود را به سوي آب مي گشايند تا آب به دهانشان برسد و هرگز نخواهد رسيد و درخواست كافران جز گمراهي چيزي نيست».انسان ذاتا يك موجود محتاج و نيازمند است، در حالي كه به كارهاي شگفت انگيزي دست مي زند و انسان را به كره ماه مي فرستد و در صدد تسخير كرات ديگر است، امّا فقر و حاجت و نياز، سراسر وجود او را فراگرفته و با به هم خوردن شرايط زندگي دچار سختيها و بدبختيها مي شود و در اين هنگام به دنبال فريادرسي مي رود كه او را ياري دهد و گره كار او را بگشايد.در اينجا مردم بر دو گونه اند: 1. گروه مؤمن كه به خالق جهان اعتقاد راسخ دارند و او را دانا و توانا مي دانند، به او پناه برده و او را مي خوانند. قرآن اين نوع دعوت را «دعوة الحق» مي خواند.2. گروهي ديگر، از دعوت و خواندن خدا، سر باز زده، به مخلوق پناه مي برند و بتها و معبودهاي دروغين را فريادرس خود مي دانند و آنها را مي خوانند.دعوت اين گروه دعوت بيهوده اي است؛ زيرا معبودهاي دروغين توانايي پاسخگويي را ندارند، و اگر دعوت نخست «دعوة الحق» است، دعوت دوم، «دعوة الباطل» است، زيرا موجود پست و ناتوان را كه از خود نمي تواند دفاع كند، به ياري مي طلبند. قرآن دعوت اين گروه را چنين بيان مي كند:«وَ الّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لا يَسْتَجيبوُنَ لَهُمْ بِشَيْ ءٍ».«آنان كه جز خدا را براي فريادرسي مي خوانند بدانند كه [معبودهاي باطل آنان]، توانايي پاسخگويي دعوت آنها را ندارند».آنگاه قرآن بر اين دعوت باطل تمثيل و تشبيهي دارد كه توضيح آن چنين است:فرض كنيد انساني بر لب چاهي به عمق بيست متري نشسته است، و پيوسته دست به درون چاه دراز كرده، آب مي طلبد تا به دهان او برسد و در نتيجه تشنگي خود را برطرف كند، آيا چنين فردي به مقصد و خواسته خود مي رسد؟ به طور مسلّم نه! همچنين است كساني كه براي رفع نيازها و درخواستهاي خود، بتهاي بيجان را مي خوانند تا به خواسته هاي آنان جامه عمل بپوشانند، اين گروه هرگز به مقصد نمي رسند.بنابراين مشبّه كسي است كه بر كنار چاه عميقي نشسته و مي خواهد از دورن چاه، آب برگيرد و مشبّه به بت پرستاني هستند كه از بتها حاجت مي طلبند. وجه شبه در هر دو، ناكامي هر دو طرف است.زمخشري در كشّاف، تمثيل را به گونه اي ديگر بيان مي كند، او مي گويد: مشبّه انساني است كه در كنار چاه نشسته و از آب مي طلبد كه به دهان او برسد. و مشبّه به بت پرستي است كه از بت فاقد شعور حاجت مي طلبد3.و در هرحال، نتيجه يكي است و آن اين كه درخواست از بتان و معبودان دروغين بسان نشستن بر كنار چاه است كه با درازكردن دست مي خواهد آب بياشامد (تفسير نخست). يا بسان درخواست از آب چاه است كه خود را به دهان انسان تشنه برساند (تفسير دوم).قرآن در ذيل آيه، دعوت كافران را كه با پرستش بتها انجام مي گرفت، ضلالت مي خواند و مي گويد: «وَ مَا دعاء الكافِرينَ اِلاّ في ضَلال» و خواندن كافران جز ضلالت نيست، زيرا ضلالت اين است كه انسان، از راه بيرون رود و راهي را طي كند كه هرگز به مقصد نمي رسد، و درخواست بت پرستان از بتها به جاي درخواست حاجت از خدا، نوعي ضلالت و انحراف از راه مستقيم است. هدف از دعاخواندن، ايجاد توجّه در طرفي است كه به درخواست انسان، پاسخ بگويد، خدايان دروغين، يا فاقد توجّهند (اگر سنگ و گل باشند) و يا ناتوان از استجابتند (اگر موجود عاقلي مانند جنّ و ملك باشند) و چه ضلالتي روشن تر از اين!.


1- هود، 23 و 24. 2- نهج البلاغه، خطبه همام، شماره 193. 3- كشّاف، ج2، ص162.

/ 1