دعا در قرآن (7) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دعا در قرآن (7) - نسخه متنی

سید مهدی موسوی کاشمری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید



دعا در قرآن(7)

2 - اجابت در عدم اجابت

آشنا نبودن انسان به عمق مصالح مادى و معنوى خود، گاه موجب درخواستهايى از خداوند مى‏شود كه هر چند در ظاهر مشكلى از زندگى برطرف مى‏كند، اما عواقب ناخوشايندى در پى دارند كه فرد از وجود آن بى‏اطلاع است.

مانند برخى كه به خاطر ظرفيت كم و ضعف ايمان خود تا وقتى در رنج و مصيبت واقعند، از نظر معنوى حال خوشى دارند و كمتر مرتكب گناه مى‏شوند. همين كه نجات يافته، در رفاه مادى و سلامت جسمى قرار مى‏گيرند، از ياد خدا غافل شده، به تدريج همه سرمايه‏هاى معنوى خويش را از دست مى‏دهند. بر عكس كسانى هم هستند كه تحمل بيماريهاى طولانى و مصيبتهاى پى در پى را ندارند، كه اگر به آن صبر مى‏كردند اجر عظيم مى‏بردند، ولى آسايش مادى و راحتى زندگى آنها را از جاده حق منحرف نمى‏كند.

اين ويژگى‏هاست كه خدا تنها مطلع بر آن است و خود انسان بدان وقوف كامل ندارد.

چه بسيارند كسانى كه در تنگناهاى زندگى با خدا عهد و پيمانها مى‏بندند، اما آنگاه كه خواسته‏شان برآورده مى‏شود به تمام تعهدهايشان پشت پا مى‏زنند. خداوند متعال در قرآن كريم از اين خصلت‏بشرى چنين ياد مى‏كند: «و منهم من عاهد الله لئن آتانا من فضله لنصدقن و لنكونن من الصالحين فلما آتيهم من فضله بخلوا به و تولوا و هم معرضون فاعقبهم نفاقا فى قلوبهم الى يوم يلقونه بما اخلفوا الله ما وعدوه و بما كانوا يكذبون‏»

برخى از مردم، وقتى در فقر و تنگدستى هستند، با خدا پيمان مى‏بندند كه اگر خداوند از فضل خود به ما ببخشد، انفاق مى‏كنيم و از صالحان خواهيم بود. همين كه به خواسته‏شان رسيدند بخل مى‏ورزند و از عمل به تعهد خويش سرباز مى‏زنند. اين عهدشكنى نفاقى را در دلهايشان كاشت كه تا قيامت همراهشان هست و اين بدان خاطر است كه به پيمان خدا عمل نكردند و دروغ گفتند. (1)

در اين زمينه نمونه‏هاى تاريخى فراوان است كه مجال ذكر آن نيست. در حديث قدسى آمده: «كار دين برخى از بندگان مؤمن را جز توانگرى و سلامت جسمى اصلاح نمى‏كند پس من آنها را برخوردار مى‏كنم تا امر دينشان رو به صلاح رود. مصلحت‏برخى ديگر تنها در تهى‏دستى و مرض بدنى است. پس من آنان را دچار مى‏كنم تا كار دين آنان سامان پذيرد و من به آن چه صلاح دينى بندگان مؤمنم هست آگاهترم‏». (2)

بنابراين بنده مؤمنى كه به همه مصالح و مفاسد مربوط به حيات مادى و معنوى خود آگاهى ندارد، ممكن است‏حاجتى را طلب كند كه به مصلحت كلى او نباشد; بلكه در نهايت‏به ضررش تمام شود. پس اگر خداى بزرگ آن خواسته را تحقق نبخشد نه تنها دعاى او را رد نكرده بلكه در حقيقت همين عدم اجابت، اجابت دعاى او محسوب مى‏شود.

3 - كاهش مدت گرفتارى

گاهى ظرفيت زمانى گرفتاريهايى كه دامنگير انسان مى‏شود، طولانى است. نقش دعا در اين موقعيت مى‏تواند كم كردن مدت آن باشد. اين در صورتى است كه در اصل نياز براى انسان داراى مصلحتى است ولى چون دعا كننده بر طرف شدن سريع و فورى آن را از خداوند خواسته است و از طولانى بودن زمان آن گرفتارى اطلاعى ندارد، ممكن است اين امر را رد دعاى خود بداند، در صورتى كه اين دعا با كاهش زمان مقرر آن مستجاب شده است.

قرآن كريم درباره حضرت يونس مى‏فرمايد: «فلو لا انه كان من المسبحين للبث فى بطنه الى يوم يبعثون.»

اگر او از تسبيح كنندگان نبود، تا محشر و قيام قيامت در شكم ماهى باقى مى‏ماند. (3)

به نقل مرحوم طبرسى، مفسران مدت درنگ آن حضرت در شكم ماهى را از سه تا چهل روز نقل كرده‏اند. (4)

حضرت يونس كه مى‏بايد به اين خاطر كه بى اذن الهى قوم خويش را ترك گفته بود، تا قيامت در آن زندان بلا گرفتار بماند، در اثر مناجات با خدا، به گناه خود اقرار كرد و پروردگار را به كمك طلبيد و گفت: «... لا اله الا انت‏سبحانك انى كنت من الظالمين‏» (5) آنگاه خدايش نيز اجابت كرد و او را از آن گرفتارى بزرگ نجات داد.

امام كاظم(ع) مى‏فرمايد: «هيچ بلايى بر بنده مؤمن نازل نمى‏شود، مگر اين كه به وسيله دعا در رفع آن تسريع مى‏شود و هيچ مصيبتى نيست كه به دنبال آن دعا نباشد; مگر اين كه آن مصيبت دوام خواهد يافت. پس هر گاه بر شما گرفتارى فرود آمد، دست‏به دعا و تضرع برداريد». (6)

4 - اجابت‏با تاخير

يكى از حالات روحى انسان عجول بودن اوست. آدمى يا بخاطر ترس از دست نيافتن به مطلوب و يا عدم تحمل محروميت دوست دارد هر چه زودتر به خواسته‏اش برسد و تاخير در آن او را مضطرب مى‏سازد.

بديهى است اين حالت در دعا نيز جلوه‏گر است انتظار دارد كه خداوند نيز كار خود را بر اساس خواهشهاى او قرار داده، بى توجه به نظامهاى مقرر در آفرينش و نيز مصالح و مفاسد خواسته‏اش، را هر چه سريعتر به اجابت‏برساند.

قرآن كريم در آيات زيادى بدين خصيصه انسانى اشاره كرده، تبعيت نظامات عالم را از آن، مايه فساد و تباهى به حساب آورده است. (7)

قرآن مجيد پس از اين كه دعاى حضرت موسى(ع) را داير بر هلاكت فرعون و اطرافيان او نقل مى‏كند، اين چنين مى‏فرمايد: «قال قد اجيبت دعوتكما فاستقيما و لاتتبعان سبيل الذين لايعلمون.»

«دعايتان - موسى و هارون - به اجابت رسيد پايدار بمانيد و از جاهلان پيروى نكنيد.» (8)

در روايتى معتبر امام صادق(ع) فرمود: «كان بين قول الله عز و جل: «قد اجيبت دعوتكما» و بين اخذ فرعون اربعين عاما».

فاصله زمانى اين گفته خداوند كه «دعايتان مستجاب شد» تا انتقام الهى از فرعون، چهل سال بود. (9)

ابابصير مى‏گويد: امام صادق(ع) فرمود: «لايزال المؤمن بخير و رجاء رحمة من الله ما لم يستعجل فيقنط و يترك الدعاء، قلت له: كيف يستعجل؟ قال: يقول: قد دعوت منذ كذا و كذا و ما ارى الاجابة.»

مؤمن همواره با خير و سعادت و اميد و رحمت الهى همراه است، تا وقتى شتاب كند. در نتيجه نااميد مى‏شود ودست از دعا بردارد. گفتم: چگونه شتاب مى‏كند؟ فرمود: اين كه بگويد: از فلان زمان دعا مى‏كنم ولى هنوز خواسته‏ام برآورده نگرديده است. (10)

ديده شده است‏برخى مؤمنان تاخير اجابت الهى را براى خود نوعى عقب ماندگى معنوى و يا بى‏توجهى خداوند را سبت‏به خود تلقى مى‏كنند و از دعا مايوس مى‏شوند و گاهى هم مى‏گويند: خداوند به اهل دنيا و مردم بى‏بند و باربيشتر توجه دارد و خواسته‏هايشان را زودتر به اجابت مى‏رساند.

در پاسخ به اين توهم، به گفتارى از حضرت صادق(ع) اشاره مى‏كنيم:

آن حضرت فرمود: «ان العبد الولى لله ليدعو الله عز و جل فى الامر ينويه فيقال للملك الموكل به: اقض لعبدى حاجته و لاتعجلها فانى اشتهى ان اسمع صوته و ندائه، و ان العبد العدو لله عز و جل فى الامرينويه فيقال للملك الموكل به: اقض حاجته و عجلها فانى اكره ان اسمع صوته و ندائه، قال: فيقول الناس: ما اعطى هذا الا لكرامته، ولا منع هذا الا لهوانه‏».

«بنده دوست‏خدا او را براى تحقق خواسته خود مى‏خواند، سپس به فرشته‏اى كه كارش را بدو سپرده‏اند گفته مى‏شود: حاجت‏بنده‏ام را عملى كن ولى در آن شتاب مكن; زيرا دوست دارم صدايش را بشنوم و راز و نيازش به من برسد - ولى در مقابل - بنده‏اى كه دشمن خداست‏حاجتش را از او مى‏طلبد. آن گاه به فرشته موكل بر او دستور داده مى‏شود كه حاجت او را برآور و در آن نيز تعجيل كن; زيرا خوش ندارم صدايش به من برسد و از اين كه با من به گفتگو برخيزد كراهت دارم آنگاه حضرت فرمود: ولى قضاوت مردم در اين باره اين است كه اين، دومى، خواسته‏اش برآورده نشد مگر به خاطر جايگاه خوبى كه نزد خدا دارد و آن ديگرى دعايش مستجاب نگرديد مگر به واسطه خوارى و پستى او در پيشگاه خداوند». (11)

1- سوره توبه، آيه 75 -76.

2- الجواهر السنية، فى الاحاديث القدسية، شيخ حر عاملى، ص‏96.

3- سوره صافات، آيه‏143 - 144.

4- مجمع البيان، ج 8، ص‏459.

5- انبياء، آيه‏87.

6- وسائل الشيعه، ج‏4، ابواب دعا، باب 10، حديث 1.

7- براى نمونه: سوره يونس، آيه 11; انعام، آيه 58; عنكبوت، آيه‏53; اسراء، آيه 11.

8- سوره يونس، آيه‏89.

9- وسائل الشيعه، ج‏4، ابواب دعا، باب‏19، حديث 2.

10- همان، باب‏17، حديث‏3.

11- همان، باب 21، حديث 4.

/ 1