ریشه ها و نشانه های نفاق در قرآن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ریشه ها و نشانه های نفاق در قرآن - نسخه متنی

عبدالکریم پاک نیا

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ريشه ها و نشانه هاي نفاق در قرآن

عبدالكريم پاك نيا

در مقاله اي كه از نظر خوانندگان عزيز مي گذرد نويسنده به چند صفت برجسته منافقان و اهل نفاق و بويژه دوروئي اشاره كرده و عوامل پيدايش اين صفت رذيله را مورد بررسي قرار داده است.

زمينه ها و بسترهاي نفاق

يكي از مهم ترين موانع كمال انساني، پيداشدن نشانه هاي نفاق در وجود آدمي است. اين خصلت ناپسند به صورت غيرمحسوس به افكار و باورهاي انسان رخنه كرده و تدريجا به يكي از عادات و ملكات غيرقابل تغيير انسان تبديل مي شود.

هيچكس را نمي توان در مراحل اوليه به نفاق نسبت داد اما زمينه ها و بسترهائي كه انسان در آنها قرار مي گيرد و شخص، با اراده و عمل، جهت گيري لازم را در انتخاب مسير صحيح در خود انجام نمي دهد به مرور زمان در دام نفاق مي افتد. خصلت هاي ناشايست اگر از نهاد آدمي پالايش نشود و انسان در راه رسيدن به كمالات و جايگاه والاي خود تلاش ننمايد زمينه را براي نفاق فراهم آورده است. قرآن كريم در برخي از آيات از ريشه نفاق و بسترهاي آن سخن مي گويد و به مؤمنين هشدار مي دهد كه: «يا ايها الذين امنوا لاتلهكم اموالكم ولا اولادكم عن ذكر الله و من يفعل ذلك فأولئك هم الخسرون؛ اي اهل ايمان، اموال و اولادتان شما را از ياد خدا غافل نسازد و كساني كه چنين كنند آنان از زيانكاران خواهند بود.»(منافقون/

9) اين آيه سرگرم شدن به اولاد و مال دنيا را از ريشه هاي نفاق قلمداد مي كند و در حقيقت هر عاملي كه انسان را از خداوند جدا كند مي تواند زمينه پديدآمدن اين صفت مذموم باشد.

اگر انسان با طمع، در جلوه هاي مادي دنيا غوطه ور شود و بيشترين افكار و انديشه هاي خود را در اين راه به كار گيرد تدريجا در دام صفت زشت نفاق گرفتار خواهد شد. چرا كه وقتي دل انسان به فكر دنيوي و اشتياق به آن مشغول شد و در لذات زودگذر روز و شبش را سپري كرد مطمئنا از ياد خدا غافل مي شود، چنين فردي ناچار است كه براي حفظ ظاهر به نفاق و دوروئي متوسل شود. او در باطن به غير خدا علاقه دارد اما در ظاهر از خدا و عدالت و صفات زيباي انساني سخن مي گويد و اين هم در حقيقت به خاطر طمع دنيا و حفظ جايگاه دنيوي خود مي باشد نه براي رشد و تعالي.

وقتي انسان با روي آوردن به مطامع مادي از خداوند متعال و قدرت بي منتهاي حضرت حق فاصله گرفت معلوم است كه خداي متعال نيز او را فراموش مي كند به همين جهت در سوره توبه مي فرمايد: «المنافقون و المنافقات بعضهم من بعض يأمرون بالمنكر وينهون عن المعروف و يقبضون أيديهم نسوا الله فنسيهم؛(توبه/67) مردان و زنان منافق همانند يكديگرند آنان امر به منكر و نهي از معروف مي كنند و دست از بخشش بر مي دارند خدا را فراموش كرده اند و خدا نيز آنان را فراموش كرد.» و اين خسارتي جبران ناپذير است كه انسان در هيچ زمينه اي موفق نخواهد شد. در آيه ديگري فرمود: «و من اعرض عن ذكري فان له معيشه ضنكا؛(طه/124) هركس از ياد من رويگردان شود زندگي سخت و تنگي خواهد داشت» پس مهم ترين ريشه نفاق طمع به مال و جلوه هاي دنيوي است كه آن موجب قساوت قلب، بخل و خساست، و ساير صفات زشت و ناپسند خواهد شد.

خداوند متعال از اين جايگزيني صفات زشت به جاي خصلت هاي نيك انساني به عنوان تجارت بي بهره و زيان آور ياد كرده و مي فرمايد: «اولئك الذين اشتروا الضلاله بالهدي فما ربحت تجارتهم(بقره/16) منافقان كساني هستند كه هدايت را به گمراهي فروخته اند و اين تجارت آنان سودي نداشته است.»

برخي نشانه هاي نفاق

خداوند متعال در سوره منافقون به بعضي از نشانه هاي اهل نفاق پرداخته و به مردم معيار كلي معرفي مي كند كه اگر كسي اين صفات نازيبا را داشته باشد از او حذر كنيد و در معاشرت با وي كمال احتياط را داشته باشيد. 1-دروغگوئي

شاخص ترين علامت منافقين دروغ گفتن آنان در ارتباط با ديگران است. آنان نه تنها اخبار دروغ و گزاره هاي كذب را در گفت و گوهايشان به كار مي گيرند بلكه باقسم هائي كه بر آن مي افزايند در سقوط به دره هولناك معصيت شتاب مي ورزند:

«اي پيامبر! هرگاه اهل نفاق به سوي تو مي آيند اظهار مي كنند كه ما گواهي مي دهيم كه تو رسول خدائي، اما پروردگارت مي داند كه تو رسول الله هستي و خداوند گواه است كه منافقين دروغگو هستند، آنان سوگندهاي خود را سپر قرار داده اند ]تا خود را حفظ كرده و مردم را فريب دهند و به اين وسيله[ راه خدا را سد كنند اما آنان كار بسيار بدي انجام مي دهند.» (منافقون/2) بنابراين دروغگوئي و يادكردن قسم هاي كذب يكي از گناهان كبيره و از نشانه هاي بارز منافقين است.

اساساً دوگانگي در رفتار و گفتار، انسان را در رديف اهل نفاق قرار مي دهد و او را از رسيدن به كمال باز مي دارد. يك انسان مسلمان همواره بايد تلاش كند كه ظاهر و باطنش يكي بوده و در برخورد با ديگران رو راست باشد.

2-استفاده ابزاري از مقدسات

منافقين و دنياپرستان معمولا براي رسيدن به اهداف مادي خود از هر وسيله اي استفاده مي كنند، آنان بر اين باورند كه هدف وسيله را توجيه مي كند و هر روشي را اعم از حق يا باطل كه در رسيدن به مقصود آنان را ياري كند مورد توجه قرار مي دهند.

هدف آنان سد راه خدا و جلوگيري از نشر فرهنگ اسلامي و معارف عاليه آن در جامعه است. براي رسيدن به هدف نامقدس، حتي از مقدسات ديني نيز بهره مي گيرند و بر عليه دين استفاده مي كنند. قرآن مجيد اين شيوه آنان را فاش كرده و در آيه فوق به پيامبر (ص) فرمود: آنان سوگندهاي خود را سپر قرار داده اند تا مردم را از راه خدا باز دارند.

علي(ع) در توضيح اين ويژگي اهل نفاق مي فرمايد: «در مورد منافقان به شما هشدار مي دهم و از ترفندهايشان مي ترسانم، آنان گمراه و گمراه كننده و خطاكارند و ديگران را به سوي خطا و گناه مي كشانند، به هر رنگي در مي آيند و در رسيدن به مقصود، شيوه هاي متفاوت به كار مي برند، براي انحراف و شكار شما از هر پناهگاهي استفاده مي كنند و در هر كمين گاهي براي صيد دلهاي شما مخفي مي شوند.»(1) آري آنان چهره واقعي خود را در چتر مقدسات پنهان كرده و به فريب مردم مي پردازند.

3-آرايش ظاهري و قيافه اي جذاب

خداوند متعال يكي ديگر از ويژگي هاي اهل نفاق را آراستگي ظاهر و جذابيت صوري آنان مي داند و مي فرمايد: «و اذا رايتهم تعجبك اجسامهم (منافقون/4) هرگاه آنان را ببيني از ظاهر آراسته شان شگفت زده مي شوي!» آنان با اين شيوه بسياري از مردم عوام و افراد ساده لوح را به دام انداخته و از راه حق منحرف مي كنند.

امروزه ما بهتر مي توانيم كاربرد اين شيوه را از سوي اهل نفاق مشاهده كنيم آنان با ظاهري فريبنده، شعارهائي جذاب و عباراتي حساب شده، به ستيز با حق و اهل آنان مي پردازند.

علي(ع) در تشريح اين ويژگي مي فرمايد: آنان دلي بيمار اما ظاهري آراسته دارند، در پنهاني راه مي روند و از بيراهه ها حركت مي كنند، گفتارشان درمان، اما عملكرد آنان دردي است كه درمان ندارد، بر رفاه و آسايش مردم حسد ورزيده و بر بلا و گرفتاري آنان مي افزايند، آنان هميشه آيه يأس خوانده و اميدواران را نااميد مي گردانند.(2)

4-خودخواهي و غرور

عجب و غرور كه از صفات ناپسند انساني است چنان در شخصيت آنان ريشه دوانيده است كه هيچگاه به گذشته خود نمي انديشند و فرصت جبران لغزش هاي گذشته را نمي يابند. اشتباهات خود را نمي پذيرند و از بازگشت و توبه، گريزانند.

خداوند مي فرمايد: «و اذا قيل لهم تعالوا يستغفر لكم رسول الله لووا رءوسهم و رايتهم يصدون و هم مستكبرون (منافقون/5) هنگامي كه به آنان گفته شود: «بياييد تا رسول خدا براي شما استغفار كند سرهاي خود را ]از روي استهزاء و كبر[ تكان مي دهند و آنان را مي بيني كه تكبركنان از تو روي بر مي تابند»

اهل نفاق به خود اجازه تفكر در عملكردهاي گذشته شان را نمي دهند و اين مهم ترين عامل بدبختي آنان است كه بدترين جايگاه جهنم را به خود اختصاص مي دهند. قرآن غرور و خودخواهي و عدم انعطاف آنان را به چوپ خشك تشبيه كرده است كه هيچ تغييري در آن نمي توان ايجاد كرد. انديشه و عقل كه رسول باطني بشر و راهنمائي است كه همواره انسان را به سوي شاهراه حقيقت هدايت مي كند اگر از انسان سلب شود و او نتواند از اين نعمت الهي بهره گيرد هرگز روي سعادت و خوشبختي را نخواهد ديد. ره آورد اين غفلت كه ريشه در غرور و خودخواهي افراد دارد- در تمام زمينه هاي زندگي نمايان شده و ذلت و خواري دنيا و آخرت را به ارمغان خواهد آورد.

5-نگراني و افسردگي

منافقين گرچه در ظاهر خود را شاداب و پرنشاط نشان مي دهند اما در حقيقت چنان نيستند، آنان در زير پوشش سيماي خندان، دلي مضطرب، نگران و افسرده دارند و هر لحظه منتظر حادثه اي ناگوار بر عليه خود هستند. هر حركت كوچكي را توطئه اي بر ضد خود پنداشته و هر گفتاري را اهانتي به خود تلقي مي كنند. قرآن مي فرمايد: «يحسبون كل صيحه عليهم؛ (منافقون/4) آنان هر فريادي را بر عليه خويش مي پندارند.»

نداشتن توكل و اخلاص، چنان روحيه شان را تضعيف كرده كه رعب و وحشت و هراس از آينده اي مبهم، تمام وجودشان را فرا گرفته است.

از معاشرت با برادران ديني، خانواده و دوستان مي گريزند و چون براي خود شخصيتي قائل نيستند از ارتكاب اعمال زشت و ناهنجار ابائي ندارند. طاقت انتقاد و شنيدن سخن حق را ندارند اگر آنان را ملامت و سرزنش كنند پرده دري كرده و از هر وسيله اي براي نجات خود و يارانشان استفاده مي كنند. دوست دارند همواره اذهان مردم مشوش باشد، امنيت و آسايش آنان سلب شود و آشوب و بلوا جامعه را فراگيرد. غوغاسالاري، متهم كردن ديگران، بر هم زدن نظم عمومي از ديگر شيوه هاي آنان است.

البته ويژگي هاي اهل نفاق به چند مورد محدود نمي شود بلكه معيارهاي ديگري نيز در قرآن و روايات براي شناختن آنان مي توان يافت اما مهمترين شان مواردي بود كه گفته شد. اين مقال را با سخني از اميرمؤمنان (عليه السلام) به پايان مي بريم كه فرمود: «لو ضربت خيشوم المومن بسيفي هذا علي ان يبغضني ما ابغضني ولو صببت الدنيا بجماتها علي المنافق علي ان يحبني ما احبني؛(3) اگر با شمشيرم بر بيني انسان مؤمن بزنم كه دشمن من شود هرگز دشمن من نخواهد شد و اگر تمام دنيا را به منافق ببخشم كه مرا دوست بدارد هرگز دوست من نخواهد شد.»]

مركز فرهنگ و معارف قرآن[

پانوشتها:

1 و 2- نهج البلاغه، خطبه

194 3-همان، حكمت

/ 1