سیره تربیتی رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

سیره تربیتی رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) - نسخه متنی

محمدجواد حجتی کرمانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مسجد ـ شماره اول، بهمن 1370

لقد کان لکم في رسول الله اسوة حسنة

سيره تربيتي رسول اکرم (ص)

محمد جواد حجتي کرماني

بسم الله الرحمن الرحيم

در تابستان سال 69، تربيت معلم کرمان، براي بازآموزي ويژه معملمان استان، برنامه فشرده پانزده روزه اي ترتيب داد و از جمله دروس آن را «زندگي پيامبر (ص)» قرار داد و از اينجانب دعوت به عمل آورد که تدريس اين درس را به عهده بگيريم. توفيق الهي مساعدت کرد و پذيرفتم، اما در عنوان و محتواي درس، تغيير دادم و به جاي پرداختن به زندگي پيامبر به طور عام، آنچه را براي بازآموزي معلمان و دبيران، به کار خاص آنان که تعليم و تربيت يا آموزش و پرورش است مي خورد برگزيدم و تحت عنوان «نکات تربيتي از زندگاني پيامبر» چند جلسه به عنوان درس، سخن گفتم.

با آنکه از جلسات، نوار مي گرفتند ولي پياده کنندگان نوار، آنها را غير قابل بهره برداري دانستند! لذا امکان استفاده از آنها از دست رفت... و جز افسوس، چيزي نصيب نشد!

يادداشتهاي بازآموزان آن جلسات، که پاره اي از همان اوراق امتحاني شان را تشکيل مي داد، راهگشاي نسبتاً

خوبي براي بهره گيري و مجدد از آن درسها براي بازنويسي به منظور استفاده عام بود که به آنها هم متأسفانه در اين مجال دست نيافتم، لذا بر آن شدم حالا که بناست به همت مرکز رسيدگي به امور مساجد، مجلّه اي در خور استفاده حضرات ائمه جماعات محترم سراسرکشور منتشر شود، برخي از آنچه در اين زمينه ممکن است مورد بهره برداي قرار گيرد و به کار بسته شود، طي مقالاتي به محضر سروران معظم تقديم کنم. اينک با ذکر مقدمه اي به سخن مي پردازيم واز خداوند منّان بر اداي اين مهم توفيق مي طلبيم.

1ـ سيره رسول اکرم (ص) را به بخشهاي مختلف مي توان تقسيم کرد:

ـ سيره فردي

ـ سيره اجتماعي

ـ سيره عبادي

ـ سيره سياسي

ـ سيره جهاد و مبارزاتي

ـ سيره تربيتي

ـ سيره داخلي خانوادگي و...

بر اين عناوين مي توان افزود و مي توان پاره اي از اين عناوين را متداخل در عناوين ديگر دانست، يا آنکه پاره اي را «مقسم» و پاره اي را«قسيم» قرار داد.

... و اگر بتوان، زندگي چهارده معصوم را بر اين سياق، با تتبع و استقصا و تجزيه و تحليل و استنتاج به رشته تحرير کشيد، شايد بتوان به زواياي ناشناخته و يا فراموش شده اي از سيره رسول اکرم (ص) و اهلبيت اطهار او (ع) دست يافت.

و بر اين نکته بايد تاکيد کرد که دستيابي و بهره وري از سيره بزرگان دين و خاندان وحي [اروحنافداهم] در اين عصر مبارک که پرچم پيروزمند جمهوري اسلامي بر فراز رفيع ترين قله هاي سر به فلک کشيده کشور باستاني ايران در اهتزاز است و بيش از هر زمان، براي ميراث داران وحي و رسالت و منتحلين به رسول امين و قرآن مبين و ائمه معصومين، واجب و لازم و ضروري است.

بر ائمه محترم جماعات و وعاظ ارجمند که سابقه دارترين و سنتي ترين و طبيعي ترين و آشناترين پاسداران شريعت غرّاي احمدي ـ علي مشّرعها آلاف التحية و الثناءـ هستند، فرض است که با سيره پيشوايان دين، بخصوص سيره رسول اکرم (ص) و بالاخص سيره تربيتي آن حضرت آشنايي داشته باشند و از آن ، براي تهذيب اخلاق خويش و براي تربيت خانواده و فرزندان و نزديکان و بالاخره براي ارشاد و تربيت مردم ديگر، بخصوص برادران و خواهران «مسجدي» خود بهره گيرند.

واگر نبود اصرار مکرر سروران ارجمند و اداره کنندگان مجله جديد التأسيس «مسجد» هر آينه، بر خود نمي ديدم که خود را در اين وادي افکنم و در مقوله اي که خارج از صلاحيت و لياقت من است قلم زنم. ولي همين که اين قلم قاصر با نام آسماني برگزيده محبوب خدا حضرت محمد (ص) زينت مي يابد و قلب خودم نيز به هنگام نگارش اين سطور روشن مي گردد، توفيقي الهي است که بايد از آن سپاسگزار بود.

به ذهنم برق زد که در پايان اين مقدمه کوتاه، اشعار پر معرفت «سخاوي» را که مرحوم محدث کبير حاج شيخ عباس قمي اعلي الله درجته در فصل اول باب سوم کتاب شريف «مفاتيح الجنان» که در آداب زيارت ترتيب داده است، براي تبرک و تيمن و به منظور اظهار ارادت به پيشگاه رسول امين (ص) و اولياي دين عليهم السلام نقل کنم:




  • قالو غداًنأتي ديار الحمي
    فکل من کان مطيعاً لهم
    قلت: فلي ذنب فما حيلتي؟
    قالوا: اليس العفو من شأنهم
    فجئتهم اسعي الي بابهم
    ارجوهم طوراً و اخشاهم...



  • و ينزل الرّکب بمغناهم
    اصبح مشروراً بلقياهم
    باي وجه اتلقّاهم
    لاسيما عمّن ترجّاهم؟
    ارجوهم طوراً و اخشاهم...
    ارجوهم طوراً و اخشاهم...



ـ (ياران سفر) مي گفتند: فردا به سر منزل امن مي رسيم و سواران همسفر، بر سر سود کلان فرود آيند.

ـ پس هر کس فرمانبر بزرگان اين ديار بوده است، به ديدارشان شادمان خواهد شد.

ـ گفتم: من گناهکارم. چه چاره کنم؟ به چه رو، به ديدارشان روم؟

ـ ياران گفتند: مگر نه آن است که شأن اين بزرگان عفو است، بويژه به که آنان بديشان اميد بندند.

ـ پس شتابان به درخانه شان شتافتم ... گاه با بيم... و گاهي با اميد!...

2ـ تفکيگ سيره هاي گوناگون پيامبر اکرم (ص) تبويب و فصل بندي هر کدام و بررسي و استنتاج درست، نياز به سرمايه علمي و اطلاعات و احاطه فراوان بر تاريخ و نيز وقت کافي دارد که اين نگارنده قاصر، دستش از همه اينها کوتاه است، ولي از آنجا که «مالا يدرک کله لايترک کله» يا به قول مولانا:




  • آب دريا را اگر نتوان کشيد
    هم به قدر تشنگي بايد چشيد



  • هم به قدر تشنگي بايد چشيد
    هم به قدر تشنگي بايد چشيد



ديگر آنکه به حکم آنکه گاه، فردي غير متخصص و ناوارد، طرحي مي دهد و «پي» اي مي افکند يا سئوالي مطرح مي کند که فرا راه متخصصان، چراغي تازه روشن مي کند و آنان را به فحص و تحقيق مي کشاند. و من، همين جا از ارباب دانش و متخصصان تواريخ و سير، درخواست مي کنم که طرح اين مقاله را به ديده نقد و اعتبار بنگرند و براي رفع نقص و تکميل آن و نيز تحقيقي نو، در سيره ذوالعباد رسول اکرم (ص) پاي پيش نهند و براي نسل جديد اسلام و انقلاب اسلامي، ارمغاني فراهم آورند که راهنماي آنان در ابعاد مختلف زندگي سياسي و اجتماعي و داخلي و بين المللي باشد.

ناگفته، براي همگان، روشن است که ما، در دوران حاکميت اسلام، بيش از همه دوران گذشته تاريخ اسلام، نياز به تأسي به سيره رسول اکرم (ص) در تمامي شئون زندگي خود داريم و از آن روز، که در هر شأني از شئون، جداي از شأن ديگر، به الگوي خاص و تبيين شده اي از زندگي آن پيشواي بزرگ براي تأسي و الگو برداري نياز است، پس بايد در مورد هر يک از عناوين ذکر شده در اين مقاله، که به عنوان نمونه تقديم گرديده است، جداگانه و به تفکيک، تحقيق و بررسي صورت گيرد، زيرا منابع موجود با همه پژوهشهاي ارجمندي که در بردارد، وافي به اين منظور نيست.

3ـ غفلت از ابعاد گوناگون سيره رسول اکرم (ص) و پيشوايان ديني موجب آن شده است که پاره اي از رفتارهايي که در خور الگو برداري و تاسي بوده است، تنها به عنوان يک فضيلت خاص و احياناً دست نيافتني و شايد در مواردي غير قابل فهم و تفسير تلقي شده است و در حالي که پيروان و شيفتگان عاشق و شيفته اخلاق و رفتار آن بزرگان، پر فروغ ترين چراغ را فرا راه داشته اند، به بيراهه رفته اند.

مايلم براي نمونه، رفتار تربيتي حضرت رسول (ص) را نسبت به حضرت علي (ع) و حضرت فاطمه (س) و حسنين (ع) ياد آور شوم :

1ـ حضرت علي (ع) خود در مورد رفتار پيغمبر (ص) با او در دوران کودکي چنين مي فرمايد

« وقدعلمتم موضعي من رسول الله بالقرابة و القربية و المنزلة الخصيصة، و ضعني في حجره و انا وليد، بضُمنّي الي صدره، و يکنفني في فراشه، و يمسّني جسده و يشمني عرفه و کان يمضغ الشيئي ثم يلقمينه و ما وجدلي کذبة في قول ولا خطلةً في فعل و لقد کنت اتبّعه اتباع الفصيل اثرامه يرفع لي في کل يوم من اخلاقه علما و يأمرني بالاقتدار به ولقد کان يجاور في کل سنة بحراء فاراه ولايراه غيري و لم يجمع بيت واحد يومئذ في الاسلام غير رسول الله و خديجه و اناثالثهما اري نورالوحي و الرسالة و اشم ريح النبوة.

يعني: شما جايگاه مرا به نزد رسول خدا مي دانيد که بسيار به او نزديک بودم و منزلتي ويژه داشتم. من کودک بودم که مرا در پناه خود گرفت، مرا به سينه خود مي چسبانيد، در جاي خواب خويش مرا به بر مي گرفت و تنش را به تنم مي سود و بوي خوشش را به بويائيم مي رسانيد، چيزي را مي جويد و به دهانم مي گذاشت. هيچگاه در گفتارم دروغي نشنيد ودر کردارم خطايي نديد. من چونان بچه شتر که به دنبال مادر رود به دنبالش مي رفتم.

براي من، هرروز، نشانه اي تازه از اخلاق خود بر مي افراخت و مرا به پيروي از آن فرمان مي داد. هر ساله

چندي مجاور کوه حرا مي شد که من مي ديدمش و جز من کسي او را نمي ديد، در آن روزگار، هيچ خانه اي نبود که جز رسول خدا و خديجه را به مسلماني گرد آورده باشد و من سوّمين آنان بودم که نور وحي و رسالت را مي ديدم و بوي نبوت را مي بوييدم.

اين کلمات حضرت علي (ع) در خطبه معروف و پر جلالت «قاصعه» نهج البلاغه است، امّا گمان ندارم کسي از موّرخان و ارباب سير، اينها را در سيره رسول خدا (ص) آورده باشد! اگر هم در سيره هاي معصومين (ع) آمده باشد؛ به عنوان فضايل حضرت علي (ع) آورده اند که البته حق است و خود حضرت علي (ع) هم در مقام احتجاج و اقناع و تحذير شنوندگان خطبه اش، اين مطالب را آورده است؛امّا در روش تحقيقي پيشنهادي که بر مبناي تفکيک سيره هاي گوناگون پيامبر اکرم (ص) است. اين کلام حضرت علي (ع) و بخشهاي ديگري از نهج البلاغه، و هر چه از اين دست، از اينجا و آنجا، از زواياي تواريخ وسير و نيز هر چه از کتاب و سنت و ادعيه و زيارات به دست آيد، بخشي از سيره رسول اکرم (ص) و اولياي معصومين (ع) به شمار خواهد آمد.

اين مقدمه در خور شرح و تفصيل آنچه از اين کلمات، پيرامون سيره تربيتي رسول اکرم (ص) نسبت به حضرت علي (ع) بر مي آيد، نيست و در اينجا همين اشاره کافي است و اگر خدا توفيقي داد، درخلال بحث تفصيلي، به اين سخن باز خواهيم گشت و آنچه از رفتار پيغمبر با علي (ع) در دوران کودکي او، در خور تأسي و الگو برداري است، از ميان همين جملات پر جلال و شکوه استنباط خواهيم کرد. اکنون اشاره اي به روش تربيتي پيغمبر (ص) نسبت به حضرت فاطمه زهرا (س) داشته باشيم:

2ـ مرحوم محدث کبير حاج شيخ عباس قمي رضوان الله عليه در کتاب شريف منتهي الآمال مي‌نويسد:

«... چون حضرت رسول (ص) از سفري مراجعت مي فرمود، اول به خانه حضرت فاطمه عليها السلام تشريف مي برد و مدتي مي ماند و بعد از آن به خانه زنان خود مي رفت. پس در بعضي (يکي) از سفرهاي آن حضرت، جناب فاطمه عليها السلام دو دستبندو گلوبند و گوشواره از نقره ساخت و پرده بر در خانه آويخت. چون آن جناب مراجعت فرمود، به خانه فاطمه (س) تشريف برد و اصحاب بر درخانه توقف نمودند، چون حضرت داخل خانه شد و آن حال را در خانه فاطمه مشاهده فرمود، غضبناک بيرون رفت و به مسجد درآمد و به نزد منبر نشست. حضرت فاطمه دانست که حضرت براي زينتها چنين به غضب آمدند. پس گردنبند و دستبندها و گوشواره ها را کند و پرده ها را گشود و همه را به نزد آن جناب فرستاد و به آن شخص که آنها را مي برد گفت: به حضرت بگو که دخترت سلام مي رساند و مي گويد اينها را در راه خدا بده. چون آنها را به نزد آن حضرت آوردند، سه مرتبه فرمود: فاطمه آنچه را مي خواستم، انجام داد. پدرش فداي او باد...»

اين بخش از سيره نبي اکرم (ص) نيز، در حالات حضرت زهرا (س) ذکر مي شود و هدف از بيان آن نيز ذکر فضايل و مناقب دختر والامقام پيغمبر اکرم است که درست و بجاست؛ اما نکته اي که معمولاً مورد غفلت قرار مي گيرد، درسهايي است که از سيره تربيتي رسول اکرم (ص) در رفتاري که با دختر محبوبشان داشته اند، مي توان گرفت... که باز، شرح و تفصيل آن در جاي خود انشاءالله خواهد آمد.

3ـ به سيره تربيتي آن حضرت نسبت به امام حسن (ع) و امام حسين (ع) نيز اشاره اي مي کنيم وبه اين بخش از مقدمه پايان مي دهيم. اين بخش را نيز از محدث قمي رضوان الله عليه مي آوريم:

صاحب کشف الغمه از کتاب حلية الاولياء (... از ابونعيم اصفهاني از اعلام اهل سنت و جماعت) از ابوهريره



روايت کرده است که مي گفت: هيچوقت حسن (ع) را نمي بينم مگر آنکه اشک چشمم جاري مي شود و سببش



آن است که روزي حاضر بودم در خدمت رسول خدا (ص) که حضرت حسن (ع) دويد و آمد تا در دامان حضرت







پيغمبر (ص) نشست. پس آن حضرت، دهان او را باز کرد و دهان خود را به دهان او برد و مي گفت:





(بقيه در صفحه 59) از ابوهريره روايت شده که: «روزي حضرت رسول صلي الله عليه و آل بر فراز منبر بود که صداي گريه دو ريحانه خود حسنين عليهما السلام را شنيد. پس بيتابانه از منبر به زير آمد و رفت ايشان را ساکت گردانيد و برگشت و فرمود که از صداي گريه ايشان چنان بيتاب شدم که گويا عقل از من بر طرف شد!»

اين نمونه ها نيز همه، از فضايل سبطين (ع) نقل مي شود، که صحيح است، ولي هيچگونه توجهي به اُسوه بودن پيامبر در روش تربيتي آن حضرت نمي شود.

غفلت از اين بُعد در رفتارهاي پيغمبر (ص) نسبت به حضرت علي (ع) و حضرت زهرا (س) و امام حسن (ع) و امام حسين(ع) موجب شده که حتي پاره اي راويان و ناقلان اين اخبار، چه آنها که در کتابها نوشته اند و چه آنها که بر فراز منابر گفته اند، نه خود، آن گونه با کساني که تحت تکفل و سرپرستي و تعليم و تربيتشان بوده اند رفتار کرده و مي کنند که رسول اکرم (ص) کرده است، و نه نکات تربيتي رويهپيغمبر (ص) را براي الگو برداري مردم به آنان باز گفته اند!

هنوز در مساجد، با بچه هايي که به مسجد مي آيند با تندي و خشونت رفتار مي شود و آنها، از صف جماعت طرد مي شوند و اگر شما به آن آقا يا خانمي که کودک را از صف جماعت و از مسجد مي راند، بگويي که رفتار تو بر خلاف رفتار پيغمبر خدا (ص) است، با پاسخي مواجه خواهيد شد که از ذهنّيت يک بُعدي و نادرست او نسبت به رفتار پيغمبر (ص) حکايت دارد.

آن ذهنيت است که رفتار پيغمبر با امام حسن (ع) و امام حسين (ع)، ربطي به کار ما ندارد!

و با تفسير غلط گفته مولانا:




  • کار پاکان را قياس از خود مگير
    گرچه باشد در نوشتن شير، شير



  • گرچه باشد در نوشتن شير، شير
    گرچه باشد در نوشتن شير، شير



مقام والاي انبياء و اولياء و معصومين (ع) را به گونه اي مي فهمد و بيان مي کند که بوضوح، فاقد جنبه تربيتي و اُسوه بودن و الگو شدن است...

همين گفته در مورد رفتار پيغمبر (ص) با علي (ع) و زهرا (س) هم مطرح است.

4ـ اين تازه، در مواردي است که سيره پيغمبر (ص) به طور مستقيم، جنبه تربيتي و پرورشي داشته است، در حالي که در سيره هاي سياسي و نظامي و اجتماعي و حکومتي آن حضرت (ص) نيز نکات تربيتي «خداوندا من دوست مي دارم حسن را و دوست مي دارم دوست او را» اين را سه مرتبه فرمود.

ابن شهر آشوب فرموده که در اکثر تفاسير آمده که پيغمبر صلي الله عليه و آله حسنين عليهما السلام را به دو سوره«قل اعوذ» تعويذ مي کرد و به اين سبب آن دو سوره را معوذتين ناميدند.

و از ابي هريره روايت کرده که: «ديدم حضرت رسول صلي الله عليه و آله، لعاب دهان حسنين (ع) را مي مکيد، چنانچه کسي خرما را بمکد».

و روايت شده که روزي حضرت رسالت پناه صلي الله عليه و آله نماز مي کرد که حسنين (ع) آمدند و بر پشت آن حضرت سوار شدند. چون سر از سجده بر داشت و با نهايت لطف و مدارا آنها را گرفت و بر زمين گذاشت. چون باز به سجده رفت، ديگر باره ايشان سوار شدند. چون از نماز فارغ شد، هر يک را بر يکي از رانهاي خود نشانيد و فرمود: «هر که مرا دوست دارد بايد که اين دو فرزند مرا دوست بدارد».

فراوان مي توان يافت که بکلي از آن غفلت شده است.

همين آيهمعروف: «فبما رحمة من الله لنت لهم ولو کنت فظاً غليظ القلب لانفضوا من حولکّ» در عمل، مورد غفلت ماست، چرا که اين آيه، مضموني جز مضمون «رحماء بينهم»، يا «بالمومنين رؤف رحيم» دارد. آنها چه کساني بودند که اگر پيغمبر، درشتخو و سخت دل بود، از گرد او پراکنده مي شدند؟. اينها يا کافران بودند که اگر پيغمبر (ص) با آنان مدارا نمي کرد اصلاً به سخنش گوش نمي دادند و يا تازه مسلمانها و احياناً مشروبخوار بي نمازي بودند که کم کم با رفتار الهي و مهربانانه پيغمبر (ص) به مردان جهاد و اجتهاد و گريه کنندگان در شب و پيکار گران در روز تبديل شدند... و ما پس از انقلاب، همان مسجديهاي دوران انقلاب را هم نتوانسته ايم در مسجد نگه داريم تا چه رسد که بزميان ميگسار را از بزم حرام، به مسجد کشانيم!

/ 1