سيره نگاري پيامبر اسلام در غرب - سیره نگاری پیامبر اسلام در غرب نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

سیره نگاری پیامبر اسلام در غرب - نسخه متنی

مرتضی کریمی نیا

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سيره نگاري پيامبر اسلام در غرب

مرتضي كريمي نيا

سيره و تاريخ زندگاني هر يك از پيامبران بزرگ چنان با روح و آموزه هاي اساسي دينشان عجين شده است كه شناخت دقيق هر يك از آنها بدون ديگري ناممكن، و يا دست كم، ناقص است. اين نكته علاوه بر اديان بزرگ ابراهيمي چون يهوديت، مسيحيت و اسلام، در پاژه اي از اديان شرقي چون بوديسم، به نحو ضعيف تري صادق است، اما آنچه در اين مقال مهم است، سيره نگاري پيامبر اكرم در فرهنگ اسلامي و بررسي مشكلات و محدوديت هاي آن از چشم غريبان است .

بررسي هاي علمي و آكادميك درباب سيره پيامبر اكرم در غرب از اواسط قرن نوزدهم آغاز شد. بيش از اين، البته كتاب ها و رديه هاي عليه دين اسلام و شخصيت پيامبر اكرم (ص) در قرون وسطي تهيه و منتشر شده بود. معروف ترين آنها مجموعه طليطله يا تولدو است كه حاوي ترجمه لاتيني ناقصي از قرآن كريم و چند رساله در حديث و سيره از جمله مسائل عبدالله بن سلام بود. مجموعه طليطله، به گفته خانم دلورني، به همت و دستور پيتر مقدس يا پي ير محترم (1092 ـ 1156)،، راهب دير كلوني در فارنسه فراهم آمد و او خود نيز چند متن احتجاجي عليه اسلام در اين مجموعه گنجانيد. نموه هاي ديگر از اين گونه كتاب ها، آثار يوحناي دمشقي (قرن هفتم و هشتم). پطرس آلفونسي (متولد حدود 1062) ـ يهودي اسپانيايي كه به مسيحيت گرويده بود ـ ويليام تربپولي (قرن سيزدهم)، نيكلاس كوزائي (1401 ـ 1464) و نيز مقدمات و حواشي بيشتر ترجمه هاي قرآن است كه از ابتدا به قصد ابطال و سخيف كردن دين اسلام نوشته شده اند و گاه مؤلفان آنها كوشيده اند برتري شخصيتي و ديني حضرت عيسي بر پيامبر اكرم (ص) را در آثار خود اثبات كنند.

اطلاعات صحيح راجع به سيره پيامبر در قدم نخست از منابع اصيل اسلامي اخذ مي شد، اما ناقلاني غير مسلمان كه مدتها در حاكميت مسلمانان زندگي كرده بودند، آن را در اروپا منتشر مي كردند. اينان هيچ گاه نگران دقت در نقل مطالب نبودند، بلكه به عكس مي كوشيدند تصويري منفي از پيامبر اسلام ارائه دهند. همين اطلاعات مغلوط و مجمول به دست دانشجويان و پژوهشگران غربي در قرون وسطي رسيده است كه هيچ گونه تسلطي بر منابع اصيل اسلامي نداشته و از سوي ديگر غالباً در صدد جدل و ابطال حقانيت دين اسلام بوده اند.

بدين سان مهمترين نقاط و فرازهاي زندگي پيامبر اسلام را دو دسته در اروپاي قرون وسطي پراكنده ساختند: از يك سوء بيزانسي هايي كه از طريق شامان اسلام را مي شناختند و از سوي ديگر، مسيحيان اسپانيا كه در تحت حكومت اسلامي زندگي كرده و به نام "مستمربون" شناخته مي شدند; در اين ميان اما، بي ترديد، مهمترين منبع اطلاعاتي مسيحيان اروپا به زبان اسپانيويي بود. اگر از چند مورد استثنايي صرف نظر كنيم، مجموعه تمام سيرهايي كه از زندگي پيامبر اسلام در قرون وسطي نوشته شده اند، همگي داراي غرض و گرايش واحدي بودند: ايشان مي خواستند اثبات كنند كه حضرت محمد (ص) بنا به شهادت زندگي و اعمال و اقوالش نمي توانسته است پيامبري راستين باشد: بنابراين كتاب وي مجموعه اي از اعمال و تراوشات

ذهني انساني است و اسلام در خوش بينانه ترين قضاوت، جعل ناقصي از دين مسيحيت است !

پس از قرون وسطي آهنگ توجه به دين اسلام، ترجمه قرآن و سيره نگاري پيامبر در ميان غريبان بيشتر شد و ـ همچنان كه اشاره شد ـ بررسي هاي علمي و آكادميك درباب سيره پيامبر اكرم در غرب از اواسط قرن نوزدهم آغاز شد. نخستين اثر جامع و علمي در شرح حال و زندگي پيامبر اكرم، كتابي است به آلماني از گوستا و وايل با عنوان: محمد، پيامبر (خدا): سيره و مذهب او. مؤلف اين كتاب علاوه بر استفاده از آيات قرآن كريم، در تدوين سيره نبوي به منابع اسلامي متاءخر از قرن ششم هجري رجوع كرده است. ديگر آثار مربوط به اين دوره عبارتند از: سيره و تعاليم محمد بر مبناي عمده منابعي كه تاكنون مغفول مانده است، در سه جلد، نوشته آلويس اشپرنگر در سالهاي 1861 ـ 1865 ; گفتاري در تاريخ اسلامي، نوشته راينهارت دوزي در سال 1879; و حيات محمد در چهار جلد، تاليف ويليام موير در سال 1861. تا آن زمان، منابع اوليه اسلامي در سيره نگاري، هنوز در دسترس غربيان نبود، اما در دهه هاي پاياني قرن نوزدهم و نيمه اول قرن بيستم، برخي نسخ مخطوط از منابع قديم سيره و تاريخ اسلامي كشف، و با ويرايش و تصحيح غربيان منتشر شدند; بنابراين، در طول قرن بيستم، چهار منبع اصلي از ميان تواريخ و سيره نگارهاي اسلامي در دسترس پژوهشگران غربي قرار گرفت. اين منابع عبارت اند از: مغازي واقدي ; سيره ابن هشام; طبقات ابن سعد; و تاريخ طبري. در طول قرن بيستم، مراجع اصلي غربيان در شناخت سيره نبوي علاوه بر قآرن كريم و برخي از صحاح سته، اين چهار كتاب بوده است.

نخستين محققان غربي درباب سيره نبوي، چندان نگران اين مساله نبودند كه كهن ترين منابع اسلامي در اين حوزه، دست كم دو تا سه قرن پس از رحلت پيامبر اكرم تدوين شداند، چرا كه تمامي اين كتب حاوي روايات و

سلسله اساتيدي بود كه به ادعان مؤلفان

آن كتب، به زمان هاي بسيار متقدم مي رسيد و غالباً به فردي شاهد ماجرا از صدر اسلام منتهي مي شد. سيره نويسان غربي، البته، نيك آگاه بودند كه در ميان اين روايات گاه تناقض، آثار و نشانه هاي جعل، اغراق، و انواع تعصبات و غرض ورزي هاي فرقه اي و مذهبي وجود دارد ليكن بر اين اعتقاد بودند كه يك ذهن نقاد و تيزبين سرانجام مي تواند دريابد كه در تك تك حوادث صدر اسلام واقعاً چه روي داده است. در سال 1890 ايگناز گلدتسيهر با انتشار جلد دوم كتاب مطالعات اسلامي نخستين شوك را بر اين ديدگاه خوش بينانه وارد ساخ. وي در اصل مي خواست اين نكته را مطرح و ملل كند ه اغلب متون حديثي، اعتقادات، باورها و منظومه فكري دوره هاي متاءخر از صدر اسلم را بازگويي مي كنند، چرا كه در اين فضا و در دوره هاي متاخر ساخته و تدوين شده اند ; لذا اين متون را نبايد منبع و مرجع تاريخي در تدوين سيره پيامبر (ص) و تاريخ صدر اسلام دانست.

برخي از مورخان و سيره نويسان غربي در اوائل قرن بيستم روشن شكاكانه گلدتسيهر را برگفته و در پژوهش هاي خود راجع به زندگي پيامبر اكرم (ص) به كار بستند از منظر اين مستشرقان، چارچوب شكلي سيره و ترتيب تقويمي آن برآمده از روايات اسلامي است و چنانچه اين چارچوب و تقويم تاريخي را كنار بگذاريم، اشارات تاريخي به سيره پيامبر كه در قرآن آمده است، چندان اطلاعي به مورخ و سيره نار غربي نمي دهد. اين شكاكيت تمام عيار و افراطي راه البته تنها معدودي از محققان سيره و قرآن و حديث در غرب پذيرفتند.

از سوي ديگر، ترديدهاي گلدتسيهر در منابع روايي و تاريخي اسلام با واكنش ايي از جبهه مقابل مواجه شد. نخست خانم نبيه ابوت در كتاب مطالعاتي در پاپيروس هاي عربي، جلد اول: متون تاريخي ; جلد دوم: تفاسير قرآني و روايات، و سپس فواد سزگين در كتاب تاريخ ادبيات عرب، جل اول: علوم قرآني، حديث تاريخ، فقه، كلام و تصوف تا 430 قمري ديدگاه گلدتسيهر را مردود ساختند. خانم ابوت برسنت مداوم اعراب در كتابت شعر، تاريخ و حديث ـ حتي از دوره جاهليت تاكيد مي كند و فؤاد سزگين با تاريخ گذاري برخي متون روايي و تفسيري پيش از قرن دوم و سوم همچون نسخ القرآن زهري و تفسير ابن عباس ـ قدمت و وثاقت منابع كهن اسامي را اثبات مي كرد.

در نيمه نخست قرن بيستم چندين كتاب در شرح حال و سيره پيامبر اكرم (ص) در غرب منتشر شد كه مؤلفان آنها در مقدمه يا مؤخره كتاب خود به اعتبار مشكوك يا متزلزل روايات سيره و مغازي اشاره مي كردند اما، با وجود اين، چندان بر اين نكته اصرار نميورزيدند، بلكه كتب خويش را بر مبناي مفاهيم و باورهاي كلي برآمده از همين روايات سيره و مغزي تدوين مي كردند، مهمترين كتاب از اين دست را رژي بلاشر، مترجم فرانسوي قرآن كريم و محقق در فقه اللغه و ادبيات عرب در سال 1952 تاليف كرده است. كتاب وي مساله محمد يا معماي محمد نام دارد كه در آن فصل مهم و سودمندي درياب "سيره نگاري انتقادي" آمده است .

درست در همين زمان، يعني در نيمه قرن بيستم، يوزف شاخت، مستشرق هلندي و از جمله سرويراستاران دائرة المعارف اسلام (ويرايش دوم، ليدن، انتشارات بريل)، در كتاب خويش با عنوان مباني فقه اسلامي بار ديگر اعتبار و اصالت حديث در قرن نخست هجري را مورد خدشه قرار داد. از صحابه مي رسند، در واقع محصول تحولات سياسي، فقهي و كلامي قرن دهم هجري اند و ارزش تاريخي عصر پيامبر را ندارند. دغدغه اصلي شناخت ـ كه بر روش شاكانه گلدتسهير تكيه مي كرد ـ مبادي فقه اسلامي و به ويژه جايگاه شافعي در تحولات فقه اسلامي بود. شناخت واكنش هاي فراوان در ميان مستشرقان و محققان اسلامي داشت. از ميان غربيان و يليام منتگري وات در مقدمه كتاب محمد در مكه اين راي را مردود شمرد; اما از همه معروف تر محمد مصطفي اعظمي بود كه به تفصيل در دو كتاب انگليسي خود و نيز در كتاب دراسات في تدوين السنة النبوية نظريه شناخت را مورد انتقاد قرار داد.

در دهه هاي هفتاد و هشتاد ميلادي، چندين كتاب درباب سيره پيامر و تاريخ اسلام منتشر شد كه مؤلفان آنها ديدگاه هاي گلدتسيهر و شاخت را به گونه اي منسجم تر پذيرفته و ارائه مي كردند. وجه مشترك همه ايشان در اين بود كه در باز سازي سيره پيامبر اكرم و حوادث قرن نخست هجري روايات منقول را به عنوان منبع تاريخي قبول نداشتند. از ميان ايشان، جان و نزبرو در كتاب محيط فرقه اي با روش خاص خويش، يعني

تحليل ادبي

حديث و متون حديثي، هرگونه باسازي تاريخي درباب حوادث صدراسلام را كنار مي گذارد. وي نخستين بار اصطلاح "تاريخ نجات" را در توصيف متون و صنايع كهن اسلام به كار برد و معضل منابع را به جدي ترين صورت مطرح كرد، به اعتقاد وي، برخلاف تصور پيشينيان، منابع كهن اسلامي درصدد بيان "آنچه واقعاً در صدر اسلام روي داده است" منابع كهن اسلامي در صدد بيان "آنچه واقعا در صدر اسلام روي داده است" نيستند، بلكه صرفاً نشان مي دهند كه مؤلفان متاءخر آنها چه مي انديشيده اند. بنابراين ،ما شايد هرگز نتوانيم دريابيم كه در واقع چه روي داده است ; همه آنچه مقدور ماست، اين است كه بدانيم به اعتقاد نسل هاي متاءخر ـ آن چنان كه در "تاريخ نجات" ثبت شده ـ چه اتقاف افتاده است. از سوي ديگر د7و شگارد و نزبرو، به نامهاي پاتريشيان كرون و مايكل كوك در كتاب مشترك و افراطي شان، هاجريسم، كوشيدند به گونه اي بازسازي بيروني در تاريخ صدر اسلام دست بزنند. ايشان در اين راه افراطي خود، عمدتاً بر منابع غير اسلامي، چون كتبيه ها، سنگ نبشته ها و شواهد سكه شناختي از محيط پيراموني جهان اسلام تكيه كردند كه هر چند ذره اي اعتبار منابع اسلامي را نداشتند،
اما به نظر شواهد و مداركي بي طرف و خنثي مي آمدند، افراط ايشان چنان اوج گرفت كه ديگر وثاقت متن قرآن كريم را، حتي در بازنمايي تعاليم و مواعظ پيامبر اكرم، نيز مورد ترديد قرار مي دادند، با اين حلقه از مستشرقان و سيره نگاران غربي، آخرين و معتبرترين منبع در ثبت تاريخ صدر اسلام، يعني قرآن كريم، نيز از دسترس خارج شد و، در نتيجه، امكان تدوين سيره اي از پيامبر اكرم عملاً منتفي شد.

امروز سيره شناسي پيامبر اكرم در غرب بر سر دو راهي مانده است: از يك سو بدون نقادي منابع سيره نمي تواند به تدوين تاريخچه اي از زندگي پيامبر اكرم دست بزند و از سوي ديگر، چون به نقادي متون و منابع كهن اسلامي مي پردازد، از تدوين سيره و تاريخ زندگاني عاجز مي ماند. حال آيا محقق غربي راه برون شوي از اين تنگنا پيش روي خود دارد؟ هارالد موتزكي (Harald Motzki)، از حديث پژوهان غربي كه اخيراً مجموعه مقالاني درباب سيره را ويرايش و چاپ كرده است، در مقدمه كتاب خود اظهار خوش بيني مي كند. به اعتقاد وي منشأ اين خوش بيني آن است كه ترديده هاي گذشتگان در اعتبار و وثاقت

منابع اسلامي، خود از جهات متعددي خدشه پذير است. وي نواقص كار پيشينيان را چنين بر مي شمارد:

الف) فقدان بررسي هاي سيستماتيك درباب نقد منابع روايي سيره پيامبر. نخستين تدوين كنندگان سيره نبوي در غرب، هر آنچه كه به نظر خود صلاح مي دانسته اند، از منابع روايي اسلامي گزينش كرده اند و مطالعات نقدي درياب سيره و مقايسه و تاريخ گذاري اين نقل ها و روايات مختلف، پيش شرط اصلي بهره گيري از آنها به عنوان مصادر تاريخ است .

ب) روش هاي ارزيابي و سنجش اعتبار روايات سيره تاكنون مورد كمترين مداقه قرار نگرفته اند. تقريباً هيچ گونه ملاكي در مقايسه متن روايات وجود نداشته است، و تحليل اسناد روايات نيز، با وجود اندك پيشرفت هايي كه در يكي دو دهه اخير داشته است به ندرت درباب روايات سيره مطرح شده است .

ج) به دليل اين دو نقيصه، بحث و مناقشه درباب اعتبار منابع در سطحي بسيار انتزاعي، و نه بر مبناي خود روايات سيره مطرح شده است. ترديد و شكاكيت غربيان نسبت به اعتبار اين منابع، در دامن بحث هاي مربوط به روايات، فقهي پرورده شده است. برخي مدعي اند كه يافته هاي اين حوزه را مي توان به روايات سيره نيز تميم داد و عده اي نيز با اين امر مخالفت مي كنند; ليكن هيچ يك به تفصيل در جزئيات مساءله و بر مبناي خود منابع سيره تحقيقي نكرده است.

د) بحث در رابطه محتمل ميان قرآن به مثابه منبعي تاريخي و روايات فقه، سيره و تفسير آلوده به اظهار نظرهايي كلي شده است كه خود بر مبناي مطالعه در نمونه هاي خاص و جزئي شكل گرفته اند و اعتبار اين اظهارات خود جاي چون و چرا دارد .

ه) كتاب هايي كه تاكنون در شرح سيره و تاريخ زندگي پيامبر اكرم (ص) تاليف شده اند، دامنه اي محدودي از منابع را دربر مي گيرد; اين منابع (واقديآ ابن سعد، ابن هشام، طبري)، تنها و تنها مجموعه روايات سيره تدوين يافته از قرن سوم هجري هستند. روايات موجود در منابع متاخر هنوز به گونه اي روشمند و سيستماتيك بررسي، و با روايات كهن تر مقايسه نشده اند. بر اين ها بيفزائيم شماري از منابع تازه ـ از نوع كهن يا متاءخر ـ كه در دهه هاي اخير منتشر شده و در دسترس محققان قرار گرفته اند، اين منابع كه شايد تنها نامشان براي محققان غربي آشنا بوده است، مبناي مطالعه و تحقيق در روايات سيره نبوي را به نحوي چشمگيري تقويت مي كند و چه بسا بر پاره اي نقاط مبهم در اعتبار منابع سيره پرتويي تازه افكنند

/ 1