شخصیت عرفانی و اخلاقی پیامبر (ص) (8) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شخصیت عرفانی و اخلاقی پیامبر (ص) (8) - نسخه متنی

محمد رضا امین زاده

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

شخصيت عرفاني و اخلاقي پيامبرصلي الله عليه و آله (8)

نور علم ـ شماره 35 ، خ رداد136 9

محمدرضا امين‌زاده

بعثت حضرت محمد(ص)

خداوند متعال که رحمت واسعه او بر همه موجودات سايه افکنده است، چنين مقرّر فرمود که مظهر تامّ اسماء و صفاتش را در ميان اهل زمين برانگيزد و همچنان که بر تمام اهل عالم (از ملائکه و آسمانها و زمين و آنچه در آنهاست) منّت گذاشته و او را واسطه‌رحمت تکويني خويش قرار داده بود، بار ديگر با رحمت خاصّ خويش او را واسطه‌رحمت تشريعي خويش قرار داد تا آنهايي را که دوست دارند الهي باشند، مشمول اين رحمت گرداند.

لَقَدْ مَنّ اللهُ عَلَى الْمُؤْمِنينَ اِذْبَعَثَ فيهِمْ رَسُولاً مِنْ اَنْفُسِهِمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَيُزَكيهِمْ وَيُعَلّمُهُمُ الْكِتابَ وَالْحِكْمَةَ وَاِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفى ضَلالٍ مُبينٍ. ه

خداوند بر مؤمنين منّت گذاشت هنگامي که در ميانشان رسولي از خودشان برانگيخت (تا اين که) آيات الهي(قرآن) را برايشان بخواند و آنها را پاک گرداند و حکمت را به آنها بياموزد اگر چه پيش از ان در گمراهي آشکاري بسر مي‌بردند.

انسان از استعدادي برخوردار است که جز با عمل به قوانين تشريعي و ديني به فعليت نمي‌رسد و مظهر اسماء حق، قرار نمي‌گيرد و در نهايت به کمال شايسته‌اش نمي‌رسد. لذا حکمت خداوند متعال، اقتضاء مي‌کند که آن استعداد را از فيض خويش محروم نسازد و آن را به جانب فعليتش هدايت نمايد. آن استعداد، حقيقتي است در مرتبه ملکوتي نفس و آن عقل است که با ظهور آن، ساير صفات انساني (ايثار، سخاوت، گذشت، عاطفه، کرامت، شرف و...) به ظهور مي‌رسند. و لطف او نيز چنين اقتضاء دارد که انسان را به خود نزديک سازد و اين نمي‌شود مگر با بَعْث رسول و چنان که در مقاله قبل بيان شد، غايت ذاتي در خلقت عالم، محبت او به خود است، حبّ ذات، سبب و غايت آفرينش مي‌باشد. اگر غير از اين بود، يعني غايت ذاتي خارج از ذات او بود، نقص در ذات مقدس او لازم مي‌آمد و نقص مساوي با امکان و نيازمندي است. در صورتي که او وجود صرف و کمال مطلق است و نقص هرگز بر ذات اقدس او راه ندارد و تجلّي و ظهور او در موجودات، غايت بالعرض مي‌باشد. بنابر اين حکمت و لطف او در بَعْث رسول ناشي از حبّ ذات است تا انسانها با اطاعت از رسول، محل شهود اسماء او شوند و اين اگر چه براي انسان غايت حقيقي است ولي براي او غايت عرضي است. انسان آنگاه به غايت حقيقي خويش مي‌رسد که به خدا ايمان آورد و به تسبيح و حمد او مشغول شود و اين مطلب محقَّق نمي‌شود مگر با واسطه‌رحمت در تشريع و وجود رسول و برانگيختن او، لذا در قرآن فرمود:

اِنّا اَرسَلناكَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذيراً لِتُؤْمِنُوا بِالله ِ و َرَسُولهِ وَ تُعَزِّروُهُ وَ تُوَقِروُهُ وَ تُسَبِحُوه بُكْرَةً وَ اَصيلاً.

براستي ما تو را اي رسول گرامي به عنوان گواه و بشارت دهنده و برحذر دارنده فرستاديم تا مردم به خدا و رسولش ايمان بياورند وخدا را ياري کنند و او را تعظيم نمايند و صبح و شام او را تسبيح گويند.ه

«لام» در لِتُؤْمِنُوا براي تعليل است و معنايش اين است که بعثت رسول گرامي اسلامي(صلي الله عليه و آله) واسطه در تسبيح و ياري کردن و عظيم شمردن خداي متعال است.

اگرچه رسول گرامي اسلامي(صلي الله عليه و آله) بدون واسطه مشمول فيض تشريعي الهي قرار مي‌گيرد، آن چنانکه مشمول فيض تکويني بدون واسطه بود، ولي ديگر انسانها با واسطه او به فيض تشريعي الهي نائل مي‌شوند، آنچنان که با واسطه او مشمول فيض تکويني خداي متعال مي‌گردند.

و با توجه به همين نکته که و واسطه فيض در تشريع است، اطاعت او اطاعت خداست و بيعت با او بيعت با خدا و زيارت او زيارت خداي متعال مي‌باشد.

اباصلت از امام رضا(عليه السلام) در مورد حديثي در رابطه با اين که مؤمنين پروردگارشان را برحسب منازلشان در بهشت زيارت مي‌کنند سئوال مي‌کند، حضرت مي‌فرمايند:

يا اَبا صَلْت اِنَّ اَللهَ تَبارَكَ و تَعالى فَضَّلَ نَبِيَّهُ مُحَمَّداً (صلى الله عليه و آله) عَلى جَميعِ خَلْقِهِ مِنَ النَّبِيَّينَ وَالْمَلائِكَةِ وَ جَعَلَ طاعَتَهُ طاعَتَهُ وَمُتابَعَتَهُ مُتابَعَتَهُ وَزِيارَتَهُ فى الدُّنْيا وَاْلآخِرَةِ زِيارَتَهُ فَقهالَ عَزَّوَجَلَّ:«مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ اَطاعَ اللهَ» وَ قالَ:«اِنَّ الَّذينَ يُبايِعُونَكَ اِنَّما يُبايِعُونَ اللهَ يَدُاللهِ فَوْقَ اَيْديهِمْ» وَ قهالَ النَّبِىُّ (صَلّى اللهُ عَلَيهِ و آلِهِ) : مَنْ زارَنى فى حَيهاتى اَوْ بَعْدَ مَوْتى فَقَدْ زارَاللهَ وَ درجةُ النَّبِىَّ فى الْجّنَّةِ اَرْفَعُ الدَّرجاتِ وَمَنْ زارَهُ فى دَرَجَتِهِ فى الْجَنَّةِ مِنْ مَنْزِلِهِ فَقَدْ زارَ اللهَ تَبارَكَ وَ تَعالىه.

اي اباصلت خداوند پيامبرش محمد(ص) را بر تمام خلقش از پيامبران و فرشتگان برتري داد و اطاعت او را مساوي با اطاعت خودش و زيارت آن حضرت را در دنيا و آخرت، زيارت خودش قرار داد و فرمود: کسي که رسول را اطاعت کند از خدا فرمان برده است و نيز فرمود: آناني که با تو بيعت کردند در حقيقت با خدا بيعت کرده‌اند. دست خدا بالاي دست ايشان است و پيامبر(ص) فرمودند: کسي که در حياتم و بعد از وفاتم مرا زيارت کند در حقيقت خدا را زيارت کرده است و مقام پيامبر(ص) در بهشت بالاترين درجات و مقدمات است و کسي که او را در درجه و منزل بهشتي‌اش زيارت کند در حقيقت، خداي تبارک و تعالي را زيارت کردهه است.

نبي گرامي اسلام حضرت محمد(ص) طبق رواياتي که از اهل بيت(ع) به ما رسيده در بيست و هفت رجب به رسالت مبعوث شد و اولين آياتي که بر آن حضرت نازل شد آيات سوره علق بود:

إقْرَأ بِاسْمِ رَبِّكَ الذىِّ خَلَقَ...

او در بدترين زمانها مبعوث شد؛ زماني که در شرق و غرب و در دريا و خشکي فساد شيوع پيدا کرده بود و انسان را به سقوط هميشگي فرا مي‌خواند. قرآن در توصيف آن زمان چنين مي‌گويد:

ظَهَرَ الفَسادُ فِى الْبَرِّ وَ الْبَحْرِبِما كَسَبَتْ اَيْدىِ النّاسِ.

فساد و تباهي در خشکي و دريا به سبب آنچه کسب کردند ظاهر شد.

و علي (عليه السلام) در توصيف آن زمان فرمود:

بَعَثَهُ وَالنّاسُ ضَلالٌ فى حَيْرَةٍ وَ خابِطُونَ فى فِتْنَةٍ قِدا سْتَهْوَتْهُمُ ألاَهُواءُ وَ اسْتَزَلَّتَهُمُ الْكِبْرِياء...

(خداوند) پيامبر(ص) را برانگيخت هنگامي که مردم (از راه حق) گمراه شده و (در کار خويش و انتخاب راه) سرگردان بودند و از روي خبط و اشتباه در مسير فتنه و فساد قدم مي‌نهادند و هوي و آرزوها(ي بيجا) ايشان را فريفته و به طمع انداخته بود و کبر نخوت آنها را به اشتباهکاري وا داشته، ....

انسان، اين موجود عاقل و مختار، آفريده شده بود تا زمين را مظهر حق و عبادتگاه الهي قرار دهد ولي هواي نفس و شياطين که خودِ ملکوتي او را در لابلاي حجاب هاي شهوت و غريزه‌هاي حيواني و خودخواهي وحبّ دنيا پنهان ساخته بودند، عقل او را نيز در ميان لجن هاي هوس و تزوير مدفون کردند. با ظهور پيامبر(ص) که نويد بخش حيات دوباره خود ملکوتي و عقل انسان بود، قرآن (که تجلّي گاه خدا بود) نازل شد تا انسانها با عمل به آن، مظهر حق شوند. علي(ع) در مورد بعثت آن حضرت فرمود:ه

فَبَعَثَ اللهُ مُحَمَّداً(صَلَّى اللهُ عَلَيهِ و آلِهِ) بَالْحَقّ ليُخْرجَ عِبادهُ مِنْ عِبادَةِ الْاَوْثانِ اِلهى عِبادَتَهِ وَمِنْ طاعَةِ الشَّيْطانِ اِلى طاعَتِهِ بِقرْآنٍ قَدْ بَيَنََّهُ وَ احْكَمهُ ... فَتَجَلَّى لَهُمْ سُبْحانَهُ فى كِتابِهِ مِن غَيْرِ اَنْ يَكُونُوا رَأوهُ.

خداوند محمد(صلي الله عليه و آله) را به حق و راستي برانگيخت تا اين که بندگانش را از (لجنزار) عبادت بتها باز داشته و به (گلستان) عبادت و بندگي او رهنمون گردد و از پيروي شيطان منع کرده به فرمانبرداري او سوق دهد، بوسيله قرآني که آن را آشکار و محکم و استوار فرمود... بدين ترتيب خداي سبحان در کتابش خود را به ايشان نشان داد بي‌آنکه او را ببينند.

آن حضرت به جهت اخلاق کريمه‌اي که داشت، در سختي‌ها و حوادث و گرفتاريها شکيبا بود، هيچگاه بر قومش نفرين نفرمود. آنگاه که آيه :فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ وَ اَعْرِضْ عَنِ المُشْرِکينَ نازل شد پيامبر به کوه صفا رفت و خطاب به اهل عالم ند در داد: يا ايّها النّاس انّي رسول الله ربِّ الْعالَمينَ، با شنيدن اين نداي تکان دهنده، مردم به او خيره شدند. بعد به کوه مَروه رفته و در آنجا نيز با صداي بلند رسالت خويش را بر جهانيان اعلام کرد. در اين موقع ابوجهل سنگي به طرف آن حضرت انداخت که به پيشاني او اصابت کرد و ساير مشرکين نيز با پيروي از وي آن حضرت را سنگ‌باران کردند. رسول خدا به کوه پناه برد و به سنگي تکيه داد و چون جبرئيل بر او نازل شد حضرت فرمود: ديدي که قوم من چگونه با من رفتار کردند؟ گفتارم را تکذيب کرده و طردم نمودند. و چون فرشتگاني براي حمايت آن حضرت در مقابل مشرکين نازل شدند، حضرت خطاب به آنان فرمود:

قَدْ اُمِرْتُمْ بِطاعَتى؟ قالوُا نَعَمْ فَرَفَعَ رَأْسَهُ اِلَى السَّماءِ وَ نادىه: اِنّى لَمْ اُبْعَثْ عَذاباً اِنَّما بُعِثْتُ رَحْمَةً لِلْعهلَمينَ، دَعَونى وَ قَوْمى فَاِنَّهُمْ لا يَعْلَمُونَ...

آيا مأمور هستيد که از من اطاعت کنيد؟ گفتند: بلي.پس (پيامبرص) سرش را به سوي آسمان بلند کرد و فرمود: به جهت عذاب مردم نيامده‌ام من آمده‌ام تا رحمت براي جهانيان باشم.ه

مرا با قومم واگذاريد که اينها نادانند...

لذا او بيش از همه انبياء اذيت شد.

آري به سبب حلم، بردباري، سعه صدر، صبر و .... او بود که قرآن درباره‌اش فرمود:

لَقَدْ جهاءکُمْ رَسُولٌ مِنْ اَنْفُسِکُمْ عَزيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ حَريصٌ عَلَيْکُمْ بِالْمُؤْمنينَ رَؤْفٌ رَحيم.

به حقيقت رسولي از ميان خودتان به سوي شما آمد که پريشاني و مصيبت شما بر او سخت تلخ است. در محبت بر شما حريص بوده و به گروندگان خود مهربان و دلسوز است.

وحي

وحي عبارت است از دريافت علوم و معارف و درک حقايق... از مبدأ فيّاض به وساطت نورانيت روح اعظم(که عقل کل ناميده مي‌شود) با مشاهده فرشته حامل وحي که از مراتب تنزّلي آن روح کلّي و از جمله جنود و خادم آن عقل کلّي است.

در مقالات قبل آورديم که نبي گرامي اسلام(صلي الله عليه و آله) از مراتب وجودي برخوردار است که اول مرتبه آن نور اعظم يا اسم اعظم الهي است. لذا در اين مرتبه، تمام حقايق برآن حضرت مکشوف است. چنان که فرموده‌اند: لَوْ کُشِفَ الْغِطاء مَا ازْدَدْتُ يَقيناً. پيامبر به مقتضاي اين مرتبه، معلّم جبرئيل و ملائکه و هر موجود ديگري است و راهي براي ملائکه حتّي فرشته وحي به اين مرتبه از کمال نيست. حضرت محمد(ص) به مقتضاي اين مرتبه، واسطه فيض در نزول جبرئيل است. ولي تنزّل آن نور از عالي ترين مرتبه قرب به نازل ترين درجه وجود که تعلّق آن به بدن جسماني است و وجود حجاب هاي نوراني بسيار، حکم مي‌کند که حقايق را از طريق وحي (با واسطه جبرئيل يا از وراء حجاب و يا بدون واسطه) درک کند و درک حقايق از هر طريق ـ با واسطه يا بدون واسطه ـ شهودي و حضوري است. چنان که در روايت وارد شده :ه

فَكانَ يَائيِهِ مِنْ قِبَلِ اللهِ عَزَّوَجَلَّ مِثْلُ الذَّى يَرهاهُ بِعَيْنِهِ.

آنچه از جانب خداي عزّوجل بر پيامبر نازل مي‌گشت مانند چيزي بود که آشکارا مي‌ديد. و لذا مرکز وحي، قلب پيامبر(ص) مي‌باشد... فَاِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلهي قَلبکَ بِاِذْنِ اللهِ، بر اين اساس اين گونه نيست که جبرئيل معلّم آن حضرت باشد بلکه او حقايق و آيات الهي را از مقام نوراني آن حضرت مي‌گيرد و به مرتبه نازله وجود آن حضرت فرود مي‌آورد؛ بنابر اين او خدمتگزار آن حضرت است. در برخي از روايات وارد شده که جبرئيل در هنگام نزول، اذن دخول از رسول گرامي اسلام(ص) مي‌گيرد و مانند عبدي در مقابل حضرت است:

عَنْ اَبى عَبْدِاللهِ (عَلَيه السَّلامُ) قالَ: كانَ جَبْرَئيلُ اِذا اَتَى النَّبِىَّ (ص) قَعَدَ بَيْنَ يَدَيهِ قِعْدَة الْعَبْدِ وَ كانَ لا يَدْخُلُ حَتّهى يَسْتَأذِنَهُ.

امام صادق(عليه السلام) فرمودند: جبرئيل هنگام نزول، همچون عبدي در مقابل پيغمبر مي‌نشست و بدون اجازه بر آن حضرت داخل نمي‌شد.

و در وحي بدون واسطه بود که حالت آن حضرت دگرگون مي‌گشت:

عَنْ عُبَيْدِ بْنِ زُرارَةَ عَنْ اَبيهِ قالَ: قُلتُ لِاَبى عَبْداللهِ (عَلَيه السَّلام) جُعِلْتُ فِداكَ الْغَشْيَةُ الَّتى كانَتْ تُصيبُ رَسُولَ اللهِ (صلَّى اللهُ عَلَيه و آلهِ)اِذا نَزَلَ عَلَيْهِ الْوَحْىُ؟ ، قالَ: فَقهالَ ذهلِكَ اِذا لَمْ يَكُنْ بَيَنَهُ وَ بَيْنَ اللهِ اَحَدٌ ذاكَ اِذا تَجَلَّى اللهُ لَهُ...

زراره گويد: به امام صادق(عليه السلام) عرض کردم فدايت گردم، غشوه‌اي که بر رسول خدا(ص) عارض مي‌شد در چه هنگام از وحي بود؟

فرمودند: هنگامي بر آن حضرت عارض مي‌گشت که بين او و خدا واسطه در وحي وجود نداشت. آن، هنگامي بود که خدا بر پيغمبر تجلّي مي‌کرد.

و نيز نقل شده است که بدن آن حضرت سنگين مي شد. حکيم محقّق ملا عبدالله مدرّس زُنوزي مي‌گويد:

«و ظهور جبرئيل از براي حضرت رسالت(صلي الله عليه و آله) به صورت دِحيهه کلبي، متواتر بلکه نزديک به ضرورت اسلام است وليکن صورت عيني خارجي بوده، نه خيالي... نه در عالم حس و ماده. اگر در عالم حس و ماده بود لازم مي‌آمد که هر صحيح البصري با تحقّق شرائط اِبصار، توانايي ديدن آن مَلَک را داشته باشد و به اتفاق اهل اسلام چنين نبوده است. پس نبي گرامي اسلام (ص) او را به چشم ديگري مي‌ديدند نه با ديد حس... و لذا آن جناب در خواب مي‌ديدند آنچه را که در بيداري مي‌ديدند و واضح است که با ديده باطن بوده نه با ديده ظاهر. بلي اگر رأي آن حضرت تعلق بگيرد که ديگران نيز آن مَلَک را ببينند. مي‌توانند ببينند».

چنان که در روايت وارد شده است، مرتبه عاليه نفس پيامبر که از آن تعبير به روح القُدُس مي‌شود حامل نبوّت بوده است و اين روحي است که خواب و غفلت و سهو و اشتباه بر او عارض نمي‌شود.

امام باقر(عليه السلام) فرمودند:

.... فَكانَ رَسُولُ اللهِ (ص) رَسُولاً نَبِيّاً يَأتيهِ جَبْرَئيلُ قُبُلاً فَيُكَلَِّمَهُ وَيَراهُ وَ يَأتيهِ فىِ النََّومِ.

رسول گرامي اسلام(ص) رسولي پيام آور بود. جبرئيل از پيش رو بر او وارد مي‌شد. حضرت با او تکلّم مي‌کرد و او را مي‌ديد و در خواب (نيز) بر آن حضرت وارد مي‌شد.

به هر حال غرض از بعثت و وحي اين بوده است که علوم و معارف و حقايق الهي به واسطه رسول الله(ص) به انسانها برسد و آنها را از نقض رهانيده به کمال شايسته ايشان برساند. تا هر کس در حد توانش، مظهر اسماء و صفات الهي گردد.ه


1- پايان ص 42.
2- پايان ص43.
3- پايان ص 44.
4- پايان ص 45.
5- پايان ص 46.
6- پايان ص 47.
7- پايان ص 48.
8- پايان ص 48.
9-8
10- سوره آل عمران/ 164.
11- سوره فتح/ 8 و 9.
12- الميزان ج 18 ص 298.
13- سوره نساء / 80.
14- سوره فتح/10.
15- عيون اخبار الرضا ج1/115.
16- بحار ج 18 ص 189 روايت 21، 22، 23، 24.
17- سوره روم/41.
18- نهج‌البلاغه فيض خطبه94.
19- نهج‌البلاغه فيض خطبه 147.
20- سوره حجر/ 93: با صداي بلند آنچه را که مأموري به خلق برسان و از مشرکان روي برگردان.
21- بحار ج 18 ص 241، 242، 243.
22- مها اوُذِىَ اَحَد مِثْلُ مها اُوذيتُ فِى اللهِ.(ميزان الحكمة ج 9 ص 670).
23- سوره توبه/ 128.
24- انوار جليه ص 127.
25- بحار ج 18 ص 262 روايت 16.
26- بحار ج 18 ص 256 روايت 5 و ص 260 روايت 12 و ص 268 روايت30 و ص 271 روايت 36.
27- بحار ج 18 ص 256 روايت 6.
28- بحار ج 18 ص 263 روايت 20.
29- انوار جليه ص 129.
30- بحار ج 18 ص 264 روايت 21.
31- بحار ج 18 ص 270 روايت 35.




/ 1