فرهنگ گفتاری و شنیداری در آینه وحی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فرهنگ گفتاری و شنیداری در آینه وحی - نسخه متنی

محمد جواد قاسمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید



فرهنگ گفتارى و شنيدارى در آينه وحى

محمّد جواد قاسمى

عضو هيأت علمى دانشگاه امام حسين عليه‏السلام

مقدّمه

ارتباط با ديگران، اعم از بيانى و غير بيانى، از مبانى تمدّن‏ساز زندگى اجتماعى انسان به‏شمار مى‏آيد. در اين ميان، ارتباط شنيدارى و گفتارى قسمت عمده ارتباطات آدمى را تشكيل مى‏دهد و از سوى ديگر، بخش قابل توجهى از عمر انسان صرف شنيدن و گفتن مى‏شود و گاه كلمه يا جمله‏اى زندگى دنيوى يا اخروى او را دگرگون مى‏سازد. و به گفته مولوى:




  • عالمى را يك سخن ويران كند
    روبهان مرده را شيران كند(1)



  • روبهان مرده را شيران كند(1)
    روبهان مرده را شيران كند(1)



و به گفته عارف سالك، آية اللّه‏ حسن زاده آملى: «از اهمّ مراقبات اين است كه انسان، مواظب واردات و صادرات دهان (و گوش) خود باشد... انسانى كه واردات گوشش ياوه و هرزه و گزاف است صادراتش هم آلوده است. حرفها و افسانه‏هاى باطل، دهن و ذهن را كج و معوج مى‏كند»(2).

و در جاى ديگر مى‏گويد: «گوش، دهان جان است، غذاى جان را در ابتداى امر بايد از راه گوش كه دهان اوست به او داده و پس از آنكه نيرو گرفت دهانهاى ديگر برايش باز مى‏شود»(3).

به كار گرفتن توصيه‏ها و قوانين گفتارى و شنيدارى پيشرفته و دقيق و كارآمد قرآن كريم، به طور قطع ما را در اين نوع ارتباط، قدرتمند ساخته و آسيبها و موانع را برطرف خواهد ساخت.

در اين مقاله سعى نموده‏ايم بيشتر از ديدگاه قرآن به اين موضوع بپردازيم و از روايات و مطالب غير قرآنى در حد ضرورت استفاده كنيم و از آنجا كه قرآن كريم ارتباط شنيدارى را بر ارتباط گفتارى مقدم شمرده است، ابتدا توصيه‏هاى شنيدارى و سپس گفتارى را مورد بررسى قرار مى‏دهيم و مختصرى هم به آسيب‏شناسى گفتارى و شنيدارى خواهيم پرداخت.

بخش اول: ارتباط شنيدارى در آموزه‏هاى قرآن كريم

شنيدن مؤثر و هدفدار، تأثير جاودانه‏اى بر زندگى دنيوى و اخروى انسان دارد، تا جايى كه قرآن كريم از زبان جهنّميان مى‏فرمايد:

«وَ قَالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ اَوْ نَعْقِلُ مَا كُنَّا فىآ اَصْحَابِ السَّعيرِ»(4)؛ و مى‏گويند اگر ما گوش شنوا مى‏داشتيم يا تعقّل مى‏كرديم در ميان دوزخيان نبوديم.

قرآن كريم پيش از پرداختن به قوانين ظاهرى و رفتار شناسانه و شنوايى حسى در ارتباط شنيدارى، بر محتواى پيام و گوش دل سپردن و شنوايى باطنى و حقيقى تأكيد كرده و مردم را به شنود مؤثر (استماع) فرا خوانده است.

دانشمندان علوم ارتباطات، شنود مؤثر را يكى از مهارتهاى ارتباطى بسيار مهم و فوق‏العاده دشوار دانسته و چنين تعريف كرده‏اند:

«فرايند كشف رمز و تعبير و تفسير پيامهاى كلامى را به طور فعّال شنود مؤثر گويند، كه به توجه شناختى و پردازش اطلاعات نيازمند است، در حالى كه صرف شنيدن نياز به توجه و پردازش ندارد»(5).

از آنجا كه معمولاً آدمى از نظر روان‏شناختى در حالت تهاجمى بيش از حالت تدافعى ارضا مى‏شود، شنود مؤثر براى او دشوارتر از گفتار است. هر چند گفتن را به جان كندن و شنيدن را به جان پروردن تشبيه نموده‏اند، بايد توجّه داشت كه شنيدن براى بسيارى از مردم خسته‏كننده‏تر از گفتن است(6). اين بدان خاطر است كه توان انديشه آدمى و شنيدن بسيار سريع‏تر از گفتن است. گوينده ممكن است در هر دقيقه 125 تا 150 كلمه بگويد، در حالى كه ذهن توانايى پردازش 600 تا 1000 كلمه در دقيقه را دارد و اين فرصت اضافى موجب پراكندگى ذهن و عدم تمركز او مى‏شود، به صداهاى اطراف گوش فرا مى‏دهد و احساسات و موانع فراوان خارجى، مانع شنود اثربخش مى‏گردد(7). و از اين‏رو بيشتر آدمها گوش شنوا ندارند.

«اَمْ تَحْسَبُ اَنَّ اَكْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ اَوْ يَعْقِلُونَ»(8)؛ آيا مى‏پندارى كه بيشتر آنان مى‏شنوند يا فكر مى‏كنند؟

چگونه شنود اثربخش به دست آوريم؟

1) مسئولانه گوش فرا دهيم

در حالى كه خداوند توانايى شنيدن و پردازش حدود 600 تا 1000 كلمه در دقيقه را به ذهن آدمى عطا فرموده است، مسلّما انسان در مقابل اعطاى اين توانايى، بازخواست خواهد شد، چنان كه در اين زمينه مى‏فرمايد:

«اِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤَادَ كُلُّ اُولـآئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْـءُولاً»(9)؛ گوش و چشم و دل، همه مسؤول‏اند.

2) سپاسگزار خداوند به خاطر شنوايى خود باشيم

«وَ جَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ الاَْبْصَارَ وَ الاَْفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ»(10)؛ و براى شما، گوش و چشم و عقل قرار داد، تا شاكر نعمتهاى او باشيد.

3) خداوند را مالك شنوايى بدانيم

«اَمَّنْ يَمْلِكُ السَّمْعَ وَ الاَْبْصَارَ»(11)؛ چه كسى [جز خداى بزرگ] مالك [و خالق] گوش و چشمهاست؟

4) تقواى الهى را رعايت كنيم

«وَ اتَّقُوا اللّه‏َ وَاسْمَعُوا»(12)؛ از خدا بپرهيزيد و گوش فرا دهيد.

5) تقوا، شنود مؤثر، اطاعت و انفاق

«فَاتَّقُوا اللّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ وَ اسْمَعُوا وَ اَطيعُوا وَ اَنْفِقُوا»(13)؛ پس تا مى‏توانيد تقواى الهى پيشه كنيد و گوش دهيد و اطاعت نماييد و انفاق كنيد.

6) خوب بشنويم تا بهترين را برگزينيم

«فَبَشِّرْ عِبَادِ * الَّذينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ اَحْسَنَهُ»(14)؛ پس بندگان مرا بشارت بده؛ همان كسانى كه سخنان را مى‏شنوند و از نيكوترين آنها پيروى مى‏كنند.

7) نظر و آراى ديگران را بشنويم

«وَ اَمْرُهُمْ شُورى بَينَهُم»(15)؛ و كارهايشان به صورت مشورت در ميان آنها انجام مى‏پذيرد.

8) هنگام شنيدن سكوت را رعايت كنيم

«وَ اِذا قُرِءَ الْقُرآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ اَنْصِتُوا...»(16)؛ هنگامى كه قرآن خوانده مى‏شود، گوش فرا دهيد و خاموش باشيد.

چگونه مهارتهاى شنود اثربخش

را تقويت كنيم؟

1) از شنيدن سخنان بيهوده دورى گزينيم

«وَ الَّذينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ»(17)؛ و آنها كه از لغو و بيهودگى روى‏گردانند.

«وَ اِذا سَمِعُوا اللَّغْوَ اَعْرَضُوا عَنهُ»(18)؛ و هرگاه سخن لغو و بيهوده بشنوند از آن روى مى‏گردانند.

2) از شنيدن استهزاى آيات الهى گريزان باشيم

«اِذَا سَمِعْتُمْ ايَاتِ اللّهِ يُكْفَرُ بِهَا وَيُسْتَهْزَاُ بِهَا فَلاَ تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتّى يَخُوضُوا فى حَديثٍ غَيْرِهِ اِنَّكُمْ اِذًا مِثْلُهُمْ»(19)؛ و هرگاه بشنويد افرادى آيات خدا را انكار و استهزا مى‏كنند، با آنها ننشينيد تا به سخن ديگرى بپردازند، و گر نه شما هم مثل آنها خواهيد بود.

3) از شنيدن شايعات بپرهيزيم

«وَ لَوْلاَآ اِذْ سَمِعْتُمُوهُ قُلْتُمْ مَا يَكُونُ لَنَآ اَنْ نَتَكَلَّمَ بِهذَا»(20)؛ چرا هنگامى كه آن را (داستان افك) شنيديد نگفتيد: «ما حق نداريم كه به اين سخن تكلّم كنيم».

4) در مورد اخبار فاسقان تحقيق كنيم

«اِنْ جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَأ فَتَبَيَّنُوا»(21)؛ اگر شخص فاسقى خبرى براى شما بياورد درباره آن تحقيق كنيد.

5) به سخنان دروغگويان گوش ندهيم

«وَ مِنَ الَّذينَ هَادُوا سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ»(22)؛ و از يهوديان كسانى هستند كه سخنان دروغ را مى‏شنوند(23).

ويژگيهاى صاحبان گوش شنوا

1) هنگام شنيدن آيات الهى اشك مى‏ريزند

«وَاِذَا سَمِعُوا مَآ اُنْزِلَ اِلَى الرَّسُولِ تَرَىآ اَعْيُنَهُمْ تَفيضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ»(24)؛ و هر زمان آياتى را كه بر پيامبر [اسلام] نازل شده بشنوند چشمهاى آنها را مى‏بينى كه به خاطر حقيقتى كه دريافته‏اند، از شوق اشك مى‏ريزد.

2) به آيات هدايتگر الهى باور قلبى دارند

«وَ اِنَّا لَمَّا سَمِعْنَا الْهُدى امَنَّا بِه»(25)؛ و ما هنگامى كه هدايت قرآن را شنيديم به آن ايمان آورديم.

«وَ اِنَّا سَمِعْنَا قُرْ انًا عَجَبًا * يَهْدىآ اِلَى الرُّشْدِ فَـامَنَّا بِهِ»(26)؛ ما قرآن عجيبى شنيده‏ايم كه به راه راست هدايت مى‏كند، پس به آن ايمان آورديم.

3) بهترين سخنان را برمى‏گزينند

«فَبَشِّرْ عِبَادِ * الَّذينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ اَحْسَنَهُ»(27)؛ پس بندگان مرا بشارت ده؛ همان كسانى كه سخنان را مى‏شنوند و از نيكوترين آنها پيروى مى‏كنند.

4) پس از شنيدن (به كوتاهى خود پى مى‏برند و) طلب آمرزش مى‏كنند

«قَالُوا سَمِعْنَا وَ اَطَعْنَا غُفْرانَكَ»(28)؛ گفتند ما شنيديم و اطاعت كرديم و از تو انتظار آمرزش داريم.

آنچه از آيات قرآن برشمرديم، ما را به اين حقيقت متذكر مى‏شود كه ابزار معرفت و شناخت ظاهرى و باطنى در وجود آدمى، همواره بايد در جهت كمال انسان به كار گرفته شود؛ لذا در فرهنگ قرآنى، واژه‏هايى مانند سمع، بصر و قلب، نقش مهمى در شخصيّت مثبت و منفى انسان دارند و خداوند كسانى را كه از اين ابزار خوب بهره‏بردارى مى‏كنند، مى‏ستايد. در مقابل، افرادى را كه در برابر اين نعمتها ناسپاس هستند و از آنها در جهت انسانى و معرفتى درست، استفاده نمى‏كنند، به شدّت مورد نكوهش قرار مى‏دهد و حتى آنها را تا مرحله حيوانيت و پست‏تر از آن تنزّل مى‏دهد. طبيعى است انسان مى‏تواند با همين گوش ظاهرى، دريچه‏هاى گوش باطنى را باز گشايد و حقايق جهان هستى را با آن شنود كند تا در معرض هدايت و پيام الهى قرار گيرد.

ويژگيهاى شخص فاقد گوش شنوا

1) از شنيدن حق ناتوان است

«وَ خَتَمَ عَلى سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ»(29)؛ و بر گوش و قلبش مُهر زده.

2) بدترين جنبندگان به‏شمار مى‏آيد

«اِنَّ شَرَّ الدَّوَآبِّ عِنْدَ اللّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذينَ لاَ يَعْقِلُونَ»(30)؛ بدترين جنبندگان نزد خدا كَران و گُنگانى‏اند كه نمى‏فهمند.

3) تأثير نمى‏پذيرد

«اَفَاَنْتَ تُسْمِعُ الصُّمَّ وَ لَوْ كَانُوا لاَ يَعْقِلُونَ»(31)؛ آيا تو مى‏توانى سخن خود را به گوش كران برسانى، هر چند نفهمند؟

4) بازگشت‏ناپذير است

«صُمٌّ بُكْمٌ عُمْىٌ فَهُمْ لاَ يَرْجِعُونَ»(32)؛ آنها (منافقان) كران، گُنگها و كوران‏اند؛ لذا [از راه خطا [باز نمى‏گردند.

6) نابخرد و نادان است

«صُمٌّ بُكْمٌ عُمْىٌ فَهُمْ لاَ يَعْقِلُونَ»(33)؛ [اين كافران در واقع] كر و لال و نابينا هستند؛ از اين رو چيزى نمى‏فهمند.

7) ناشنوا و عصيانگر است

«وَلاَ تَكُونُواكَالَّذينَ قَالُوا سَمِعْنَا وَهُمْ لاَ يَسْمَعُونَ»(34)؛ و همانند كسانى نباشيد كه مى‏گفتند: شنيديم، ولى در حقيقت نمى‏شنيدند.

بخش دوم: جايگاه گفتار

نيروى تفكّر و تكلّم، دو فيض بزرگ خداوند تبارك و تعالى به آدمى است، چنان كه پس از آفرينشِ انسان از نعمت بيان سخن گفته است:

«الرَّحْمنُ * عَلَّمَ الْقُرْ انَ * خَلَقَ الاِْنْسَانَ * عَلَّمَهُ الْبَيَانَ»(35).

اين دو ويژگى انسان را از حد حيوانى تا جانشينى خدا بالا برده است. امير مؤمنان عليه‏السلام در اين زمينه چنين مى‏فرمايد:

«ما الانسان لو لا اللسان الاّ صورة ممثّلة او بهيمة مهملة»(36)؛ اگر زبان نباشد انسان چيزى جز يك نقش مجسّم يا حيوان رها شده نيست.

در روايات ديگر از گفتار به عنوان ميزان، ترازوى انسان، پاره‏اى از وجود انسان، مؤثرترين چيز براى جلب دلها(37)، ميزان عقل، ترجمان دل و بيانگر شخصيت(38) تعبير شده است.

گفتار كم‏نظيرترين و متداول‏ترين عملكرد انسان است. با اين وصف، از آنجايى كه به كارگيرى آن بسيار معمولى، طبيعى و آسان است كمتر قدرت و توان خارق‏العاده آن را در مى‏يابيم.

گفتار گرانقدرترين ابزارى است كه در اختيار انسان است، امّا از بيشتر كاربردهاى آن غافل مى‏باشد. بر اساس محاسبه‏اى، حدود 42 درصد زمان در مراوده‏هاى ارتباطى عادى توسط افراد معمولى از طريق گوش كردن و 32 درصد در صحبت كردن صرف مى‏شود، اين در حالى است كه خواندن 15 درصد و نوشتن 11 درصد زمان را به خود اختصاص مى‏دهد(39). بنابراين بيشترين تأثير متقابل ميان مردم به گفتار و شنيدار بستگى دارد و كمترين آن به نوشتار. افزون بر آن، گسترش وسايل ارتباطى همچون تلفن همراه، راديو و تلويزيون، ماهواره و ديگر وسايل ارتباطى ـ كه بيشتر جنبه‏هاى گفتارى و شنيدارى دارند ـ اين تأثير را افزايش مى‏دهند.

سخن گفتن به عنوان اقناع و ترغيب، وسيله ارتباط با ديگران(40)، دفاع از حقوق خويش، شركت در جلسات و انجمنهاى مهم و مؤثر و ابراز محبّت و مودّت نسبت به ديگران، داراى نتايج سودمند زيبا و شفابخش (Therpeatic)بوده(41)، در زندگى انسان نقش منحصر به فردى را ايفا مى‏نمايد.

گفتار از زمان طفوليت شروع مى‏شود و به عنوان يك عملكرد اصلى از كل رفتار دو طرفه انسانهاست كه مهارت استفاده از زبان، توليد خبر، انتقال و دريافت (Reception)، تنظيم اطلاعات و پاسخ به عقايد مردم، براى يك ارتباط گفتارى لازم است(42).

امروزه يكى از موضوعات مهمى كه گاه در رشته مديريت رفتار سازمانى و گاه به صورت مستقل مورد توجّه قرار گرفته است و در دانشگاههاى برخى از كشورها به عنوان يك رشته تحصيلى تخصّصى تدريس مى‏شود، ارتباط گفتارى است.

آيا تاكنون با خود انديشيده‏ايم روزانه چه زمانى را به سخن گفتن و ارتباط گفتارى با ديگران سپرى مى‏كنيم؟ آيا تاكنون براى بهينه‏سازى اين ارتباط گفتارى، آموزشى ديده‏ايم؟ اگر پاسخ منفى است، چه بهتر كه اين آموزش را از كلام ربّ العالمين فرا گيريم و لطايف آن را بررسى كنيم.

ويژگيهاى ارتباط گفتارى اثربخش

1) مسئولانه سخن گفتن

«مَا يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ اِلاَّ لَدَيْهِ رَقيبٌ عَتيدٌ»(43)؛ انسان هيچ سخنى را بر زبان نمى‏آورد مگر اينكه همان دم فرشته‏اى مراقب و آماده براى انجام مأموريت [و ضبط آن] است.

رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فرمود:

«اِن مقعد ملكيكَ على ثنيتك، لسانُك قلمهما، و ريقك مدادهما و انت تجرى فيما لا يعنيك و لا تستحيى من اللّه‏ و لا منهما»(44).

جاى نشستن دو فرشته تو در دندانهاى پيشين توست و زبان تو قلم آنها و آب دهانت جوهر قلم آنها و تو بى‏ملاحظه آنچه را به كار تو نيايد مى‏گويى و از خدا و آن فرشتگان شرم نمى‏كنى.

و در سوره مريم چنين مى‏فرمايد: «يَومَ تَشْهَدُ عَلَيهِمْ اَلْسِنَتُهُمْ»(45)؛ در آن روز زبانها و... عليه آنها گواهى مى‏دهند.

2) تناسب با زبان مخاطب

«وَ مَآ اَرْسَلْنَا مِنْ رَّسُولٍ اِلاَّ بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِيُبَيِّنَ لَهُمْ»(46)؛ ما هيچ پيامبرى را جز به زبان قومش نفرستاديم تا [حقايق را] براى آنها آشكار سازد.

3) رسايى و شيوايى

موسى از خداوند درخواست كرد كه برادرش هارون را همراه او بفرستد؛ زيرا هارون در سخن گفتن فصيح‏تر بود.

«هُوَ اَفْصَحُ مِنّى لِسَانًا»(47)؛ برادرم هارون زبانش از من فصيح‏تر است.

4) بيان آسان

بى‏ترديد يكى از علل پيشرفت دين مبين اسلام بيان ساده و روان آيات با كلام فصيح نبى اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله است، چنان كه مى‏فرمايد: «فَاِنَّمَا يَسَّرْنَاهُ بِلِسَانِكَ لِتُبَشِّرَ بِهِ الْمُتَّقينَ وَ تُنْذِرَ بِهِ قَوْمًا لُّدًّا»(48)؛ ما فقط آن (قرآن) را بر زبان تو آسان ساختيم، تا پرهيزكاران را به وسيله آن بشارت دهى و دشمنان سرسخت را با آن انذار كنى.

امير مؤمنان فرمود:

«احسن الكلام مازانه حسن النظام و فهمه الخاص و العام»(49)؛ زيباترين سخن، كلامى است كه داراى نظم و زيبايى بوده، عموم مردم آن را بفهمند.

5) مهربانى در سخن

«فَلَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَفْسَكَ»(50)؛ گويى مى‏خواهى خود را هلاك كنى اگر به اين گفتار ايمان نياورند.

رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله با تمام وجود مردم را به اسلام دعوت مى‏كرد و جدّى‏ترين حالات آن حضرت سخنرانى ايشان بود.

6) گفتار ثابت و استوار و بدون ضد و نقيض

«يُثَبِّتُ اللّهُ الَّذينَ امَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ»(51)؛ خداوند كسانى را كه ايمان آورده‏اند به گفتار ثابت استوار مى‏سازد.

در مورد سخن ثابت گفته شده است: سخنى كه به حجت قاطع محكم و نزد گوينده ثابت شده و در دلش متمكّن گشته باشد. در فتنه‏ها و فراز و نشيبها در دنيا و آخرت و رسيدن به بهشت دچار سستى و انحراف نمى‏شود(52) و به طور خلاصه، از ضد و نقيض و تلوّن و انحراف در امان است.

شيوه‏هاى ارتباط گفتارى
با مخاطبان مختلف

الف ـ ارتباط گفتارى با عموم مردم

«قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنا»(53).

واژه «حسنا» به صورت مطلق آمده است(54) و ظاهرا شامل گفتار، رفتار، حالت صورت و چشمها و ظاهر و باطن كلام مى‏شود.

امام باقر عليه‏السلام در اين باره فرمود: بگوييد به مردم بهترين چيزى را كه دوست داريد به شما گفته شود(55).

اين آيه امر به معروف و نهى از منكر را نيز دربر مى‏گيرد و شامل سخن گفتن با همه مردم، چه مؤمن و چه كافر نيز مى‏شود(56).

در اين زمينه مى‏توان به آيات زير استناد كرد:

«قُلْ لِعِبَادى يَقُولُوا الَّتى هِىَ اَحْسَنُ...»(57)؛ به بندگانم بگو سخنى بگويند كه بهترين باشد، چرا كه شيطان [به وسيله سخنان ناموزون] ميان آنها فتنه و فساد مى‏كند.

«وَلاَ تَسُبُّوا الَّذينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ»(58)؛ و آنهايى را كه جز خدا مى‏خوانند دشنام مدهيد.

«ادْعُ اِلى سَبيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ(59)»؛ با حكمت و اندرز نيكو، به راه پروردگارت دعوت نما.

ب ـ ارتباط گفتارى با والدين

«فَلاَ تَقُلْ لَهُمَآ اُفٍّ وَ لاَ تَنْهَرْهُمَا وَ قُلْ لَهُمَا قَوْلاً كَريمًا»(60)؛ كمترين اهانتى به آنها (پدر و مادرت) روا مدار و بر آنها فرياد مزن و گفتار لطيف و سنجيده و بزرگوارانه به آنها بگو.

اين آيه شريفه شيوه سخن گفتن را با پدر و مادر به ويژه در هنگام سالمندى بيان مى‏دارد. مفسّران در تفسير «قَولاً كَريما» مطالب گوناگونى بيان داشته‏اند؛ از جمله:

1) با لطف و مهربانى و نرمى، از روى ادب و حرمت و سنجيده و بزرگوارانه با آنان سخن بگوييد.

2) با آنان كج خلقى و درشتخويى نكنيد.

3) سخن لغو و زشت و ركيك به كار نبريد.

4) پدر و مادر را به نام صدا نكنيد، بلكه با احترام با عبارت يا ابتاه (پدرم)، يا امّاه (مادرم) آنها را مورد خطاب قرار دهيد(61).

5) از تندى و پرخاش و حتّى زدن آنها، كريمانه درگذريد و با كلام «غفر اللّه‏ لكما» براى آنان مغفرت طلب كنيد(62

6) با تواضع و فروتنى سخن بگوييد، همچون برده‏اى در مقابل مولا(63).

7) سخنى كه موجب دلگيرى آنها شود بر زبان جارى نكنيد(64).

شايان يادآورى است عبارت «قَولاً كَريما»تنها درباره والدين بيان شده و در جاى ديگر از قرآن كريم چنين عبارتى نيامده است.

ج ـ ارتباط گفتارى با مستمندان

«وَ اِمَّا تُعْرِضَنَّ عَنْهُمُ ابْتِغَآءَ رَحْمَةٍ مِنْ رَبِّكَ تَرْجُوهَا فَقُلْ لَهُمْ قَوْلاً مَيْسُورًا»(65)؛ هرگاه از آنان (مستمندان) روى برتابى و انتظار رحمت پروردگارت را داشته باشى [تا گشايشى در كارت پديد آيد و به آنها كمك كنى] با گفتار نرم و آميخته با لطف با آنها سخن بگو!

از آنجا كه گاهى مسكينى به انسان رو مى‏آورد و امكاناتى براى پاسخگويى به نياز او در اختيار نيست، آيه ياد شده طرز برخورد صحيح با نيازمندان را بيان مى‏كند و مى‏گويد:

اگر از نيازمندان به خاطر نداشتن امكانات و انتظار رحمت خداكه به اميد آن هستى روى برگردانى، نبايد اين روى‏گردانى توأم با تحقير و خشونت و بى‏احترامى باشد، بلكه بايد با گفتارى نرم و سنجيده و توأم با محبت بوده و حتّى اگر مى‏توانى وعده آينده را به آنها بدهى و مأيوسشان نسازى.

ميسور از ماده يسر، به معناى راحت و آسان است و در اينجا مفهوم وسيعى دارد كه هرگونه سخن نيك و برخورد همراه با احترام و محبّت را شامل مى‏شود.

پس از نزول اين آيه، رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله هنگامى كه چيزى براى بخشش به سائل نداشت به او مى‏فرمود:

«رزقنا اللّه‏ و ايّاكم من فضله»(66)؛ خداوند ما و شما را از فضلش روزى فرمايد.

و در آيه ديگرى آمده است:

«قَوْلٌ مَعْرُوفٌ وَمَغْفِرَةٌ خَيْرٌ مِنْ صَدَقَةٍ يَتْبَعُهَآ اَذىً»(67)؛ گفتار پسنديده [در برابر نيازمندان] و عفو [و گذشت از خشونتهاى آنها] از بخششى كه آزارى در پى آن باشد بهتر است.

رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله در اين زمينه مى‏فرمايد: «الكلمة الطّيّبة صدقة»(68)؛ سخن پاكيزه، خود صدقه است.

و باز مى‏فرمايد: «اِن لم تسعوا الناس باموالكم فسعوهم باخلاقكم»؛ «اگر شما به قدرى وسعت مالى نداريد كه مردم را بهره‏مند نماييد، آنان را با اخلاق خوش و خوش گفتارى بهره‏مند و خوشحال سازيد»(69).

د ـ ارتباط گفتارى با منافقان

«فَاَعْرِضْ عَنْهُمْ وَعِظْهُمْ وَقُلْ لَهُمْ فىآ اَنْفُسِهِمْ قَوْلاً بَليغًا»(70)؛ از [مجازات] آنها صرف نظر كن! و آنها را با بيانى رسا اندرز ده و نتايج اعمالشان را به آنها گوشزد نما.

مفسّران اين آيه را درباره شيوه سخن گفتن با منافقان دانسته‏اند و قول بليغ را سخنى مؤثر و داراى بلاغت تفسير كرده و گفته‏اند اين آيه دليل بر اهميّت بلاغت و تشويق بندگان به رعايت آن است(71).

علامه طباطبايى در تفسير آيه مى‏نويسد:

«به ايشان سخنى بگو كه دلهايشان آن را درك كند و بفهمد چه مى‏گويى و خلاصه با زبان دل آنان حرف بزن، تا متوجّه شوند كه اين رفتارشان چه مفاسدى دارد»(72).

و شايد منظور اين باشد كه شفّاف و صريح با آنها سخن بگو و از به كار بردن الفاظ مشترك كه از آن سوء استفاده كنند بپرهيز.

رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله همواره با منافقان به خاطر اظهار اسلام تا آنجا كه ممكن بود مدارا مى‏كرد؛ زيرا مأمور به ظاهر بود و جز در موارد استثنايى آنها را مجازات نمى‏كرد(73).

ه ـ ارتباط گفتارى با مخاطبان سرسخت

يكى از سخت‏ترين ارتباطات گفتارى زمانى است كه انسان با مخالفان فكرى و اعتقادى خود روبه‏رو شده و قصد تأثيرگذارى و اطلاع رسانى داشته باشد. در چنين ارتباطى انتخاب كلمات، شيوه و قدرت بيان، برخورد اوّليه، حركات و رفتار و عزم و اراده گوينده، بسيار مهم و نقش‏آفرين است.

قرآن كريم فرعون را به عنوان مصداق طغيانگرى و لجاجت و سرسختى در مقابل حق معرفى مى‏كند.

خداوند براى برخورد اوّليه با او ابتدا هارون را كه فصيح‏تر از موسى بود، به همراه موسى مى‏فرستد و سفارش مى‏كند كه از ارتباط گفتارى ملايم استفاده كنند:

«اذْهَبَآ اِلى فِرْعَوْنَ اِنَّهُ طَغى * فَقُولاَ لَهُ قَوْلاً لَيِّنًا لَعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ اَوْ يَخْشى»(74)؛ به سوى فرعون برويد كه طغيان كرده است، امّا به نرمى با او سخن بگوييد؛ شايد متذكّر شود يا از خدا بترسد.

مفسّران در مورد «قول ليّن» چنين گفته‏اند:

در موقع دعوت با او مدارا كرده، از درشتى بپرهيزيد(75).

با كنيه او را صدا بزنيد (امام كاظم عليه‏السلام )(76).

به او وعده‏هاى زياد بدهيد(77).

به او بگوييد آيا مى‏خواهى پاكيزه شوى و من تو را به سوى پروردگارت هدايت مى‏كنم تا از او بترسى و گناه نكنى؟(78)

از روى اميد و انتظار او را دعوت كنيد، نه از روى يأس(79).

در برخى از تفاسير آمده است پس از اين برخورد نرم، فرعون تحت تأثير قرار گرفت، ولى پس از مشورت با هامان، از ايمان آوردن منصرف گرديد(80).

پل ژاگو يكى از نويسندگان غربى در مورد نرمش در سخن مى‏نويسد:

«اگر بخواهيد در گام نخست ديدگاه خود را تحميل كنيد، به احتمال نود درصد با واكنشهاى غير ارادى مغز از جمله امتناع، عقب‏نشينى يا رفتارى ناشى از عزّت نفس مواجه مى‏شويد. در جايى كه نرمى متقاعدكننده و نفوذى پيشرونده، بى‏ترديد كارآيى سودمندى دارد، لحن تند و رُك فقط به تحريك حالت دفاعى و لجبازى شخص مى‏انجامد»(81).

و ـ ارتباط گفتارى با غير مسلمانان و مخالفان

«ادْعُ اِلى سَبيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جَادِلْهُمْ بِالَّتى هِىَ اَحْسَنُ»(82)؛ با حكمت و اندرز نيكو، به راه پروردگارت دعوت نما و با آنها به روشى كه نيكوتر است، استدلال و مناظره كن.

امام صادق عليه‏السلام در تفسير آيه فرموده است: «يعنى بالقرآن»؛ به وسيله قرآن آنها را دعوت كن(83).

ز ـ ارتباط گفتارى با نامحرم

سفارش قرآن در مواجهه با نامحرمان، رعايت قول معروف و ارتباط پسنديده است، چنان كه مى‏فرمايد:

«لاَ تُوَاعِدُوهُنَّ سِرًّا اِلاَّآ اَنْ تَقُولُوا قَوْلاً مَعْرُوفًا»(84)؛ پنهانى با آنها قرار زناشويى نگذاريد مگر اينكه به طور پسنديده‏اى [آشكار و براى خواستگارى و ازدواج با آنها به صورت كنايه] صحبت كنيد.

درباره زنان :

«فَلاَ تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذى فى قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلاً مَعْرُوفًا»(85)؛ پس به گونه‏اى هوس‏انگيز سخن نگوييد كه بيماردلان در شما طمع كنند و سخن شايسته بگوييد.

عبارت «قَولاً مَعرُوفا» در قرآن كريم چهار مرتبه به كار رفته است(86) كه نوع صحبت كردن با زنان(87)، كودكان، سفيهان(88)، يتيمان و مسكينان(89) و مردان نامحرم(90) را بيان كرده است.

آسيب‏شناسى گفتار

سخن گاهى از حمله و يورش كارگرتر، از شمشير برنده‏تر، از تير نافذتر، از همه چيز زيباتر و گاه زشت‏تر، از هر چيز خوب‏تر و گاه بدتر، از بهترين اعمال و گاه از بدترين اعمال، كليد هر خوبى و بدى(91) و منشأ بيشترين خطاها و گناهان به‏شمار مى‏آيد و زبان در بيان معصومين عليهم‏السلام گاه به درنده‏اى بدخو و گاه به كلب عقور و سگ گيرنده و تيرى كه به خطا مى‏رود تشبيه شده است(92).

يكى از نويسندگان غربى در اين باره مى‏نويسد:

«همچنان كه گاهى بعضى سخنان و كلمات به نحو معجزه‏آسايى ما را دگرگون مى‏سازند و به حركت درمى‏آورند، همچنان نيز بعضى سخنان، انسان را منحرف مى‏سازند. همان طور كه بيان صحيح و روشن مى‏تواند افراد را متحوّل كرده در مسير درست بيندازد، به همان ترتيب، لغزش كلام و بيان ناقص ممكن است موجب گمراهى افراد گردد».

جورج ارول نويسنده كتاب 1984 مى‏گويد:

«همان‏سان كه انديشه زبان را فاسد مى‏كند، زبان نيز انديشه را فاسد مى‏سازد»(93).

در اينجا برخى از آسيبهاى ارتباط گفتارى را كه در آيات قرآن به آنها اشاره شده، فهرست‏وار مى‏آوريم:

1) از روى پندار و گمان سخن گفتن

«وَ مَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ اِنْ يَتَّبِعُونَ اِلاَّ الظَّنَّ وَ اِنَّ الظَّنَّ لاَ يُغْنى مِنَ الْحَقِّ شَيْـءًا»(94)؛ آنها به اين سخن يقين ندارند، تنها از ظن و گمان بى‏پايه پيروى مى‏نمايند. با اينكه گمان هرگز انسان را بى‏نياز از حق نمى‏گرداند.

2) نادانسته سخن گفتن

«وَ تَقُولُونَ بِاَفْوَاهِكُمْ مَا لَيْسَ لَكُمْ بِهِ عِلْمٌ»(95)؛ و با زبان خود سخنى مى‏گوييد كه به آن يقين نداريد.

معصوم عليهم‏السلام مى‏فرمايد: «لو سكت الجاهل ما اختلف الناس»(96)؛ اگر نادان سكوت كند مردم اختلاف نخواهند كرد.

3) مراء (جدالگرى)

«فَلاَ تُمَارِ فيهِمْ اِلاَّ مِرَآءً ظَاهِرًا»(97)؛ پس درباره ايشان جز به صورت ظاهر جدال مكن.

4) نجوا (سخن در گوشى)

ارتباط گفتارى به صورت نجوا يكى از ارتباطات مهم و حساس است؛ از اين رو در صورتى كه بجا و مناسب باشد بسيار مفيد خواهد بود و اگر مناسب نباشد از عمل شيطان به‏شمار مى‏آيد(98).

خداوند در اين زمينه مى‏فرمايد:

«لاَ خَيْرَ فى كَثيرٍ مِنْ نَجْويهُمْ اِلاَّ مَنْ اَمَرَ بِصَدَقَةٍ اَوْ مَعْرُوفٍ اَوْ اِصْلاَحٍ بَيْنَ النَّاسِ»(99)؛ در بسيارى از سخنان درگوشى [و جلسات محرمانه] آنها خير و سودى نيست مگر كسى كه [به اين وسيله] به كمك به ديگران يا كار نيك و اصلاح در ميان مردم امر كند.

5) گفتار بى‏عمل

«كَبُرَ مَقْتًا عِنْدَ اللّهِ اَنْ تَقُولُوا مَا لاَ تَفْعَلُونَ»(100)؛ نزد خدا بسيار موجب خشم است كه سخنى بگوييد كه خود عمل نمى‏كنيد.

6) سخنان شيطانى و فرعونى

شيطان خطاب به خداوند گفت: «اَنَا خَيْرٌ مِنْهُ». فرعون با مردم خود مى‏گفت: «اَنَا رَبُّكُمُ الاَْعْلى». از خود گفتن و خودستايى، از انواع سخنان شيطانى و فرعونى است كه بايد گوينده در هر حال از آن بپرهيزد.

7) انواع سخن باطل

«وَ اجْتَنِبُوا قَولَ الزّورَ»(101)؛ و از سخن باطل بپرهيزيد.

سخنانى از قبيل سخنان فريبنده و بى‏اساس(102)، لغو(103)، زشت و باطل(104)، تند و خشن(105)، استهزا(106)، عيب‏جويى(107)، لقب زشت و ناپسند(108)، گمانه‏زنى(109)، غيبت(110) و موارد ديگر، از جمله آسيبهاى ارتباط گفتارى به‏شمار مى‏روند.

عوامل مؤثر در نطق گويندگان

پس از بررسى برخى از آموزه‏هاى قرآنى پيرامون شيوه‏هاى ارتباط گفتارى و آسيب‏شناسى گفتار، در اين قسمت برخى از عوامل بسيار مهم را كه در افزايش ميزان اثربخشى سخن در مخاطبان نقش دارند، ياد مى‏كنيم:

1) محتواى سخن (Contqinning)

بى‏ترديد يكى از عوامل مؤثر در نفوذ كلام در مخاطبان، برخوردارى سخن از محتوايى ارزشمند و متقن است. سخن بنا به فرمايش قرآن كريم بايد سديد (محكم و استوار)، ثقيل (گرانبها) و طيب (پاكيزه) باشد.

«يَآءَيُّهَا الَّذينَ امَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَ قُولُوا قَوْلاً سَديدًا»(111)؛ اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد تقواى الهى پيشه كنيد و سخن حق بگوييد. (سديد يعنى قابل اعتماد، صحيح و مستقيم)(112). هنگامى كه سخن «سديد» باشد تأثيرى فوق‏العاده خواهد داشت.

از طرفى سخنان وحيانى به عنوان «قول ثقيل» مطرح شده است:

«اِنَّا سَنُلْقى عَلَيْكَ قَوْلاً ثَقيلاً»(113)؛ ما به زودى سخنى سنگين و گرانبها به تو القا خواهيم كرد.

«قول ثقيل» در تفاسير به معانى زير آمده است:

الف ـ سخن وحيانى و الهى و موضوعات قرآنى؛

ب ـ سخن داراى پيامدهاى سنگين براى مخالفان؛

ج ـ دستورات سنگين و مربوط به جهاد با نفس و تكامل انسان؛

د ـ سخن مبارك و گرانبها، عظيم‏الشأن و ارزنده، مستدل و بسيار پر بار و جامع؛

ه ـ سخن ماندگار در طول روزگار(114)؛

و ـ سخن پاكيزه (و هدوا الى طيب من القول). مراد سخنى است كه در آن خباثت نباشد و كلام خبيث به معناى كلامى است كه يكى از اقسام باطل در آن باشد(115).

2) شخصيت (Personality)

گوينده هر قدر محبوب‏تر و مقبول‏تر باشد، نفوذ كلامش بيشتر خواهد بود.

3) موضوع (Subject)

هر چه نياز مردم به يك موضوع بيشتر باشد ميل آنان به استماع بيشتر است. در روايات از اين موضوع به علم نافع تعبير شده است.

4) هنرمندى ناطق (Eloquence)

كار بست فنون و آداب سخن هر قدر بيشتر و دقيق‏تر باشد سخن جذاب‏تر و مؤثرتر خواهد بود.

افزون بر آنچه ياد شد، عوامل زير نيز درخور ذكر هستند:

ـ محفوظات بسيار، تسلّط كافى، داشتن مطالعات متنوع، رعايت اصول و قواعد

قرآن كريم به شنيدن و گفتن بسيار اهميت داده، تا جايى كه واژه قول و مشتقّات آن را حدود 1674 بار بيان نموده است. اهميت ارتباط شنيدارى و گفتارى زمانى روشن‏تر مى‏شود كه ما مقدار كلماتى را كه در يك روز شنيده و يا مى‏گوييم محاسبه نموده و نوع آن را مشخص كنيم

سخنورى به صورت ملكه، تمركز حواس و برخوردارى از ظاهر مناسب، ساده و بى‏پيرايه.

ـ مردم‏شناسى، روان‏شناسى، نكته سنجى، ايجاد نشاط و بهره‏گيرى از انتقادات.

ـ پرهيز از سخن گفتن از خود، يا براى جلوه‏نمايى و قصد سخنورى، بلكه براى انجام وظيفه سخن گفتن.

ـ رعايت وقت، گزيده‏گويى، توجّه به همگان، تونايى بر تهييج و استدلال شورانگيز.

ـ استفاده از داستان و مثال متنوع و دلنشين و ترغيب به موضوعات فطرى و دلپسند.

ـ شهامت و خونسردى و پرهيز از عصبانيت(116).

نتيجه‏گيرى

قرآن كريم به شنيدن و گفتن بسيار اهميت داده، تا جايى كه واژه قول و مشتقّات آن را حدود 1674 بار بيان نموده است. اهميت ارتباط شنيدارى و گفتارى زمانى روشن‏تر مى‏شود كه ما مقدار كلماتى را كه در يك روز شنيده و يامى‏گوييم محاسبه نموده و نوع آن را مشخص كنيم. به عنوان مثال اگر ما روزانه يك جزء از قرآن كريم را بخوانيم نزديك به 3 هزار كلمه وحيانى و با ارزش را بر زبان جارى كرده‏ايم و اگر بتوانيم تعداد كلماتى كه با اطرافيان مى‏گوييم يا از آنها مى‏شنويم محاسبه كنيم، رقم بسيار زيادى خواهد شد.

و چنانچه «قول سديد»، سخن استوار و تقواى الهى را رعايت نكنيم و به اصول و قواعد آسيب‏شناسى گفتار و شنيدار بى‏توجهى كنيم، هزاران كلمه لغو، باطل و بدون علم را بر زبان جارى كرده يا شنيده‏ايم و با توجّه به آيه «اِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤَادَ كُلُّ اُولـئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْـءُولاً»(117) و يا آيه «مَا يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ اِلاَّ لَدَيْهِ رَقيبٌ عَتيدٌ»(118) پى خواهيم برد كه بايد تمامى اوامر و نواهى قرآن را در امر ارتباط شنيدارى و گفتارى همواره نصب العين خود قرار دهيم و براى اجراى آن از خداوند استمداد جوييم.

1 ـ مولوى، مثنوى معنوى، انتشارات طلوع، 1369ش، دفتر اول، ص 83 .

2 ـ هفته‏نامه پرتو، سال پنجم، ش 228، ص 8 .

3 ـ حسن زاده آملى، انسان و قرآن، چاپ دوم: تهران، انتشارات الزهراء، 1369ش، ص 49.

4 ـ ملك / 10.

5 ـ على رضائيان، مديريت رفتار سازمانى، چاپ سوم: انتشارات دانشكده مديريت دانشگاه تهران، 1374ش، ص 24، به نقل از Alpna yelsey .

6 ـ همان.

7 ـ همان، ص 244.

8 ـ فرقان / 44.

9 ـ اسراء / 36.

10 ـ نحل / 78.

11 ـ يونس / 31.

12 ـ مائده / 108.

13 ـ تغابن / 16.

14 ـ زمر / 18-17.

15 ـ شورى / 38.

16 ـ اعراف / 204.

17 ـ مؤمنون / 3.

18 ـ قصص / 55.

19 ـ نساء / 140.

20 ـ نور / 16.

21 ـ حجرات / 6.

22 ـ مائده / 41.

23 ـ محمّد حسين طباطبايى، الميزان، ترجمه سيد محمّد باقر موسوى همدانى، قم، دفتر انتشارات اسلامى، 1363ش، ج 5، ص 552. اين آيه به گونه‏اى ديگر هم ترجمه شده است: آنها سخنان تو (پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله ) را مى‏شنوند كه بر تو دروغ ببندند يا براى ديگران جاسوسى كنند.

24 ـ مائده / 83.

25 ـ جن / 13.

26 ـ جن / 2-1.

27 ـ زمر / 18-17.

28 ـ بقره / 285.

29 ـ جاثيه / 23.

30 ـ انفال / 22.

31 ـ يونس / 42.

32 ـ بقره / 18.

33 ـ بقره / 171.

34 ـ انفال / 21.

35 ـ الرحمن 4-1.

36 ـ محمّد محمدى رى شهرى، ميزان الحكمه، ترجمه حميدرضا شيخى، قم، دارالحديث، ج 11، ص 5308.

37 ـ همان.

38 ـ همان، ص 5039.

39 ـ جان دبليو كولتنر، ارتباط گفتارى ميان مردم، ترجمه دكتر سيد اكبر مير حسينى ـ دكتر قاسم كبيرى، انتشارات امير كبير، 1369ش، ص 15.

40 ـ محمّد على فروغى، آيين سخنورى، چاپ دوم: تهران، انتشارات زوّار، ص 11-1.

41 ـ كولتنر، ارتباط گفتارى ميان مردم، ص 15.

42 ـ همان، ص 17.

43 ـ قآ / 18.

44 ـ ملا فتح اللّه‏ كاشانى، تفسير منهج الصادقين فى الزام المخالفين، چاپ دوم: تهران، كتابفروشى اسلاميه، 1344ش، ج 9، ص 11.

45 ـ نور / 24.

46 ـ ابراهيم / 4.

47 ـ قصص / 34.

48 ـ مريم / 97.

49 ـ عبدالواحد آمدى، غرر الحكم و درر الكلم، ترجمه محمّد على انصارى، قم، دارالكتاب، ج 1، ص 207.

50 ـ كهف / 6.

51 ـ ابراهيم / 27.

52 ـ فضل بن حسن طبرسى، مجمع البيان لعلوم القرآن، بيروت، دار احياء التراث العربى، 1379، ج 3، ص 314.

53 ـ بقره / 83.

54 ـ محمّد حسين طباطبايى، الميزان، ترجمه سيد محمّد باقر موسوى همدانى، قم، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، 1363ش، ج 1، ص 331.

55 ـ طبرسى، مجمع البيان، ج 1، ص 239.

56 ـ همان.

57 ـ اسراء / 53.

58 ـ انعام / 108.

59 ـ نحل / 125.

60 ـ اسراء / 23.

61 ـ كاشانى، منهج الصادقين، ج 5، ص 273.

62 ـ محمّد جواد نجفى، تفسير آسان، ج 10، ص 20.

63 ـ منهج الصادقين؛ مجمع البيان و تفسير عاملى، ذيل آيه ياد شده.

64 ـ تفسير عاملى، ج 5، ص 420.

65 ـ اسراء / 28.

66 ـ ناصر مكارم شيرازى و ديگران، تفسير نمونه، ج 12، ص 89.

67 ـ بقره / 263.

68 ـ كاشانى، منهج الصادقين، ج 5، ص 277.

69 ـ نجفى، تفسير آسان، ج 10، ص 27.

70 ـ نساء / 63.

71 ـ كاشانى، منهج الصادقين، ج 3، ص 60.

72 ـ علامه طباطبايى، الميزان، ج 4، ص 615.

73 ـ ناصر مكارم شيرازى و ديگران، تفسير نمونه، ج 3، ص 447.

74 ـ طه / 44-43.

75 ـ طبرسى، مجمع البيان، ج 16، ص 25.

76 ـ فلسفى، سخن و سخنورى، ص 194، به نقل از: بحارالانوار، ج 13، ص 134 (قولاً ليّنا اى كنّياه).

77 ـ نجفى، تفسير آسان، ج 11، ص 355.

78 ـ طبرسى، مجمع البيان، ج 16، ص 25.

79 ـ همان.

80 ـ نجفى، تفسير آسان، ج 11، ص 355. يحيى بن معاذ مى‏گويد: «هذا رفقك بمن يدّعى الربوبية فكيف رفقك بمن يدّعى العبوديه»؛ پروردگارا اين چنين است مداراى تو با كسى كه ادعاى ربوبيت مى‏كند، پس چگونه است مدارايت با كسى كه ادعاى بندگى مى‏كند.

81 ـ پل ژاگو، آموزش گفتار، ترجمه نيلوفر خوانسارى، چاپ سوم: تهران، انتشارات ققنوس، 1380ش، ص 105.

82 ـ نحل / 125.

83 ـ محمّد محمدى رى شهرى، گفت و گوى تمدنها در قرآن و حديث، مركز تحقيقات دارالحديث، 1379ش، ص 22

84 ـ بقره / 235.

85 ـ احزاب / 32.

86 ـ عبدالباقى، المعجم المفهرس.

87 ـ بقره / 235.

88 ـ نساء / 5.

89 ـ نساء / 8 .

90 ـ احزاب / 32.

91 ـ رى‏شهرى، ميزان الحكمه، ج 11، ص 5259ـ5238 و 5321-5308.

92 ـ نهج البلاغه، حكمت 60.

93 ـ آنتونى رابينز، به سوى كاميابى، ترجمه مهدى مجردزاده كرمانى، چاپ بيست و يكم: تهران، مؤسسه فرهنگى راه بين، 1379ش، ج 1، ص 192.

94 ـ نجم / 28.

95 ـ نور / 15.

96 ـ محمّد محمدى رى شهرى، گفت و گوى تمدنها در قرآن و حديث، ص 22.

97 ـ كهف / 22.

98 ـ «اِنَّمَا النَّجْوى مِنَ الشَّيْطَانِ لِيَحْزُنَ الَّذينَ امَنُوا»(مجادله / 10).

99 ـ نساء / 114.

100 ـ صف / 3.

101 ـ حج / 30.

102 ـ انعام / 112.

103 ـ فرقان / 25.

104 ـ مجادله / 2.

105 ـ احزاب / 19.

106 ـ حجرات / 11.

107 ـ حجرات / 11.

108 ـ حجرات / 11.

109 ـ حجرات / 12.

110 ـ حجرات / 12.

111 ـ احزاب / 70.

112 ـ علامه طباطبايى، الميزان، ج 16، ص 347.

113 ـ مزّمّل / 5.

114 ـ با استفاده از تفاسير مجمع البيان، منهج الصادقين، الميزان و... .

115 ـ علامه طباطبايى، الميزان، ج 14، ص 504.

116 ـ محمّد تقى فلسفى، سخن و سخنورى، ص 24؛ محمّد على فروغى، آيين سخنورى، ص 165-157 (با تلخيص).

117 ـ اسراء / 36.

118 ـ ق / 18.

/ 1