ميزبان پيامبر صلياللهعليهوآله (5)
مهدي پيشوائيمبارزه با توطئهگران
ابو ايّوب در خطّ مبارزه با توطئهگران بر ضدّ حكومت علوي، از هيچ كوششي فروگذار نميكرد و پيشگويي پيامبر را در مورد توطئههاي ناكثين و قاسطين و مارقين را براي مردم بازگو ميكرد.ابوايوب پس از رحلت پيامبر اسلام صلياللهعليهوآله آرزوي حكومت علي عليهالسلام را كه دنباله حكومت الهي پيامبر بود، در دل داشت و همواره براي رسيدن به اين آرزو تلاش ميكرد. پس از قتل عثمان كه مسلمانان جهت بحث و گفتگو پيرامون انتخاب خليفه، در مسجد پيامبر صلياللهعليهوآله گردآمده بودند، گروهي از شخصيتهاي بزرگ و چهرههاي درخشان بپا خاستند و فضايل و سوابق درخشان و مبارزات علي عليهالسلام را در راه اسلام برشمردند و او را شايستهترين فرد براي رهبري امت معرفي كردند. يكي از اين شخصيتها «ابوايوب انصاري» بود كه با سخنان خود كوشيد زمينه را براي رسيدن علي عليهالسلام به حكومت، هموار سازد1.چنانكه اشاره شد، كساني كه از حكومت عثمان حمايت ميكردند، به خاطر پست و مقام و منافع خودشان بود، آنان ميدانستند كه اگر حكومت عدل اسلامي به رهبري علي عليهالسلام روي كار بيايد، دست آنان از بيتالمال مسلمانان كوتاه خواهد شد، به همين دليل بود كه اين گروه، پس از پيروزي انقلاب و كشتهشدن عثمان كه علي عليهالسلام بر اثر استقبال شديد و بيسابقه انقلابيون، به خلافت رسيد، از همان روزهاي نخست، در برابر حكومت عدل او به توطئهگري و دسيسهبازي پرداختند و به بهانههاي گوناگون، سعي در تضعيف حكومت اميرمؤمنان عليهالسلام نمودند.ابوايوب كه به خوبي از انگيزههاي آنان آگاه بود، نميتوانست در برابر تحريكات آنان بيتفاوت باشد. از اينرو براي خنثيكردن كارشكنيهاي مغرضانه آنان، تلاش ميكرد.روزي طلحه، زبير، مروان، سعيد بن عاص، عبدالله بن زبير، و وليد بن عقبه كه عموما از عناصر فاسد و مخالف علي عليهالسلام بودند، در مسجد گرد آمدند و مدتي آهسته با هم گفتگو كردند و آنگاه وليد به نمايندگي از طرف آنان، نزد اميرمؤمنان عليهالسلام آمد و خواستههاي آنان را كه غيرقانوني بود، مطرح كرد، و وقتي كه پاسخ منفي و دندانشكن از آن حضرت شنيد، برگشت و سخنان امام را براي آنان بازگو كرد و چون از سازشكاري امام نااميد بودند، متفرق شدند، اما پيدا بود كه آرام نخواهند نشست و به اظهار عداوت و گسترش دامنه اختلاف خواهند پرداخت.ابوايوب و عمار ياسر و تني چند از شخصيتهاي شيعه كه شاهد فعاليتهاي مغرضانه آنان بودند، به پيشنهاد عمار، به حضور اميرمؤمنان رسيدند و جريان را گزارش كرده چنين گفتند:«...اين گروه از قريش نقض بيعت كرده، وعدههاي خود را زير پا گذاشتهاند، و ما را مخفيانه دعوت به جدايي از تو ميكنند، آنان از پيروي تو كراهت دارند و راه ثروتاندوزي نامشروع را به روي خود بسته ديدهاند، و چون شما در تقسيم بيتالمال، بين عرب و عجم فرق نميگذاريد، به مخالفت با تو برخاستهاند...».اميرمؤمنان عليهالسلام مردم را در مسجد گردآورد و سخنراني تند و مستدلي ايراد كرد و اين گروه را مورد انتقاد قرار داده آنان را دعوت به تحمّل عدل و پيروي از حق نمود...2.گرچه آن گروه توطئهگر، همچنان به اعمال نارواي خود ادامه دادند، اما در هر حال ابو ايّوب و ديگر ياران صميمي و وفادار او مراقب توطئه دشمنان داخلي اسلام بودند و در برابر تحريكات مخالفان به منظور تضعيف حكومت علي عليهالسلام آرام نمينشستند.پيشگويي پيامبر صلياللهعليهوآله
ابوايوب بر اساس شناخت عميق و علاقه صميمانهاي كه نسبت به اميرمؤمنان عليهالسلام داشت، در هر سه جنگي كه در زمان خلافت آن حضرت پيش آمد(جنگ جمل، صفين، نهروان) در ركاب آن حضرت شمشير زد و با ناكثين و مارقين و قاسطين مبارزه نمود3.او پيشگويي پيامبر را در مورد توطئههاي ناكثين و مارقين و قاسطين براي مردم بازگو ميكرد و حقيقت را براي كساني كه دچار شك و ترديد بودند ، روشن ميساخت كه يك نمونه آن ذيلاً نقل ميگردد:يكي از عراقيان ميگويد: هنگامي كه ابوايوب وارد عراق شد(تا از آنجا همراه علي عليهالسلام به جنگ معاويه برود)، قبيله «ازد» شتري توسط من به او اهدا كردند، من شتر را به وي دادم و چنين گفتم:ابوايوب! خداوند با نعمت ميزباني و صحابي بودن براي پيامبر، تو را عزت و شرف بخشيده است، اينك چرا هر روز به روي مردم شمشير ميكشي؟ يك روز با اين دسته و روز ديگر با آن دسته ميجنگي؟!او پاسخ داد: پيامبر به ما توصيه كرد كه در ركاب علي عليهالسلام با ناكثين (پيمانشكنان) و قاسطين(ستمگران) و مارقين(از دين خارجشدگان)بجنگيم، ما با ناكثين (طلحه و زبير و ...) جنگيديم و در راه جنگ با قاسطين (معاويه و طرفدارانش) هستيم و هنوز با مارقين روبهرو نشدهايم!4.گويا با توجه به وزنه اجتماعي ابوايوب و احترامي كه مردم نسبت به رأي و نظر او قائل بودند، او غير از موقع ورود به عراق، در موارد ديگر نيز با اين پرسش و اعتراض روبهرو شده و هر بار پيشگويي پيامبر را تكرار نموده است كه يكي از آنها در بازگشت از جنگ صفين بوده5 و ديگري پس از خاتمه جنگ جمل در شهر بصره، و چون آنچه در بصره رخ داده با توجه به كثرت پرسش كنندگان از اهميت بيشتري برخوردار است، كه خلاصه آن را ذيلاً از نظر خوانندگان ميگذرانيم:پس از خاتمه جنگ جمل، ابوايوب به منزل يكي از بنيهاشم رفت، در اين هنگام سينفر از بزرگان بصره نزد وي رفتند و گفتگوي زير ميان آنان صورت گرفت، بصريان به وي گفتند:- تو در ركاب پيامبر اسلام صلياللهعليهوآله در جنگ بدر و احد با مشركان جنگيدي، اكنون چرا با مسلمانان ميجنگي؟!.- به خدا سوگند پيامبر به من فرمود: تو بعد از من در كنار علي بن ابيطالب با ناكثين و قاسطين و مارقين خواهي جنگيد.- تو را به خدا اين جمله را از رسول خدا شنيدي؟!.- به خدا سوگند عين اين جمله را از زبان خود پيامبر شنيدم!- آنچه درباره علي عليهالسلام از پيامبر شنيدهاي براي ما نقل كن.- رسول خدا ميفرمود: علي با حق، و حق با علي است، او امام و خليفه بعد از من است6، من بر سر نزول قرآن با مشركان جنگيدم، علي نيز بر سر تأويل آن خواهد جنگيد، دو فرزند او حسن و حسين كه دو نوه من از اين امتند، دو پيشوا و امامند، چه قيام بكنند و چه صلح، پدر آن دو، از آنان بهتر است، امامان بعد از حسين، نه نفر و از صلب او خواهند بود، و از آنان است قائمي كه در آخرالزمان قيام كرده دژهاي گمراهي را خواهد گشود همچنانكه من در آغاز اسلام قيام كردم.- نه نفر امام كه ياد كردي چه كساني هستند؟
- آنان امامان بعد از حسين هستند كه يكي پس از ديگري به امامت ميرسند.- پيامبر، تعداد امامان بعد از خود را چند نفر معرفي كرد؟
- دوازده نفر...7.
1. شرح نهجالبلاغه ابن ابي الحديد، ج7، ص36.2. مدرك قبل، ص39.3. الدرجات الرفيعة، ص315 - الإستيعاب، ج1، ص404 و ج4، ص6 - اسدالغابة، ج2، ص81 و ج5، ص143 - الكامل، ج3، ص459 - 495. برخي از مورخان و محدثان، تنها شركت او را در جنگ نهروان نقل نموده و يا شركت او را در جنگ صفين انكار كردهاند(البداية و النهاية، ج8، ص58 - الطبقات الكبري، ج3، ص143 - الإستيعاب، ج4، ص24 و ج4، ص6 - اسدالغابة، ج5، ص143 - الإصابة، ج1، ص405 - مستدرك حاكم، ج3، ص458 - تهذيب تاريخ ابن عساكر، ج5، ص44) ولي در صفحات آينده خواهيم ديد كه او در هر سه جنگ شركت داشته است
4. شرح نهجالبلاغه ابن ابي الحديد، ج3، ص207 - الدرجات الرفيعة، ص316 - رجالكشي، ص37 - تاريخ ابن عساكر، ج3، ص172. مرحوم سيد عليخان مدني مشابه اين قضيه را در صفحات 316 و 317 الدرجات نيز نقل كرده است.5. او در بازگشت از صفين وقتي كه با چنين اعتراضي روبهرو گرديد، پس از نقل گفتار پيامبر، چنين گفت،
«... با ناكثين يعني طلحه و زبير و اهل جمل جنگيديم، و اينك از جنگ با قاسطين يعني معاويه و عمروعاص بر ميگرديم، ولي نميدانم مارقين در كجا هستند لكن بخواست خدا با آنان نيز حتما خواهيم جنگيد...».6. علي مع الحق و الحق معه، و هو الأمام و الخليفة بعدي.7. بحارالأنوار، ج36، ص325 - 326. ذيل اين حديث حاكي است كه پيامبر اسلام صلياللهعليهوآله اسامي دوازده امام را ذكر نموده و فرموده است، «در شب معراج ديدم اين اسامي در ساق عرش نوشته شده است» و چون دنباله حديث، شامل مطالب ديگري است و از بحث ما بيرون است، از نقل آن خودداري شد.