گذرگاه جاودانگى آخرت - نای حکمت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نای حکمت - نسخه متنی

جواد محدثی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

گذرگاه جاودانگى آخرت

«اى ابوذر!

دنيا، زندان مؤمن است و بهشت كافر.

مؤمن در دنيا، به حزن و اندوه، روزگار مىگذراند، و چرا نه در صورتى كه در آخرت، به جهنّمى كه انسانها واردش مىشوند، وعده داده شده، به علاوه در دنيا، مؤمن با گرفتاريها و ابتلائات رو به روست. و در مقابل، چشمداشت پاداش از پروردگار دارد.

از اين رو، اندوه دائمى اش، تا رسيدن به راحت و كرامت ادامه دارد.

اى ابوذر!...

خداوند به چيزى همچون «اندوه طولانى» عبادت نشده است...» (21)

قبلاً هم رسول، از «دنيا» گفته بود.

و از فرصتهايى كه مىگذرد و ما در برابرش متعهديم

و از عمرى كه نسبت به مصرف آن مسؤوليم

اينك، بار ديگر: دنيا به منزله زندانى براى مؤمن. زندانى كه بايد از آن «آزاد» شد. محبسى كه بايد از آن پرگشود و به سوى آفاق «ابديت» پرواز كرد.

مؤمن، متعلّق به اين دنيا نيست. مرغ باغ ملكوت است، و دنيا، تنگنايى است كه انسان مؤمن، به حالت «تكليف» در آن بسر مىبرد.

در دنيا هم براى «عمل»، «خودآزمايى» و «امتحان» آمده ايم، نه براى خوشگذرانى، لذّت جويى، كامروايى و عيش و عشرت!...

خوشى و عشرت مؤمن، براى آخرت است و در اين دنيا، بايد عمل كند، بكوشد بر خواسته هاى نفس، مهار بزند، از هوسها و تمنّاها دل بركند، خود را محدود كند، قانون و شرع را بپذيرد، پاى بند مقررات باشد، «عبد» باشد...

مى بينيم كه در اين صورت، دنيا براى مؤمن، محدود است، «زندان» است. ولى كافر، كه بى تعهد و بى حساب، بى تكليف و بى مؤاخذه، عمل مىكند و شهوت مىراند و هوسبازى مىكند، دنيا برايش بهشت است، بهشت بى خيالى و بى دردى و بى تعهدى.

مؤمن، در اين «محبس»، اندوهگين، متفكر و انديشناك است، مىداند كه چه راه سخت و دشوارى در پيش دارد و چه محاسبه هاى دقيق و توقفگاههاى طولانى در انتظار اوست. آيا اين گونه اندوهگين بودن (كه به فكر آينده بودن است) عبادت نيست

اندوه، نه بر خسارت مالى و زيانهاى جزئى و بدهكاريها و مرگ و ميرها و غربت و دورى از عزيزان، بلكه بر تباه شدن فرصتها و نزديك شدن اجل، بر سپرى شدن عمر و حساب دقيق قيامت و وعده و وعيدهاى الهى، بر خسرانهاى بزرگ حياتى!...

دل، بايد به حزن سرنوشت شوم، محزون شود.

/ 49