پژوهش ديني - آشنایی با مسند علی بن ابی طالب(ع) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

آشنایی با مسند علی بن ابی طالب(ع) - نسخه متنی

مجید معارف

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

پژوهش ديني

ش: 1، زمستان 79

منابع حديث شيعه ـ احاديث امام علي (ع)

صفحات: 15 ـ 37

دكتر مجيد معارف

عضو هيأت علمي دانشگاه تهران

آشنائي با مسند علي ابن ابي‌طالب (عليه‌السلام)

سخن نخست

كتاب مسند علي ابن ابي‌طالب؛ نخستين مجموعه‌ از يك دايرة‌المعارف بزرگ حديثي است كه به وسيله يوسف اوزبك تأليف شده و علي بن رضا بن عبدالله بن احمد بن علي رضا مؤلف را در تخريج احاديث كتاب ياري رسانده است. به طوري كه از مقدمه كتاب استفاده مي‌شود اين مجموعه در مدينه منوّره تهيه شده و انتشارات دارالمأمون نيز كار طبع و نشر آن را به عهده گرفته است ( ط اوّل، 1416 ق/ 1995 م). به نظر مي‌رسد كه تأليف اصل دايرة‌المعارف هنوز به پايان نرسيده است، اما نخستين مجموعه آن يعني: «مسند علي بن ابي‌طالب» در هفت جلد به قطع رحلي و مشتمل بر 17482 حديث و مطلب تاريخي درباره امام علي (عليه‌اسلام) تهيه و تنظيم شده و در اختيار علاقه‌مندان به حديث قرار گرفته است. در اين مقاله برآنيم كه در معرفي اين اثر و شناخت ويژگي‌هاي آن اندكي با خوانندگان محترم گفتگو نمائيم.

1ـ محتواي مسند علي بن ابي‌طالب

هدف تدوين‌كنندگان اين مجموعه جمع‌آوري و تدوين كليه مطالبي است كه درباره علي عليه‌اسلام در منابع اهل سنت وارد شده است، در عين حال محتواي مسند به طوري كه نمونه‌هاي آن از نظر خواهد گذشت، عمدةً از موارد زير تشكيل شده است.

الف: روايات رسول خدا صلّي الله عليه و آله و سلّم به توسط علي عليه‌اسلام.

ب: ذكر سيره رسول خدا صلّي الله عليه و آله و سلّم به وسيله علي عليه‌اسلام.

ج. سخنان و روايات علي عليه‌اسلام به توسط راويان و ناقلان.

د: ذكر سيره‌هايي از علي عليه‌اسلام توسط معاصران علي عليه‌اسلام.

هـ: اظهارات معاصران علي عليه‌اسلام درباره آن حضرت.

در كنار اين مباحث نكته‌ها، نقدها و جرح تعديل‌هاي مختلفي نيز به تناسب روايات از ناحيه ائمه فن حديث و ناقدان سيره و رجال ديده مي‌شود.

2ـ فوائد موسوعه از قول مؤلفان

به طوري كه مؤلفان اظهار داشته‌اند اين مجموعه حديثي فوائد متعددي دارد كه اهمّ آن به قرار زير است:

الف: در اين مجموعه از منابع متعدّد و متنوّعي از كتب اهل سنت ـ اعم از خطي و چاپي استفاده شده و مطالب فراهم شده بر اساس كتاب «تحفة الاشراف» مزّي به ترتيب الفبايي راويان حديث ـ در طبقه صحابه ـ طبقه‌بندي شده است.

ب: مجموعه حاضر از مهم‌ترين كتب و جوامع حديثي كه روايات را با طرق و اسانيدش در بر دارد، استخراج شده و از اين جهت در موضوع خود خواننده را از مراجعه به يك كتابخانه بي‌نياز مي‌سازد.

ج: با مقايسه سندهاي يك روايت، كه از منابع مختلف آورده شده است، خواننده در جريان علوّ سند حديث نسبت به نزول آن قرار مي‌گيرد:

د: با مقايسه سندهاي يك حديث همچنين مي‌توان به ويژگي‌ها و علل سندها از جمله: اتصال، ارسال، تعليق، وقف، رفع، و حتي تدليس، پي برد، چنانكه از مقايسه سندهاي حديث وضع راويان مشترك نيز روشن مي‌گردد، به عنوان مثال از مقايسه سندهاي رواياتي كه از سفيان نقل شده مي‌توان دريافت كه وي سفيان ثوري است يا سفيان بن عيينه.

هـ: در ذيل پاره‌اي از روايات توضيحاتي به عنوان «فقه الحديث» وارد شده كه مزيد بر اطلاعات است.

و: در ذيل پاره‌اي از روايات خواننده در جريان سبب و علت صدور روايت قرار مي‌گيرد.

و: از طريق مقايسه كردن متن‌هاي يك حديث، اختلاف‌هاي آن حديث از جهت زياده‌ و نقصان روشن مي‌گردد.

ز: خواننده در جريان حكم نهائي براي هر حديث يا اثر قرار خواهد گرفت و هدف صدور حكم براي حديث، خيرخواهي نسبت به سنت پيامبر صلّي الله عليه و آله و سلّم و آثار صحابه بوده است.

3ـ معيار طبقه‌بندي روايات مسند

به طوري كه گذشت روايات اين مسند به ترتيب الفبائي نام راويان است، راوياني كه روايتي از علي عليه‌اسلام نقل كرده و يا سيره‌اي از آن حضرت مشاهده كرده‌اند. به عنوان مثال كتاب با روايات ابان از علي عليه‌اسلام شروع مي‌شود آن هم: ابان اسدي، ابان بن تغلب، ابان بن الطفيل و ابان بن ابي عياش، سپس نوبت به روايت ابراهيم از علي عليه‌اسلام رسيده و پس از آن روايات ابو اسحق از علي عليه‌اسلام نقل مي‌گردد، و اين روش به طور منظم تا پايان مسند ادامه پيدا مي‌كند.

4ـ منابع روايات مسند علي بن ابي‌طالب

منابع روايات مسند علي عليه‌اسلام بسيار متنوع و گوناگون است، اين منابع افزون بر 300 مورد است كه در زمينه‌هاي زير طبقه‌بندي مي‌شود:

الف: منابع حديثي مانند: صحاح ستّه، مسند احمد بن حنبل، سنن بيهقي، معاجم طبراني (صغير، كبير)، مسند ابويعلي، سنن دارمي، سنن دارقطني، مستدرك حاكم، الموضوعات ابن جوزي، اللئالي المصنوعه سيوطي، صحيح ابن حبان، فضائل الصحابه احمد بن حنبل، كتاب الام شافعي، مشكل الاثار طحاوي و ...

ب: منابع تاريخي مانند: تاريخ طبري، تاريخ دمشق، التاريخ الكبير بخاري، مقاتل الطالبيين ابوالفرج اصفهاني، مغازي ابن اسحق، تاريخ بغداد خطيب بغدادي، تاريخ قزوين رافعي، انساب الاشراف بلاذري، تاريخ المدينه ابن شبّه و ...

ج: منابع سيره و رجال از جمله: طبقات ابن سعد، اسد الغابه ابن اثير، الكامل في الضعفاء ابن عدي، ميزان الاعتدال ذهبي، الضعفاء الكبير عقيلي، المجروحين ابن حبّان، حلية الاولياء ابو نعيم، الكني و الالقاب دولابي ...

د: منابع تفسيري از جمله: تفسير جامع البيان طبري، تفسير ثعلبي، تفسير ابن كثير، تفسير الدر المنثور سيوطي و ...

هـ: منابع علوم حديث مانند: المحدث الفاصل از رامهرمزي، معرفة علوم الحديث حاكم نيشابوري، العلل ابن ابي حاتم، امثال الحديث رامهرمزي، غريب الحديث ابن قتيبه.

و: منابع كلامي از جمله: دلايل النبوه بيهقي، كفاية الطالب محمّد الكنجي.

اضافه مي‌شود كه روايات مسند به ترتيب الفبائي نام راويان و معاصران علي عليه‌اسلام استخراج شده و سمت راست هر حديث مربعي به چشم مي‌خورد كه در آن نام منبع حديث و جلد و صفحه آن مشخص شده است.

رابطه مسند علي بن ابي‌طالب و نهج‌البلاغه

به طور قطع نهج‌البلاغه از مدارك «مسند علي بن ابي‌طالب» نمي‌باشد و به عبارت ديگر نويسندگان مسند در تأليف آن از مدارك شيعي استفاده نكرده‌اند و اين نقصي بزرگ بر آنان به شمار مي‌رود زيرا در شرايطي كه آنان با مراجعه به منابعي چون «الموضوعات ابن جوزي» «اللئالي المصنوعه سيوطي»، «الكامل في الضعفاء ابن عدي» و ... ضعيف‌ترين مطالب تاريخي را نيز كه درباره علي عليه‌اسلام مشاهده كرده‌اند، آورده‌اند، انصاف نبوده است كه از كنار منابع عظيم و معتبر شيعه به ويژه نهج‌البلاغه بي‌تفاوت بگذرند. اما در عين حال با مطالعه روايات اين مسند، درصدي از مطالب نهج‌البلاغه مشاهده مي‌گردد كه به نقل از مأخذ اهل سنت و با سند كامل روايت شده است، اين موضوع به نوبه خود دليل خوبي بر اصالت نهج‌ابلاغه و رد تشكيكهايي است كه از سوي برخي از دانشمندان اهل سنت از جمله ابن خلّكان در انتساب نهج‌البلاغه به علي عليه‌اسلام وارد شده است، ذيلاً به مواردي از مشتركات «مسند علي بن ابي‌طالب» و «نهج‌البلاغه» كه ـ با سند متصل در مسند آمده است ـ اشاره مي‌گردد:

الف: مسند ج 7 رقم مسلسل 16094 الي 16100 «حدثنا عبدالله قال حدثني ابي حدثنا وكيع حدثنا ابن ابي خالد عن زبيد قال: قال علي: اتخوّف عليكم اثنين طول الامل و اتّباع الهوي فاما طول الامل فينسي الاخرة و اما اتباع الهوي فيصدّ عن الحق الا و انّ الدنيا قدوّلت مدبره و الاخرة مقبله و لكل واحدة منهما بنون فكونوا من ابناء الاخرة و لا تكونوا من ابناء الدنيا فانّ اليوم عمل و لا حساب و غداً حساب و لا عمل.

اضافه مي‌شود كه مولف مسند اين روايت را از مأخذ مختلفي از جمله فضائل الصاحبه ابن حنبل نقل و آن را با عنوان حديث صحيح ثبت كرده است.

ب: در ج 7 مسند به رقم مسلسل 16673 الي 16680 روايت نوف بكّالي از منابع مختلف از جمله «حلية الاولياء» ابو نعيم اصفهاني به صورت زير آورده شده است:

«حدثنا سليمان بن احمد ثنا ابو مسلم الكشي ثنا عبدالعزيز الخطاب ثنا سهل بن شعيب عن علي ابي الصيقل عن عبدالاعلي عن نوف البكالي قال: رايت علي بن ابي طالب: فنظر الي النجوم فقال: يا نوف اراقد انت ام رامق؟ قلت بل رامق يا اميرالمؤمنين فقال: يا نوف طوبي للزاهدين ...».

ج: در ج 4 مسند به رقم 7575 الي 7579 خواب ديدن علي عليه‌اسلام رسول خدا صلّي الله عليه و آله و سلّم را در آستانه شهادتش به اين صورت گزارش شده است:

«حدثنا اسماعيل بن موسي حدثنا شريك عن عمار عن ابي صالح عن علي قال:

«رايت النبي في منامي فشكوت اليه مالقيت من امته من الاودو اللدد فبكيت فقال لي: لا تبك يا علي ادع عليهم ...»

همين روايت در نهج‌البلاغه با اختلافي اندك به صورت زير آورده شده است:

«ملكتني عيني و انا جالس، فسنخ لي رسول الله صلّي الله عليه و آله و سلّم فقلت: يا رسول الله، ماذا لقيت من الاودو اللدد فقال: ادع عليهم ...».

د: در ج 4 مسند به رقم 8574 الي 8577؛ اخبرنا ابو جعفر احمد بن يحيي الحلواني اخبرنا يحيي بن عبدالحميد الحماني اخبرنا ابو بدر اخبرنا زياد بن خثيمه عن ابي اسحق عن عاصم بن حمزه عن علي بن ابي‌طالب قال: الا انبئكم بالفقيه حق الفقيه، من لم يقنط الناس من رحمة الله و لم يرخّص لهم في معاصي الله ... حديث فوق با اندكي اختلاف در نهج‌البلاغه به عنوان حكمت 90 وارد شده است.

هـ: در ج 1 مسند به رقم مسلسل 2611 الي 2613 به نقل از مسند ابويعلي، تاريخ دمشق ابن عساكر و جز آن؛ «حدثنا عبيدالله بن عمر القواريري، حدثنا جعفر بن سليمان حدثني النضر بن حميد الكوفي عن ابي الجارود عن الحارث الهمداني، قال: رايت علياً حتي صعد فحمد ثم قال: قضاء قضاه الله علي لسان نبيكم النبّي الامّي انه يحبني الا مؤمن و لا يبغضني الا منافق ...»

حديث فوق كه با عنوان صحيح در مسند درج شده است در نهج‌البلاغه بخش حِكم با رقم 45 وارد شده كه تضمين نكات اضافه‌تر هم مي‌باشد.

و: گاه در مسند رواياتي ديده مي‌شود كه گرچه عين آنها در نهج‌البلاغه نيست اما قسمت‌هائي از آن در نهج‌البلاغه و احياناً كامل آنها در منابع ديگري از منابع شيعه وارد شده است از جمله حديث معروف حارث اعور از علي عليه‌السلام كه در آن علي عليه‌السلام از رسول خدا صلّي الله عليه و آله و سلّم روايت مي‌كند كه فرمود: «الا انها ستكون فتن قلت و ماالمخرج منها قال كتاب الله فيه نبا ما قبلكم و خبر ما بعدكم و حكم ما بينكم هو الفصل ليس بالهزل ...

5ـ بررسي سيره مؤلّف مسند در تعيين نوع حديث

در قسمتي از مقدمه كتاب روشن مؤلف مسند در تعيين نوع حديث به اين صورت گزارش شده است: «فهذا تحقيق لمسند علي بن ابي‌طالب رضي الله عنه بذلت فيه قصاري جهدي في اصدار حكم علي الحديث و نادراً علي الاثر يكون مستقي من كلام الائمة و الحافظ القدماء و المعاصرين مع مراعاة قواعد علوم الحديث و نقد الرجال و تتبع طرق و شواهد الحديث قدر الامكان للوصول الي حكم النهائي للحديث مع ملاحظه انه قد يكون الاسناد الذي يحكم لمتنه موضوعا او فيه متروك الحديث او ضعيف، فانه المقصود انما هو الحكم علي المتن لا علي الاسناد فلينبه القاري الكريم». يعني: اين كتاب تحقيقي نسبت به مسند علي بن ابي‌طالب است كه در آن تلاش خود را به كار برده‌ام تا درباره روايات و نيز آثار موجود در آن حكمي صادر كنم. اين حكم با استفاده از نظرات پيشوايان و حفّاظ حديث از قديم تا عصر حاضر صادر شده و در عين حال رعايت قواعد علوم حديث، نقد و بررسي رجال احاديث و پي‌جويي طرق و شواهد حديث نيز حتي الامكان مد نظر قرار گرفته است تا بدين وسيله راه جهت صدور حكم نهائي براي هر حديث هموار گردد، ملاحظه اين نكته نيز ضروري است كه اسنادي (رواياتي) هم وجود دارد كه به جعل متن آنها حكم شده و يا در آن اشخاص متروك و يا ضعيف قرار دارند اما ملاك اصلي در صدور حكم هر حديث توجه به متن آنها بوده است و نه سند آن و اين نكته‌اي است كه خواننده بزرگوار به آن توجه كند.

نويسنده پس از بيان اين مطلب كه خالي از ابهام نيز نيست به درج چند روايت اقدام كرده است كه در سند ‎آن حارث اعور وجود دارد، وي اضافه مي‌كند كه با آنكه حارث اعور از نظر علماي رجال اهل سنت متهم به كذب است لكن روايات او مورد پذيرش است به جهت آنكه متن اين روايات به وسيله راويان به راويان ديگر از جمله ابو هريره در منابعي چون صحيح بخاري و صحيح مسلم وارد شده است.

اما در توضيح سيره مؤلف ذكر دو نكته زير ضروري است:

الف: مؤلف مسند پس از درج هر حديث با تعابيري چون «صحيح»، «حسن» «ضعيف» و «موضوع» به تعيين نوع آن حديث پرداخته و به اين طريق حكمي صادر كرده است. اما اين موضوع عموميت نداشته، بلكه روايات بسياري در مسند وجود دارد كه هيچگونه حكمي در ذيل آنها وجود ندارد.

ب: مؤلف مسند معمولاً در علت جعل و يا ضعف روايات توضيحي ارائه نكرده است. اما گاه در ذيل رواياتي كه حكم به جعل آنها نموده، مطالبي ذكر شده كه اكثراً نقل ديدگاه حديث شناسائي چون ابن جوزي، سيوطي، ... است به عبارت ديگر اين مطالب چيزي جز نقل مستقيم از كتابهاي «الموضوعات»، «اللئالي المصنوعه» و ... نيست.

6ـ نقد و بررسي سيره مؤلف مسند علي بن ابي‌طالب

با توجه به مطلبي كه به عنوان سيره مؤلف گذشت روشن مي‌گردد كه مهمترين ملاك در صدور حكم هر حديث توجه به متن آن حديث آن هم با توجه به اعتقادات فقهي و كلامي اهل سنت است، از اين جهت روايات موافق با عقايد شيعه معمولاً متصف به جعل يا ضعف شده و جز اندكي از آنها به عنوان حديث صحيح پذيرفته نشده است. با توجه به اين حيقت با آنكه تأليف «مسند علي بن ابي‌طالب» گام مهمي در گردآوري مطالب مرتبط با علي عليه‌اسلام به شمار مي‌رود، و به ويژه در مطاوي روايات آن فضايل بي‌شماري جهت علي عليه‌اسلام و اهل بيت آن حضرت قابل اثبات است، اما در عين حال رد پاي تعصبات اهل سنت نيز در دادن نسبتهاي خلاف به علي عليه‌اسلام. و يا تضعيف روايات فضايل آن حضرت قابل مشاهده است، جهت اطلاع دقيق از سيره مؤلف مسند، دسته‌بندي محتوائي روايات مسند و نقد جداگانه هر دسته از روايات كتاب وي الزامي است. ضمناً در اين دسته‌بندي مطابق همان روش مؤلف مسند توجه به متن روايات مورد نظر بوده است نه وضعيت اسناد.

دسته‌بندي محتوائي روايات مسند

روايات مسند از جهت چگونگي انطباق با عقايد شيعه به اقسام زير قابل تقسيم است.

الف: روايات موافق با عقايد شيعه با نوع صحيح

پاره‌اي از روايات مسند از جهت انطباق با عقايد شيعه مشكلي ندارد. اين‌گونه روايات كه در حوزه‌هاي احكام، اخلاق و عقايد وارد شده، درصد محدودي از روايات مسند را تشكيل داده و به سهم خود از امتيازات مسند به شمار مي‌رود به ويژه آن كه از نظر گردآورندگان مسند به عنوان حديث «صحيح» تلقي شده است، نمونه‌هائي از اين دسته از روايات به قرار زير است:

1ـ ... «عن علي عليه‌السلام قال، قال رسول الله صلّي الله عليه و آله و سلّم كل صلاة لا يقرأ فيه بفاتحه الكتاب فهي خراج».

2ـ ... «عن علي بن ابي‌طالب قال: كان النبي صلّي الله عليه و آله و سلّم يقرأ بسم الله الرحمن ارحيم في صلاته».

3ـ ... «عن علي عليه‌السلام: كنا اذا احمرّ البأس و لقي القوم اتقينا برسول الله 7 فما يكون احد اقرب الي العدو منه».

4ـ ... «عن ابي البختري عن علي رضي الله عنه: «بعثني رسول الله صلّي الله عليه و آله و سلّم الي اليمن فقلت يا رسول الله تبعثني و انا شاب اقضي بينهم و لا ادري ما القضاء قال: فضرب بيده في صدري و قال: اللهمّ اهد قلبه و ثبت لسانه، فوالذي فلق الحبه ما شككت في قضاء اثنين بعد».

5- ... «حدثني المهدي قال دخل علي سفيان الثوري فقلت حدثني باحسن فضيلة عندك لعلي فقال حدثني سلمة بن كهل عن حجية بن عدي عن علي قال النبي صلّي الله عليه و آله و سلّم: انت منّي بمنزلة هارون من موسي الّا انّه لا نبي بعدي».

6ـ ... الحارث عن علي رضي الله عنه قال: قال رسول الله صلّي الله عليه و آله و سلّم «الحسن و الحسين سيدا شباب اهل الجنه».

ب: روايات موافق با عقايد شيعه با نوع ضعيف

پاره‌اي از روايات مسند ضمن آن كه بيانگر فضايلي براي علي عليه‌اسلام و اهل بيت آن حضرت است، در عين حال به وسيله مؤلف مسند تضعيف شده است بدون آن كه غالباً دليل ضعف آن روايات اعلام گردد. نمونه‌اي از اين روايات به قرار زير است:

1ـ عن حسين بن علي عن علي عليه‌السلام قال: قال رسول الله صلّي الله عليه و آله و سلّم: «يا فاطمه ان الله يغضب لغضبك و يرضي لرضاك».

اضافه مي‌گردد كه مؤلف مسند حديث فوق را از منابع متعددي از جمله مستدرك حاكم نيشابوري روايت كرده و در ذيل آن شهادت حاكم را هم بر صحت آن درج كرده است كه: «هذا حديث صحيح الاسناد و لم يخرجاه» يعني: اين حديث، حديث صحيحي است گرچه بخاري و مسلم آن را روايت نكرده‌اند و از مسائل روشن در تاريخ حديث آن كه حاكم نيشابوري در كتاب مستدرك خود كه به عنوان تكميل تكميل صحيح بخاري و صحيح مسلم تأليف نمود با همان شرايط بخاري و مسلم رواياتي در فضايل اهل بيت عليه‌اسلام درج نمود كه معمولاً بخاري و مسلم نقل آن را روايات را ترك كرده بودند. حاكم به اين جهت سخت مورد انتقاد علماي اهل سنت يا ردّ فضايل اهل بيت قرار گرفت و حتي منسوب به تشيع گرديد در صورتي كه دليل قطعي بر تشيع او در دست نيست. بلكه او در جانبداري از عقايد اهل سنت و ردّ فضائل اهل بيت (ع) تعصّب ديگران را نداشته است. امّا حديث: «يا فاطمة ان الله ليغضب لغضبك و يرضي لرضاك»، در منابعي شيعي به طور مكرر نقل شده و علامه مجلسي در بحار الانوار تعدادي از اين روايات را در ذيل زندگاني فاطمه زهرا عليه‌اسلام آورده است.

2ـ ... عن سلمة بن كهيل عن حبة بن جوين عن علي قال: «ما اعلم احداً من هذه الامة بعد نبيها عبدالله قبلي لقد عبدته قبل ان يعبده احد منهم خمس سنين اَو‏ سبع سنين».

و نيزدر روايت ديگر آمده است ... عن سلمة بن كهيل عن حبة العرني قال سمت عليا يقول: «انا اوّل رجل صلّي مع رسول الله او اسلم»

لازم به ذكر است كه مؤلف مسند در اين قسمت 20 روايت ذكر كرده كه در تمام اين روايات علي عليه‌اسلام به سبقت‌جوئي خود در نمازگزاردن با رسول خدا صلّي الله عليه و آله و سلّم قبل از ديگران و يا اسلام اوردن خود به عنوان نخستين مسلمان اشاره كرده است، در ذيل تمام اين روايات تعبير: «ضعيف جدّاً» بچشم مي‌خورد. اما آيا اين روايات خلاف واقعيت‌هاي تاريخي نسبت به اسلام آوردن علي عليه‌اسلام و نمازگزاردن وي با رسول خدا صلّي عليه و آله در ابتداي بعثت پيامبر صلّي الله عليه و آله و سلّم است. بهتر است كه در اين زمينه به سخن ابن اسحاق توجه كنيم كه مي‌نويسد: ثم «كان اوّل ذكر من النّاس آمن برسول الله صلّي الله عليه و سلّم و صلّي معه و صدّق بما جاءه من الله تعالي: علي بن ابي‌طالب بن عبدالمطلب بن هاشم رضوان الله و سلامه عليه و هو يومئذ ابن عشر سنين آري اين حقيقتي است كه علي عليه‌السلام خود نيز از بيان آن رويگردان نبود. چنانكه در نهج‌البلاغه آمده است كه فرمود: اللهمَّ اني اوّل من اناب و سمع و اجاب لم يسبقني الّا رسول الله بالصلاة».

3ـ ثنا ابو حيان التيمي عن ابيه عن علي رضي الله عنه قال رسول الله صلّي الله عليه و آله و سلّم: «رحم الله علياً اللهم ادرالحق معه حيث‌دار».

اين حديث نيز به نقل از مستدرك حاكم نقل شده و در ذيل آن شهادت حاكم ذكر شده است كه: «هذا حديث صحيح علي شرط مسلم و لم يخرجاه»، معهذا نويسنده مسند در پاي اين حديث نيز تعبير: «ضعيف جداً» را ثبت كرده است با آنكه روشن است كه علي عليه‌السلام در بين اصحاب پيامبر صلّي الله عليه و آله و سلّم محور حق و عدالت بود و اين موضوع بعدها مورد اعتراف خليفه دوم هم قرار گرفت و آنگاه كه گفت: «... اما والله لئن و ليتهم لتحملنّهم علي الحق الواضح و المحجة البيضاء».

ناگفته نماند كه در برخي از رواياتِ «اللهم ادرالحق معه حيث‌دار» كه درباره علي عليه‌السلام وارد شده است، فضايلي هم درباره خلفاي قبل از علي نقل شده كه طرح آن از ناحيه رسول خدا صلّي الله عليه و آله و سلّم بعيد بوده و به تعبير ترمذي مصداق «حديث غريب» مي‌باشد مثل اين عبارت كه: «رحم الله ابابكر زوّجني ابنته و حملني الي دارالهجره و اعتق بلالاً من ماله»، اين قسمت از روايات نه تنها ضعيف بلكه به احتمال زياد از الحاقاتي است كه در عهد معاويه در كنار فضايل راستين علي عليه‌السلام به وجود آمده است.

4ـ عن علي: «قال رسول الله صلّي الله عليه و آله و سلّم انا دارالحكمة و علي بابها».

از جمله رواياتي كه در مسند با عنوان «ضعيف» ثبت شده، حديث: «انا دارالحكمة و علي باب‌ها» است، در اين مورد در جلد چهارم مسند 15 حديث ذكر شده كه همه روايات به عنوان حديث ضعيف آمده است. اين در شرايطي است كه عموم محدثان اهل سنت به طرق مختلف روايت ‌كرده‌اند كه پيامبر صلّي الله عليه و آله و سلّم درباره علي عليه‌السلام فرمود: «انا مدينة العلم و علي باب‌ها فمن اراد المدينة فليأت الباب» و يا فرمود: «انا دارالعلم و علي باب‌ها» و يا فرمود: «انا دارالحكمة و علي باب‌ها» و يا فرمود: «علي باب علمي و مبين لامتي ما ارسلت به بعدي» و اين مرتبه علمي براي علي عليه‌السلام به دليل موقعيت ويژه‌اي بود كه آن حضرت در بين اصحاب پيامبر صلّي الله عليه و آله و سلّم در نزد آن حضرت داشت، شرح اين موقعيت از زبان علي عليه‌السلام در خطبه قاصعه ذكر شده كه قابل ملاحظه است. علاوه بر آن ترمذي روايت مي‌كند كه علي عليه‌السلام خود فرموده است: «كنت اذا سألت رسول الله صلّي الله عليه و آله و سلّم اعطاني و اذا سكت ابتدأني» يعني: هر گاه كه من از رسول خدا صلّي الله عليه و آله و سلّم چيزي طلب مي‌كردم و يا پرسشي داشتم به من (پاسخ) مي‌داد و چون ساكت مي‌شدم خود ابتدا به سخن مي‌كرد. در سايه چنين مراقبتي است كه علي عليه‌السلام دانش وسيعي از رسول خدا صلّي الله عليه و آله و سلّم فرا گرفت و باب علم آن حضرت شد و آن‌گاه كه از غيب هم پرده بر‌مي‌داشت آن را آموخته‌هاي خود از رسول خدا صلّي الله عليه و آله و سلّم تفسير مي‌كرد.

5ـ ... عن ابي جروالمازني قال سمعت علياً و هوينا شدالزبير فقال: «انشدك بالله يا زبير اما سمعت رسول الله يقول: انك تقاتلني و انت ظالم قال: بلي و لكن نسيت»

اين حديث را نيز مؤلف مسند به نقل از منابعي از جمله مستدرك حاكم نيشابوري و دلايل النبوه بيهقي نقل كرده و سپس درباره آن حكم به ضعف صادر كرده است. اما در نقد اين حكم بايد گفت: آيا اين خلاف واقعيت‌هاي تاريخي است كه علي عليه‌السلام در گرماگرم جنگ جمل با زبير ملاقات كرده و حديث رسول خدا صلّي الله عليه و آله و سلّم درباره جنگ زبير با خودش را به ياد زبير آورد و همين مطلب سبب انصراف زبير از ادمه جنگ با علي گرديد؟ مسعودي پس از نقل مذاكرات علي با زبير و اطلاع زبير از حديث پيامبر صلّي الله عليه و آله و سلّم نوشته است كه «فقال الزبير: استغفرالله والله لو ذكرتها ما خرجت». لحظاتي بعد نيز با گفتن اين مطلب كه عار را بر نار ترجيح خواهد داد از ميدان نبرد خارج گشت. اما سؤالي كه بايد از مؤلف مسند به ميان آورد آن كه چرا بر خلاف سيره اعلام شده در مقدمه كتاب، حكم به ضعف مطلبي كرده كه محتواي آن از وقايع مشهور بلكه قطعي جنگ جمل است؟

ج: روايات موافق با عقايد شيعه با نوع موضوع

در پاره‌اي از روايات مسند روايات يا فضائلي در مورد علي عليه‌السلام و يا از قول آن حضرت وارد شده كه طرح آن روايات يا فضائل از ناحيه علي عليه‌السلام امري بديهي به نظر مي‌رسد معهذا اين روايات يا فضائل معمولاً با عنوان «موضوع» فاقد اعتبار اعلام شده است. ذيلاً به سه نمونه از اين روايات توجه كنيد:

1ـ عن علي بن ابي‌طالب قال: قال رسول الله صلّي الله عليه و آله و سلّم: «الايمان معرفة بالقلب و قول باللسان و عمل بالاركان»

صرفنظر از سند حديث، محتواي حديث حقيقت درستي را درباره ماهيت ايمان بيان مي‌كند كه ايمان اركان مختلفي دارد كه از جمله آن عمل به اركان است از اين جهت حديث ياد شده معرّف ديدگاه شيعه و نقض انديشه كساني است كه ايمان را جداي از عمل اعلام مي كرده‌اند.، اما از جهت فنّي حديث ياد شده از مصاديق سلسلة الذهب است چرا كه راوي حديث ابوصلت هروي از معاصران امام رضا عليه‌السلام است و امام رضا عليه‌السلام حديث مذكور را به واسطه آباء گرام خود از رسول خدا صلّي الله عليه و آله و سلّم روايت كرده است. علامه مجلسي در «كتاب الايمان» بحارالأنوار اين حديث را به طرق مختلف روايت كرده‌است. در يكي از اين روايات آمده است كه: «در مجلسي مركب از اسحاق بن راهويه، احمد بن حنبل و جمعي ديگر از بزرگان اهل سنت، ابو صلت به نقل اين روايات پرداخت، در آن هنگام برخي از بزرگان حاضر در مجلس از جمله احمد بن حنبل يا ابو حاتم گفتند: اين حديث با چنين سندي اگر بر مجانين خوانده شود، بهبود پيدا مي‌كنند (زيرا ناقلان آن همه معصوم هستند) با توجه به وضعيتي كه اين حديث از جهت محتوي و سند دارد معلوم نيست كه به چه دليل مؤلف مسند نسبت به آن حكم جعل و وضع را صادر كرده است، ضمناً يادآور مي‌شود كه روايت مورد نظر در نهج‌البلاغه به عنوان حكمت 227 نقل شده است.

2ـ ... عن علي عليه‌اسلام قال رسول الله صلّي الله عليه و آله و سلّم: «اوّل من يرد علي الحوض اهل بيتي و من احبني من امتي».

حديث ياد شده نيز به عنوان حديث موضوع ثبت شده است اما در نقد اين حكم بايد گفت: بنا به آيه تطهير و رواياتي كه در ذيل اين آيه در كتب معتبر اهل سنت وارد شده است مصاديق اهل بيت پيامبر صلّي الله عليه و آله و سلّم معلوم و مشخص شده‌اند، از سوي ديگر بنا به حديث ثقلين كه از احاديث قطعي و متواتر است، قرآن و اهل بيت پيامبر صلّي الله عليه و آله و سلّم از يكديگر جدائي‌ناپذير بوده و در قيامت بر رسول خدا صلّي الله عليه و آله و سلّم ملحق مي‌گردند (انهما لن بفترقا حتّي يردا علي الحوض). سؤالي كه مطرح است آن كه چه كساني از اهل بيت رسول خدا صلّي الله عليه و آله و سلّم و نيز دوستداران واقعي پيامبر صلّي الله عليه و آله و سلّم به آن بزرگوار نزديكترند كه در نتيجه در قيامت به عنوان نخستين افراد بر حضرتش وارد شوند و به چه دليل حديث: «اول من يرد علي الحوض اهل بيتي و من احبني من امتي» موضوع و مجعول است؟ آيا حديث ياد شده با قرآن در تضاد است و يا با حديث مسلّم ثقلين؟ اين سؤالي است كه در برابر آن پاسخي در مسند وجود ندارد.

3ـ حدثنا ابوهشام ... عن حبّه عن علي. قال: «بعث رسول الله صلّي الله عليه و آله و سلّم يوم الاثنين و اسلمت يوم الثلاثا».

اين حديث نيز در مسند به عنوان حديث موضوع ثبت شده است. در صورتي كه موضوع اسلام آوردن علي عليه‌السلام به عنوان نخستين فرد از مردان و نمازگزاران او در كنار رسول خدا صلّي الله عليه و آله و سلّم از حوادث قطعي تاريخ اسلام است كه نه تنها مورد ادعاي شيعه بوده بلكه بسياري از دانشمندان اهل سنت نيز بدان اعتراف كرده‌اند. جهت اطلاع از پاره‌اي از نظرات اهل سنت، يادآور مي‌شويم كه علامه مجلسي در جلد 38 بحارالانوار باب مستقلي را به اين موضوع اختصاص داده و از جمله مي‌نويسد: «جامع الترمذي و مسند ابي يعلي الموصلي عن انس و تاريخ الطبري عن جابر قالا: بعث النبي صلّي الله عليه و آله و سلّم يوم الاثنين و صلّي علي يوم الثلثاء» و سپس ادامه مي‌دهد: «ابو يوسف النسوي في المعرفه و ابوالقاسم عبدالعزيز بن اسحاق في اخبار ابي رافع من عشرين طريقاً عن ابي رافع: صلّي النبي اوّل يوم الاثنين و صلّت خديجه آخر يوم الاثنين و صلّي علي يوم الثلثاء من الغد». علامه مجلسي با استفاده از مصادر شيعه و اهل سنت قرائن بسياري را درباره تقدم اسلام علي عليه‌السلام بر ديگران و خصوصاً بعثت پيامبر صلّي الله عليه و آله و سلّم در روز دوشنبه و نمازگزاردن علي عليه‌السلام با او در روز سه‌شنبه نقل مي‌كند.

د: روايات مخالف با عقايد شيعه در مسند

مطلب ديگري كه در بررسي روايات مسند قابل توجه است، وجود انبوه رواياتي است كه با عقايد شيعه مخالفت دارد. برخي از اين روايات در حوزه عقايد و مسائل كلامي و برخي ديگر در حوزه احكام و مسائل فقهي است، در خلال اين روايات مطالبي از قول علي عليه‌السلام نقل شده و يا از زبان راويان به آن بزرگوار نسبت داده شده است كه قطعاً مصداق افترا به ساحت آن بزرگوار است و هر كس اندكي آشنائي با عقايد شيعه داشته باشد در جعلي بودن آنها ترديد نخواهد كرد اما عجيب آنكه بر بسياري از اين روايات مهر «صحت» نيز ديده مي‌شود، ذيلاً به مواردي از اين دست روايات توجه كنيد.

1ـ عن حكم بن جحل قال: سمعت علياً يقول: لا يفضّلني احد علي ابي بكر و عمر الا جلدته حد المفتري» يعني: از علي شنيدم كه فرمود: كسي مرا بر ابوبكر و عمر برتري ندهد جز آن كه حد الفترا زننده را بر او جاري خواهم ساخت.

به همين ترتيب در جلد پنجم مسند، ده‌ها روايت به نقل از عبد خير از قول علي عليه‌السلام ذكر شده است كه در آن حضرت مي‌فرمايد: بهترين فرد امت پس از پيامبر صلّي الله عليه و آله و سلّم ابوبكر و بهترين فرد بعد از او عمر بن خطاب است و اگر بخواهيم سوّمي را هم نام مي‌برم و نيز در همين مجلد، در رواياتي به علي عليه‌السلام نسبت داده شده است كه: «پيامبر صلّي الله عليه و آله و سلّم از دنيا رفت در حاليكه ابوبكر را خليفه خود قرار داد، ابوبكر نيز مطابق همان سيره رسول خدا صلّي الله عليه و آله و سلّم عمر را خليفه خود قرار داد، عمر نيز همان روش را ادامه داد».

اما در نقد عمومي اين روايات بايد گفت: اگر علي عليه‌السلام معتقد به افضليت ابوبكر و عمر نسبت به خود و نيز اولويت آنان به خلافت پس از رحلت رسول خدا صلّي الله عليه و آله و سلّم باشد، اساساً چه اختلافي بين علي عليه‌السلام و ابوبكر و عمر بوده است؟ آيا اختلاف آن بزرگوار با اين دو نفر و ماجراهاي پس از رحلت و خودداري علي عليه‌السلام از بيعت با ابوبكر و ظلم و ستم‌هائي كه در اين خصوص بر اهل بيت (ع) رفته است، همه وهم و خواب و خيال بوده است؟

علي عليه‌السلام در خطبه شقشقيه، ابوبكر و عمر را غاصبان حق خود دانسته و پس از انتقاد از خليفه دوم و شيوه خلافت او، اقدام وي را در تشكيل شوراي 6 نفره خلافت، اقدامي ناصحيح و ظالمانه توصيف مي‌كند، آنگاه در مقايسه شخصيت خود با اعضاي اين شورا مي‌فرمايد: «متي اعترض الريب فيّ مع الاول منهم حتي صرت اقرن الي هذه النظائر» يعني: كي اين گمان و تصور مي‌رفت كه من با اوّلي ايشان (ابوبكر) رديف گردم كه امروز با چنين افرادي (مثل عثمان، سعد بن ابي وقاص و ...) مقايسه و برابر گردم؟ ابن ابي الحديد در خطابه كتاب خود مي‌نويسد: «و قدّم المفضول علي الافضل لمصلحة اقتضاها التكليف» كه اعترافي است بر افضيلت علي عليه‌السلام بر ابوبكر آنهم علي رغم تقدم ابوبكر در خلافت، آيا ابن ابي الحديد به دليل چنين شناختي از علي (ع) سزاوار حد است؟ اعلميت علي عليه‌السلام نسبت به ساير صحابه پيامبر صلّي الله عليه و آله و سلّم و اولويت آن بزرگوار نسبت به ديگران در تصدي خلافت امري مشهود بود و به همين جهت ماجراهاي پس از رحلت رسول خدا صلّي الله عليه و آله و سلّم از جمله جريان سقيفه و انحراف در مسير خلافت براي همگان حتي علي عليه‌السلام امري تعجب‌انگيز به شمار مي‌رفت كه مع الاسف اتفاق افتاد. لذا طرح افضليت خلفا نسبت به علي عليه‌السلام و نقل گزارشهائي در اين زمينه از زبان علي عليه‌السلام قطعاً از دروغهائي است كه در خلافت بني‌اميه و با ترفندهاي معاويه به وقوع پيوست.

2ـ ... عن ابي حيه الوادعي قال: رايت علياً توضّأ فغسل كفيه ثلاثاً و تمضمض و استنشق ثلاثاً و غسل وجهه ثلاثاً و ذراعيه ثلاثاً و مسح برأسه و غسل رجليه ثلاثاً ثلاثاً ثم قال هذا وضوء رسول الله صلّي الله عليه و آله و سلّم.

چنان كه روشن است در اين حديث، كيفيت وضوي اهل سنت از قول علي عليه‌السلام نقل شده و بنا به ادعاي راويان، علي عليه‌السلام نيز اين شكل وضو را به عنوان وضوي رسول خدا صلّي الله عليه و آله و سلّم گزارش كرده است،؟ اما در نقد اين حديث و نظائر آن همين بس كه كيفيت وضوي شيعه به ويژه اتفاق نظر شيعيان بر مسح پا به عوض شستن آن، امري اجماعي است كه مورد تصريح علماي اهل سنت نيز مي‌باشد. و روشن است كه شيعيان هم در انجام اعمال شرعي به امامان خود تأسي مي‌كرده‌اند. فخر رازي در تفسير: «وامسحو برؤسكم و ارجلكم الي الكعبين» مي‌نويسد: «اختلف الناس في مسح الرجلين و في غسلهمافنقل القفال في تفسيره عن ابن عباس و انس بن مالك و عكرمه و الشعبي و ابي جعفر محمّد بن علي الباقر: ان الواجب فيهما المسح و هو مذهب الشيعة الاماميه».

نكته قابل توجه در ذيل كيفيت وضو آن كه: حكم مسح پا به صراحت از آيه وضو در سوره مائده قابل استنباط است اعم از آن كه در آيه: «وامسحوا برؤسكم و ارجلكم»، «ارجلكم» با قرائت نصب خوانده شود (كه قرائت حفص از عاصم است) يا با قرائت جر خوانده ‌شود كه (آن هم قرائت پاره‌اي از قراء سبعه و نيز قرائت ابوبكر از عاصم است). لذا علماي اهل سنت در موضوع شستن پا غالباً به روايات موجود در كتب حديثي خود تكيه و استدلال مي‌كنند. حال آن كه اولاً روايات مخالف با قرآن عملاً فاقد اعتبار است، ثانياً در مقابل رواياتي كه شستن پا را به رسول خدا صلّي الله عليه و آله و سلّم و سلّم نسبت مي‌دهد، رواياتي نيز در كتب آنها وجود دارد كه مسح پا را به رسول خدا صلّي الله عليه و آله و سلّم و سلّم نسبت مي‌دهد. با توجه به اين مطالب بايد گفت كه حكم وضو در بين اهل سنت حكمي اختلافي است به طوري در اين مسأله، علاوه بر كساني كه معتقد به شستن پا بوده‌اند، عده‌اي قائل به جمع بين مسح و شستن بوده و عده‌اي نيز به تخيير بين اين دو حكم فتوا داده‌اند، و اين در شرايطي بود كه همواره از ناحيه امامان شيعه تكيه بر مسح پا آنهم به عنوان سنت رسول خدا صلّي الله عليه و آله و سلّم و سلّم تبليغ شده است. در حديثي بكير ابن اعين از امام باقر عليه‌السلام روايت مي‌كند كه آن حضرت فرمود: آيا نمي‌خواهيد كه وضوي رسول خدا صلّي الله عليه و آله و سلّم و سلّم را تشريح كنم؟ آنگاه با دست راست، مشتي آب برداشت و صورت خود را شست. با دست چپ مشتي آب برداشت و دست راست خود را شست. سپس با دست راست مشتي آب برداشت و دست چپ خود را شست آنگاه با رطوبت باقيمانده دستها روي سر و پاها مسح كشيد.

منابع و مأخذ

1ـ قران مجيد

2ـ نهج‌البلاغه به تصحيح صبحي صالح.

3ـ اصول الحديث: علومه و مصطلحه، محمّد عجاج الخطيب، بيروت دارالفكر، 1417 هـ ق.

4ـ اسدالغابة في معرفة الصحابه، عزالدين ابن اثير، به تصحيح علي محمّد خزري، بيروت دارالفكر، 1409 هـ ق.

5ـ بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار ائمة الاطهار، علامه محمّدباقر مجلسي، بيروت، موسسة الوفأ ط2، 1403 هـ ق.

6ـ البيان في تفسير القرآن، آيت الله ابوالقاسم خويي، بيروت، دارالزهراء، 1408 هـ ق.

7ـ پژوهشي در تاريخ حديث شيعه، دكتر مجيد معارف، نشر ضريح، 1376 ط2.

8ـ تأسيس الشيعه لعلوم الاسلام، آيت الله سيد حسين صدر. (بي‌تا)

9ـ تاريخ عمومي، حديث، دكتر مجيد معارف، انتشارات كوير، 1377 هـ ش.

10ـ الجامع الصحيح لسنن الترمذي، محمّد بن عيسي ترمذي، بيروت، دارالفكر.

11ـ السيرة النبويه، محمّد بن هشام، به تحقيق مصطفي سقا بيروت، دارالقلم.

12ـ شرح نهج‌البلاغه، عزالدين ابن ابي الحديد، به تحقيق محمّد ابوالفضل ابراهيم، بيروت داراحياء الكتب العربي، 1378 هـ ق.

13ـ صحيح مسلم، محمّد بن مسلم به تصحيح محمّد فؤاد عبدالباقي، بيروت، داراحباء الثرات العربي، 1374 هـ ق.

14ـ علم الحديث و دراية الحديث، كاظم مدير شانه‌چي، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1377 هـ ش.

15ـ معجم رجال الحديث، آيت الله ابوالقاسم خويي، بيروت، منشورات مدينه العلم.

16ـ مجمع البيان لعلوم القرآن، فضل بن حسن طبرسي، بيروت، دارالمعرفه، 1408 هـ ق.

17ـ مصادر نهج‌البلاغه و اسانيده، سيد عبدالزهراء حسيني، بيروت، داراالاضواء، 1405 هـ ق.

18ـ معالم المدرستين، علامه سيد مرتضي عسكري، تهران، موسسة البعثه.

19ـ منهج النقد في علوم الحديث، دكتر نورالدين عتر، بيروت، دارالفكر، ط3، 1412 هـ ق.

20ـ مروج الذهب و معادن الجوهر، ابوالحسن مسعودي، به تحقيق محمّد محيي الدين، بيروت دارالمعرفة.

21ـ مفاتيح الغيب‌ (تفسير) محمّد بن عمر الرازي، تهران، سازمان تبليغات اسلامي 1413 هـ ق.

22ـ كنز العرفان في فقه القرآن، جمال‌الدين مقداد بن عبدالله سيوري، به تصحيح محمّدباقر بهبودي، تهران المكتبة المرتضويه، 1343 هـ ش.

23ـ الكافي، محمّد بن يعقوب كليني، به تحقيق علي‌اكبر غفاري، تهران، دارالكتب الاسلاميه ط3، 1367 هـ ش.

/ 1