قرآن را با همه وجود تلاوت مى كنند - از پارسایان برایم بگو نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

از پارسایان برایم بگو - نسخه متنی

سید جمال الدین دین پرور

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

قرآن را با همه وجود تلاوت مى كنند

اما الليل فصافون اقدامهم تالين لاجزاء القرآن، يرتلونها ترتيلا،

يحزنون به انفسهم و يستثيرون به دواء دائهم، فاذا مروا بآيه فيها تشويق ركنوا اليها طمعا، و تطلعت نفوسهم اليها شوقا، و ظنوا انها نصب اعينهم و اذا مروا بآيه فيها تخويف اصغوا اليها مسامع قلوبهم، و ظنوا ان زفير جهنم و شهيقها فى اصول آذانهم.

شب هنگام به نماز مى ايستند، و آيات نورانى قرآن را با همه ى وجود زمزمه مى كنند و در هاله يى از حزن مقدس و دنيايى از عرفان و توجه، آن را در كام جانشان مى ريزند، و آنگاه با نيروى برگرفته از آن به درمان دردهاشان مى پردازند، آرى بزرگترين درد انسان دورى از خدا و اشتغال به غير اوست.

قرآن را مى خوانند و در آيات نورانى آن تفكر و تدبر مى كنند و آنگاه كه بشارتهاى الهى را مى شنوند، بدان دل مى بندند و شكوفه هاى شوق بر جانشان مى دمد، و چنانند چون كسى كه بدان دست يازيده و آن را دريافت كرده است.

ولى وقتى به آيه ى عذاب مى رسند چنانند كه گويا صداى زبانه ى آتش و همهمه ى شعله هاى خشمناك جهنم را مى شنوند.

نماز پرواپيشگان، راز و نياز خاكسارانه

فهم حانون على اوساطهم، مفترشون لجباههم و اكفهم و ركبهم و اطراف اقدامهم يطلبون الى الله تعالى فى فكاك رقابهم.

و اما النهار فحلماء علماء ابرار اتقياء، قد براهم الخوف برى القداح، ينظر اليهم الناظر فيحسبهم مرضى و ما بالقوم من مرض، و يقول لقد خولطوا و لقد خالطهم امر عظيم لا يرضون من اعمالهم القليل و لا يستكثرون الكثير.

پرواپيشگان با همه ى وجود نماز مى گذارند و خضوع و خشوع از ركوعشان هويدا است. پيشانى و دست و پايشان را بر خاك مى سايند، و خاكسارانه به
به نيايش روى مى آورند. از خدا چه مى خواهند؟ برات آزادى از جهنم را.

و اما در روز پرچمدار حلم و علمند، نيكوكار و پارسا، خوف دورى از خدا آنان را زار و نزار كرده، پرخورى و رفاه طلبى را وانهاده اند و چون عاشقى كه ياد معشوق، زندگى آنان شده، در افقى فراتر از خور و خواب و شهوت پرواز مى كنند.

بى خبران، وقتى چهره ى استخوانى و بدن نحيف آنان را مى بينند مى پندارند كه بيمارند، در حالى كه هيچگونه بيمارى ندارند، آرى آنان بيمار عشق اند.

دگر بار از سر جهالت مى گويند كه روانيند. ولى نمى دانند كه چه خبر است؟ و پرواپيشگان در چه دنيايى ازحقايق سير مى كنند، يافتنى است گفتنى نيست.

افراد باتقوى درگير امرى بزرگ هستند كه به كارهاى كم خشنود نشوند و همواره درصدد انجام خيرات و خدمات بزرگند ولى كارهاى بزرگ و امور عظيم را هم بزرگ و زياد نبيند و بدان مغرور نشوند.

/ 15