نشانه هاى پرواپيشگان "متقين"
1- فمن علامه احدهم: انك ترى له قوه فى دينتوانمندى در دين
2- و حزما فى لين
دورانديشى با نرمخويى و سازگارى
3- و ايمانا فى يقين
ايمان و اعتقادى در مرحله ى يقين و منزه از شك و ترديد
4- و حرصا فى علم
حريص در تحصيل دانش
5- و علما فى حلم
آميزنده ى دانش و بردبارى "كه علم و حلم دو بال پروازند"
6- و قصدا فى غنى
ميانه روى در هنگامه ى بى نيازى و ثروت
7- و خشوعا فى عباده
خضوع و خشوع در عبادت
8- و تجملا فى فاقه
آبرومندى، هنگام تنگدستى
9- و صبرا فى شده
صبر و بردبارى در بحران سختى
10- و طلبا فى حلال،
جستجوگر مال حلال
11- و نشاطا فى هدى
پرتحرك و پرتلاش در راه هدايت مردم
12- و تحرجا عن طمع
دورى از آز و طمع
13- يعمل الاعمال الصالحه و هو على وجل
انجام كارهاى شايسته بدون آلايش به غرور و خودپسندى، و همواره ترسان از عدم پذيرش عبادات.
14- يمسى و همه الشكر و يصبح و همه الذكر،
روز را با سرمايه يى از شكر به پايان مبرد. و صبح را با ياد خدا آغاز مى كند.
15- يبيت حذرا و يصبح فرحا: حذرا لما حذر من الغفله و فرحا بما اصاب من الفضل و الرحمه
و از سوى ديگر، شب را چون غافلان يكدنده نمى خوابد، بلكه گاهى لذت شب زنده دارى و ذكر خدا، او را از بستر جدا مى كند، و اين شب زنده دارى نشاط صبحگاهى او را نمى گيرد،ترس و نگرانى او از آنست كه در دامچاله ى غفلت سقوط كند، و از آنكه فضل و رحمت الهى شامل حال اوگردد، شادان است.
16- ان استضعبت عليه نفسه فيما تكره لم يعطها سولها فيما تحب
اگر چشم پوشى از گناهان بر او سخت و سنگين آيد، مقاومت مى كند تا به خواسته هاى نامشروع تن در ندهد و ارزش و شخصيت خود را لكه دار نسازد.
17- قره عينه فيما لا يزول، و زهادته فيما لا يبقى
روشنى چشم او در ماندگاريهاست، يعنى دورانديشى و جهان بينى وسيع او مانع از فريبايى دنيا، و زيبائيهاى آنست و به خاطر دستيابى به لذتهاى زودگذر دنيا، زندگى ابدى خود را تباه نسازد.
18- يمزح الحلم بالعلم و القول بالعمل.
بردبارى و شكيبايى را با دانش مى آميزد و گفتار را با كردار.
19- تراه قريبا امله
آمال و آرزوى او را كم مى بينى، و شخصيت او از فرورفتن در روياى طلايى دور است.
20- قليلا زلله
لغزش او نيز اندك است.
21- خاشعا قلبه
دل او خاشع است و در ترنم دايم ياد خدا و پيوستن به جهان بى نهايت.
22- قانعه نفسه
انسانى قانع و چشم و دل سير است.
23- منزورا اكله
از پرخورى مى پرهيزد و اسير شكم و رفاه طلبى نيست.
24- سهلا امره
امورات او سهل و ساده مى گذرد.
25- حريزا دينه
دين او محكم و پابرجاست و در برابر سيل خروشان توطئه هاى شيطان و هواى نفس، چون كوه استوار است.
26- ميته شهوته
بر شهوات خود مسلط است و بر آن اسب سركش، لگام تقوى زده است.
27- مكظوما غيظه
خشم خود را فرو مى خورد و بر نيروى غضب خويش مسلط است و مى داند كجا از آن استفاده كند.
28- الخير منه مامول
از او اميد خير دارند و از شرش در امانند.
29- ان كان فى الغافلين كتب فى الذاكرين و ان كان فى الذاكرين لم يكتب من الغافلين
اگر در جمع غافلان قرار گيرد از يادآوران خواهد بود و جو را به نفع حق و عدل دگرگون سازد و اگر در جمع يادآوران باشد راه غفلت نپويد و از موقعيت مناسبت سوءاستفاده نكند.
30- يعفو عمن ظلمه و يعطى من حرمه
از كسانيكه بدو ستم كردند درمى گذرد و بر آنكه او را محرم كرده است، دست كرم مى گشايد.
31- و يصل من قطعه
با آن كس كه خويشاوندى او را بريده است، صله ى رحم مى كند.
32- بعيدا فحشه لينا قوله
ساحت قدس او را از فحش و بدزبانى دور است و زبانى نرم و مهربانانه دارد.
33- غائبا منكره حاضرا معروفه
كار ناپسند از او ديده نشود، بلكه خوبى هاى او زبانزد است.
34- مقبلا خيره مدبرا شره
او به كارهاى خير و خوب روى آورد و از شر و بدى بپرهيزد.
35- فى الزلازل وقور
در شدائد و سختى ها، بااستقامت و مقاوم است.
36- و فى المكاره صبور و فى الرخاء شكور
در مشكلات، بردبار و در رفاه، سپاسگذار.
37- لا يحيف على من يبغض و لا ياثم فيمن يحب
بر آنكه خشم گيرد، زياده زوى نكند و دوستى با كسى، او را به گناه نيندازد.
38- يعترف بالحق قبل ان يشهد عليه
پيش از آنكه 'عليه' او شهادت دهند، به حق اعتراف مى كند.
39- لا يضيع ما استحفظ
در امنتدارى سخت كوش است، سهل انگارى و بى تفاوتى روا نمى دارد كه خيانت است.
40- و لا ينسى ما ذكر
ياد خدا و تحصيل رضايت او، كه همواره بايد در ديدگاهش باشد، از ياد نمى برد .
41- و لا ينابز بالالقاب
ديگران را با لقب هاى زشت و ناروا نخواند.
42- و لا يضار بالجار
به همسايه ضرر نزند.
43- و لا يشمت بالمصائب
مصيبت زدگان را شماتت نكند.
44- و لا يدخل فى الباطل و لا يخرج من الحق.
در امور لغو و باطل قدم ننهند، و از چهارچوب حق هم خارج نشود.
45- ان صمت لم يغمه صمته و ان ضحك لم يعل صوته
اگر از سخن لب فرو بندد، غمگين نشود كه سكوت او مصلحت و مفيد است و اگر چهره به خنده بگشايد به قهقهه نرسد.
46- و ان بغى عليه صبر حتى يكون الله هو الذى ينتقم له
اگر بر او ستم كنيد صبر و دفاع كند ولى انتقامه نگيرد و مقابله ى بمثل نكند و آن را به خدا واگذارد.
47- نفسه منه فى عناء و الناس منه فى راحه
خود را در راه خدا و بندگان او به رنج و تعب اندازد تا مردم از سوى او در راحتى و رفاه باشند.
48- اتعب نفسه لآخرته و اراح الناس من نفسه
خود را به خاطر آخرتش در رنج نگه مى دارد، تا ديگران در سايه امنيت و آسايش قرار گيرند.
49- بعده عمن تباعد عنه زهد و نزاهه و دنوه ممن دنا منه لين و رحمه.
كناره گيرى او از افراد، براى پاكى و پارسايى است، معاشرت او با ديگران نيز موجب رحمت و مهربانى خواهد بود.
50- ليس تباعد بكبر و عظمه و لا دنوه بمكر و خديعه.
دورى او از مردم بعلت كبر و غرور نيست، همانطور كه نزديك شدن و ارتباط او از مكر و فريب سرچشمه نمى گيرد.