نقش خانواده در بهداشت روانى از ديدگاه قرآن
خليل منصورى مفهوم بهداشت روانى
روانپزشكان فردى را از نظر روانى سالم مىدانند كه تعادلى ميان رفتارها و كنترل او در مواجهه با مشكلات اجتماعى وجود داشته باشد. از اين ديدگاه انسان و رفتارهاى او در مجموع يك دستگاه در نظر گرفته مىشود كه براساس كيفيات تأثير و تأثر متقابل عمل مىكند. با اين نگاه ملاحظه مىشود كه چگونه عوامل متنوع زيستى انسان بر عوامل روانى - اجتماعى او اثر گذاشته و يا برعكس از آن اثر مىپذيرد؛ به سخنى ديگر در بهداشت و تعادل روانى، انسان به تنهايى مطرح نيست بلكه آن چه مورد بحث قرار مىگيرد، پديدههايى است كه در اطراف او وجود دارند و بر جمع نظام او تأثير مىگذارند و از آن متأثّر مىشوند. برخى بهداشت روانى را عبارت از پيشگيرى از پيدايش بيمارىهاى روانى و سالمسازى محيط روانى و اجتماعى دانستهاند تا افراد جامعه بتوانند با برخوردارى از تعادل روانى با عوامل محيط خود رابطه و سازگارى صحيح برقرار كرده تا بتوانند به هدفهاى اعلاى تكامل انسانى برسند. به سخنى ديگر از آنجايى كه انسان تركيبى از خير و شر، ماده و معنويت و تن و جان است همواره در حالت كشمكش درونى است. از اينرو، هر لحظه در معرض بحرانهاى شخصيتى و خروج از تعادل است. براى حفظ تعادل شخصيتى، قرآن دستورها و آموزههايى را بيان نموده است كه در سايه آن شخصيت انسانى از تعادل لازم برخوردار خواهد شد. بهداشت روانى عبارت است از ايجاد تعادل شخصيتى در درون، ميان آنچه فطرت و غريزه ناميده مىشود؛ و در بيرون، ميان آنچه تعادل ارتباطى ميان فرد و محيط را بر هم مىزند. قرآن تأكيد مىكند كه خداوند آفريدگار انسان از يك غناى ذاتى برخوردار است و انسان به عنوان يك آفريده همواره گرفتار فقر ذاتى است؛(1) از اينرو هرگاه به علت عواملى اين ارتباط خود را در هر جا نشان ندهد، آن بخش با اختلال مواجه خواهد شد، هر چند كه اين اختلال هيچ گاه به نيستى و نابودى نخواهد انجاميد ولى در زندگى دنيوى و اخروى دچار تنگنا مىشود. خداوند مىفرمايد: «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَن ذِكْرِى فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكًا»(2) هر كس از ياد خدا و ارتباط با او اعراض كند در زندگى دچار تنگنا خواهد شد. اين تنگنا عبارت از همه مواردى مىشود كه انسان را از حالت تعادل شخصيتى بيرون مىبرد و دچار بحرانهاى جسمى و روحى مىنمايد. بنابراين تنها با بهرهگيرى از توحيد و ياد خداست كه بهداشت روانى و تعادل درونى و بيرونى در انسان پديد خواهد آمد. راهكارهاى قرآنى در بهداشتروانى
مناسبترين راه حل مشكل تضاد ميان جنبههاى جسمانى و روانى انسان، ايجاد هماهنگى ميان آندو است. به اين معنا كه انسان در حدود شريعت نيازهاى جسمانى خود را ارضا كند و همزمان با آن به ارضاى نيازهاى روانى خويش نيز بپردازد. اگر انسان در زندگى به ميانهروى و اعتدال و دورى از زيادهروى و افراط در ارضاى انگيزههاى جسمانى و روانى ملتزم باشد، ايجاد هماهنگى ميان نيازهاى جسم و روح كاملاً امكانپذير است. خداوند در اينباره مىفرمايد: «وَ ابْتَغِ فِيمَآ ءَاتَكَ اللَّهُ الدَّارَ الْأَخِرَةَ وَ لَا تَنسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيَا»(3) در آنچه خدا به تو داده سراى آخرت را جستجو كن و بهرهات را از دنيا فراموش مكن. با برقرارى تعادل ميان جسم و روح، ماهيت انسان به طور حقيقى و كامل شكل مىگيرد. تعادل جسم و روح در شخصيت انسان، نمايانگر توازن عمومى است. هر كس كه بخواهد از اين تعادل برخوردار باشد بايد به آموزهها و دستورهاى قرآن توجه نمايد، زيرا نه تنها ايمان به آن گزارهها و عمل به آن آموزهها و دستورها موجب تحقق بهداشت روانى است بلكه بهداشت جسمى بشر و سعادت دنيوى و اخروى او را نيز فراهم مىآورد. از نظر قرآن تعادل شخصيتى و شخصيت بهنجار در صورتى حاصل مىآيد كه جسم و روح در آن متعادل باشد و نيازهاى هر يك به خوبى ارضا شود. انسانى كه داراى شخصيت بهنجار است، به جسم و سلامت و نيرومندى آن اهميت مىدهد و نيازهاى آن را در حدود شرع مقدس روا داشته و برآورده مىسازد. از آنجا كه اسلام و قرآن بنيادش بر محوريت توحيد است، تعادل شخصيتى و عدم تعادل را بر پايه عقيده به آن ترسيم و تصوير مىكند. قرآن مردم را بر اين اساس به سه نوع مؤمن، كافر و منافق دستهبندى مىنمايد. به نظر قرآن مؤمن كسى است كه از تعادل شخصيتى برخوردار است و كافر و منافق دچار عدم آن و نابهنجار هستند؛ زيرا به نظر قرآن كفر و نفاق بيمارى است كه مىبايست درمان شوند و در حقيقت اين افراد از چنين تعادلى برخوردار نمىباشند. آموزهها و دستورهاى قرآنى در راستاى ايجاد تعادل و درمان اين بيمارى است؛ از اينرو قرآن خود را به عنوان دارو و درمانگر معرفى مىكند: «وَشِفَآءٌ لِّمَا فِى الصُّدُورِ وَ هُدًى وَ رَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِين»(4)؛ «وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْءَانِ مَا هُوَ شِفَآءٌ وَ رَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِين»(5) بر اين پايه بهداشت روانى از نظر اسلام يعنى ايجاد زمينه براى بروز ايمان به توحيد و عمل به آنچه او را به توحيد مىرساند و تعادل شخصيتى درونى و بيرونى را پديد مىآورد. نقش خانواده در ايجاد تعادل شخصيتى
اسلام براى پيشگيرى و بهداشت روانى در دوران مختلف، آموزههاى دستورى و ارشادى دارد نخست به دوره جنينى پرداخته زيرا سهم عوامل ارثى و مادرزادى در ايجاد اختلالات روانى بيش از ساير عوامل است؛ از اينرو اسلام به اين دوره توجه ويژه مبذول داشته است. ما بسيارى از صفات خود را از پدر و مادر به ارث مىبريم. رنگ چشم و مو، قد، وزن و شكل صورت و ساير اندامهاى ظاهرى از جمله صفاتى هستند كه از والدين به فرزندان به ارث مىرسند. اين انتقال صفات از پدر و مادر به فرزندان، وراثت نام دارد. اين صفات از طريق ژنهاى موجود در كروموزوم، از طريق لقاح به فرزندان منتقل مىشوند. ژنهاى نگهدارندههاى خصلتهاى اصلى هر موجود زنده هستند. به اين ترتيب، مىتوان به منشأ بسيارى از فعاليتهاى حياتى و همين طور اختلالات جسمى و روحى و روانى انسان پى برد كه ريشه در وراثت دارد. دكتر كارل مىگويد: مستى زن يا شوهر در لحظه آميزش، جنايت واقعى است؛ زيرا كودكانى در اين شرايط به وجود مىآيند اغلب از عوارض عصبى يا روانى درمانناپذير رنج مىبرند.(6) امام صادق(ع) مىفرمايد: هر زنى شوهر شرابخوار خود را اطاعت كند و با او همبستر شود گناهانش به اندازه ستارگان آسمان است و هر فرزندى كه از او بزايد پليد.(7) چنانچه پاكى پدر و مادر تأثير بسزايى در سلامتى روح و روان كودك دارد و اثرات آن پس از بلوغ نيز در ابعاد مختلف خود را نشان مىدهد. قرآن مىفرمايد: «وَ أَمَّا الْجِدَارُ فَكَانَ لِغُلامَيْنِ يَتِيمَيْنِ فِى الْمَدِينَةِ وَ كَانَ تَحْتَهُ كَنزٌ لَّهُمَا وَ كَانَ أَبُوهُمَا صالِحًا فَأَرَادَ رَبُّكَ أَن يَبْلُغَآ أَشُدَّهُمَا وَ يَسْتَخْرِجَا كَنزَهُمَا رَحْمَةً مِّن رَّبِّك؛(كهف/ 82) آن ديوار مال دو بچه يتيم در شهر بود و زير آن گنجى براى آن دو و پدرشان مرد صالحى بود. خدا مىخواست آن دو بزرگ شوند و گنج خود را استخراج نمايند و اين رحمتى از سوى پروردگار توست». آيه تأييد مىكند كه نتيجه اخلاق و رفتار انسان تنها متوجه خود او نمىشود بلكه به فرزندان او نيز مىرسد. در دوره كودكى توجه به شخصيت كودك او را از بحرانهاى روحى و روانى در امان مىدارد و تأكيد اسلام به آن است كه كودك را انسانى با شخصيت و مستقل بار آورد. در اين ميان نقش مادر به مراتب مهمتر از نقش پدر است او ماهها طفل را در رحم با شيره جانش و پس از تولد ماهها از مجراى سينهاش پرورش مىدهد. در اين مدت پدر و مادر وظيفه دارند كه رعايت قوانين بهداشتى جسم و محيط زندگى خود را سالم نگه دارند، زيرا اگر آنها سلامت جسمى خود را به خطر اندازند طفل را گرفتار خطرات غير قابل اغماضى مىكنند و اثرات آن در آينده به صورت اندوه، افسردگى و اضطراب بروز مىكند. دوره بلوغ از مهمترين دورههاى رشد انسان است كه ويژگىهاى خاص خود را دارد و توجه به آن مىتواند در بهداشت روانى فرد بسيار مؤثر باشد. اين دوره از نظر فيزيكى و روانى تحولات بسيار عميق و ژرفى در فرد ايجاد مىكند. در اين دوره شرايط ناخوشايند جديدى در زندگى فرد بيدار مىشود كه آرامش روانى او را مختل مىسازد. تحكيم مبانى خانواده و فرهنگ آن به عنوان يكى از ساز و كارهاى مهم در جهت پيگيرى و بهداشت روانى مورد توجه اسلام است. با تحكيم مبانى خانواده و بالا بردن فرهنگ آن مىتوانيم در تأمين بهداشت روانى انسان گامهاى مؤثرى را برداريم. توجه به روابط ظريف زوجين و توجه آنان در زمينهى نقشها و وظايفى كه نسبت به يكديگر عهدهدار هستند و نيز نقش هر يك در تأمين سلامت روانى طرف مقابل و ارضاى كامل نيازهاى يكديگر و آموزش آنها به خانوادهها، نقش تعيين كنندهاى در حفظ سلامت روانى آحاد اجتماع دارد. خانواده با تأثير قطعى بر ساخت شخصيت كودكان مىبايد از لحاظ آشنايى با نظام تعليم و تربيت اسلامى و با تأثيرات گوناگون رفتارها بر روى شكلگيرى شخصيت كودك آشنا شود. توجه به مراحل رشد كودك و وظايف والدين در هر يك از مراحل، آشنا شدن با تنبيه و تشويق و چگونگى اعمال آن، توجه به تفاوتهاى روانى - تربيتى دختر و پسر و بسيارى از ظرايف ديگر از اهم وظايف خانواده در رابطه با تأمين سلامت روانى براى فرزندان خود به شمار مىآيد، خانواده از ديدگاه اسلام اهميت به سزايى در حفظ عفت و حدود اجتماع دارد. مرزهايى كه لذتطلبىها را در خود حفظ كرده و اجتماع را از آلودگى محفوظ دارد. خداوند در اينباره در بُعد آموزش عفت خانوادگى و حفظ مسايل زناشويى در چارچوب زن و مرد مسأله اذن پيش از ورود به اتاق در زمانهايى كه احتمال تنها شدن زن و مرد مىرود را مطرح مىسازد و دستور مىدهد، كه هرگز فرزندان نمىبايست بدون اذن پدر و مادر به خوابگاه ايشان وارد شوند.« يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لِيَسْتَْذِنكُمُ الَّذِينَ مَلَكَتْ أَيْمَنُكُمْ وَ الَّذِينَ لَمْ يَبْلُغُواْ الْحُلُمَ مِنكُمْ ثَلَثَ مَرَّ تٍ مِّن قَبْلِ صَلَوةِ الْفَجْرِ وَ حِينَ تَضَعُونَ ثِيَابَكُم مِّنَ الظَّهِيرَةِ وَ مِن بَعْدِ صَلَوةِ الْعِشَآءِ ثَلَثُ عَوْرَاتٍ لَّكُمْ لَيْسَ عَلَيْكُمْ وَلَا عَلَيْهِمْ جُنَاحُ بَعْدَهُنَّ طَوَّافُونَ عَلَيْكُم بَعْضُكُمْ عَلَى بَعْضٍ كَذَ لِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْأَيَتِ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ ؛ (نور/ 58) اى مؤمنان بايد كه مُلك يمينتان و كسانى از شما كه هنوز به حد بلوغ نرسيدهاند، سه بار پيش از نماز صبح و هنگامى كه در ظهر لباسهايتان را در مىآوريد و پس از نماز شام كه سه هنگام برهنگى شماست، از شما براى شما ورود به اتاقتان ا جازه بگيرند و پس از آن سه هنگام نه بر شما و نه بر ايشان گناهى نيست، چرا كه در پيرامون شما در گردشاند و با هم در حشر و نشر هستيد. بدينسان خداوند آيات خويش را براى شما روشن مىگرداند و خداوند داناى فرزانه است» نقش بهداشت جنسى در بهداشت روانى
قرآن درباره حفظ فروج و عفت آن به عموم مؤمنان دستور مىدهد كه چگونه بهداشت جنسى را رعايت نمايند؛ زيرا يكى از پيامدهاى ناهنجارى در بهداشت جنسى، بحرانهاى روحى و روانى در افراد جامعه است: «وَ قُل لِّلْمُؤْمِنَتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَيَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَ لْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُيُوبِهِنَّ وَ لَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ ءَابَآهِنَّ أَوْ ءَابَآءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَآهِنَّ أَوْ أَبْنَآءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَنِى إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَنِى أَخَواتِهِنَّ أَوْ نِسَآهِنَّ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَنُهُنَّ أَوِ التَّابِعِينَ غَيْرِ أُوْلِى الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِينَ لَمْ يَظْهَرُواْ عَلَى عَوْراتِ النِّسَآءِ وَلَا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ مَا يُخْفِينَ مِن زِينَتِهِنَّ وَ تُوبُواْ إِلَى اللَّهِ جَمِيعًا أَيُّها الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُون ؛(نور/ 31) به زنان با ايمان بگو چشم از نگاه مردان اجنبى فرو بندند و فرجهاى خويش را حفظ كنند و زينت خويش را جز آن چه آشكار است هويدا نسازند. بايد كه مقنعه و روپوشهاى خويش را به گريبانها افكنند و زينت خويش نمايان نسازند جز براى شوهرانشان يا پدران، يا پدر شوهران يا پسران و يا پسر شوهران يا برادران يا خواهرزادگان و يا برادرزادگان يا زنان و يا آنچه مالك آن شدهاند و يا مردانى كه ديگر هوس زن ندارند و طفل خانوادهاند و يا كودكانى كه از اسرار زنان خبر ندارند. زنان نبايد پاى بر زمين بكوبند تا زينتهايشان كه نهان است آشكار نشود.» قرآن در اين آيات و آياتى ديگر براى پيشگيرى از بحرانهاى روانى و نابهنجارىهاى اجتماعى از كارها و اعمالى كه باعث مىشود بهداشت روانى جامعه به خطر افتد، بازداشته است. قرآن با بيان اين مطالب و آموزههاى دستورى و ارشادى پيشگيرى را بر معالجه و درمان مقدم داشته است. آنچه مهم است اين است كه اسباب و وسايل تحريك جنسى و هيجان شهوى كودكان فراهم نشود. از اين روى اسلام بوسيدن دختر شش ساله براى مرد و بوسيدن پسر هفتساله را براى زن ممنوع كرده است.(8) زيرا اينگونه كارها افزون بر اينكه موجب انحراف جنسى نوجوانان مىشود موجب بلوغ زودرس آنان نيز مىگردد. همچنين اسلام دستور داده است تا كودكان پس از شش سالگى جدا از يكديگر بخوابند.(9) و در رابطه با آميزش جنسى پدر و مادر دستور مىدهد تا كارى نكنند كه فرزندان به مسائل اين چنينى اطلاع يابند. پيامبر اكرم(ص) مىفرمايد: به خدا سوگند اگر مردى با همسر خود در آميزد و در خانه كودكى بيدار باشد كه آنها را بنگرد و سخن آنها را بشنود و صداى نفسهاى آنها را احساس كند هرگز آن كودك رستگار نگردد، اگر پسر باشد يا دختر زناكار مىشود. روانشناسان بر اين باورند كه بايستى ريشه بيشتر بيمارهاى روانى و اختلالهاى رفتارى را در محيط خانواده فرد در دوران كودكى و محيط اجتماعى وى جستجو كرد. در مراحل ابتدايى زندگى و در خانواده است كه فرد با رفتارهاى متضادى رو به رو مىشود كه ناتوان از جمعبندى بين خوب و بد، هنجار و نابهنجار، درست و نادرست ميان آنها مىشود. بنابراين به تضاد شخصيتى گرفتار مىشود. در حالى كه بخشى از او رفتارهايى را مىشناسد كه با آن در محيط خانواده انس گرفته است و بخشى ديگر رفتارى را مىيابد كه جامعه آن را نادرست مىشمارد؛ پس دچار ناتوانى در تبيين و تركيب مىشود و از درك درست و نادرست باز مىماند. در پى اين تضاد رفتارى ميان الگوهاى خانوادگى و اجتماعى است كه شخصيت وى دچار تزلزل روانى مىشود و بازتابهاى آن را در رفتار نشان مىدهد. نقش بهداشت فردى در بهداشت اجتماع
از آن جايى كه توجه هر جامعه به مسايل بهداشت روانى، رابطه مستقيمى با رشد و اعتلاى اجتماعى آن جامعه دارد، از اين رو ارايه خدمات بهداشت روانى كه هدف آن سالم سازى محيط روانى است، از اهميت بسيارى برخوردار است. بهسازى محيط از انحرافات و نابهنجارى مختلف و گوناگون مىتواند انسان را از گرفتار شدن به تضاد رفتارى و تناقض روانى باز دارد. تصحيح گفتار و رفتار و هماهنگى ميان آنها كه از سوى الگوها به افراد جامعهپذير (كودك تا جوان) القا مىشود مىتواند كمك شايانى در بهداشت روانى جامعه ايفا كند. هرگاه ميان گفتار و رفتار الگوها تضادى مشاهده شود كودك و نوجوان از نظر روانى خود را در ميان تضادى گرفتار مىبيند كه برايش قابل هضم نيست. افزايش اين تضادها همراه با سرزنش از سوى الگوهاى خانوادگى و اجتماعى مىتواند فرد جامعهپذير را دچار بحرانهاى روانى و شخصيتى و دوگانگى آن نمايد. از اينرو، اسلام همواره درباره هماهنگى ميان گفتار و رفتار تأكيد ورزيد و آن را به عنوان عامل مهم در صحت و سلامت روانى فرد و جامعه و يا بيمارىهاى روحى فرد و جامعه مطرح ساخته است؛ خداوند درباره تضاد رفتارى و گفتارى و تأثيرات سوء آن مىفرمايد: «لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ *كَبُرَ مَقْتًا عِندَ اللَّهِ أَن تَقُولُواْ مَا لَا تَفْعَلُون؛(صف/ 3) چرا آن چه مىگوييد عمل نمىكنيد بسيار گناه بزرگى است كه بگوييد آن چه را خود عمل نمىكنيد». 1) أَنتُمُ الْفُقَرَآءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِىُّ الْحَمِيدُ» (فاطر/5). 2) طه/ 124. 3) قصص/ 77. 4) يونس/ 57. 5) اسراء/ 82. 6) راه و رسم زندگى، آلكسيس كارل، ص 81. 7) لآلى الاخبار، ص 267. 8) روضة المتقين، ج 8، ص 357. 9) همان.