دريائى بيكران
على است و جهانى از فضائل، على است و دريائى بيكران از امتيازات.كيست كه به اعماق صفات او برسد؟ و چه كسى است كه به زواياى زندگى او دست يابد؟هر چنداهل تحقيق به تكاپو افتند، بررسى كاملى از حالات او چنانچه شايسته است نتوانند كرد و نويسندگان هر چه دقيق باشند باز به گوشه هاى مختلف حيات او پى نخواهند برد. پس على كسى نيست كه فراموش شود و يا حق او ادا گردد. از اين جهت مى بينيد هر چند دقت نغمه هائى جديد درباره على به گوش مى رسد و با ديد تازه اى به زندگى وى توجه مى شود.آرى قضاوت است و تحقيق، بررسى است و مطالعه درباره ى مردى بى پايان كه واقعا از خود گذشت و در راه خدا و اعلاء كلمه حق كوشش فراوان كرد. مردى جاويدان كه ظلم راحتى بر مورچه اى روا نداشت و لقمه اى حرام از گلويش پائين نرفت. مردى هميشگى كه از منظره ديدار مستمندان و يتيمان رقتى بيمانند به او دست مى داد و با تمام قواى خود مى كوشيد به زندگى آنان سر و سامانى داده شود. مردى كه در تقسيم مقررى بيت المال، ميان خويش و بيگانه تفاوتى نمى گذاشت و از اداء حق ذره اى فروگذارى نمى نمود.مردى كه صفات متضاد او تحيرآور و اخلاق كريمه اش همه را مات و مبهوت ساخته است.و بالاخره مردى كه انسانيت به تمام معنى برازنده اوست بلكه او ست كه به انسانيت شرف و افتخار داده است.
براى شناسائى بهتر
نام مباركش على و كنيه او ابوالحسن و لقب مشهور او اميرالمومنين و مرتضى بود. [ مناقب خوارزمى، صفحه ى 8 و 6. ] روز جمعه 13 ماه رجب سى سال پس از عام الفيل در خانه كعبه متولد و اين امتياز براى هميشه به او تخصيص داده شد. [ ارشاد، صفحه ى 3. ] پدرش ابوطالب عموى پيامبر اكرم "ص" بود كه تا قدرت و نيرو داشت از پيغمبر حمايت كرد و از او دفاع نمود. [ الكنى و الالقاب ج 1، صفحه ى 110. ]مادرش فاطمه دختر اسد بن هاشم بن عبد مناف بود كه پيامبر اكرم "ص" او را به منزله مادر خود مى دانست و هميشه از محبتهاى او ياد مى كرد و از نيكوئيهاى وى سپاسگزارى مى نمود. [ ارشاد، صفحه ى 3. ]
على از كودكى در دامان تربيت پيامبر نشو و نما كرد [ ارشاد، صفحه ى 3. ] و ده ساله بود كه به پيغمبر ايمان آورد. [ شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 1، صفحه ى 14. ]
على اولين مردى بود كه دين اسلام را پذيرفت و دعوت پيامبر را اجابت نمود. [ ارشاد، صفحه ى 3. ]
على بعد از بعثت پيغمبر سيزده سال با آن حضرت در مكه و پس از جريان هجرت ده سال با آن بزرگوار در مدينه بود [ ارشاد، صفحه ى 3. ]، على بعد از رحلت پيامبر سى سال زندگى كرد. دو سال و چهار ماه در خلافت ابوبكر، ده سال و هشت ماه در خلافت عمر، دوازده سال، در
خلافت عثمان، و حدود پنج سال هم خلافت خود آن حضرت طول كشيد. [ مناقب ابن شهر آشوب، ج 3، صفحه ى 92. ]
على "ع" هنگام هجرت پيامبر در رختخواب آن حضرت خوابيد در جان خويش را در خطر انداخت تا دشمنان از تصميم و خروج پيامبر آگاه نشوند. [ ارشاد، صفحه ى 23 -22. ]
على "ع" در همه جنگهاى پيامبر با دشمنان، شركت داشت بجز جنگ تبوك كه پيامبر او را به عنوان جانشين و نماينده خويش در مدينه باقى گذاشت. [ ارشاد، صفحه ى 71. ]
على "ع" در جنگهاى بدر، احد، خندق، خيبر، حنين و ساير جنگها رشادتها از خود نشان داد و در بعضى از آنها عامل اساسى پيروزى بشمار مى رفت. [ ارشاد، صفحه ى 27 و 25. ]
على "ع" در سال دوم هجرى با فاطمه دختر پيامبر اكرم ازدواج نمود و از اين پيوند زناشوئى حضرت امام حسن، امام حسين، زينب و ام كلثوم بوجود آمدند. [ التنبيه و الاشراف، صفحه ى 202. ]
در سال دهم هجرى هنگامى كه پيامبر اكرم از آخرين سفر حج خود بازگشت مى نمود، در محلى به نام غدير خم على "ع" را به جانشينى و وصايت خود معرفى و اولويت و امارت او را بر مسلمين اعلام فرمود. [ ارشاد، صفحه ى 82. ]
على "ع" در مدت خلافت خويش بر خوردهائى با دشمنان خود داشت به اين ترتيب:1- جنگ جمل. اين جنگ به تحريك طلحه و زبير و اقدام 'عايشه' به منظور خونخواهى عثمان كه على را متهم به قتل او كرده بودند پيش آمد نمود و على "ع " در اين جنگ پيروز شد و پس از آن كوفه را مقر حكومت خود قرار داد.2- صفين. طرف على "ع" در اين جنگ معاويه بود و هنگامى كه داشت پيروزى على "ع" نمودار مى گشت با نيرنگ عمروعاص كار به حكميت واگذار شد و در نتيجه اين غائله به نفع معاويه پايان يافت.3- جنگ نهروان. مخالفان على، در اين جنگ عده اى بنام 'خوارج' بودند كه از مسئله حكميت در پايان جن صفين ناراضى
بودند. آنان در اين جنگ شكست خوردند و على "ع" پيروز گرديد [ مروج الذهب، جزء 2، صفحه ى 418 و 366. ]
على "ع" سال چهلم هجرى مطابق 661 ميلادى در سن شصت و سه سالگى به وسيله يكى از خوارج بنام 'عبدالرحمن بن ملجم' با شمشيرى زهرآگين در حال نماز مجروح شد و دو روز بعد در اثر همان زخم درگذشت. بدن مطهر آن حضرت در زمينى غير معمور بنام 'غرى' "نجف كنونى" به خاك سپرده شد و اكنون قبه و بارگاه وى كه در مركز شهر نجف در عراق قرار دارد زيارتگاه عموم شيعيان و علاقمندان است. [ ارشاد، صفحه ى 13 و 5. ]