دموكراسى سياسى و دموكراسى اقتصادى
اما در قرن بيستم و زمان معاصر ما اصطلاح دموكراسى به دو مفهوم متضاد و متباين استعمال شده و مى شود و در مكاتبى كه كليه عقايد آنها در تضاد با يكديگر قرار گرفته است هر دو اين اصطلاح را به كار برده و هر يك مدعى است كه دموكراسى حقيقى آن است كه او دارد و طرف ديگر فاقد آن است:يكى روسيه كمونيستى شوروى كه با فلسفه «توتاليته» «اصالت جمع» اداره مى شود و مى دانيم كه اين فلسفه در نقطه مقابل اصالت فرد و آزادى فردى قرار گرفته و ديگر دموكراسيهاى غربى كه در قرون جديده احيا كننده اين اصطلاح و اين مكتب كهن و پرورش دهنده آن بوده اند.
توجيهى كه روسيه شوروى از دعوى خود مى نمايد اين است كه دموكراسى را تجزيه مى كند به دو جزء يكى «دموكراسى سياسى» كه عبارت باشد از سيستم حكومت پارلمانى و رعايت آزاديهاى فردى و كشورى و ديگرى «دموكراسى اقتصادى» كه آنرا به تساوى اموال و تساوى استفاده عموم توده ها و مردم از آنچه كه از طبيعت به دست مى آيد معنى كرده.
و چون طبق فلسفه ماركس و لنين فرماندهى كليه مظاهر حيات انسانى با اقتصاديات است و كليه آثار و حوادث و تحولات، تابع مسئله اموال مى باشد لذا دموكراسى سياسى بدون دموكراسى اقتصادى معنى و مفهومى نداشته و جز نامى و عنوانى براى فريب مردم نيست.
و دموكراسى اقتصادى به مراتب مقدم بر دموكراسى سياسى است، بلكه دموكراسى سياسى را غالب از نويسندگان كمونيسم بدون دموكراسى اقتصادى مضر دانسته و مى گويند چون دموكراسى اقتصادى اجرا شود دموكراسى سياسى را بخودى خود متضمن خواهد بود ولى دموكراسى سياسى چنانچه مى بينيم دموكراسى اقتصادى را در برندارد.
البته اين اظهار محتاج به پاسخ است كه دموكراسى اقتصادى ادعائى كشورهاى كمونيسم هم تاكنون ديده نشده كه دموكراسى سياسى را در بر داشته باشد مگر آنكه طبق وعده اى كه داده اند بعدها ظاهر شود و آن محتاج به مرور زمان و آزمايش است.
در هر حال قدر مسلم آن است كه دموكراسى اقتصادى با توجهى كه كمونيسم امروزى از آن مى نمايد داراى عناصرى است كه با عناصر اصليه دموكراسى غربى كه آنرا كمونيست ها «دموكراسى سياسى» خوانده اند تضاد ذاتى دارد.
معهذا جريان امور اجتماعى جهان امروز كه شرح آن در اين مختصر نمى گنجد فلاسفه باخترى را ناگزير كرده است كه در جستجوى يافتن راه حلى باشند كه بين اين دو شعبه دموكراسى مفروض يا دو نوع دموكراسى را آشتى دهد و حد وسطى بين اين دو ايدئولوژى پيدا كنند كه شايد موجب حفظ صلح عالم و تاءمين آرامش و امنيت جهانى گردد.
براى تكميل مطلب در باب طرق مختلف استعمال اين اصطلاح بايد اضافه كنيم كه لنين در هنگاميكه از طرف دولت تزارى به يكى از شهرهاى قطبى سيبرى تبعيد شده بود كتاب طرز عمل «تريديونيونيسم» را كه از آثار فابيانهاى سوسياليسم انگليس بود در سال 1867 به زبان روسى ترجمه كرده و آنرا «دموكراسى صنعتى» نام نهاد. (رجوع شود به ليبراليسم و كمونيسم).(26)
و در فرهنگ اصطلاحات اجتماعى دموكراسى را اينگونه تعريف كرده اند:
دموكراسى از دو واژه ى يونانى DEMOS (مردم) وKRATOS (قدرت، حكومت، حاكميّت) مشتق و از كلمه DEMOKRATIA (حاكميّت مردم) آمده است.
دموكراسى بر «حكومت مردم بر مردم» و نيز در نگرشى ديگر «حكومت مردم بر مردم و براى مردم» اطلاق مى شود.
در دموكراسى به مفهوم واقعى آن، جنبه ى اعتقاد به ارزش و قابليت هاى ناشى از آن، احترام و توجه به شرف انسان، به عنوان موجودى كه داراى هدف و غايتى است، پايگاهى ويژه دارد.