دموكراسى در ايران
در ايران، آزادانديشى و تحمل آراء و رعايت ادب، عدالت و احترام به حيثيت انسان، همواره مورد توجه غالب نويسندگان و متفكران ادبى، شعرى و اجتماعى بوده است. گرچه گهگاه از سوى حاكمان و فرمانروايان با زمينه هاى فكرى و معنوى متناسب با دموكراسى واقعى برخورد خصمانه صورت گرفته است.كتب و شواهد علمى، فلسفى، اخلاقى و ادبى ثابت مى كنند كه گرچه اين آثار، ظاهرا توسط اشخاص و بطور شخصى اظهار و نوشته شده است ولى آنان بدور از جامعه و بيگانه از جامعه نبوده اند و منشاء تكوينى افكارشان از جامعه اخذ شده و با معتقدات و اوضاع و احوال جامعه به درجاتى در تاءثير و تاءثر بوده اند.
در نوشته ها و دواوين شعرا و نويسندگان، نمونه هاى فراوانى از احترام گزاردن به شيوه ى تحرّى و آزادگى ديده مى شود.(27)
مثلا ابوالفضل بيهقى (385470 هجرى)(28) گفته است:
«مردم از مردم كمال مى يابند»
و سعدى (12901184.م) نوشته است:
«بنى آدم اعضاى يكديگرند
كه در آفرينش ز يك گوهرند»
كه در آفرينش ز يك گوهرند»
كه در آفرينش ز يك گوهرند»
و نمونه هاى بسيار كه نياز به پژوهشى مستقل دارد و مؤلف اين كتاب در اين زمنيه گامهايى پيموده است.
پس شركت آزادانه ى مردم در حكومت، محدودترين مفهوم دموكراسى واقعى است. طرفداران دفاع از حقوق طبيعى و ذاتى انسان ها، به حقانيت مشاركت اعضاء جامعه در امور زندگانى اقتصادى، سياسى، فرهنگى، تربيتى، بهداشتى و... بسيار تاءكيد نموده اند.