سوّم حاكميّت افراد پَست و افراطى
ارسطو و نيچه، دموكراسى را بگونه ديگرى تفسير كردند و گفتند:دموكراسى يعنى به قدرت رسيدن افراد پَست و فاسد، كه فرو مايگان قدرت را به دست گيرند و انسان هاى بزرگ و شريف را از صحنه قدرت سياسى كنار زنند.
اگر تعريف دموكراسى همان باشد كه اين دو دانشمند برشمردند، مورد نكوهش نهج البلاغه نيز هست و اصولا هيچ متفكّر ارزش گرائى به قدرت رسيدن فرو مايگان را نخواهد پذيرفت.
حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام آنگاه كه مشاهده فرمود، مشتى فاسدان فرومايه، حد خورده هاى فرارى، آدم كش هاى بى پروا به شام گريختند، و پيرامون معاويه گرد آمدند تا دست به شورش بزنند و قدرت سياسى را به دست گيرند.
خطاب به سربازان فرمود:
تَحُوزُكُمْ الْجُفاة الطّغام وَاَعرابُ اَهْلِ الشّام
(شما را ستمكاران و فرومايگان و عرب هاى روستانشين شام در يك عمليّات رزمى كنار زدند و وادار به عقب نشينى كردند.)(36)
و در خطبه 51 نهج البلاغه فرمود:
اءَلاَ وَإِنَّ مُعَاوِيَةَ قَادَ لُمَةً مِنَ الْغُوَاةِ، وَعَمَّسَ عَلَيْهِمُ الْخَبَرَ، حَتَّى جَعَلُوا نُحُورَهُمْ اءَغْرَاضَ الْمَنِيَّةِ.
آگاه باشيد! معاويه گروهى از گمراهان را همراه آورده و حقيقت را از آنان مى پوشاند، تا كوركورانه گلوهاشان را آماج تير و شمشير كنند.(37)
و فلسفه پذيرش حكومت اسلامى را در اين حقيقت معرّفى مى فرمايد كه مبادا انسان هاى فاسد و فرومايه زمام امور مسلمين را در دست گيرند:
وَلَكِنَّنِي آسَى اءَنْ يَلِيَ اءَمْرَ هذِهِ الاُْمَّةِ سُفَهَاؤُهَا وَفُجَّارُهَا، فَيَتَّخِذُوا مَالَ اللّهِ دُوَلا، وَعِبَادَهُ خَوَلا، وَالصَّالِحِينَ حَرْبا، وَالْفَاسِقِينَ حِزْبا، فَإِنَّ مِنْهُمُ الَّذِي قَدْ شَرِبَ فِيكُمُ الْحَرَامَ، وَجُلِدَ حَدّا فِي الاِْسْلاَ مِ، وَإِنَّ مِنْهُمْ مَنْ لَمْ يُسْلِمْ حَتَّى رُضِخَتْ لَهُ عَلَى الاِْسْلاَ مِ الرَّضَائِخُ.
«لكن از اين اندوهناكم كه بيخردان، و تبهكاران اين امّت حكومت را به دست آورند، آنگاه مال خدا را دست به دست بگردانند، و بندگان او را به بردگى كشند، با نيكوكاران در جنگ، و با فاسقان همراه باشند، زيرا از آنان كسى در ميان شماست كه شراب نوشيد و حد بر او جارى شد، و كسى كه اسلام را نپذيرفت، امّا بناحق بخشش هايى به او عطا گرديد.»(38)