قانون گريزى، اقسام مردم در كلام امام (عليه السلام) - الگوهای رفتاری امام علی(ع) و نظارت ملی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

الگوهای رفتاری امام علی(ع) و نظارت ملی - نسخه متنی

محمد دشتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

قانون گريزى، اقسام مردم در كلام امام (عليه السلام)

آنچه كه حكومت ها را ساقط كرد.


و دولت ها را به انحراف و سقوط كشاند.


و رهبران و شخصيت هاى به نام دنيا را بى اعتبار ساخت.


عدم اجراى قانون عادلانه و يا جلوگيرى از اجراى قوانين عادلانه بود.


طاغوت هاى روزگار كه به قانون توجّهى نداشتند و اجراى قانون را براى ديگران مى خواستند و همواره قانون شكن بودند.


امام على عليه السلام نسبت به اينگونه از انسان هاى قانون گريز فرمود:


العدّ التنّازلى للامّة الاسلامية


اءَيُّهَا النَّاسُ، إِنَّا قَدْ اءَصْبَحْنَا فِي دَهْرٍ عَنُودٍ، وَزَمَنٍ كَنُودٍ، يُعَدُّ فِيهِ الُْمحْسِنُ مُسِيئا، وَيَزْدَادُ الظَّالِمُ فِيهِ عُتُوّا، لاَ نَنْتَفِعُ بِمَا عَلِمْنَا، وَلاَ نَسْاءَلُ عَمَّا جَهِلْنَا، وَلاَ نَتَخَوَّفُ قَارِعَةً حَتَّى تَحُلَّ بِنَا.


طبقات الناس بعد رحلة النّبىّ صلّى الله عليه وآله وسلّم


وَالنَّاسُ عَلَى اءَرْبَعَةِ اءَصْنَافٍ: مِنْهُمْ مَنْ لاَ يَمْنَعُهُ الْفَسَادَ فِي الاَْرْضِ إِلا مَهَانَةُ نَفْسِهِ، وَكَلاَ لَةُ حَدِّهِ، وَنَضِيضُ وَفْرِهِ.


وَمِنْهُمْ الْمُصْلِتُ لِسَيْفِهِ، وَالْمُعْلِنُ بِشَرِّهِ، وَالُْمجْلِبُ بِخَيْلِهِ وَرَجِلِهِ، قَدْ اءَشْرَطَ نَفْسَهُ، وَاءَوْبَقَ دِينَهُ لِحُطَامٍ يَنْتَهِزُهُ، اءَوْ مِقْنَبٍ يَقُودُهُ، اءَوْ مِنْبَرٍ يَفْرَعُهُ. وَلَبِئْسَ الْمَتْجَرُ اءَنْ تَرَى الدُّنْيَا لِنَفْسِكَ ثَمَنا، وَمِمَّا لَكَ عِنْدَ اللّهِ عِوَضا!


وَمِنْهُمْ مَنْ يَطْلُبُ الدُّنْيَا بِعَمَلِ الاَّْخِرَةِ، وَلاَ يَطْلُبُ الاَّْخِرَةَ بِعَمَلِ الدُّنْيَا، قَدْ طَامَنَ مِنْ شَخْصِهِ، وَقَارَبَ مِنْ خَطْوِهِ، وَشَمَّرَ مِنْ ثَوْبِهِ، وَزَخْرَفَ مِنْ نَفْسِهِ لِلاَْمَانَةِ، وَاتَّخَذَ سِتْرَ اللّهِ ذَرِيعَةً إِلَى الْمَعْصِيَةِ.


وَمِنْهُمْ مَنْ اءَبْعَدَهُ عَنْ طَلَبِ الْمُلْكِ ضُؤُولَةُ نَفْسِهِ، وَانْقِطَاعُ سَبَبِهِ، فَقَصَرَتْهُ الْحَالُ عَلَى حَالِهِ، فَتَحَلَّى بِاسْمِ الْقَنَاعَةِ، وَتَزَيَّنَ بِلِبَاسِ اءَهْلِ الزَّهَادَةِ، وَلَيْسَ مِنْ ذلِكَ فِي مَرَاحٍ وَلاَ مَغْدًى.


حالة الاتقياء في مجتمع ممسوخ


وَبَقِيَ رِجَالٌ غَضَّ اءَبْصَارَهُمْ ذِكْرُ الْمَرْجِعِ، وَاءَرَاقَ دُمُوعَهُمْ خَوْفُ الَْمحْشَرِ، فَهُمْ بَيْنَ شَرِيدٍ نَادٍّ، وَخَائِفٍ مَقْمُوعٍ، وَسَاكِتٍ مَكْعُومٍ، وَدَاعٍ مُخْلِصٍ، وَثَكْلاَ نَ مُوجَعٍ، قَدْ اءَخْمَلَتْهُمُ التَّقِيَّةُ، وَشَمِلَتْهُمُ الذِّلَّةُ، فَهُمْ فِي بَحْرٍ اءُجَاجٍ، اءَفْوَاهُهُمْ ضَامِزَةٌ، وَقُلُوبُهُمْ قَرِحَةٌ، قَدْ وَعَظُوا حَتَّى مَلُّوا، وَقُهِرُوا حَتَّى ذَلُّوا، وَقُتِلُوا حَتَّى قَلُّوا.


اءسلوب المواجهة مع الدنيا


فَلْتَكُنِ الدُّنْيَا فِي اءَعْيُنِكُمْ اءَصْغَرَ مِنْ حُثَالَةِ الْقَرَظِ، وَقُرَاضَةِ الْجَلَمِ، وَاتَّعِظُوا بِمَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ، قَبْلَ اءَنْ يَتَّعِظَ بِكُمْ مَنْ بَعْدَكُمْ؛ وَارْفُضُوهَا ذَمِيمَةً، فَإِنَّهَا قَدْ رَفَضَتْ مَنْ كَانَ اءَشْغَفَ بِهَا مِنْكُمْ.


«اى مردم، در روزگارى كينه توز، و پر از ناسپاسى و كفران نعمت ها، صبح كرده ايم، كه نيكوكار، بدكار به شمار مى آيد، و ستمگر بر تجاوز و سركشى خود مى افزايد، نه از آن چه مى دانيم بهره مى گيريم، و نه از آن چه نميدانيم، مى پرسيم، و نه از هيچ حادثه مهّمى تا به ما فرود نيايد، مى ترسيم.


(روانشناسى اجتماعى مسلمين، پس از پيامبر صلّى الله عليه وآله وسلّم)


در اين روزگاران، مردم چهار گروه اند


گروهى اگر دست به فساد نمى زنند، براى اين است كه، روحشان ناتوان، و شمشيرشان كُند، و امكانات مالى، در اختيار ندارند.


گروه ديگر، آنان كه شمشير كشيده، و شر و فسادشان را آشكار كرده اند، لشگرهاى پياده و سواره خود را گرد آورده، و خود آماده كشتار ديگرانند، دين را براى به دست آوردن مال دنيا تباه كردند كه يا رييس و فرمانده گروهى شوند، يا به منبرى فرا رفته، خطبه بخوانند، چه بد تجارتى، كه دنيا را بهاى جان خود بدانى، و با آن چه كه در نزد خداست معاوضه نمايى.


گروهى ديگر، با اعمال آخرت، دنيا مى طلبند، و با اعمال دنيا در پى كسب مقام هاى معنوى آخرت نيستند، خود را كوچك و متواضع جلوه مى دهند، گام ها را رياكارانه كوتاه بر مى دارند، دامن خود را جمع كرده، خود را همانند مؤمنان واقعى مى آرايند، و پوشش الهى را وسيله نفاق و دورويى و دنيا طلبى خود قرار مى دهند.


و برخى ديگر، با پستى و ذّلت و فقدان امكانات، از به دست آوردن قدرت محروم مانده اند، كه خود را به زيور قناعت آراسته، و لباس زاهدان را پوشيده اند. اينان هرگز، در هيچ زمانى از شب و روز، از زاهدان راستين نبوده اند.


در اين ميان گروه اندكى باقى مانده اند كه ياد قيامت، چشم هايشان را بر همه چيز فرو بسته، و ترس رستاخيز، اشك هايشان را جارى ساخته است، برخى از آنها از جامعه رانده شده، و تنها زندگى مى كنند، و برخى ديگر ترسان و سركوب شده يا لب فرو بسته و سكوت اختيار كرده اند، بعضى مخلصانه همچنان مردم را به سوى خدا دعوت مى كنند، و بعضى ديگر گريان و دردناكند كه تقيّه و خويشتن دارى، آنان را از چشم مردم انداخته است، و ناتوانى وجودشان را فرا گرفته گويا در درياى نمك فرو رفته اند، دهن هايشان بسته، و قلب هايشان مجروح است، آنقدر نصيحت كردند كه خسته شدند، از بس سركوب شدند، ناتوانند و چندان كه كْشته دادند، انگشت شمارند.


اى مردم بايد دنياى حرام در چشمانتان از پَرِ كاهِ خشكيده، و تُفاله هاى قيچى شده دام داران، بى ارزش تر باشد، از پيشينيان خود پند گيريد، پيش از آن كه آيندگان از شما پند گيرند، اين دنياىِ فاسدِ نكوهش شده را رها كنيد، زيرا مشتاقان شيفته تر از شما را رها كرد.»(10)


/ 60