در چشمه سار نهج البلاغه - الگوهای رفتاری امام علی(ع) و نظارت ملی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

الگوهای رفتاری امام علی(ع) و نظارت ملی - نسخه متنی

محمد دشتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید



در چشمه سار نهج البلاغه

اوّل روش هاى گفتارى

1 هشدار پيامبر صلّى الله عليه وآله وسلّم از مسخ ارزشها



خطبه 156 نهج البلاغه



(خاطب به اءهل البصرة)



1 وجوب طاعة القيادة



فَمَنِ اسْتَطَاعَ عِنْدَ ذلِكَ اءَنْ يَعْتَقِلَ نَفْسَهُ عَلَى اللّهِ، عَزَّوَجَلَّ، فَلْيَفْعَلْ. فَإِنْ اءَطَعْتُمُونِي فَإِنِّي حَامِلُكُمْ إِنْ شَاءَ اللّهُ عَلَى سَبِيلِ الْجَنَّةِ، وَإِنْ كَانَ ذَا مَشَقَّةٍ شَدِيدَةٍ وَمَذَاقَةٍ مَرِيرَةٍ.



وَاءَمَّا فُلاَ نَةُ فَاءَدْرَكَهَا رَاءْيُ النِّسَاءِ، وَضِغْنٌ غَلاَ فِي صَدْرِهَا كَمِرْجَلِ الْقَيْنِ، وَلَوْ دُعِيَتْ لِتَنَالَ مِنْ غَيْرِي مَا اءَتَتْ إِلَيَّ، لَمْ تَفْعَلْ. وَلَهَا بَعْدُ حُرْمَتُهَا الاُْولَى، وَالْحِسَابُ عَلَى اللّهِ تَعَالَى.



2 ثمرات الايمان



منه: سَبِيلٌ اءَبْلَجُ الْمِنْهَاجِ، اءَنْوَرُ السِّرَاجِ.



فَبِالاِْيمَانِ يُسْتَدَلُّ عَلَى الصَّالِحَاتِ، وَبِالصَّالِحَاتِ يُسْتَدَلُّ عَلَى الاِْيمَانِ، وَبِالاِْيمَانِ يُعْمَرُ الْعِلْمُ، وَبِالْعِلْمِ يُرْهَبُ الْمَوْتُ، وَبِالْمَوْتِ تُخْتَمُ الدُّنْيَا، وَبِالدُّنْيَا تُحْرَزُ الاَّْخِرَةُ، وَبِالْقِيَامَةِ تُزْلَفُ الْجَنَّةُ، «وَتُبَرَّزُ الْجَحِيمُ لِلْغَاوِينَ».



وَإِنَّ الْخَلْقَ لاَ مَقْصَرَ لَهُمْ عَنِ الْقِيَامَةِ، مُرْقِلِينَ فِي مِضْمَارِهَا إِلَى الْغَايَةِ الْقُصْوَى.



ترجمه خطبه 156



مردم بصره! در پيدايش فتنه ها هر كس كه مى تواند خود را به اطاعت پروردگار عزيز و برتر، مشغول دارد چنان كند، اگر از من پيروى كنيد، به خواست خدا شما را به راه بهشت خواهم برد، هر چند سخت و دشوار و پر از تلخى ها باشد.



امّا عائشه! پس افكار و خيالات زنانه بر او چيره شد، و كينه ها در سينه اش چون كوره آهنگرى شعله ور گرديد، اگر از او مى خواستند آن چه را كه بر ضد من انجام داد نسبت به ديگرى روا دارد سرباز مى زد، به هر حال احترام نخست او برقرار است و حسابرسى اعمال او با خداى بزرگ است.



ايمان روشنترين راه ها و نورانى ترين چراغ هاست، با ايمان به اعمال صالح مى توان راه برد، و با اعمال نيكو به ايمان مى توان دسترسى پيداكرد، با ايمان، علم و دانش آبادان است، و با آگاهى لازم، انسان از مرگ مى هراسد، و با مرگ دنيا پايان مى پذيرد،



و با دنيا، توشه آخرت فراهم مى شود، و با قيامت بهشت نزديك مى شود، و جهنّم براى بدكاران آشكار مى گردد، و مردم جز قيامت قرارگاهى ندارند، و شتابان به سوى ميدان مسابقه مى روند تا به منزلگاه آخرين رسند.



3 القيّم الاخلاقيّة و خصائص القرآن



منه: قَدْ شَخَصُوا مِنْ مُسْتَقَرِّ الاَْجْدَاثِ، وَصَارُوا إِلَى مَصَائِرِ الْغَايَاتِ. لِكُلِّ دَارٍ اءَهْلُهَا لاَ يَسْتَبْدِلُونَ بِهَا وَلاَ يُنْقَلُونَ عَنْهَا.



وَإِنَّ الاَْمْرَ بِالْمَعْرُوفِ، وَالنَّهْيَ عَنِ الْمُنْكَرِ، لَخُلُقَانِ مِنْ خُلُقِ اللّهِ سُبْحَانَهُ؛ وَإِنَّهُمَا لاَ يُقَرِّبَانِ مِنْ اءَجَلٍ، وَلاَ يَنْقُصَانِ مِنْ رِزْقٍ.



وَعَلَيْكُمْ بِكِتَابِ اللّهِ، «فَإِنَّهُ الْحَبْلُ الْمَتِينُ، وَالنُّورُ الْمُبِينُ»، وَالشِّفَاءُ النَّافِعُ، وَالرِّيُّ النَّاقِعُ، وَالْعِصْمَةُ لِلْمُتَمَسِّكِ، وَالنَّجَاةُ لِلْمُتَعَلِّقِ.



لاَ يَعْوَجُّ فَيُقَامَ، وَلاَ يَزِيغُ فَيُسْتَعْتَبَ، «وَلاَ تُخْلِقُهُ كَثْرَةُ الرَّدِّ»، وَوُلُوجُ السَّمْعِ. «مَنْ قَالَ بِهِ صَدَقَ، وَمَنْ عَمِلَ بِهِ سَبَقَ».



وقام إ ليه رجل فقال: يا اءمير المؤمنين، اءخبرنا عن الفتنة، وهل ساءلت رسول اللّه صلّى الله عليه وآله وسلّم عنها؟ فقال عليه السلام:



4 الا خبار عن الفتن و عن الاستشهاد الدّامى



إِنَّهُ لَمَّا اءَنْزَلَ اللّهُ سُبْحَانَهُ، قَوْلَهُ:



«الَّمَّ. اءَحَسِبَ النَّاسُ اءَنْ يُتْرَكُوا اءَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لاَ يُفْتَنُونَ»



گويا مى نگرم، همه از قبرها خارج شده به سوى منزلگاه هاى آخرين در حركتند، هر خانه اى در بهشت به شخصى تعلق دارد، كه نه ديگرى را مى پذيرند و نه از آنجا به جاى ديگرى انتقال مى يابند. همانا «امر به معروف» و «نهى ازمنكر» دو صفت از اوصاف پروردگارند كه نه اجل را نزديك مى كنند و نه روزى را كاهش مى دهند.



بر شما باد عمل كردن به قرآن، كه ريسمان محكم الهى، و نور آشكار و درمانى سودمند است، كه تشنگى را فرونشاند، نگهدارنده كسى است كه به آن تمسّك جويد و نجات دهنده آن كس است كه به آن چنگ آويزد، كجى ندارد تا راست شود، و گرايش به باطل ندارد تا از آن بازگردانده شود، و تكرار و شنيدن پياپى آيات، كهنه اش نمى سازد، و گوش از شنيدن آن خسته نمى شود.



كسى كه با قرآن سخن بگويد راست گفته و هر كس بدان عمل كند پيشتاز است:



(در اينجا مردى بلند شد و گفت: اى اميرالمؤمنين ما را از فتنه آگاه كن، آيا نسبت به فتنه، از پيامبر خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم سؤالى نفرموده اى؟ پاسخ داد:)



آنگاه كه خداوند آيه 1 و 2 سوره عنكبوت را نازل كرد كه:



(آيا مردم خيال مى كنند چونكه گفتند ايمان آورديم، بدون آزمايش رها مى شوند؟)



عَلِمْتُ اءَنَّ الْفِتْنَةَ لاَ تَنْزِلُ بِنَا وَرَسُولُ اللّهِ صلّى الله عليه وآله وسلّم بَيْنَ اءَظْهُرِنَا. فَقُلْتُ: يَا رَسُولَ اللّهِ، مَا هذِهِ الْفِتْنَةُ الَّتِي اءَخْبَرَكَ اللّهُ تَعَالَى بِهَا؟ فَقَالَ:



«يَا عَلِيُّ، إِنَّ اءُمَّتِي سَيُفْتَنُونَ مِنْ بَعْدِي»



فَقُلْتُ: يَا رَسُولَ اللّهِ، اءَوَلَيْسَ قَدْ قُلْتَ لِي يَوْمَ اءُحُدٍ حَيْثُ اسْتُشْهِدَ مَنِ اسْتُشْهِدَ مِنَ الْمُسْلِمِينَ، وَحِيزَتْ عَنِّي الشَّهَادَةُ، فَشَقَّ ذلِكَ عَلَيَّ، فَقُلْتَ لِي:



«اءَبْشِرْ، فَإِنَّ الشَّهَادَةَ مِنْ وَرَائِكَ؟»



فَقَالَ لِي: «إِنَّ ذلِكَ لَكَذلِكَ، فَكَيْفَ صَبْرُكَ إِذَنْ؟»



فَقُلْتُ: يَا رَسُولَ اللّهِ، لَيْسَ هذَا مِنْ مَوَاطِنِ الصَّبْرِ، وَلكِنْ مِنْ مَوَاطِنِ الْبُشْرَى وَالشُّكْرِ. وَقَالَ:



«يَا عَلِيُّ، إِنَّ الْقَوْمَ سَيُفْتَنُونَ بِاءَمْوَالِهِمْ، وَيَمُنُّونَ بِدِينِهِمْ عَلَى رَبِّهِمْ، وَيَتَمَنَّوْنَ رَحْمَتَهُ، وَيَاءْمَنُونَ سَطْوَتَهُ، وَيَسْتَحِلُّونَ حَرَامَهُ بِالشُّبُهَاتِ الْكَاذِبَةِ، وَالاَْهْوَاءِ السَّاهِيَةِ، فَيَسْتَحِلُّونَ الْخَمْرَ بِالنَّبِيذِ، وَالسُّحْتَ بِالْهَدِيَّةِ، وَالرِّبَا بِالْبَيْعِ»



قُلْتُ: يَا رَسُولَ اللّهِ، فَبِاءَيِّ الْمَنَازِلِ اءُنْزِلُهُمْ عِنْدَ ذ لِكَ؟ اءَبِمَنْزِلَةِ رِدَّةٍ، اءَمْ بِمَنْزِلَةِ فِتْنَةٍ؟ فَقَالَ: «بِمَنْزِلَةِ فِتْنَةٍ».



دانستم كه تا پيامبر صلّى الله عليه وآله وسلّم در ميان ماست آزمايش نمى گرديم. پرسيدم: اى رسول خدا! اين فتنه و آزمايش كدام است كه خدا شما را بدان آگاهى داده است؟ فرمود، اى على! پس ازمن امّت اسلامى به فتنه و آزمون دچار مى گردند. گفتم: اى رسول خدا مگر جز اين است كه در روز «اُحُد» كه گروهى از مسلمانان به شهادت رسيدند، و شهادت نصيب من نشد و سخت بر من گران آمد، تو به من فرمودى، اى على! مژده باد تو را كه شهادت در پى تو خواهد آمد. پيامبر صلّى الله عليه وآله وسلّم به من فرمود: (همانا اين بشارت تحقّق مى پذيرد، در آن هنگام صبر تو چگونه است؟). گفتم: اى رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم چنين موردى جاى صبر و شكيبايى نيست بلكه جاى مژده شنيدن و شكرگذارى است. و پيامبر خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم فرمود: (اى على! همانا اين مردم به زودى با اموالشان دچار فتنه و آزمايش مى شوند، و در ديندارى بر خدا منّت مى گذارند، با اين حال انتظار رحمت او را دارند، و از قدرت و خشم خدا، خود را ايمن مى پندارند، حرام خدا را با شبهات دروغين، و هوسهاى غفلت زا، حلال مى كنند، «شراب» را به بهانه اينكه «آب انگور» است و رشوه را كه «هديه» است و ربا را كه «نوعى معامله» است حلال مى شمارند). گفتم: اى رسول خدا، در آن زمان مردم را در چه پايه اى بدانم؟ آيا در پايه ارتداد؟ يا فتنه و آزمايش؟. پاسخ فرمود: (در پايه اى از فتنه و آزمايش)



2 پرهيز از غيبت و عيب جوئى


خطبه 141 نهج البلاغه



1 التحذير من سماع الغيبة



اءَيُّهَا النَّاسُ، مَنْ عَرَفَ مِنْ اءَخِيهِ وَثِيقَةَ دِينٍ وَسَدَادَ طَرِيقٍ، فَلاَ يَسْمَعَنَّ فِيهِ اءَقَاوِيلَ الرِّجَالِ.



اءَمَا إِنَّهُ قَدْ يَرْمِي الرَّامِي، وَتُخْطِئُ السِّهَامُ، وَيُحِيلُ الْكَلاَ مُ، وَبَاطِلُ ذلِكَ يَبُورُ، وَاللّهُ سَمِيعٌ وَشَهِيدٌ. اءَمَا إِنَّهُ لَيْسَ بَيْنَ الْحَقِّ وَالْبَاطِلِ إِلا اءَرْبَعُ اءَصَابِعَ.



2 معرفة الحق و الباطل



فسئل عليه السلام، عن معنى قوله هذا، فجمع اءصابعه ووضعها بين اءذنه و عينه ثم قال:



الْبَاطِلُ اءَنْ تَقُولَ سَمِعْتُ، وَالْحَقُّ اءَنْ تَقُولَ رَاءَيْتُ!



ترجمه خطبه 141



اى مردم! آن كس كه از برادرش اطمينان و استقامت در دين، و درستى راه و رسم را سراغ دارد، بايد به گفته مردم درباره او گوش ندهد.



آگاه باشيد! گاهى تيرانداز، تير افكند و تيرها به خطا مى رود، سخن نيز چنين است، درباره كسى چيزى مى گويند كه واقعيّت ندارد و گفتار باطل تباه شدنى است، و خدا شنوا و گواه است.



بدانيد كه ميان حق و باطل جز چهار انگشت فاصله نيست.



(پرسيدند: معناى آن چيست؟



امام عليه السلام انگشتان خود را ميان چشم و گوش گذاشت و فرمود:)



باطل آن است كه بگويى شنيدم، و حق آن است كه بگويى ديدم.



3 اعتراض به خليفه سوم



خطبه 164 نهج البلاغه



لما اجتمع الناس إ ليه وشكوا ما نقموه على عثمان وساءلوه مخاطبته لهم و استعتابه لهم، فدخل عليه فقال:



تحذير عثمان



إِنَّ النَّاسَ وَرَائِي وَقَدِ اسْتَسْفَرُونِي بَيْنَكَ وَبَيْنَهُمْ، وَوَاللّهِ مَا اءَدْرِي مَا اءَقُولُ لَكَ! مَا اءَعْرِفُ شَيْئا تَجْهَلُهُ، وَلاَ اءَدُلُّكَ عَلَى اءَمْرٍ لاَ تَعْرِفُهُ. إِنَّكَ لَتَعْلَمُ مَا نَعْلَمُ. مَا سَبَقْنَاكَ إِلَى شَيْءٍ فَنُخْبِرَكَ عَنْهُ، وَلاَ خَلَوْنَا بِشَيْءٍ فَنُبَلِّغَكَهُ.



وَقَدْ رَاءَيْتَ كَمَا رَاءَيْنَا، وَسَمِعْتَ كَمَا سَمِعْنَا، وَصَحِبْتَ رَسُولَ اللّهِ صلّى الله عليه وآله وَسَلَّمَ كَما صَحِبْنا وَمَا ابْنُ اءبِى قُحَافَةَ ولاابْنُ اَلْخَطَّابِ بِاَوْلَىِ بِعَمَلِ الحَقِّ مِنْكَ وَاَنْتَ اَقْرَبُ اِلى اَبِي رُسُول اللّهِ صلّى الله عليه وآله وسلّم وَشِيجَةَ رَحِمٍ مِنْهُمَا؛ وَقَدْ نِلْتَ مِنْ صِهْرِهِ مَا لَمْ يَنَالاَ.



فَاللّهَ اللّهَ فِي نَفْسِكَ! فَإِنَّكَ وَاللّهِ مَا تُبَصَّرُ مِنْ عَمًى، وَلاَ تُعَلَّمُ مِنْ جَهْلٍ، وَإِنَّ الطُّرُقَ لَوَاضِحَةٌ، وَإِنَّ اءَعْلاَ مَ الدِّينِ لَقَائِمَةٌ.



فَاعْلَمْ اءَنَّ اءَفْضَلَ عِبَادِ اللّهِ عِنْدَ اللّهِ إِمَامٌ عَادِلٌ، هُدِيَ وَهَدَى، فَاءَقَامَ سُنَّةً مَعْلُومَةً، وَاءَمَاتَ بِدْعَةً مَجْهُولَةً.



ترجمه خطبه 164



(مردم در اطراف امام جمع شده و از خليفه سوم شكايت كردند و از او خواستند كه با خليفه سوم صحبت كند تا از اشتباهات خود دست بردارد)



همانا مردم پشت سر من هستند، مرا ميان تو و خودشان ميانجى قرار دادند، به خدا نمى دانم با تو چه بگويم؟ چيزى را نمى دانم كه تو ندانى، تو را به چيزى راهنمايى نمى كنم كه نشناسى، تو مى دانى آن چه ما مى دانيم، ما به چيزى پيشى نگرفته ايم كه تو را آگاه سازيم، و چيزى را در پنهانى نيافته ايم كه آن را به تو ابلاغ كنيم.



ديدى چنان كه ما ديديم، شنيدى چنانكه ما شنيديم، با رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم بودى چنان كه ما بوديم، پس ابوقحافه (ابابكر) و پسر خطّاب، در عمل به حق، از تو بهتر نبودند، تو به رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم در خويشاوندى از آن دو نزديكترى، و داماد او شدى كه آنان نشدند. پس خدا را خدا را پروا كن، سوگند به خدا! تو كور نيستى تا بينايت كنند، نادان نيستى تا تو را تعليم دهند، راه ها روشن است، و نشانه هاى دين برپاست، پس بدان كه برترين بندگان خدا در پيشگاه او رهبر عادل است كه خود هدايت شده و ديگران را هدايت مى كند، سنّت شناخته شده را برپا دارد، و بدعت ناشناخته را بميراند،



وَإِنَّ السُّنَنَ لَنَيِّرَةٌ، لَهَا اءَعْلاَ مٌ، وَإِنَّ الْبِدَعَ لَظَاهِرَةٌ، لَهَا اءَعْلاَ مٌ. وَإِنَّ شَرَّ النَّاسِ عِنْدَ اللّهِ إِمَامٌ جَائِرٌ ضَلَّ وَضُلَّ بِهِ، فَاءَمَاتَ سُنَّةً مَاءْخُوذَةً، وَاءَحْيَا بِدْعَةً مَتْرُوكَةً.



وَإِنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اللّهِ صلّى الله عليه وآله وسلّم يَقُولُ:



«يُؤْتَى يَوْمَ الْقِيَامَةِ بِالاِْمَامِ الْجَائِرِ وَلَيْسَ مَعَهُ نَصِيرٌ وَلاَ عَاذِرٌ، فَيُلْقَى فِي نَارِ جَهَنَّمَ، فَيَدُورُ فِيهَا كَمَا تَدُورُ الرَّحَى، ثُمَّ يَرْتَبِطُ فِي قَعْرِهَا».



وَإِنِّي اءَنْشُدُكَ اللّهَ اءَلا تَكُونَ إِمَامَ هذِهِ الاُْمَّةِ الْمَقْتُولَ، فَإِنَّهُ كَانَ يُقَالُ: يُقْتَلُ فِي هذِهِ الاُْمَّةِ إِمَامٌ يَفْتَحُ عَلَيْهَا الْقَتْلَ وَالْقِتَالَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ، وَيَلْبِسُ اءُمُورَهَا عَلَيْهَا، وَيَبُثُّ الْفِتَنَ فِيهَا، فَلاَ يُبْصِرُونَ الْحَقَّ مِنَ الْبَاطِلِ؛ يَمُوجُونَ فِيهَا مَوْجا، وَيَمْرُجُونَ فِيهَا مَرْجا. فَلاَ تَكُونَنَّ لِمَرْوَانَ سَيِّقَةً يَسُوقُكَ حَيْثُ شَاءَ بَعْدَ جَلاَ لِ السِّنِّ وَتَقَضِّي الْعُمُرِ.



فَقَالَ لَهُ عُثَْمانُ: «كَلِّمِ النَّاسَ فِي اءَنْ يُؤَجِّلُونِي، حَتَّى اءَخْرُجَ إِلَيْهِمْ مِنْ مَظَالِمِهِمْ»



فَقَالَ عَلَيْهِ السَّلاَ مُ: مَا كَانَ بِالْمَدِينَةِ فَلاَ اءَجَلَ فِيهِ، وَمَا غَابَ فَاءَجَلُهُ وُصُولُ اءَمْرِكَ إِلَيْهِ.



سنّت ها روشن و نشانه هايش آشكار است، بدعت ها آشكار و نشانه هاى آن برپاست. و بدترين مردم نزد خدا رهبر ستمگرى كه خود گمراه و مايه گمراهى ديگران است، كه سنّت پذيرفته را بميراند، و بدعت ترك شده را زنده گرداند.



من از پيامبر خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم شنيدم كه گفت:



«روز قيامت رهبر ستمگر را بياورند كه نه ياورى دارد و نه كسى از او پوزش خواهى مى كند، پس او را در آتش جهنم افكنند، و در آن چنان مى چرخد كه سنگ آسياب، تا به قعر دوزخ رسيده به زنجير كشيده شود»



من تو را به خدا سوگند مى دهم كه امام كشته شده اين امّت مباشى، چرا كه پيش از اين گفته مى شد:



«در ميان اين امّت، امامى به قتل خواهد رسيد كه درِ كشتار تا روز قيامت گشوده خواهد شد و كارهاى امّت اسلامى با آن مشتبه شود، و فتنه و فساد در ميانشان گسترش يابد، تا آنجا كه حق را از باطل نمى شناسند، و به سختى در آن فتنه ها غوطه ور مى گردند».



براى مروان چونان حيوان به غارت گرفته مباش كه تو را هر جا خواست براند، آن هم پس از ساليانى كه از عمر تو گذشته و تجربه اى كه به دست آوردى.



(خليفه سوم گفت «با مردم صحبت كن كه مرا مهلت دهند تا از عهده ستمى كه به آنان رفته برآيم»)



امام عليه السلام فرمود: آن چه در مدينه است به مهلت نياز ندارد، و آن چه مربوط به بيرون مدينه باشد تا رسيدن فرمانت مهلت دارند.



4 شكوه از مسخ ارزش ها



خطبه 108 نهج البلاغه



(وهي من خطب الملاحم)



1 معرفة اللّه



الْحَمْدُ لِلّهِ الْمُتَجَلِّي لِخَلْقِهِ بِخَلْقِهِ، وَالظَّاهِرِ لِقُلُوبِهِمْ بِحُجَّتِهِ. خَلَقَ الْخَلْقَ مِنْ غَيْرِ رَوِيَّةٍ، إِذْ كَانَتِ الرَّوِيَّاتُ لاَ تَلِيقُ إِلا بِذَوِي الضَّمَائِرِ وَلَيْسَ بِذِي ضَمِيرٍ فِي نَفْسِهِ. خَرَقَ عِلْمُهُ بَاطِنَ غَيْبِ السُّتُرَاتِ، وَاءَحَاطَ بِغُمُوضِ عَقَائِدِ السَّرِيرَاتِ.



و منها في ذكر النبي صلّى الله عليه وآله وسلّم:



2 خصائص النبي صلّى الله عليه وآله وسلّم



اخْتَارَهُ مِنْ شَجَرَةِ الاَْنْبِيَاءِ، وَمِشْكَاةِ الضِّيَاءِ، وَذُؤَابَةِ الْعَلْيَاءِ، وَسُرَّةِ الْبَطْحَاءِ، وَمَصَابِيحِ الظُّلْمَةِ، وَيَنَابِيعِ الْحِكْمَةِ.



و منها: طَبِيبٌ دَوَّارٌ بِطِبِّهِ، قَدْ اءَحْكَمَ مَرَاهِمَهُ، وَاءَحْمَى مَوَاسِمَهُ، يَضَعُ ذ لِكَ حَيْثُ الْحَاجَةُ إِلَيْهِ، مِنْ قُلُوبٍ عُمْيٍ، وَآذَانٍ صُمٍّ، وَاءَلْسِنَةٍ بُكْمٍ؛ مُتَتَبِّعٌ بِدَوَائِهِ مَوَاضِعَ الْغَفْلَةِ، وَمَوَاطِنَ الْحَيْرَةِ.



3 علل انحراف بني اميّة



لَمْ يَسْتَضِيئُوا بِاءَضْوَاءِ الْحِكْمَةِ؛ وَلَمْ يَقْدَحُوا بِزِنَادِ الْعُلُومِ الثَّاقِبَةِ؛ فَهُمْ فِي ذلِكَ كَالاَْنْعَامِ السَّائِمَةِ، وَالصُّخُورِ الْقَاسِيَةِ.



ترجمه خطبه 108



ستايش خداى را سزاست كه با آفرينش مخلوقات، بر انسان ها تجلّى كرد، و با برهان و دليل خود را بر قلبهايشان آشكار نمود، مخلوقات را بدون نياز به فكر و انديشه آفريد، كه فكر و انديشه مخصوص كسانى است كه دلى درون سينه داشته باشند،واوچنين نيست كه علم خداوندى ژرفاى پرده هاى غيب را شكافته، و به افكار و عقايد پنهان احاطه دارد.



پيامبر صلّى الله عليه وآله وسلّم را از درخت تنومند پيامبران، از سرچشمه نور هدايت، از جايگاه بلند بى همانند، از سرزمين بطحاء، از چراغ هاى برافروخته در تاريكيها، و از سرچشمه هاى حكمت برگزيد. پيامبر صلّى الله عليه وآله وسلّم طبيبى است كه براى درمان بيماران سيّار است، مرهم هاى شفابخش او آماده، و ابزار داغ كردن زخم ها را گداخته، براى شفاى قلب هاى كور، و گوش هاى ناشنوا، و زبان هاى لال، آماده است و با داروى خود در پى يافتن بيماران فراموش شده و سرگردان است.



بنى اميّه، با نور حكمت، جان و دل خود را روشن نساخته، و با شعله هاى فروزان دانش، قلب خود را نورانى نكرده اند، چونان چهارپايان صحرايى و سنگهاى سخت و نفوذناپذيرند،



قَدِ انْجَابَتِ السَّرَائِرُ لاَِهْلِ الْبَصَائِرِ، وَوَضَحَتْ مَحَجَّةُ الْحَقِّ لِخَابِطِهَا، وَاءَسْفَرَتِ السَّاعَةُ عَنْ وَجْهِهَا، وَظَهَرَتِ الْعَلاَ مَةُ لِمُتَوَسِّمِهَا.



4 توبيخ اهل الكوفة



مَا لِي اءَرَاكُمْ اءَشْبَاحا بِلاَ اءَرْوَاحٍ، وَاءَرْوَاحا بِلاَ اءَشْبَاحٍ، وَنُسَّاكا بِلاَ صَلاَ حٍ، وَتُجَّارا بِلاَ اءَرْبَاحٍ، وَاءَيْقَاظا نُوَّما، وَشُهُودا غُيَّبا، وَنَاظِرَةً عَمْيَاءَ، وَسَامِعَةً صَمَّاءَ، وَنَاطِقَةً بَكْمَاءَ!



رَايَةُ ضَلاَ لٍ قَدْ قَامَتْ عَلَى قُطْبِهَا، وَتَفَرَّقَتْ بِشُعَبِهَا، تَكِيلُكُمْ بِصَاعِهَا، وَتَخْبِطُكُمْ بِبَاعِهَا. قَائِدُهَا خَارِجٌ مِنَ الْمِلَّةِ، قَائِمٌ عَلَى الضِّلَّةِ.



5 الا خبار عن عَسف بني اميّة



فَلاَ يَبْقَى يَوْمَئِذٍ مِنْكُمْ إِلا ثُفَالَةٌ كَثُفَالَةِ الْقِدْرِ، اءَوْ نُفَاضَةٌ كَنُفَاضَةِ الْعِكْمِ، تَعْرُكُكُمْ عَرْكَ الاَْدِيمِ، وَتَدُوسُكُمْ دَوْسَ الْحَصِيدِ، وَتَسْتَخْلِصُ الْمُؤْمِنَ مِنْ بَيْنِكُمُ اسْتِخْلاَ صَ الطَّيْرِ الْحَبَّةَ الْبَطِينَةَ مِنْ بَيْنِ هَزِيلِ الْحَبِّ.



6 التاكيد على طاعة اهل البيت عليهم السلام



اءَيْنَ تَذْهَبُ بِكُمُ الْمَذَاهِبُ، وَتَتِيهُ بِكُمُ الْغَيَاهِبُ وَتَخْدَعُكُمُ الْكَوَاذِبُ؟ وَمِنْ اءَيْنَ تُؤْتَوْنَ، وَاءَنَّى تُؤْفَكُونَ؟



فَلِكُلِّ اءَجَلٍ كِتَابٌ، وَلِكُلِّ غَيْبَةٍ إ يَابٌ.



به تحقيق رازهاى درون براى صاحبان آگاهى آشكار، و راه حق براى گمراهان نيز روشن است، و رستاخيز نقاب از چهره برانداخت، و نشانه هاى خود را براى زيركان و آنان كه طالب حقّند نماياند.



مردم كوفه! چرا شما را پيكرهاى بى روح، و روح هاى بدون جسد مى نگرم؟ چرا شما را عبادت كنندگانى بدون صلاحيّت، و بازرگانانى بدون سود و تجارت، و بيدارانى خفته، و حاضرانى غايب از صحنه، بينندگانى نابينا، شنوندگانى كر، و سخن گويانى لال، مشاهده مى كنم؟ پرچم گمراهى در جاى خود برافراشته شده، و طرفداران آن پراكنده شده اند، شما را با پيمانه خود مى سنجند و سركوب مى كنند، پرچمدارشان (معاويه)، از ملت اسلام خارج و بر راه گمراهى ايستاده است.



پس آن روز كه بر شما دست يابند جز تعداد كمى از شما باقى نگذارند، چونان باقيمانده غذايى اندك در ته ديگ، يا دانه هاى غذاى چسبيده در اطراف ظرف، مانند پوستهاى چرمى شما را به هم پيچانده مى فشارند، و همانند خرمن شما را به شدّت مى كوبند، و چونان پرنده اى كه دانه هاى درشت را از لاغر جدا كند، اين گمراهان، مؤمنان را از ميان شما جدا ساخته نابود مى كنند.



با توجه به اين همه خطرات، روش هاى گمراه كننده شما را به كجا مى كشاند؟ تاريكى ها و ظلمتها، تا كى شما را متحيّر مى سازد؟ دروغ پردازيها تا چه زمانى شما را مى فريبد؟ از كجا دشمن در شما نفوذ كرده به اينجا آورده و به كجا باز مى گرداند؟ آگاه باشيد كه هر سرآمدى را پرونده اى، و هر غيبتى را بازگشت دوباره ايست.



فَاسْتَمِعُوا مِنْ رَبَّانِيِّكُمْ، وَاءَحْضِرُوهُ قُلُوبَكُمْ، وَاسْتَيْقِظُوا إِنْ هَتَفَ بِكُمْ. وَلْيَصْدُقْ رَائِدٌ اءَهْلَهُ، وَلْيَجْمَعْ شَمْلَهُ، وَلْيُحْضِرْ ذِهْنَهُ، فَلَقَدْ فَلَقَ لَكُمُ الاَْمْرَ فَلْقَ الْخَرَزَةِ، وَقَرَفَهُ قَرْفَ الصَّمْغَةِ.



7 الا خبار عن مسخ القيّم في حكومة بني اميّة



فَعِنْدَ ذلِكَ اءَخَذَ الْبَاطِلُ مَاَّخِذَهُ، وَرَكِبَ الْجَهْلُ مَرَاكِبَهُ، وَعَظُمَتِ الطَّاغِيَةُ، وَقَلَّتِ الدَّاعِيَةُ، وَصَالَ الدَّهْرُ صِيَالَ السَّبُعِ الْعَقُورِ، وَهَدَرَ فَنِيقُ الْبَاطِلِ بَعْدَ كُظُومٍ،



وَتَوَاخَى النَّاسُ عَلَى الْفُجُورِ، وَتَهَاجَرُوا عَلَى الدِّينِ، وَتَحَابُّوا عَلَى الْكَذِبِ، وَتَبَاغَضُوا عَلَى الصَّدْقِ.



فَإِذَا كَانَ ذلِكَ كَانَ الْوَلَدُ غَيْظا وَالْمَطَرُ قَيْظا وَتفِيضُ اللِّئَامُ فَيْضَا وَتَغيضُ الْكِرَامُ غَيْضا، وَكَانَ اءَهْلُ ذلِكَ الزَّمَانِ ذِئَابا، وَسَلاَ طِينُهُ سِبَاعا، وَاءَوْسَاطُهُ اءُكَّالا، وَفُقَرَاؤُهُ اءَمْوَاتا؛ وَغَارَ الصِّدْقُ، وَفَاضَ الْكَذِبُ، وَاسْتُعْمِلَتِ الْمَوَدَّةُ بِاللِّسَانِ، وَتَشَاجَرَ النَّاسُ بِالْقُلُوبِ، وَصَارَ الْفُسُوقُ نَسَبا، وَالْعَفَافُ عَجَبا، وَلُبِسَ الاِْسْلاَ مُ لُبْسَ الْفَرْوِ مَقْلُوبا.



مردم!به سخن عالم خداشناس خود گوش فرادهيد، دل هاى خود را در پيشگاه او حاضر كنيد، و با فريادهاى او بيدار شويد، رهبر جامعه بايد با مردم به راستى سخن گويد، و پراكندگى مردم را به وحدت تبديل، و انديشه خود را براى پذيرفتن حق آماده گرداند، پيشواى شما چنان واقعيّت ها را براى شما شكافت چونان شكافتن مهره هاى ظريف، و حقيقت را از باطل چون شيره درختى كه از بدنه آن خارج شود، بيرون كشيد.



پس در آن هنگام كه امويان بر شما تسلط يابند، باطل بر جاى خود استوار شود، و جهل و نادانى بر مركبها سوار، و طاغوت زمان عظمت يافته، و دعوت كنندگان به حق اندك و بى مشترى خواهند شد. روزگار چونان درنده خطرناكى حمله ور شده، و باطل پس از مدّتها سكوت، نعره مى كشد، مردم در شكستن قوانين خدا دست در دست هم مى گذارند، و در جدا شدن از دين متّحد مى گردند، و در دروغ پردازى با هم دوست و در راستگويى دشمن يكديگرند و چون چنين روزگارى مى رسد، فرزند با پدر دشمنى ورزد، و باران خنك كننده، گرمى و سوزش آورد، پست فطرتان همه جا را پر مى كنند، نيكان و بزرگواران كمياب مى شوند، مردم آن روزگار چون گرگان، و پادشاهان چون درندگان، تهيدستان طعمه آنان، و مستمندان چونان مردگان خواهند بود، راستى از ميانشان رخت بر مى بندد، و دروغ فراوان مى شود، با زبان تظاهر به دوستى دارند اما در دل دشمن هستند، به گناه افتخار مى كنند، و از پاكدامنى به شگفت مى آيند، و اسلام را چون پوستينى واژگونه مى پوشند.



/ 60