الگوهای رفتاری امام علی(ع) و امور قضایی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

الگوهای رفتاری امام علی(ع) و امور قضایی - نسخه متنی

محمد دشتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مقدمه اى كوتاه


كشف واقعيّت ها آرزوى هر قاضى متعهّدى است،


تا بر اءساس «عدالت» و «واقعيّت» قضاوت و حكم صادر كند، يكى از راه هاى كشف واقعيّت ها، استفاده از علوم به خصوص «علم روانشناسى» در قضاوت است كه مى تواند ماهيّت افراد را به خوبى آشكار سازد.


1 استفاده از رفتار شناسى در قضاوت


دو زن بر سر يك پسر بچه دعوى داشتند و هر يك ادعا مى كرد كه پسر بچّه از آن اوست.


هرچه آنها را سوگند دادند، تهديد و نصيحت كردند، از خدا و قيامت ترساندند فايده اى نداشت.


وقتى خليفه دوم در حلّ مشكل آنان درمانده شد آنها را نزد حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام فرستاد.


امام به جاى سوگند و تهديد و فشار، از روانشناسى و رفتار شناسى در قضاوت استفاده كرد و فرمود:


حال كه هردو ادّعا داريد و شاهد و بيّنه مى آوريد و حاضر نيستيد دست از دعوا بر داريد، من اين كودك را با شمشير دو نصف كرده، بين شما تقسيم مى كنم.


آن زن كه مادر واقعى بود فورا گفت:


يا على من از حقّ خود گذشتم كودك سالم باشد، گرچه در دست ديگران قرار بگيرد.


امام على عليه السلام خطاب به آن زن فرمود:


كودك را بردار و برو كه مادر واقعى آن تو مى باشى.


«هذا إِبْنُكِ دُونَها، وَ لَوْ كانَ ابْنُها لَرَقَّتْ عَلَيْهِ وَ اَشْفَقَتْ»


(اين كودك از آن توست بردار وبرو، زيرا اگر فرزند آن زن بود، دلش مى سوخت و حاضر نمى شد تا به بچّه صدمه اى وارد شود.)


وقتى خليفه دوم اين شيوه قضاوت راشنيد گفت:


«لَوْلا عَلِىُّ لَهَلَكَ عُمَر»(16)


(اگر على نبود عمر هلاك شده بود.)


2 دعواى عبد و مولا


برده اى بر مولا شوريد و او را گرفت و ادعا مى كرد كه او مولا، و مولا برده اوست.


هرچه كردند تا با نصيحت و سوگند و تهديد دست از ادعا بردارد فايده اى نداشت


هردو ادعا داشتند مولا هستند و برده نمى باشند.


حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام بااستفاده از علم روانشناسى اين مشكل را حلّ كرد،


آنها را روبه ديوار نگهداشت كه سر بر ديوار گذارند،


و ناگهان (با يك صحنه سازى) به قنبر فرمود:


شمشير از نيام بركش.


قنبر گفت: آماده ام.


حضرت فرمود:


گردن غلام را بزن.


در اين هنگام آن كس كه غلام بود بى اختيار خود را كنار كشيد و دعوا برطرف شد.(17)


3 جداكردن شاهدان


شخصى باگروهى به مسافرت رفت، همراهان اموال فراوان او را گرفتند و به صورت دسته جمعى آن بيچاره را كشتند،


وقتى به كوفه باز گشتند، گفتند: آن مرد ناپديد شد.


شريح قاضى آنها را سوگند داد،


همه سوگند خوردند و آزاد شدند.


امّا خانواده تاجر مقتول راضى نشدند و به امام على عليه السلام شكايت كردند.


اميرالمؤمنين عليه السلام به شريح قاضى فرمود:


چرا اينگونه قضاوت كردى؟


سپس فرمود:


من به روش داود پيامبر صلّى الله عليه وآله حُكم مى كنم.


سپس آن گروه تاجر پيشه را در مسجد حاضر كرد، وهر كدام را در كنار ستونى باسر پوشيده نگهداشت كه ديگرى را نتواند بنگرد،


سپس به افراد پيرامون خود فرمود:


هرگاه من تكبير گفتم، شماهم بگوئيد.


متّهم اوّل را آوردند، حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام سئوالاتى از او كردند كه همه را به دروغ جواب داد، و تلاش كرد تا كتمان كند، امام و همراهان تكبير گفتند، سپس او را به ستون خود بازگرداندند،


دوّمى را كه آوردند، امام على عليه السلام به گونه اى با او برخورد كرد كه باورش شد كه نفر اوّل همه چيز را افشاء كرده است.


ناگهان دومى واقعيّت را گفت، و اعتراف كرد كه ما دسته جمعى پدر اين جوان را كشتيم و اموال او را تقسيم كرديم.


صداى تكبير حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام و همراهان بار ديگر بلند شد.


سومى نيز همين اعتراف را كرد.


آنگاه امام على عليه السلام اموال مقتول را باز پس گرفت، و آنان رامجازات كرد.(18)


يعنى بايك صحنه سازى و نمايش هدفدار،


و جدائى انداختن بين شهود،


و استفاده از حالات روانى حساب شده،


راز قتل يك بى گناه آشكار گرديد،


و خيانتكاران مجازات شدند.


/ 38