حضرت امير المؤمنين عليه السلام در خطبه اوّل نهج البلاغه به كيفيّت آفرينش تن آدمى و اخلاط چهارگانه پرداخت كه پس از سال هاى طولانى، دانشمندان علوم به آن دست رسى پيدا كردند كه فرمود:ثُمَّ جَمَعَ سُبْحَانَهُ مِنْ حَزْنِ الاَْرْضِ وَسَهْلِهَا، وَعَذْبِهَا وَسَبَخِهَا، تُرْبَةً سَنَّهَا بِالْمَاءِ حَتَّى خَلَصَتْ، وَلاَ طَهَا بِالْبَلَّةِ حَتَّى لَزَبَتْ، فَجَبَلَ مِنْهَا صُورَةً ذاتَ اءَحْنَاءٍ وَوُصُولٍ، وَاءَعْضَاءٍ وَفُصُولٍ، اءَجْمَدَهَا حَتَّى اسْتَمْسَكَتْ، وَاءَصْلَدَهَا حَتَّى صَلْصَلَتْ، لِوَقْتٍ مَعْدُودٍ، وَاءَمَدٍ مَعْلُومٍ؛ ثُمَّ نَفَخَ فِيهَا مِنْ رُوحِهِ فَمَثُلَتْ إ نْسانا ذَا اءَذْهَانٍ يُجِيلُهَا، وَفِكَرٍ يَتَصَرَّفُ بِهَا.وَجَوَارِحَ يَخْتَدِمُهَا، وَاءَدَوَاتٍ يُقَلِّبُهَا، وَمَعْرِفَةٍ يَفْرُقُ بِهَا بَيْنَ الْحَقِّ وَالْبَاطِلِ، وَالاَْذْوَاقِ وَالْمَشَامِّ، والاَْلْوَانِ وَالاَْجْنَاسِ، مَعْجُونا بِطِينَةِ الاَْلْوَانِ الُْمخْتَلِفَةِ، وَالاَْشْبَاهِ الْمُؤْتَلِفَةِ، وَالاَْضْدَادِ الْمُتَعَادِيَةِ، وَالاَْخْلاطِ الْمُتَبَايِنَةِ، مِنَ الْحَرِّ وَالْبَرْدِ، وَالْبَلَّةِ وَالْجُمُودِ.«سپس خداوند بزرگ، خاكى از قسمت هاى گوناگون زمين، از قسمت هاى سخت و نرم، شور و شيرين، گِرد آورد، آب بر آن افزود تا گِلِى خالص و آماده شد، و با افزودن رطوبت، چبسناك گرديد، كه از آن، اندامى شايسته، و عضوهايى جدا و به يكديگر پيوسته آفريد.آن را خشكانيد تا محكم شد، خشكاندن را ادامه داد تا سخت شد، و تا زمانى معيّن، و سرانجامى مشخّص، اندام انسان كامل گرديد، آنگاه از روحى كه آفريد در آن دميد تا به صورت انسانى زنده درآمد، داراى نيروى انديشه، كه وى را به تلاش اندازد، و داراى افكارى كه در ديگر موجودات، تصرّف نمايد.به انسان اعضاء و جوارحى بخشيد، كه در خدمت او باشند، و ابزارى عطا فرمود، كه آنها را در زندگى بكار گيرد، قدرت تشخيص به او داد تا حق و باطل را بشناسد، و حواس چشايى، و بويايى، و وسيله تشخيص رنگها، و اجناس مختلف در اختيار او قرار داد.انسان را مخلوطى از رنگهاى گوناگون، و چيزهاى همانند و سازگار، و نيروهاى متضاد، و مزاج هاى گوناگون، گرمى، سردى، ترى، و خشكى، قرار داد.» (10)