هنر ايجاد انس با قرآن <p/> - هنر ایجاد انس با قرآن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

هنر ایجاد انس با قرآن - نسخه متنی

محسن ربانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

هنر ايجاد انس با قرآن

محسن ربانى

مقدمه:

عليهاالسلام هدف اين نوشته، يافتن راه‏هايى براى ايجاد اُنس كودكان، نوجوانان و جوانان با قرآن كريم است. از اين رو در عنوان اين نوشته از واژه‏ى «هنر» استفاده شده است كه: اوّلاً ايجاد اُنس، هنرى است كه تنها افراد خاصى ـ كه مى‏توان نام هنرمند بر آنان نهاد ـ از عهده‏ى آن بر مى‏آيند و ثانيا در اين نوشته به مقوله‏ى شيوه‏هاى هنرى در ايجاد اُنس با قرآن تأكيد بيش‏ترى شده است. به ديگر سخن تلاش اين نوشته آن است كه درباره‏ى ايجاد اُنس با قرآن، اهميت استفاده از شيوه‏هاى مختلف هنرى را مورد توجه و تأكيد قرار دهد.

«... آنك خداوند پيامبر را چنين كتابى فرو فرستاد، نورى كه چراغ‏هايش را خاموشى نباشد، چراغى كه روشنايى‏اش به خاموشى نگرايد، اقيانوسى كه كسى را به ژرفايش دسترسى نباشد، راهى كه رهروش به گمراهى نرود، پرتوى كه تابشش را تيرگى‏اى نيالايد، مرزگذارى كه برهانش خمودى نگيرد، بنيادى كه پايه‏هايش فرو نريزد، درمانى كه از پى‏آمدهايش جاى نگرانى نباشد، عزّتى كه ياورانش شكست نپذيرند و حقى كه يارانش تنها وا نمانند.

آرى قرآن معدن ايمان و گوهر ناب آن، سرچشمه‏ها و درياهاى دانش، بوستان‏ها و آبگيرهاى عدالت، زيربنا و ساختار اسلام و وادى‏ها و دشت‏هاى گسترده‏ى حق است. قرآن آن دريايى است كه هر چه از آبش ببرند، پايان نگيرد، چشمه سارى است كه هر چه از آن برگيرند، فرو نخشكد، آبشخورى است كه خيل واردان بر آن، از آن نكاهند. منزلگاهى است كه مسافران، راهِ آن را گم نكنند، نشانه‏هايى است كه رهروان با ديدن آن‏ها گمراه نشوند. جاى جاى راهش به سرعت گيرهايى مجهز باشد كه رهروان را تجاوز از آن‏ها امكان‏پذير نباشد. خداوند قرآن را براى عطش عالمان، زلال و گوارا، براى قلب‏هاى ژرف‏انديش، بهاران خرّم، و براى حركت صالحان راهى روشن مقرر داشته است. اين كتاب دارويى است كه دردى بر جاى نمى‏نهد، نورى است كه با هيچ ظلمتى همراه نباشد. ريسمانى است كه دست‏آويزش اطمينان‏بخش است و دژى است كه بلندايش تسخيرناپذير است...»

نهج‏البلاغه، خطبه‏ى 189

بخش اوّل: انس با قرآن به چه معنى است؟

اوّلين سؤال‏ها در ارتباط با شيوه‏هاى انس كودكان و نوجوانان و جوانان با قرآن اين است كه: چرا اين گروه‏ها بايد با قرآن انس داشته باشند؟ مقصود و هدف از ايجاد انس چيست؟

شايد در نگاه اوّل پاسخِ اين سؤال‏ها بديهى به نظر برسد و دليل وضوح آن نيز اين باشد كه جامعه‏ى مذهبى براى اين پرسش‏ها، پيش فرض‏هاى ذهنى توافق شده‏اى را در افكار عمومى تصور مى‏كند، امّا هر گونه پاسخى كه به پرسش‏هاى فوق داده شود در تعيين مشى پرداختن به اين مسأله تأثير بسزايى خواهد داشت.

اوّلين پاسخ آن است كه: از آنجايى كه جامعه‏ى ما يك جامعه‏ى اسلامى است و قرآن كتاب آسمانى ماست، افراد جامعه به خصوص كودكان و نوجوانان و جوانان مى‏بايست قرآن را بياموزند، آن را خوب تلاوت كنند و اگر حافظه‏ى خوبى داشتند قرآن را حفظ كنند و براى تحقق يك جامعه‏ى قرآنى در همه حال با قرآن مأنوس باشند.

به نظر مى‏رسد كه اين، معمول‏ترين پاسخ به پرسش‏هاى فوق است، امّا آيا منظور از انس با قرآن اين است؟ اگر چنين است چه هدفى را مدّنظر دارد؟ و اين كار چگونه به تحقق جامعه‏ى قرآنى كمك مى‏كند؟ آيا صِرف روخوانى، تلاوت و حفظ، فرهنگ قرآنى را گسترش مى‏دهد؟

به يقين بايد گفت: اگر معتقد باشيم كه با اين كار فرهنگ قرآنى را گسترش داده‏ايم، يا در شناخت واژه‏ى فرهنگ دچار مشكل شده‏ايم و يا آن كه به فرهنگ قرآنى ستم كرده‏ايم كه نتوانسته‏ايم آن را به درستى بشناسيم.

ممكن است برخى از همراهان ما كه قلبشان براى قرآن مى‏تپد بر اين سخن خرده بگيرند كه آنچه كه تاكنون صورت گرفته ـ اعم از اشاعه‏ى آموزش‏هاى عمومى قرآن، حفظ، قرائت و ... ـ مقدمه‏اى است بر اشاعه‏ى فرهنگ قرآنى، امّا سؤال اين است كه در طول اين چندين سال كه از عمر چنين فعاليت‏هايى مى‏گذرد، چه نشانه‏هايى از اشاعه‏ى فرهنگ قرآنى بروز كرده است؟ توجه به نخبگان رشته‏هاى مختلف قرآنى اعم از حفظ، تلاوت، تواشيح و ... در سال‏هاى گذشته نشان مى‏دهد كه آنان در دوره‏اى خوش درخشيدند، امّا متأسفانه دولتِ مستعجل بودند و نتوانستند براى هميشه مشعل سرافرازى‏شان را زير پرچم سبز قرآن عزيز روشن نگاه دارند.

در اين‏جا اين نكته قابل توجه است: چرا شيوه‏هاى رايج توجه به قرآن در زمانى خاص درخشيدند و سپس در كوتاه زمانى افول كردند؟ پاسخ به اين سؤال مى‏تواند به حلّ معماى هدف ما از مأنوس كردن كودكان و نوجوانان و جوانان با قرآن بينجامد.

اولين اشكال در شيوه‏ى مرسوم بر خورد با قرآن عزيز، (تب انتقال اطلاعات) است. مربيان، مدرسان و كسانى كه دست‏اندركار تعليم فرهنگ قرآنى هستند به اولين مسأله‏اى كه مى‏انديشند، اطلاعات است. در كلاس‏هاى قرآن، شاگردان برتر كسانى هستند كه اطلاعات بيش‏ترى در زمينه مسايل مذهبى داشته باشند. وجود ده‏ها كتاب معما، سرگرمى و پرسش‏ها و پاسخ‏هاى قرآنى نشان دهنده‏ى ولع سيرى‏ناپذير متوليان فرهنگ قرآنى به دادن اطلاعات است. مشكل اين نوع برخورد با قرآن (يعنى انتقال اطلاعات) اين است كه اوّلاً: مخاطبان را در سطح نازل بازى با الفاظ نگاه مى‏دارد و ثانيا از آن جا كه اطلاعات مذهبى هر چه قدر هم كه وسيع باشد باز هم محدود است، موجب مى‏شود كه ظرف مناديان چنين روشى در زمانى كوتاه خالى شود و براى آن كه چيزى براى ارايه داشته باشند، به هر طريقى سعى مى‏كنند اطلاعات جديدترى به دست آوردند؛ هر چند كه آن اطلاعات مثل سؤال درباره‏ى نامِ اسب حضرت اباالفضل عليه‏السلام و ده‏ها و صدها پرسش ديگر باشد كه چندان ارزشى ندارد. اين روال كه ادامه پيدا كند، موجب طرد مخاطبان اين روش مى‏شود و اين، يكى از دلايل كوتاه بودن عمر شيوه‏هاى رايج توجه به قرآن است. ولى اين كه به جاى انتقال اطلاعات چه بايد كرد، بحث مفصلى است كه در ادامه‏ى اين نوشتار خواهد آمد.

اشكال دوم آن است كه: هر مفهوم داراى يك قالب است. به عبارت ديگر هر چيز يك پوسته يا ظاهر دارد و يك هسته يا باطن. توجه به ظواهر و پرداختن به آن، ممكن است براى مدت معينى جذابيت داشته باشد، اما اگر اين پوسته متكى به هسته نباشد، پس از زمانى جذابيت خود را از دست مى‏دهد. بارزترين نمونه‏ى اين ادعا، قرآن كريم است. اگر اين كتاب مقدس تنها در قالب الفاظ ارائه مى‏شد، نه تنها پس از هزار و چهارصد سال همچنان سرزنده باقى نمى‏ماند، بلكه حتى براى دهه‏هاى بعد از وفات پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم نيز طراوت و تازگى خود را از دست مى‏داد. آنچه موجب شد كه قرآن همچنان سربلند و تازه باقى بماند، اتكاى الفاظ بر معانى است. به عبارت ديگر چون الفاظ و ظواهر از معانى بلند و ماوراى زمينى برخوردار هستند، رنگ آن معانى را گرفته‏اند و فراتر از زمان شده‏اند.ازاين‏روهيچ‏گاه‏كهنه وخسته‏كننده‏نمى‏شوند.

در بحث موردنظر ما نيز همين مسأله مطرح است. به عنوان مثال تلاوت قرآن به سبك‏هاى مختلف، حفظ قرآن با شيوه‏هاى مختلف، حفظ اعداد آيات و ... در محدوده‏اى خاص جذابيت دارد؛ صرف‏نظر از اين كه اين جذابيت آيا منشاى خيرى هست يا نه. پس از مدتى، چون جذابيت خود را از دست مى‏دهد، موجب‏جلب‏توجه كمترى مى‏شود. اين خود دليل ديگرى است بر اين كه شيوه‏هاى رايج توجه به قرآن عمر كوتاهى دارند.

اشكال سوم آن است كه: اين شيوه‏ها در ترويج قرآن، مقدمه‏اى است براى رسيدن به هدف اصلى و لذا توجه بيش از حد به آن، گم كردن راه و درجا زدن در مقدمه است. اگر قرآن كريم و پيامبر گرامى اسلام و ائمه‏ى اطهار عليهم‏السلام به حفظ و تلاوت زيباى قرآن توصيه مى‏كردند، براى آن بود كه موجب توجه بيشتر و عمل به قرآن شود نه آن كه ظاهرى از قرآن مورد توجه قرار گيرد و به اهداف اصلى بى‏مهرى شود.

اكنون مى‏توان دريافت كه انس با قرآن نمى‏تواند جريان موجود فعلى باشد. چون با سه اشكال عمده مواجه است. پس به چند دليل قابل تمسك نيست:

دليل اوّل: اين شيوه‏ى ترويج قرآن با دو اشكال اوليه‏ى بالا، مقطعى است و نمى‏تواند دوام داشته باشد.

دليل دوّم: چون اين شيوه مقطعى است، شيوه‏ى آرمانى در ترويج قرآن نيست. زيرا قرآن براى همه‏ى نسل‏ها است، در حالى كه اين شيوه فقط براى مدتى كوتاه كارآيى دارد.

دليل سوّم: اين شيوه محدوديت مكانى نيز دارد. چون تنها براى مسلمانان كه با فرهنگ قرآنى مأنوس هستند،جذاب‏است، نه‏براى‏همه‏ى‏انسان‏ها. در حالى كه قرآن براى همه‏ى انسان‏ها نازل شده و كتاب هدايت همه‏ى انسان‏هاست، از اين رو بايد با بيانى فراتر از محدوده‏ى زبان به آن پرداخت.

با مقدمه‏اى چنين طولانى، اكنون در مى‏يابيم كه انس با قرآن، آنچه كه تاكنون در جامعه‏ى ما صورت گرفته، نيست. پس انس با قرآن چيست؟

در فرهنگ دهخدا واژه‏ى «انس» اين گونه تعريف شده است: «خو گرفتن و آرام يافتن به چيزى.» انس گرفتن يعنى همدم بودن، خو گرفتن، ارتباطى فراتر از يك رابطه‏ى معمولى. ارتباطى مستحكم كه موجب تأثيرپذيرى و تأثيرگذارى باشد. با تعريفى اين چنين و آن گونه كه در فرهنگ دهخدا آمده است، انس كودكان، نوجوان و جوانان با قرآن معناى ژرف‏ترى به خود مى‏گيرد كه هدفى والاتر برايش قابل تصور است. هدفى كه دليل نزول قرآن است. بر اساس اين تعريف آنچه كه تاكنون انجام شده، مقدمه‏اى است براى رسيدن به اين هدف. پس در جمله‏اى خلاصه مى‏توان اين گونه گفت: انس با قرآن يعنى آموختن قرآن، حفظ قرآن، فهم قرآن و عمل به قرآن. امّا اين زنجيره هنوز كامل نيست؛ زيرا كمال انس با قرآن زمانى حاصل مى‏شود كه موجب تغيير رفتار شود. بدان صورت كه شخص و به تبع آن جامعه به آرامشى معنوى دست يابند و از دغدغه‏هايى كه گريبان‏گير افراد يا جامعه‏ى غيردينى است برهند.

بخش دوّم: مبانى ايجاد انس با قرآن:

1 ـ شناخت و برطرف كردن موانع:

مانع اوّل: نشان دادن چهره‏اى ناشايست از دين.

چهره‏اى كه گاه از مذهب در جامعه‏ى ما ارايه مى‏شود، آن چنان مخدوش است كه نه تنها موجب جذب افراد بى‏دين نمى‏شود، بلكه حتى بعضى از دين‏داران را نيز از خود طرد مى‏كند. در چنين تعريفى دين دو گونه معرفى مى‏شود: يا چهره‏اى منفعل و خنثى دارد كه هيچ‏گاه در بحران‏هاى اجتماعى به كمك انسان‏ها نمى‏آيد و دين‏داران، افراد وازده، عقده‏اى و ضعيف‏اند كه ديگر قدرت انجام كارى را ندارند. كاربرد قرآن در چنين تعريفى از دين تنها خواندن در بعد از مرگ كسى و يا كاربردهاى ابتدايى ديگر است. خلاصه كردن دين در احكام غسل و نجاسات، معرفى ائمه معصومين عليهم‏السلام به عنوان افراد گوشه‏گير، مانند: معرفى حضرت زهرا عليهاالسلام ـ با آن همه قدرت و در عين حال متانت ـ به عنوان زنى سيلى‏خورده و پهلو شكسته و امام سجاد عليه‏السلام به عنوان فردى بيمار و ضعيف، از ديگر انواع معرفى چهره‏اى منفعل از دين است. اين گونه معرفى، آن چنان گسترده است كه گويى وجه غالب دين است. گرچه به بركت نظام مقدس جمهورى اسلامى و رهبرى‏هاى‏حكيمانه‏ى رهبر انقلاب اين نگاه بسيار تعديل شده است، اما هنوز هم وجود دارد و چنين چهره‏اى به هيچ عنوان نوجوان و جوان را كه منشاى قدرت و سرزندگى و پويايى است، شيفته نمى‏كند.

گونه‏ى ديگر از كاربرد منفى دين ارايه‏ى چهره‏اى خشن از دين است. گويى دين تنها براى محدود كردن انسان‏ها آمده است. البته اين نكته بديهى است كه بدون محدوديت، زندگى در اين جهان غيرممكن است و آزادى با محدوديت معنا مى‏دهد، امّا همه محدوديت‏ها را به نام دين معرفى كردن، ظلم به دين است. اين يك واقعيت است كه هر گاه كسى پا را از محدوده‏ى شرعى‏اش فراتر بگذارد، دين در مقابل او قد علم مى‏كند، امّا آيا همه‏ى محدوديت‏ها شرعى است؟ متأسفانه ما در محدوديت‏هاى عرفى، قانونى و ... نيز از نام دين مايه مى‏گذاريم و استفاده‏ى نا به جا از دين موجب جدايى افراد از دين و مانعى در راه ايجاد انس با دين و قرآن مى‏گردد.

مانع دوّم: دين‏داران آيينه‏ى تمام نماى دين نيستند.

از آن جا كه مفاهيم، هميشه با مصاديق معنا پيدا مى‏كنند، افراد نيز براى شناخت دين، مصداق‏ها را مورد توجه قرار مى‏دهند. به نظر مردم هر آنچه كه افراد مذهبى انجام مى‏دهند تطابق دقيقى با دين دارد. اگر مصداق‏ها يعنى افراد دين‏دار ـ جذابيت لازم را داشته باشند، دين نيز جذاب مى‏شود و اگر عيبى در افراد دين‏دار باشد اين عيب را به دين سرايت مى‏دهند. زيرا افراد دين‏دار كسانى هستند كه دين در آن‏ها بروز كرده است.

امّا مشكلى كه وجود دارد آن است كه در برخى موارد دين‏داران هيچ تطابقى با دين ندارند و از آن جا كه افراد جامعه و از آن جمله نوجوانان و جوانان، دين را از رفتار دين‏داران مى‏فهمند، عدم جذابيت و محبوبيت دين‏داران را به پاى دين مى‏گذارند و از دين گريزان مى‏شوند.

آنچه موجب مى‏شود كه دين‏داران افراد برجسته و جذابى نباشند آن است كه آنان در ظاهر دين دارند و به پوسته‏ى دين چسبيده‏اند؛ نه به روح دين. در اين جا فهرستى از رفتارهاى دين‏داران كه مخالف نص صريح قرآن است بيان مى‏شود:

الف: خود را از گناه مبرّا مى‏دانند: سوره‏هاى (سوره‏ى نساء، آيه‏ى49)، (نحل، آيه‏ى 63) و (مريم، آيه‏ى 71).

ب: احكام دين را به بازى مى‏گيرند: (سوره‏ى انعام، آيه‏ى (70).

ج: خانواده و چيزهاى ديگر را بيش از عقيده‏ى خود دوست دارند: (سوره‏ى هود، آيه‏ى 47 ـ 45)، (سوره‏ى توبه، آيه‏ى 24 ـ 23)، (سوره‏ى تغابن، آيه‏ى15)، (سوره‏ى منافقون آيه‏ى 9) و (سوره‏ى فتح، آيه‏ى 26).

د:به خاطر مؤمن بودن، كبر مى‏ورزند: (سوره‏ى شعرا، آيه‏ى215) و (سوره‏ى آل‏عمران، آيه‏ى24).

ه: منت دين‏دارى خويش را بر ديگران مى‏گذارند: (سوره‏ى حجرات، آيه‏ى 17).

و: بر اساس‏سليقه به‏آيات‏خداوند عمل مى‏كنند: سوره‏هاى (محمد، آيه‏ى20)، (انعام، آيه‏ى91)، (بقره، آيه‏ى84)، (حجر، آيه‏ى91)، (مائده، آيه‏ى70).

ز: به دليل ايمان، خود را بهشتى مى‏پندارند: (سوره‏ى آل عمران، آيه‏ى 142).

ح: ديگران را خارج از دين مى‏دانند: (سوره‏ى نسا، آيه‏ى94).

ط: براى دين‏دار كردن همه به زور متوسل مى‏شوند: سوره‏هاى (يونس، آيه‏ى 99)، (انعام، آيه‏ى66)، (يونس، آيه‏ى 104)، (بقره، آيه‏ى 256)، (هود، آيه‏ى 122 ـ 118، (رعد، آيه‏ى 31)، (نحل، آيه‏ى 9، 37، 93، 82).

ى:دين‏راكه‏قراراست‏مايه‏ى‏وحدت‏باشد،مايه‏ى اختلاف‏قرار مى‏دهند: (سوره‏ى انبياء، آيه‏ى93).

چه‏زيباست‏كه‏دين‏داران‏باتوجه‏به‏قرآن‏وروايات، نقش‏خطيردين‏دارى‏رابه‏خوبى‏ايفاكنندو در برخورد با مردم‏چهره‏ى‏بسيارزيباى‏دين‏رابه‏نمايش بگذارند.

آنچه گفته شد، يك واقعيت است كه در جامعه‏ى ما وجود دارد، امّا حقيقت آن است كه انسان‏ها نبايد در شناخت حق بر مناط و محور اشخاص عمل كنند. زيرا در طول زمان رسالت پيامبر اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم و پس از آن، دين‏داران بسيارى بودند كه به تدريج از بدنه‏ى اسلام خارج شدند. درباره‏ى انقلاب اسلامى ما نيز اين مسأله صادق است. از اين رو اگر كسى بخواهد دين را با معيار اشخاص بسنجد، گمراه خواهد شد. امام صادق عليه‏السلام مى‏فرمايد: «كسى كه با واسطه يا تقليد از كسى وارد دين اسلام شود، همان شخص او را از دين خارج مى‏كند، امّا اگر به واسطه‏ى كتاب و سنت وارد دين شود، اگر كوه‏ها بلرزند او نمى‏لرزد.»(1) زيرا استحكام عقيده‏اش منوط به شخص نيست. اين حقيقت اگر در جامعه‏ى ما فراگير شود از بدفهمى‏ها و خلط موضوع دين و دين‏داران جلوگيرى مى‏شود.

مانع سوّم: جامعه‏ى امروز ما جامعه‏ى كاملاً مقدسى نيست.

اين گونه به نظر مى‏رسد كه جوانان و نوجوانان امروز، از جهت انس با قرآن و دين، فاصله‏ى زيادى با جوانان دودهه‏ى گذشته‏ى انقلاب و جنگ دارند. جوانان دهه‏هاى گذشته انس عميقى با دين داشتند، امّا چرا جوانان امروز اين گونه نيستند؟ آيا دليل آن را بايد در روحيات جوانان جستجوكرد؟ آيا جوانان متحول شده‏اند؟ اگر متحول شده‏اند، اين تحول ناشى از چيست؟

دليل‏تحول جوانان‏را بايد تحول جامعه دانست. هم‏چنان كه در زمان انقلاب نيز با تحول جامعه، جوانان نيز متحول شدند. اكنون نيز جامعه‏ى ما متحول‏شده‏وشباهت‏كمى‏بايك‏جامعه‏ى‏دينى دارد. ارزش‏ها به گونه‏ى وحشتناكى تغيير كرده‏اند. دين‏دارى، مبارزه بر عليه ظلم، زهد و ورع كه در دو دهه‏ى‏گذشته‏ارزش‏بودندو مردم‏وازآن جمله جوانان و نوجوانان براى حفظ اين ارزش‏ها از گرانبهاترين سرمايه‏ى‏خوديعنى‏جان‏خودمى‏گذشتند،اكنون جاى خود را به تجمل‏گرايى، مصرف‏زدگى، جمع سرمايه و چيزهايى كه با فلسفه‏ى دين در تضاد هستند، داده‏اند. در چنين وضعيتى پر واضح است كه جوانان چه موضعى اتخاذ مى‏كنند. اگر در زمان جنگ شهيد رجايى‏ها، شهيد چمران‏ها و شهيد فهميده‏ها اسطوره محسوب مى‏شدند، اكنون اسطوره‏هاى مادى در حال شكل‏گيرى هستند.

بخشى از اين سير نزولى و تحول منفى، ناشى از فرهنگ توسعه است، امّا سبب اصلى، آن است كه ما فعاليت چندانى در بخش فرهنگ و دين انجام نداده‏ايم. اگر اين روال ادامه پيدا كند، مهم‏ترين و اصلى‏ترين مانع در راه ايجاد انس جامعه با دين و قرآن خواهد بود.(2)

2 ـ ارايه‏ى تصويرى خوشايند از دين:

مبناى اوّل در ايجاد انس با قرآن يعنى شناخت و برطرف كردن موانع، اقدامى سلبى است، امّا مبناى دوم، اقدامى ايجابى است. در اين مرحله نياز است كه دين همان‏گونه كه هست معرفى شود: زيبا، سهل، مطابق با فطرت و خوشايند، آن چنان كه قرآن كريم مى‏فرمايد: خداوند در دين شما هيچ سختى قرار نداده است.(3)

بحث سخت‏گيرى و خشونت در اسلام گاهى بد فهميده مى‏شود. گويى اين نكته‏ى ظريف فراموش شده است كه خشونت دين براى كفار است نه مسلمانان. قرآن كريم مى‏فرمايد: «محمد رسول‏اللّه‏ و الذين معه اشداء على‏الكفار رحماء بينهم»(4) كسانى كه پيرو مكتب رسول‏اللّه‏ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم هستند در عين حال كه با كفار خشن و سخت‏گيراند، با همديگر مهربان هستند. البته نبايد فراموش كرد كه معيار مسلمان بودن، گفتن شهادتين است، نه سليقه‏ى شخصى ما يا ظاهر افراد. بنا بر اين همه، كسانى كه در جامعه‏ى اسلامى هستند، مسلمانند و بايد با آنان مهربان بود.

بالاتر از اين، بايد به اين نكته تأكيد كرد، رابطه‏ى عاطفى‏اى كه بين خدا و بنده در اسلام وجود دارد در اديان ديگر كمتر مشاهده مى‏شود. معرفى «اللّه‏» به عنوان خدايى كه با بندگانش ارتباط محبت‏آميز دارد از افتخارات دين اسلام است.

مهربانى و عطوفت در سيره‏ى پيامبر اسلام صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم و ائمه‏ى معصومين عليهم‏السلام از ديگر نكات بارزى است كه مى‏تواند در ارائه‏ى چهره‏اى زيبا از دين مؤثر باشد و به جذب هر چه بيش‏تر كودكان، نوجوانان و جوانان بينجامد.

در ارايه‏ى چهره‏اى مثبت از دين مى‏توان به موضوعات ذيل توجه نمود:

الف: ارتباط محبت‏آميز خدا با بندگان:

خداوند به حضرت داود عليه‏السلام فرمود: اى داود! به بندگانم بگو كه من دوست كسى هستم كه مرا دوست داشته‏باشد وهم‏نشين‏كسى هستم كه هم‏نشين من باشد و مونس كسى هستم كه با ياد من مأنوس باشد و همراه كسى هستم كه همراه من باشد و كسى را انتخاب مى‏كنم كه مرا انتخاب كرده است و مطيع كسى هستم كه از من اطاعت كند و اگر بدانم كسى از ته دل مرا دوست دارد، آن چنان دوستش مى‏دارم كه هيچ يك از بندگانم را دوست نداشته‏ام.(5)

خداوند به حضرت موسى عليه‏السلام وحى كرد: اى موسى مرا دوست بدار و مرا محبوب بندگانم قرار بده! موسى گفت: خدايا! تو مى‏دانى كه من هيچ كس را مانند تو دوست ندارم، امّا بندگانت را چگونه به اين كار ترغيب كنم؟

خداوند فرمود: نعمت‏هايم را به آنان گوشزد كن كه آنان در اين صورت جز به نيكى از من ياد نمى‏كنند.(6)

ب: ارتباط محبت‏آميز پيامبر و ائمه عليهم‏السلام با اصحاب و عموم مردم:

در منابع مختلف درباره‏ى سيره‏ى پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم اين گونه آمده است: نه ترش‏رو بود و نه سبك‏سر. احدى ـ از آزاد و برده ـ براى حاجتى به خدمتش نرسيد، مگر آن كه براى انجام حاجتش به پا مى‏خواست و اقدام مى‏كرد. اگر كسى با ايشان دست مى‏داد، صبر مى‏كرد و دستش را رها نمى‏كرد تا او خود دستش را رها كند. چون مسلمانى را مى‏ديد با او دست مى‏داد. اگر كسى نزد ايشان وارد مى‏شد، به او احترام مى‏كرد، چه بسا جامه‏اش را براى او پهن مى‏كرد و يا تُشكى را كه روى آن نشسته بود در اختيار تازه وارد مى‏گذاشت. چنين نبود كه كسانى، مردم را از نزديك شدن به آن حضرت مانع شوند و آن‏ها را دور سازند. كم مى‏شد در جواب كسى «نه» بگويد. هر گاه از آن حضرت سؤوالى مى‏شد، اگر موافق بود تأييد مى‏كرد، در غير اين صورت، سكوت اختيار مى‏نمود. اصحاب و ياران خويش را با كنيه ياد مى‏كرد و به نامى كه آن‏ها را خوش‏تر بود مى‏خواند. هيچ‏گاه در جمع پاى خود دراز نمى‏كرد. نگاهش را ميان يارانش تقسيم مى‏كرد و به هر كدام به يك اندازه مى‏نگريست.(7)

ج: برخورد محبت‏آميز پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم و معصومان عليهم‏السلام با حيوانات و گياهان:

پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم فرمود: كسى كه گنجشكى را بدون دليل بكشد، آن گنجشك در روز قيامت از او به خداوند شكايت مى‏كند و مى‏گويد: اين شخص بدون دليل و بدون آن كه استفاده‏اى از من بكند، مرا كشت.(8)

امام باقر عليه‏السلام فرمود: پيامبر اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم شنيد كه مردى مركبش را نفرين كرد. پيامبر فرمود: بر گرد و با من همراه نشو كه ما با چنين افرادى همراه نمى‏شويم.(9)

هر گاه ميوه‏ى نوبرى را براى پيامبر مى‏آوردند، پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم آن را مى‏بوسيد و بر روى چشم‏هايش مى‏گذاشت و مى‏بوييد.(10)

پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم فرمود: هيچ گياهى نمى‏رويد مگر آن كه فرشته اى نگهبان اوست تا به خوبى رشد كند و هر كس كه آن گياه را لگد كند وله كند، آن فرشته او را لعنت مى‏كند.(11)

د: ارتباط محبت‏آميز افراد جامعه با يكديگر:

خداوند مى‏فرمايد: «انسان‏ها خانواده‏ى من هستند و دوست داشتنى‏ترين شخص نزد من كسى است كه با مردم مهربان‏تر باشد و نيازهاى آنان را برآورده كند».(12)

حق هم‏نشينت بر تو آن است كه با ملايمت در كنارش بنشينى و در سخن گفتن با او به انصاف رفتار كنى و از جاى خود جز با اذن او بر نخيزى.(13)

در هر روز جمعه براى خانواده‏ى خود ميوه‏اى تحفه بيـاوريد تا بـه روز جمعـه خوشحال شوند.(14)

ه: جايگاه مزاح در رفتار معصومين عليه‏السلام :

روزى پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم به پيرزنى فرمود: «پيرزن به بهشت نمى‏رود.» آن زن گريست. پيامبر فرمود: آرى تو آن روز پيرزن نخواهى بود.(15)

عربى بيابانى بود كه هر گاه به نزد پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم مى‏آمد، هديه‏اى براى حضرت مى‏آورد و بلافاصله مى‏گفت: بهاى هديه‏ام را به من بده. حضرت مى‏خنديد. هر وقت پيامبر اندوهگين مى‏شد، مى‏فرمود: آن عرب كجاست؟ كاش مى‏آمد.(16)

روزى پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم در جمع اصحاب نشسته بود. شترى را ديد كه بار گندمى بر آن بود، فرمود: اين حليمى است كه راه مى‏رود. (حليم غذايى است از گوشت و گندم)(17)

و: توجه دين به زيبايى:

خود را بياراى و زيبا كن كه خداوند زيبا است و زيبايى را دوست دارد، امّا بايد كه از حلال باشد.(18)

خداوند زيباست و زيبايى را دوست دارد. خداوند وقتى كه به بندگانش نعمت داده، دوست دارد كه اثر نعمتش را بر بندگانش ببيند. با آراستگى لباسش و خوشبو كردن بدنش و تميز كردن خانه‏اش.(19)

بندهاى بالا مى‏تواند تلنگرى باشد به دين‏داران كه با الگو قرار دادن سيره و اخبار معصومان عليهم‏السلام ، علاوه بر آن كه اين زيبايى‏ها را براى ديگران نقل مى‏كنند، خود نيز به آن عمل كنند و در برخورد با مردم چهره‏ى زيباترى از دين به نمايش بگذارند؛ به خصوص كه اين بندها هم جذابيّت و هم تازگى (كه هر دو از لوازم آثار هنرى است) دارد. مى‏توان با قالب‏هاى مختلف هنرى (شعر، قصه، نمايش، فيلم و سريال‏هاى تلويزيونى) اين زيبايى‏ها را كه در جامعه‏ى ما به ندرت به آن‏ها پرداخته شده است، بسط و گسترش داد.

بخش سوم: روش‏هاى ايجاد انس كودكان، نوجوانان و جوانان با قرآن

آنچه پيش از اين درباره‏ى مبانى ايجاد انس بيان شد، سنگ بناى مطالبى است كه از اين پس مطرح خواهد شد. به ديگر سخن، آنچه كه گفته شد بناهايى است كه مى‏بايست در روش‏هايى كه از اين پس خواهد آمد، رعايت شود. اميد آن كه تلفيقى از تئورى و عمل در ايجاد آنچه كه هدف همه‏ى ماست، مؤثر باشد:

1 ـ ارتباط حسّى:

پيش از آن كه رسانه‏ى راديو و تلويزيون در كشور ما فراگير شود، ارتباط بين نهادهاى جامعه شكل ديگرى داشت. يكى از بارزترين نوع ارتباط بين افراد كه با ورود تلويزيون تغيير عمده‏اى نموده است، ارتباط حسى بين افراد خانواده بود. پيش از آن، كودك از لحظه‏ى تولد با لالايى مادر به خواب مى‏رفت و قصه‏هاى زيبا، كودكان را به دور مادربزرگ‏ها مى‏كشاند، امّا اكنون متأسفانه همه‏ى اين وقت‏ها را تلويزيون پر كرده است. تلويزيون از ابتداى روز تا انتهاى شب همراه خانواده‏هاست. گويى تمام وظايف پدرها و مادرها و پدربزرگ‏ها و مادربزرگ‏ها را به گردن دارد.

آنچه كه در اين تغيير آسيب ديد، ارتباط رو در رو و حسّى بين افراد خانواده بوده است. چون اين نوع ارتباط هيچ‏گاه با تلويزيون اشباع نمى‏شود به اين دليل كه تلويزيون حق دخالت و تصميم‏گيرى در مورد مطالب ارايه شده را از مخاطب سلب كرده و اين به نوعى جلوى شكوفايى ذهن را مى‏گيرد. از طرف ديگر ارتباط حسّى، تأثير بسيار بيش‏تر و عميق‏ترى نسبت به تلويزيون دارد و حتى براى انسان ضرورى‏تر است.

با تغيير و كم شدن اين ارتباط، يكى از شيوه‏هاى مطمئن و موفق ايجاد انس با قرآن از دست رفت. نبود چنين ارتباطى، بخشى از فعاليت را براى انتقال فرهنگ قرآنى به مخاطبان ناكام گذاشت. در گذشته قصه‏هاى قرآن، آموزش قرآن روخوانى قرآن در هر خانواده‏اى رواج داشت و كودك از ابتداى زندگى در چنين محيطى رشد مى‏كرد كه اين خود موجب مأنوس شدن او با قرآن مى‏شد.

به نظر مى‏رسد يكى از راه‏ها در ايجاد انس با قرآن احياى ارتباط حسى در خانواده‏هاست. براى ايجاد اين ارتباط، ستون اصلى، خودِ خانواده‏ها و پدر و مادرها هستند، امّا نهادهاى دولتى مى‏توانند با ترويج اين مهم و تهيه‏ى مجموعه‏ى مطالبى جذاب درباره‏ى قرآن و توزيع آن در ميان خانواده‏ها كه انگيزه‏اى براى پرسش و پاسخ در بين خانواده مى‏شود، به اين مهم كمك كنند.

2 ـ استفاده از قالب‏هاى مختلف هنرى:

تاريخ هنر قدمتى بيش‏تر از تاريخ علم دارد. اوّلين آثارى كه در تاريخ به جا مانده است، نقش‏هايى از حيوانات بود كه انسان‏هاى نخستين ترسيم كردند. كه به اين شيوه با يكديگر ارتباط برقرار مى‏كردنـد؛ پيش از آن كه اثـرى از خط بـاشد.

هنر جايگاه والايى در بيان ايده‏ها و آرا و عقايد دارد. از آن جا كه انسان‏ها در پذيرش حق پيش از آن‏كه از قوه‏ى عقل بهره بگيرند به احساس توسل مى‏جويند و هنر بيان يك موضوع عقلى در قالب احساس است و نبض احساس را به تحرك وا مى‏دارد، چگونه مى‏توان در راه ايجاد انس كودكان، نوجوانان و جوانان با قرآن از اين فرصت عالى استفاده نكرد. به خصوص كه هم قرآن والاترين قول حق و به اعتقاد ما مطابق با فطرت است و هم كودكان و نوجوانان و جوانان در مقطعى از زندگى هستند كه احساس، حرف اوّل را در تصميم‏گيرى‏هاى آنان مى‏زند. اين دو امتياز استثنايى، ما را وا مى‏دارد كه هنر را به عنوان يك عامل ارزشمند به ديده‏ى احترام بنگريم.

نكته‏ى ديگر آن كه قرآن كريم خود در بيان مطالب از قالب‏هاى مختلف هنرى استفاده كرده است. قصه كه به نوعى مادر هنرهاى مختلف ـ اعم از رمان، فيلم، نمايش و كمدى است، ـ ابزارى است كه قرآن كريم از آن بهره‏ى فراوان گرفته به آن تصريح مى‏كند.

امّا چگونه مى‏توان از قالب‏هاى هنرى در راه ترويج قرآن بهره گرفت؟

هر يك از موضوعات مختلف قرآن در قالبى از قالب‏هاى هنرى مى‏گنجد. موضوعات قابل تصوير شدن در قالب هنرهاى تجسمى مانند: نقاشى، طراحى، مجسمه‏سازى، گرافيك، موضوعات حماسى و عاطفى در قالب شعر و سرود و موضوعات دراماتيك در قالب نمايش و قصه و ... كه با انتخاب موضوعات خاص و ارايه‏ى قالب مناسبِ آن مى‏توان به موفقيت دست يافت.

برگزارى مسابقات قصه‏نويسى و مقاله‏نويسى، برگزارى شب شعر، جشنواره‏هاى سرود و تئاتر و نمايش، برگزارى مسابقات نقاشى، مجسمه‏سازى، گرافيك و حتى عكاسى درباره‏ى موضوعات قرآنى از ديگر اقدامات تأثيرگذار در راه ايجاد انس كودكان، نوجوانان و جوانان با قرآن كريم است.

3 ـ انتقال حسّ قرآنى و مذهبى:

درباره‏ى اين بند بيان اين نكته ضرورى است كه انتقال حس قرآنى و مذهبى با آنچه در بند اول با عنوان ارتباط حسى آمده متفاوت است. به عبارتى ديگر در اين بخش مسأله‏اى فراتر از ارتباط حسى مطرح مى‏شود، ارتباط حسى به انتقال اطلاعات از طـريـق گفتـار و رابطـه‏ى رو در رو نظـر داشـت، امـا انتقـال حس قـرآنى بيش‏تـر ناظـر بر كردار است.

با اعمال مذهبى والدين در خانه كه در مقابل كودك انجام مى‏گيرد، نوعى انتقال حس مذهبى صورت مى‏پذيرد. چنان كه مى‏دانيم اولين الگوهاى كودك، پدر و مادر هستند. در بازى‏هاى كودكانه مشاهده مى‏شود كه دختران نقش مادرها و پسران نقش پدرها را بازى مى‏كنند و اين جز حاصل تأثيرپذيرى كودك از والدين نيست.

اين مسأله در مورد اعمال مذهبى نيز صادق است: وقتى دخترى مشاهده مى‏كند كه مادرش هنگام آمدن مهمانِ نامحرمى به خانه، چادر به سر مى‏گذارد، اولين درس حجاب را مى‏آموزد. فرزندى كه مى‏بيند پدرش هر روز چند صفحه قرآن مى‏خواند، خواندن قرآن را مى‏آموزد؛ و ابتدا با تقليد و بدون درك و سپس در سنين بالاتر با درك صحيح عمل مى‏كند. كودكى كه به همراه والدين در جلسات قرآن شركت مى‏كند، انس با قرآن را مى‏آموزد. فرزندى كه به همراه پدر و مادر در جشن‏ها و عزادارى‏هاى مذهبى شركت مى‏كند، عشق به اهل‏بيت عليه‏السلام در وجودش جاى مى‏گيرد. ديگر مسايل مذهبى اعم از انجام واجبات و دورى از محرمات نيز بيش‏تر از اين طريق در وجود شخص پايدار مى‏شود.

اين مسأله وقتى اهميت بيش‏ترى پيدا مى‏كند كه بدانيم به نظر روان‏شناسان، كودكان پيش از آن كه از گفتار والدين چيزى بياموزند از رفتار آن‏ها سرمشق مى‏گيرند. از اين رو يكى از مهم‏ترين و مطمئن‏ترين راه‏هاى انس با قرآن انتقال حس مذهبى به كودكان و نوجوانان و جوانان است.

در پايان اين بخش ذكر اين نكته لازم است كه انتقال حس مذهبى لزوما تنها توسط والدين صورت نمى‏گيرد، بلكه افراد ديگرى كه نفوذ معنوى در كودكان و نوجوانان و جوانان دارند، مانند مبلغان دينى و معلمان نيز مى‏توانند چنين تأثيرى بر آنان بگذارند.

4 ـ دوستان و گروه هم‏سالان:

گروه هم‏سالان در شكل دهى به شخصيت كودك نقش ويژه‏اى به عهده دارند. كودك و نوجوان در سير تجربه‏ى زندگى اجتماعى به شدت به همسالان و دوستان گرايش دارد و اين گرايش با تأثير متقابل و عميقى همراه است.

«در جوامعى كه نفود خانواده بر روى فرزند كاهش يافته و وابستگى والدين با فرزندان رو به سستى مى‏گذارد، گرايش كودك به گروه هم‏سالان شدت مى‏يابد. اين كيفيت در محيط‏هايى كه خانواده نقش مؤثرترى روى رفتار كودك دارد كمتر ملاحظه مى‏شود.»(20)

بدين گونه مى‏توان دريافت كه والدين مى‏توانند با انتخاب دوست خوب براى فرزندان، نقش عمـده‏اى در ارتبـاط كودك با هـم‏سالان ايفـا كننـد.

جايگاه دوست و تأثير منفى دوست بد، بارها در متون مذهبى آمده است. مـا در اين‏جـا به بيان اين نكته بسنده مى‏كنيم كه قرآن كريـم دليل شقـاوت انسان‏ها را دوستِ بد معرفى مى‏كند و مى‏فرمايد:

«وَ يَومَ يَعضُّ الظّالِمُ عَلى يَدَيْهِ يَقُولُ يا لَيْتنى اتَّخَذْتُ مَعَ الرسولِ سَبيلاً. يا وَيْلَتى لَيْتَنى لَمْ اتّخْذ فُلاناَ خَليلاً؛ «روزى كه ستمكار از حسرت دست به دندان مى‏گزد و مى‏گويد: كاش راه رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم را پيش گرفته بودم. واى بر من! كاش فلانى را دوست نمى‏گرفتم.»(21)

اگر خانواده‏ها در انتخاب هم‏سالان و دوست بـراى كودك عنصر «مذهبـى بودن» را مـورد تـوجه قـرار دهنـد، كودك نيـز به دليـل تأثيرپذيرى، به مسايل مذهبى علاقه‏مند مى‏شود. جالـب‏تر آن كه اگـر والدين در ايجاد ارتباط مذهبى با فرزندان كوتاهى كنند، كودك به گروه هم‏سالان روى مى‏آورد و آنان مى‏توانند اين خلاء را پر كنند. در چنين صورتى مى‏توان به روى آوردن كودك به مسايل دينى و مذهبى اميدوار بود، اما اين بدان معنا نيست كه والدين مى‏توانند تمام وظايف خود را به گروه هم‏سالان محوّل كنند. چون نياز كودك به ارتباط با والدين به گونه‏اى است كه نمى‏تواند به صورت صددرصد توسط هم‏سالان برآورده شود.

براساس آنچه كه گفته شد، دوستى كودكان و نوجوانان و جوانان با قاريان، حافظان و كسانى كه با قرآن مأنوس هستند، موجب مى‏شود كه فرد به محافل قرآنى سوق داده شود و از اين راه با قرآن مأنوس گردد.

5 ـ انتخاب شيوه‏ى بيانِ متناسب با مخاطبان:

يكى از مسايل مهم براى انتقال پيام، شناخت مخاطب است. اصولاً مخاطب‏شناسى بخش عمده‏اى از بحثِ علوم ارتباطات را به خود اختصاص داده است. هر مخاطب با توجه به دانسته‏ها، علايق، محدوده‏ى واژگان، زبان و فرهنگ خاص و چندين عامل ديگر داراى موقعيت خاصى است كه بدون شناخت آن، از سوى فرستنده‏ى پيام، انتقال پيام غيرممكن است. كودكـان، نوجوانـان و جوانـان مانند ديگر مخاطبان داراى شرايط ويژه‏اى هستند كه براى انتقال پيام بايد آن شرايط را لحاظ كرد. رسول اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم مى‏فرمايد:

«مَن كان لَه ولدٌ فَلْتَصابَّ لَه؛ «كسى داراى فرزنـدى است بـايد در پـرورش او، كـودكانه رفتـار كند.»(22)

مولوى رحمهم‏الله در اين‏باره مى‏گويد:




  • «چون كه با كودك سر و كارت فتاد
    پس زبان كودكى بايد گشاد»



  • پس زبان كودكى بايد گشاد»
    پس زبان كودكى بايد گشاد»



از اين رو در بحث موردنظر ما نيز، شناخت مخاطب از مهم‏ترين و بلكه اصلى‏ترين مسأله است و يكى از مهم‏ترين دلايل عدم موفـقيت در اشـاعه‏ى فرهنـگ قرآنى، عدم شنـاخت مخاطب است. مطالبى كه براى كودكان، نوجوانان و جوانان بيان مى‏شود، عمدتا نه از جهت قالب مناسب اين گروه‏ها است كه برايشان جذاب باشد و نه از جهت محتوا سنخيتى با آنان دارد كه مـوجب شيفتگى آنان گردد.

اينك جهت آشنايى بيش‏تر با روحيات كودكان و نوجوانان به برخى از ويژگى‏هاى اين دوره‏ها اشاره مى‏شود:(23)

دوران كودكى اوليه (3 تا 6 سال)

ـ كودك مى‏تواند با شركت در كارهاى عملى مسايل را بهتر ياد بگيرد.

ـ كاملاً پاى‏بند خانه و خانواده است.

بـه نظـر و عقيـده‏ى بزرگسـالان حساسـيت دارد.

ـ به فعاليت‏هاى گروهى علاقه‏مند است، اما توانايى هم كارى‏اش محدود است.

ـ از بازى‏هاى نمايشى لذت مى‏برد.

ـ مى‏توان به طور غيرمستقيم و با احتياط كامل به راهنمايى كودك پرداخت، مثلاً از طريق داستان‏هاى كوتاه و فيلم.

ـ مى‏توان با ايجاد فرصت‏ها و امكانات مناسب براى كودك به او امكان داد كه با ديدن و عمل كردن، اطلاعات درستى درباره‏ى جهان خود به دست آورد.

ـ براى ايجاد و پرورش عادت‏ها و رفتارهاى پذيـرفته شـده‏ى اجتمـاعى به كمـك نيازمنـد است.

دوران كودكى بعدى (7 تا 12 سالگى)

الف) 7 سالگى:

ـ چشمان براى خواندن حروف و كلمات درشت آماده هستند، ولى هنوز آمادگى انجام دادن كارهاى دقيق را ندارند.

ـ قدرت تقليدش بيش‏تر است.

ـ نسبت به نظر كودكان و بزرگ‏سالان حساس اسـت و به موافقت ايشـان بيش‏تـر اهميـت مى‏دهـد.

ـ نيروى تخيّل بسيار قوى است و به همين سبب داستان‏هاى تخيلى و افسانه‏ها را بيش‏تر دوست دارد.

ـ مطالب را در قالب محسوسات و در ضمن كار و فعاليت بهتر ياد مى‏گيرد.

ـ به انتقاد از خود متمايل است و هميشه در كارهايش جنبه احتياط را رعايت مى‏كند.

ـ به صواب و خطا توجه دارد، امّا ممكن است چيزهاى كوچكـى را كـه به او تعلـق ندارنـد، بردارد.

ـ به هم‏كارى با هم‏سالان در انجام دادن فعاليت‏هاى گوناگون متمايل است، ولى مدت اين هم‏كارى كم است.

ـ از آواز، شعر، انواع افسانه‏ها، داستان‏هاى مربوط به طبيعـت، تلويزيـون و سينمـا لذت مى‏برد.

ـ در رفتارهاى عاطفى از ديگران تقليد مى‏كند. يعنى از آنچه ايشان مى‏ترسند او هم مى‏ترسد و يا به چيزهاى مورد علاقه‏ى آن‏ها محبت و علاقه نشان مى‏دهد.

ـ بايد فرصت‏هاى همكارى به وجود آورد تا كودك به منظور يادگيرى بهتر به هم‏كارى بپردازد كه يادگيرى در جمع و از جمع از بهترين انواع يادگيرى است.

ـ ميان او و اطرافيانش بايد مناسبت دوستانه و تشويق‏آميز برقرار شود.

ب) 8 سالگى:

ـ هنوز به مادر بيش از معلم متكى است.

ـ به فعاليت‏هاى گروهى علاقه‏مند است.

ـ مى‏تواند در نمايش‏هاى ساده‏ى كلاس يا مدرسه شركت كند.

ـ ترس كودك در اين سن بيش‏تر است و هرگز نبايد به او ايراد گرفت.

ـ به راهنمايى عاقلانه و رهبرى در مسير سالم نياز دارد، بدون آن كه خشونت و تحميل در ميان باشد.

ـ به دوست مهربان و نزديك نيازمند است.

ـ كودك را بايد در گروه‏ها يا فعاليت‏هاى خارج از مدرسه كه قبلاً طرح‏ريزى شده‏اند با سرپرستى بزرگ‏سالان شركت دارد.

ج) 9 و 10 سالگى:

ـ براى كاردستى و ساختن و پرداختن آمادگى دارد.

ـ از شركت در بازى‏هايى كه با جست و خيز همراه‏اند، لذت مى‏بـرد و احساس خستگى نمى‏كند.

ـ سخت پاى‏بند صواب و خطاست و قابل اطمينان و مصمم و معقول است.

ـ براى يادگيرى منظم آمادگى دارد و مى‏تواند آن‏ها را در امور روزانه‏اش به كار گيرد.

ـ معانى و روابط منطقى را درك مى‏كند.

ـ مدت طولانى به موضوعى علاقه‏مند مى‏شود.

ـ كمال طلب است و مى‏خواهد كارها را خوب انجام دهد، اما اگر نوميد شود و تحت فشار قرار گيرد رغبت خود را از دست مى‏دهد.

ـ برخلاف دوره‏ى قبل كم‏تر به داستان‏هاى تخيّلى و افسانه‏ها راغب است.

ـ مى‏خواهد كتاب‏هاى مربوط به زندگى حيوانات، گياهان، زندگى كودكان ديگر، قهرمانان و سفرنامه‏ها را بخواند.

ـ در سخن گفتن و بحث كردن وقت زيادى صرف مى‏كند. غالبا به بزرگ‏سالان ايراد مى‏گيرد، گرچه هنوز به موافقت آنان متكى است.

ـ در دسته‏بندى و گروه‏گرايى نيرومند و پايدار مى‏شود، ولى مدتش محدود است.

ـ مى‏خواهد مسئوليتى به عهده بگيرد و با بهتر انجام دادن آن مورد تمجيد واقع شود.

ـ بهتر است كتاب‏هاى مختلف در اختيارش قرار گيرد.

ـ درباره‏ى بعضى از مسايل بايد توضيحات منطقى به او داده شود.

د) 10 تا 12 سالگى:

ـ نسبت به عدالت و انصاف حساس است.

ـ عضو گروه يا جمعيت خاص مى‏شود و به جنس خود وفادار است.

ـ به هم‏كارى با بزرگ‏سالان علاقه‏ى فراوانى دارد.

ـ كم‏كم نظر و عقيده‏ى دوستان و هم‏سالان بيش از بزرگ‏سالان برايش ارزش پيدا مى‏كند.

ـ مى‏خواهد مانند بزرگ‏سالان رفتار كند و پاسخ‏هاى درستى به پرسشها بدهد.

ـ گرمى و مهربانى و شوخ‏طبعى بزرگ‏سالان را دوست مى‏دارد و از تحقير ديگران خوددارى مى‏كند.

ـ احتياج به استقلال بيش‏تر دارد.

دوران نوجوانى (13 تا 18 سال)

ـ آرمان‏ها و ايده‏آل‏هاى عالى را دنبال مى‏كند و داراى هدف‏هاى شخصى و اجتماعى است.

ـ به مسايل اخلاقى و فلسفى علاقه‏مند مى‏گردد و نـوعى شك دينـى در بعضى از آن‏ها ديده مى‏شود.

ـ خود را با يك نفر بزرگ‏سال كه مورد تمجيد و احترام مردم است، همانندسازى مى‏كند.

ـ به پذيرفته شدن در گروه‏هاى اجتماعى بسيار علاقه‏مند است.

ـ براى كسب مقام و منزلتى ميان دوستان و هم‏سالان مى‏كوشد.

ـ به مطالعه و گوش دادن به راديو و تماشاى فيلم، تمايل بيش‏ترى دارد.

ـ به افرادى كه او را دوست دارند و احترام مى‏گذارند بيش‏تر اظهار علاقه مى‏كند.

ـ از اطرافيان، مخصوصا والدين خود انتظار دارد كه او را در پيروزى بر مشكلاتش يارى كنند؛ بدون اين كه به استقلال او لطمه بزند.

ـ براى جلوگيرى از ناراحتى‏هاى عاطفى كه در اثر بروز ميل جنسى ظاهر مى‏شوند به فعاليت‏هاى ورزشى و هنرى نيازمند است.

ـ به فرصت‏هاى بحث درباره‏ى مسايل فلسفى، اجتماعى، اخلاقى و دينى نيازمند است.

ـ فرصتى مى‏خواهد كه افكار خود را كه به نظرش فلسفه‏ى مهمى است، بيان نمايد.

اكنون با شناخت روحيات مخاطبان مى‏توان روش انس با قرآن را در هر گروه سنى سازماندهى كرد. روش‏هـاى قابل اجـرا به اختصـار چنيـن است:

در مقطع كودكى اوّليه (2 تا 6 سال):

مفاهيم بسيار ساده و ابتدايى قرآنى اعم از دوست داشتن خداوند، دروغ نگفتن، نظافت، آزار نرساندن به حيوانات، اسراف نكردن و ده‏ها موضوع ديگر كه در قرآن كريم آمده است را مى‏توان در قالب بازى‏هاى گروهى، نمايش‏هاى ساده و كارهاى عملى به آنان آموخت. نوع اين بازى‏ها، نمايش‏ها و كارها مى‏تواند با عنوان كلاس قرآن باشد و در پايان با شعرى كه ترجمه‏ى ساده‏ى آيه‏هاى مربوطه است، پايان يابد تا كودك به تدريج علاوه بر آن كه اعمال پسنديده‏اى را كه در قرآن توصيه شده مى‏آموزد، با قرآن نيز آشنا شود.

در مقطع 7 سالگى: انواع بازى‏هاى مهيـّج، نقـل داستـان‏ها و اجـراى نمـايش‏هايى با شخصيت حيواناتى كـه در قـرآن كـريـم آمـده و شـركت در برنامه‏هاى شاد ديگر مى‏تواند مفيد باشد.

در مقطع 8 سالگى:

اجراى نمايش‏هاى ساده با بازى خود بچه‏ها، و فعاليت‏هاى گروهى ديگر، شركت در برنامه‏هاى شاد در جهت انس بيش‏تر كودك با قرآن مؤثر است.

در مقطع 9 تا 10 سالگى:

تشريح برخى مسايل اعتقادى مانند توحيد، معاد و نبوت، به شكل ساده، نقل برخى از داستان‏هاى قرآنى كه درباره‏ى كودكان است، معرفى‏شخصيت‏هاى‏كودك در قرآن دراين‏سن مناسب است. هم‏چنين شركت در گروه‏هاى سرود و نمايش با توجه به ويژگى اين سن مى‏تواند كودك را به خود جذب‏كند. درباره‏ى‏برخى سؤالات مذهبى نيز بايد توضيحات منطقى داده شود.

در مقطع 10 تا 12 سالگى:

در اين مقطع برخى از فعاليت‏هاى مذهبى را مى‏توان به آنان واگذار كرد. سپردن كارهاى اجرايى مراسم قرآنى در مسجد و مدرسه از آن جمله است. با توجه به تمايل شديد به هم‏سالان در اين سن، بايد در انتخاب دوست دقت شود، نوع موضوعات مطرح شده در اين سن بيش‏تر، اخلاق و برخى مسايل عقايد و احكام باشد.

در مقطع 13 تا 18 سالگى:

برپايى جلسات پرسش و پاسخ در زمينه مسايل دينى، معرفى تفصيلى شخصيت‏هاى اسلامى و قرآنى با توجه به اين كه در اين سن، شخص در جستجوى كسى است كه خود را با او همانندساز مى‏كند.

فعاليت‏هاى هنرى در اين سن بسيار راهگشا و سودمند است. بيان موضوعات عقايد و احكام با توجـه به زمان تكليـف در اين سن ضـرورى اسـت.

در قالب‏ها و شيوه‏هاى ذكر شده آنچه از اهميت بيش‏تـرى برخوردار اسـت، آشنايى با مفـاهيم قـرآن اسـت. يعنى بيان معـارف قـرآن اعـم از اخلاق، احكام و عقايد در قالب‏هاى مختلف و جذاب با زبان خاص مخاطبان و آموزش روخوانى، تجويد، حفظ و اطلاعات قرآنى در درجه‏ى دوم اهميت قرار دارد. به ديگر سخن چنانچه بتوانيم روح حاكم بر تعليمات قرآن كريم را كه ساختن انسان الهى است پياده كنيم، آموزش روخوانى، تجويد، حفظ و ... براى مخاطبان جذاب‏تر مى‏شود و ما در اين كار موفق‏تر خواهيم بود.

بخش پايانى: «الگوها» و رسانه‏ى «تلويزيون» چه نقشى دارند؟

آنچه كه تـاكنون دربـاره‏ى شيوه‏هاى ايجاد انس با قـرآن بيـان شـد به نظـر نگارنـده عملـى‏ترين شيـوه‏هـا در ايـن راه بـود؛ امـا دو عـامل در ايجـاد انس با قرآن در اين مجموعه نيامده است كه يكى «ارايه‏ى الگو» و ديگرى «رسانه‏ى تلويزيون» است. دليل عدم ذكر اين دو عامل على‏رغم اهميتشان آن است كه اين دو داراى شرايط خاصى هستند و چون آن شرايط در جامعه‏ى كنونـى ما مهيّا نيست، كارآيى آن‏ها محل ترديد است.

در مورد «ارايه‏ى الگو» بايد گفت: براى كارآيى الگوه‏ها وجود شرايط زير ضرورى است:

1 ـ دقت: مهم‏ترين عامل در يادگيرى الگويى، دقت است. زيرا يادگيرنده بايد رفتار مدل يا الگو را به دقت ملاحظه كند. و در غير اين صورت يادگيـرى او ناقص و پـاسخ او نامطلوب خواهد بود.

2 ـ مجاورت: بديهى است هر چه مدل يا الگو به شخص نزديك‏تر باشد، يادگيرى تقليدى از رفتار او آسان‏تر خواهد شد. چنانكه كودك رفتار والدين خود را بيش‏تر الگو قرار مى‏دهد تا كسانـى را كه از او دورنـد.



3 ـ مقام و موقعيت:
اشخاص، به خصوص بزرگ‏سالان، رفتار افرادى را الگو قرار مى‏دهند كه داراى مقام و موقعيت اجتماعى خاصى هستند، مثل رهبران دينى و اجتماعى.

4 ـ نفوذ و قدرت: مردم بيش‏تر اشخاصى را الگو و سرمشق قرار مى‏دهند كه نفوذ و قدرت خاصى در گروه دارند.

5 ـ كنترل شناختى: علاوه بر نفوذ و قدرت كه عوامل خارجى هستند، كنترل شناختى، عامل درونىِ الگو ـ گيرنده است. به عبارت ديگر خصايص خودِ مشاهده كننده او را به تقليد از رفتار شخص يا گروه خاصى بر مى‏انگيزد و او اين خصايص را قبـلاً از راه‏هـاى مختلف آموخته است.

پر واضح است كه مهيّا شدن چنين شرايطى به عوامل مختلفى بستگى دارد و مشكل به نظر مى‏رسد. ولى اگر چنين شرايطى فراهم شود، ارايه‏ى الگو نيز مى‏تواند يكى از راه‏هاى ايجاد انس با قرآن محسوب شود.

در مـورد رسانـه‏ى تلويزيـون نيز اوّلين سؤال آن اسـت كه آيا اين رسانه مى‏توانـد آمـوزش دهنـده باشد؟ برخى متخصصان علوم ارتباطات معتقدند، تلويزيون با توجه به شرايط خاصش مانند توانايى به تصوير كشيدن مفاهيم انتزاعى، ارائه‏ى تصويرى دقيق‏تر از نگاه عادى به وسيله‏ى ابزار مختلف و ديگر توانايى‏هاى خاصش مى‏تواند نقشى آموزنده داشتـه باشد، امّـا برخى ديگر معتقدند كه تلويزيون به دليل آن كه نمى‏تواند با مخاطبـان رابطه‏ى حسـى ايجـاد كند و هـم چنيـن به دليل اختلاف سطح آگاهى مخاطبان، پيش از آن كه يك رسانه‏ى آموزشى باشد يك رسانه‏ى عمومى است.

از اين دو مسأله كه بگذريم بحث ديگرى نيز وجود دارد و آن اين است كه عوامل زيبايى شناختى و هنرى چه جايگاهى در آموزش دارند؟ پـرسشى كه هنوز پاسخ دقيقى به آن داده نشده است.

اين مسايل و مسايل خاص ديگرى كه بيان آن در اين مجال نمى‏گنجد، ما را بر آن داشت كه از اين عامل نيز صرف‏نظر كنيم، به خصوص آن كه اگر هم بتوان نظـام خاصـى براى آموزش از طريق اين رسانه تـدوين كرد، اجراى آن منـوط به فراهم شدن شرايطى است كه از حيطه‏ى بحث ما خارج است.

در پايان از مبلغان، مربيان، اساتيد قرآن و همه‏ى كسانى كه قلبشان به عشق قرآن مى‏تپد، تشكر و قدردانى مى‏كنيم و اميدواريم با ايجاد يك جامعه‏ى ايده‏آل قرآنى تحفه‏اى براى حضرت صاحب الامر(عَجَّل اللّه‏ تعالى فرجه)، آن قرآن ناطق، داشته باشيم.


(1) بحارالانوار، ج2، ص105.

(2) براى ايجاد تحول در اين انحراف فرهنگى، كاركرد هنر انكارناپذير است. زيرا اسطوره‏سازى، اصولاً از طريق هنر و فعاليت‏هاى هنرى امكان‏پذير است و اسطوره‏ها و الگوهايى كه اكنون در جامعه رشد كرده‏اند، عمدتا هنرمندان هستند (موسيقيدانان، آهنگسازان، خوانندگان، كارگردانان و بازيگران سينما و تلويزيون) و هنرمندان متعهد مى‏توانند با استفاده از شيوه‏هاى مختلف هنرى، شخصيت‏هاى مثبت و ذخيره‏هاى معنوى جامعه را به عنوان اسطوره و الگو به جوانان معرفى كنند. اين روند مى‏تواند به شناخت بيشتر كودكان، نوجوانان و جوانان با اين شخصيت‏ها بينجامد كه سرانجامِ آن، ايجاد اُنس مخاطبان با فرهنگ قرآنى است.

(3) «ما جعل عليكم فى‏الدين من‏حرج». سوره‏ى حج، آيه78.

(4) سوره‏ى فتح، آيه‏ى 29.

(5) بحارالانوار، ج13، ص352.

(6) همان.

(7) نگاهى دوباره به سيماى پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم ، ص58.

(8) ميزان‏الحكمة، ج2، ص556.

(9) مستدرك‏الوسايل، ج2، ص50.

(10) بحارالانوار، ج95، ص347.

(11) ميزان‏الحكمة، ج1، ص95.

(12) همان، ج2، ص219.

(13) همان، ص62.

(14) بحارالانوار، ج104، ص73.

(15) معارف و معاريف، ج6، ص556.

(16) معارف و معاريف، ج6، ص556.

(17) معارف و معاريف، ج6، ص556.

(18) وسايل الشيعة، ج3، ص340.

(19) بحارالانوار، ج76، ص141.

(20) روانشناسى كودك، دكتر سيروس عظيمى، ص224.

(21) سوره‏ى فرقان، آيه‏هاى 27 و 28.

(22) وسايل الشيعة، ج15، ص126.

(23) مطالب اين بخش با اختصار از كتاب «مبانى روانشناسى تربيت» تأليف دكتر على‏اكبر شعارى‏نژاد نقل شده است.

/ 1