وجوه و نظائر در قرآن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

وجوه و نظائر در قرآن - نسخه متنی

محمد هادی معرفت

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

وجوه و نظائر در قرآن

نويسنده :محمد هادى معرفت

يكى از مسايل قرآنى،مساله‏«وجوه و نظائر»است،كه راه احتمال را در فهم ‏معانى قرآن باز نموده و گاهى موجب اشتباه برخى و گاه موجب دست آويزى براى ‏فتنه جويان شده است.فهم معانى قرآن نياز به ورزيدگى و انديشه عميق دارد تاامكان سد احتمالات ميسر گردد،لذا شناخت وجوه و احتمالات و نيز اشباه و نظائريك ضرورت تفسيرى به شمار مى‏ رود.در اين زمينه كتاب‏ها و رساله ‏هاى فراوانى ‏نوشته شده و نيز تاليفاتى با عنوان‏«غريب القرآن‏»يا«تاويل مشكل القرآن‏»ارائه‏ شده است.پيشينيان در اين زمينه كوشش فراوانى نموده و براى حل مشكلات ‏قرآنى آثار نفيسى از خود به يادگار گذارده ‏اند.

اولين كسى كه در اين وادى قدم نهاد،ابو الحسن مقاتل بن سليمان بلخى ‏خراسانى(متوفاى 150)است.وى از تابعين بنام شمرده اكنون در دست رسم است و با ضميمه تحقيق دكتر عبد الله محمود شحاتة به سال 1975 م به چاپ رسيده است. مى ‏شود (1) .كتاب وى پس از وى افراد ديگرى نيز در اين مسير گام نهاده ‏اند.به گفته جلال الدين‏ سيوطى،ابو الفرج(متوفاى 597)،واعظ و محدث و مفسر معروف و ابن دامغانى وابو الحسين محمد بن عبد الصمد مصرى و ابن فارس و ديگران،در اين زمينه ‏كتاب‏هايى نوشته ‏اند،كه كتاب ابن فارس در اختيار جلال الدين سيوطى بوده و دركتاب‏«اتقان‏»از آن نقل كرده است.

عمده ‏ترين كتاب در دست در اين زمينه كتاب‏«وجوه و نظائر»نوشته ابو الفضل‏ حبيش بن ابراهيم تفليسى(متوفاى حدود سال 600) است.اين كتاب به فارسى ‏نگاشته شده و دكتر مهدى محقق آن را تحقيق نموده در اختيار خوانندگان قرار داده ‏است.اين كتاب در واقع،تكميل شده كتاب مقاتل ابن سليمان است.مؤلف ابتدا به‏ عربى بر آن افزوده سپس با اضافاتى آن را به فارسى در آورده است. خود چنين گويد:

«چون از تصنيف كتاب‏«بيان التصريف‏»بپرداختم،نگاه كردم به كتاب‏«وجوه ‏القرآن‏»كه مقاتل بن سليمان رحمة الله به تازى ساخته بود بسيار كلمت را از اسماء و افعال وحروف كه او شرح آن،دو وجه يا سه وجه بيان كرده بود،در كتاب تفسيرابو الحسين ثعلبى رحمة الله هر كلمتى را چهار و پنج وجه موجود يافتم و بسيار كلمت را كه‏او سه و چهار وجه گفته بود،در تفسير ثعلبى هر يك را شش و هفت وجه معنى‏يافتم.و بسيار كلمت را وجوه فرو گذاشته بود.و نيز ترتيب كتاب نه بر طريقى نهاده‏بود كه استخراج آن چه طلب كنند به وقت‏ حاجت‏ شرح وجوه آن كلمت را به زودى‏ بيابند.پس چون احوال كتاب وى بدين صفت ديدم خواستم كه در وجوه قرآن ‏كتابى سازم كامل و مفيد كه آن چه در كتاب ثعلبى و تفسير سور آبادى و تفسير نقاش ‏و تفسير شاپور و تفسير واضح و در كتاب مشكل(ابن)قتيبه و كتاب غريب القرآن‏ عزيرى در وجوه قرآن بيان كرده است،بر طريق اختصار آن جمله در كتابم موجودباشد...و بر وسع طاقت ‏شرح وجوه هر كلمتى را به پارسى واضح بيان كردم و هر وجهى چند آيت از قرآن به دليل آوردم...» (2) .

تعريف وجوه و نظائر

وجوه،درباره محتملات معانى به كار مى‏رود و نظائر،درباره الفاظ و تعابير.اگردر لفظ يا عبارتى چند معنا احتمال رود،اين معانى را«وجوه‏»گويند.بدين معنا كه ‏عبارت مذكور را بتوان بر چند وجه تعبير كرد و هر وجهى را تفسيرى شمرد.نظائر درالفاظ يا تعابير مترادفه به كار مى ‏رود و آن هنگامى است كه چند لفظ(كلمه يا جمله)يك معناى تقريبى واحد را افاده كنند.اين بيش‏تر در الفاظى يافت مى ‏شود كه داراى‏معانى متقارب و مترادف باشند و جدا ساختن آن‏ها گاه دشوار مى ‏نمايد.در قرآن ازهر دو نوع فراوان يافت مى‏شود.لذا شناخت وجوه و نظائر در قرآن يك ضرورت‏تفسيرى به شمار مى ‏رود.

جلال الدين سيوطى در تعريف وجوه چنين گويد:«فالوجوه للفظ المشترك الذى‏يستعمل في عدة معان،كلفظ الامة.. (3) ،وجوه لفظ مشتركى را گويند كه در چند معنابه كار مى ‏رود،مانند لفظ‏«امت‏»كه به سه معنا آمده:ملت،طريقت و مدت‏».امت‏به معناى ملت در آيه و كذلك جعلناكم امة وسطا (4) ،اين چنين است كه ما شمار را ملتى‏ ميانه قرار داديم‏».امت‏به معناى طريقت نظير آيه: انا وجدنا آبائنا على امة و انا على‏آثارهم مقتدون (5) ،ما پدرانمان را بر طريقتى[روشى]يافتيم و ما همان را دنبال‏ مى ‏كنيم‏».امت ‏به معناى مدت نظير آيه: و قال الذي نجا منهما و ادكر بعد امة... (6) ،و آن‏كس از آن دو[زندانى]كه نجات يافته و پس از مدتى[يوسف را]به خاطر آورده بود،گفت...».

در تعريف نظائر گويد:«و النظائر،كالالفاظ المتواطئة...،نظائر الفاظى را گويند كه ‏با يك ديگر هم آهنگ و هم تا باشند»مانند الفاظ مترادفه كه معانى آن‏ها يك‏سان يانزديك به هم باشند.

وجوه محتمله در الفاظ و عبارات قرآن،به ويژه در جمله ‏هاى تركيبى-چنان چه ‏اشارت رفت-فراوان است و تا كسى اين وجوه محتمله را نداند،درست را ازنادرست تشخيص نخواهد داد و بر حقيقت تفسير آيه آگاه نخواهند شد چه پى بردن‏به حقيقت،به ميزان تشخيص و توانايى جدايى صحيح از مستقيم بستگى دارد.به ‏هر تقدير در قرآن اين ويژگى وجود دارد كه در بسيارى از تعابير آن راه احتمالات بازاست.براى روشن شدن معنا بايد راه احتمالات سد شود.

مولا امير مؤمنان عليه السلام فرموده:«القرآن حمال ذو وجوه،قرآن محتملات گوناگونى‏را پذيرا است‏».هر يك از آيات كشش معانى مختلفى را دارد لذا بايد انديشيد تا راه ‏درست را براى رسيدن به معانى صحيح يافت.اين سخن را على عليه السلام هنگامى به ابن ‏عباس فرمود كه خواست او را به احتجاج با خوارج روانه كند.آن گاه دستور فرمود:

«لا تخاصمهم بالقرآن،فان القرآن حمال ذو وجوه تقول و يقولون...و لكن حاججهم‏بالسنة،فانهم لن يجدوا عنها محيصا (7) ،با قرآن با آنان درگير نشو،زيرا قرآن معانى‏گوناگونى را پذيرا است،مى ‏گويى و مى ‏گويند...ولى با سنت‏ با آنان از در گفتگودر آى،زيرا راه چاره ‏اى جز پذيرفتن و تسليم شدن نخواهند داشت‏».ابن عباس باانجام دستور امير مؤمنان بر خصم پيروز گرديد.

از اين رو،از قتادة بن سليمان نقل است كه گفت:«لا يكون الرجل فقيها كل الفقه‏حتى يرى للقرآن وجوها كثيرة،فقيه توانا كسى است كه براى قرآن وجوه محتمله ‏فراوان بداند».از ابو الدرداء نيز روايت ‏شده:«انك لن تفقه كل الفقه حتى ترى للقرآن‏وجوها» (8) .پس درك صحيح قرآن در آن است كه يك مفسر دانا تمامى وجوه محتمله ‏آيات را بداند و بتواند صحيح آن را از سقيم جدا سازد.لذا پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرموده‏است:«القرآن ذلول ذو وجوه،فاحملوه على احسن الوجوه (9) ،قرآن هم چون شتر رام به هر طرف مى ‏توان او را برد،ولى آن را بر بهترين وجه راه بريد».



1- از معاصرين وى و كمى پس از وى كه در اين زمينه نوشت ه‏اند،مى ‏توان افراد زير را نام برد: 1- ابان بن تغلب بن رباح(متوفاى 141)،تابعى بزرگ و صحابى برومند سه امام:على بن الحسين السجاد و محمد بن على الباقر وجعفر بن محمد الصادق،كه داراى منزلتى شامخ مى ‏باشد، 2- محمد بن السائب كلبى(متوفاى 146)صاحب ‏تاريخ و تفسير معروف، 3- مورج بن عمرو سدوسى(متوفاى 174) 4- على بن حمزه كسائى(متوفاى 182)از قراء سبعه و نحوى معروف 5- نظر بن شميل(متوفاى 203) 6- قطرب محمد بن المستنير(متوفاى 206) 7- فراء يحيى بن زياد(متوفاى 207)،نحوى و اديب بزرگ معروف 8- ابو عبيده معمر بن مثنى(متوفاى 210)لغوى مشهور، 9- اخفش اوسط سعيد بن مسعده(متوفاى 216) 10- ابو عبيد قاسم بن سلام(متوفاى 223) 11- ابو العباس ثعلب احمد بن يحيى بن يسار(متوفاى 291) 12- احمد بن محمد بن يزداد بن رستم(متوفاى حدود سال 300) 13- ابراهيم بن محمد نفطويه(متوفاى 323) 14- احمد بن كامل بن شجره(متوفاى 350) 15- ابو عبد الله محمد بن يوسف كفرطايى(متوفاى 453).ر.ك:مقدمه كتاب‏«وجوه القرآن‏»حبيش تفليسى،تحقيق دكتر مهدى محقق،ص 22-21.

2- از مقدمه مؤلف بر كتاب،ص 2-1.

3- الاتقان،ج 2،ص 121.

4- بقره 2:143.

5- زخرف 43:23.

6- يوسف 12:45.

7- ابن ابى الحديد،شرح نهج البلاغة،ج 18،ص 71،شماره نامه 77.

8- سيوطى،الاتقان،ج 2، ص 122-121.

9- تفسير صافى.ج 1،مقدمه 5،ص 21.

علوم قرآنى صفحه 318

/ 1