امام علی (علیه السلام) و امنیت ملی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

امام علی (علیه السلام) و امنیت ملی - نسخه متنی

حسن عاشوری لنگرودی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


بلادك، فيامن المظلومون من عبادك.... [ نهج البلاغه، صبحى صالح، ص ص 189 -188، خطبه ى 131. ]

"اى روح هاى پر اختلاف و اى قلب هاى پراكنده، شما كه بدن هايتان حاضر و عقل هايتان پنهان است، من شما را به سوى حق مى كشانم، ولى همچون گوسفندانى كه از غرش شير فرار كنند، مى گريزيد. هيهات كه من با كمك شما بتوانم تاريكى را از چهره ى عدالت بزدايم و يا كجى حق را راست نمايم.

پروردگارا، تو مى دانى كه آنچه ما انجام داده ايم، نه براى اين است كه حكومتى به داست آوريم و نه براى اين است كه از متاع پست دنيا چيزى فراهم نماييم، بلكه به اين خاطر است كه نشانه هاى از بين رفته ى دين تو را باز گردانيم و صلح و مسالمت را در شهرهاى تو آشكار سازيم، تا بندگان ستم ديده ى تو در امنيت قرار گيرند."

حضرت على "ع" در اين سخنرانى، هدف از پذيرش حكومت را برقرارى امنيت براى مردم بيان نمود.

باز آن حضرت در بيان نقش و اهميت امنيت فرمود: 'رفاهيه العيش فى الامن.' [ غرر الحكم، آمدى، ج 4، ص 100. ] "رفاهيت زندگانى در امنيت است"، 'شر البلاد بلد لا امن فيه.' [ غرر الحكم، آمدى، ج 4، ص 165. ] بدترين شهرها، شهرى است كه در آن امنيت نباشد"، 'شر الاوطان ما لم يامن فيه القطان.' [ غرر الحكم، آمدى، ج 4، ص 171. ] "بدترين وطن ها آن است كه مردم در آن امنيت نداشته باشند."، 'لا نعمه اهنا من الامن.' [ غرر الحكم، آمدى، ج 6، ص 435. ] "نيست نعمتى گواراتر از امنيت.".

امنيت همه جانبه


امنيتى را كه اسلام به آن بها داده است، امنيت همه جانبه است. اسلام هر نوع ايجاد ناامنى را ناروا مى داند و هر نوع ايجاد رعب و وحشتى را در دل هاى مسلمانانى كه خلافى
مرتكب نشده اند روا نمى داند.

امام على "ع" فرمود:

لا يحل لمسلم ان يروع مسلما. [ بحارالانوار، ج 72، ص 147. ]

"روا نيست براى مسلمان كه مسلمانى را بترساند."

و نيز امنيت را در بعد شرف و حيثيت افراد را روا نمى داند.

پيامبر اكرم "ص" فرمود:

من آذى مومنا فقد آذانى [ بحارالانوار، ج 72، ص 150، ح 13. ]

"هر كه مومنى را بيازارد، من را آزرده است."

و نيز فرمود:

سباب المومن فسوق... و اكل لحمه من معصيه الله. [ بحارالانوار، ج 72، ص 148، ح 6. ]

"ناسزا گفتن به مومن جايز نيست و نبايد در غيابش از او به بدى ياد كرد."

اسلام به قدرى به امنيت مردم توجه دارد كه حتى نگاه به درون خانه ى ديگران را جايز نمى داند.

بدون اجازه ى به خانه ى ديگران وارد شدن ونيز نگاه كردن به خانه ى ديگران از محرمات به شمار مى آيد، به گونه اى كه اگر شخص معترض به هنگام دفاع اهل خانه، كشته شود، خونش هدر است. [ فقه سياسى، عميد زنجانى، ج 1، ص ص 573 -571، تحرير الوسيله، ج 1، ص 491. ]

امنيت در قانون اساسى


در قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران كه حاصل تلاش حق طلبانه ى ملت مسلمان ايران است، به مساله امنيت توجه خاصى مبذول شده است.

در اصل بيست و دوم آمده است: 'حيثيت، جان، حقوق، مسكن و شغل اشخاص از
تعرض مصون است، مگر در مواردى كه قانون تجويز كند.'

در اصل يكصد و هفتاد و ششم، تشكيل شوراى عالى امنيت ملى را به عنوان يكى از راهكارهاى استقرار امنيت ملى برشمرده است.

در اصل سوم، شانزده هدف براى دولت جمهورى اسلامى ايران متذكر شده است كه تحقق بندهاى 12 و 9 و 7 و 6 و 5 و 1 و 14 به استقرار امنيت وابسته است.

همچنين در اصل بيست ويكم، پنج وظيفه براى دولت جمهورى اسلامى ايران بيان شده است كه بند اول آن منوط به برقرارى امنيت است.

نيز در اصل چهل و سوم، براى تحقق استقلال اقتصادى نه راهكار برشمرده است كه تمامى اين راهكارها به استقرار امنيت متكى و وابسته است.

مقام معظم رهبرى حضرت آيه الله خامنه اى در اين خصوص بيان مى دارند:

در همه ى شئون زندگى، امنيت يك ضرورت براى انسان است. در دوران عبادت، در دوران سازندگى، در دوران تجارت، هر فعاليتى كه انسان بخواهد بكند، محتاج امنيت است. [ از بيانات مقام معظم رهبرى به مناسبت گرامى داشت هفته ى نيروى انتظامى در سال 1376. ]

ابعاد امنيت در كلام امام على


همان گونه كه در نخستين بخش از بحث بيان شد، كه امنيت ابعاد گوناگونى دارد و ما در اين مبحث به برخى از ابعاد امنيت، با تكيه بر كلام امام على "ع" در نهج البلاغه خواهيم پرداخت.

امنيت مرزى


امنيت مرزى به اين معناست كه مرزهاى جغرافيايى كشور اسلامى از تعرض دشمن مصون باشد تا بيگانگان نتوانند به جان و مال و حيثيت مسلمانان تعرض نمايند. مسئوليت اصلى ان نوع امنيت بر عهده ى نيروهاى انتظامى است.
امام على "ع" در عهدنامه ى مالك اشتر درباره ى نقش نيروهاى نظامى در استقرار امنيت فرمود:

اما سپاهيان و نيروهاى مسلح با اذن پروردگار حافظان و پناهگاه رعيت، زينت زمامداران، عزت و شوكت دين و راه هاى امنيت مى باشند. قوام رعيت جز توسط اين گروه ممكن نيست. [ نهج البلاغه، صبحى صالح، ص 432، نامه ى 53. ]

امنيت قضايى


امنيت قضايى به اين معناست كه قاضى و دستگاه قوه ى قضاييه براى داورى بر حق، با شرايط و امكانات لازم و شايسته، به حل و فصل امور مردم بپردازد تا با اقتدار به دستگاه قضايى، مردم از تعرض به جان، مال و ناموس و آبروى ديگران بترسند و حراميان كم تر جرات جسارت به خود بدهند، چرا كه در صورت تخلف، به جزاى اعمالشان مى رسند. در اين باره امام على "ع" به مالك اشتر سفارش مى كند و يك سرى از امور درباره ى قاضى و قضاوت را بدين شرح متذكر مى شود:

سپس از ميان مردم برترين فرد در نزد خود را براى قضاوت برگزين، از كسانى كه مراجعه ى فراوان مردم آنان را در تنگنا قرار ندهد و برخورد مخالفان با يكديگر او را به خشم و كج خلقى واندارد، در اشتباهاتش پافشارى نكند و در صورت روشن شدن حق، بازگشت به حق بر آن سخت نباشد، طمع را از دل بيرون كرده باشد، در فهم مطالب به تحقيق اندك، اكتفا نكند، كسانى كه در شبهات از همه محتاطتر و دريافتن و تمسك به دليل و حجت از همه مصرتر باشند.

با مراجعه ى مكرر شكايت كنندگان، كم تر خسته شوند، و در كشف امور شكيباتر و به هنگام آشكار شدن حق، در فصل خصومت از همه قاطع تر باشند. ازكسانى كه ستايش فراوان آنان را فريب ندهد و تمجيدهاى بسيار آنان را
متمايل به سوى مدح كننده نگرداند، ولى البته اين افراد بسيار كم هستند.

آن گاه با جديت هر چه بيش تر قضاوت هاى قاضى خويش را بررسى كن و در بذل و بخشش به او سفره ى سخاوتت را بگستران، آنچنان كه نيازمنديش از بين برود و حاجت و نيازى به مردم پيدا نكند، و از نظر منزلت و مقام آنقدر مقامش را نزد خودت بالا ببر كه هيچ كدام از ياران نزديك تو، به نفوذ در او طمع نكنند و از توطئه اين گونه افراد در نزد تو در امان باشد. [ نهج البلاغه. ]

امنيت اقتصادى


امنيت اقتصادى به اين معناست كه مردم در اموالشان امنيت داشته باشند و دولت با مدارا و رعايت عدل و انصاف و با توجه به ديگر اخلاق پسنديده ى اسلامى، از آنان ماليات و زكات اخذ نمايد. نيز احتكار كالا "به ويژه كالاهاى اساسى و مورد نياز مردم" در ميان نباشد و نيز در خريدها و فروش ها قيمت ها متعادل باشد.

درباره ى امنيت اقتصادى، اميرمومنان على "ع" به يكى از ماموران جمع آورى زكات وماليات اين فرمان را صادر نمود:

با تقوا و با احساس مسئوليت در برابر خداوند يكتا حركت كن و در اين راه هيچ مسلمانى را مترسان. و بر سرزمين او ناخشنود مگذر. بيش از آنچه از حق خداوند در اموالش هست از او مگير. پس آن گاه كه به آبادى قبايل رسيدى در كنار آب فرود آى وداخل خانه هاى مردم مشو. پس با آرامش و وقار به سوى آنان برو، تا در ميان آنان قرار گيرى، به آنان سلام كن و از اظهار تحيت بخل مورز.

پس از آن به آنان بگو: اى بندگان خدا، مرا ولى خدا و خليفه اش به سوى شما فرستاده است تاحق خدا را كه در اموالتان است، بستانم، آيا در اموال شما حقى از خدا هست كه آن را به نماينده اش بپردازيد؟ اگر كسى گفت: نه، ديگر
به او مراجعت مكن. و اگر كسى پاسخ داد، آرى، همراهش برو، اما نه اينكه او را بترسانى يا تهديد كنى، يا او را به كار مشكلى مكلف سازى.

هر چه از طلا يا نقره به تو داد، بستان، و اگر داراى گوسفند يا شتر بود، بدون اذن او داخل آن مشو، چون كه بيش تر آن ها از آن او است.

و آن گاه كه داخل شدى همچون شخصى مسلط و سختگير رفتار مكن... [ نهج البلاغه، صبحى صالح، ص 434. ]

و نيز در عهدنامه ى مالك اشتر چنين متذكر شده است:

تجار و صاحبان صنايع را به نيكى سفارش نما و در اين توصيه بين بازرگانانى كه در شهر و يا ده هستند و داراى مركز ثابت و تجارتخانه اند و آنانى كه سيار و در گردشند و نيز صنعتگرانى كه با نيروى جسمانى خويش به صنعت مى پردازند، تفاوت قايل مشو. چرا كه آنان منابع اصلى منافع و اسباب آسايش جامعه به شمار مى آيند، آنان هستند كه از سرزمين هاى دوردست، از پرتگاه ها و كوهستان ها و درياها و سرزمين هاى هموار و ناهموار، مواد مورد نياز را فراهم مى آورند و از مناطقى كه عموم مردم با آن سروكارى ندارند و جرات رفتن به آن سامان را نمى كنند، اينها سروكار دارند.

توجه داشته باش كه بازرگانان و پيشه وران و صنعتگران، مردمى سالم و خوب هستند و از نيرنگ و شورش آنان بيمى وجود ندارد.

آنان صلح دوست و آرامش طلبند. اما بايد از وضع آنان، چه آنانى كه در مركز فرماندارى تو زندگى مى كنند و چه آنانى كه در گوشه و كنار هستند، جستجو و بازرسى نمايى، ولى آگاه باش، با وجود همه ى آنچه كه درباره ى آنان گفتم، در ميان آنان گروهى تنگ نظر و بخيل، آن هم به صورت قبيح و زشت آن، وجود دارد كه همواره در پى احتكار مواد مورد نياز مردم و تسلط يافتن بر تمام معاملات هستند و اين موجب زيان توده هاى مردم و عيب و ننگ بر
زمامداران است.

از احتكار به شدت جلوگيرى كن كه رسول خدا "ص" از آن منع كرده است. بايد معاملات با شرايط آسان صورت گيرد. با موازين عدل و نرخ هايى كه نه فروشنده زيان رساند و نه به خريدار. و هر گاه كسى پس از نهى تو از احتكار به چنين كارى دست بزند، او را كيفر كن و در مجازات او بكوش ولى اين مجازات نبايد بيش از اندازه باشد. [ نهج البلاغه، صبحى صالح، نامه ى 25، ص 380. ]

امنيت اجتماعى


مراد از امنيت اجتماعى اين است كه جامعه ى بشرى با توجه به قوانين، نظم و حكومتى كه دارد، مردم در بعد زيست جمعى امنيت و آسايش داشته باشند. مردم و آحاد آن اجتماع كه اعضاى پيكره جامعه ى بشرى هستند، از اين عضويت خرسند و راضى باشند.

علت اينكه مردم به مدنيت پناه مى آورند اين است كه در پناه اجتماع، يك سرى از نيازهاى اساسى آنان برآورده شود و اين با وجود تهديد و دلهره ى همگانى و فراگير، ممكن نيست. بنابراين اولين شرط تحقق رضايت مندى آحاد جامعه، استقرار امنيت است و در اين راستا امنيت اجتماعى در نيل به هدف مدنيت زيستى، اولين نقش را ايفا مى كند. امام على "ع" مى گويد: يكى از ضرورت هاى تشكيل حكومت، برقرارى امنيت اجتماعى است. آن حضرت در پاسخ به شعار نابخردانه ى خوارج كه مى گفتند: 'لا حكم الا الله' "فرمانى نيست جز فرمان خدا"، فرمود:

سخن حقى است كه از آن اراده ى باطل شده است. آرى درست است، فرمانى جز فرمان خدا نيست، ولى اين افراد مى گويند: زمامدارى جز براى خدا نيست. رد حالى كه مردم به زمامدارى نيازمندند، خواه نيكوكار باشد و خواه بدكار، تا مومنان در سايه ى زمامداريش به كار خويش مشغول و كافران هم بهره مند شوند و مردم در دوران حكومت او، به زندگى بپردازند و به وسيله ى او اموال
بيت المال جمع آورى شود، و به كمك او با دشمنان مبارزه شود. جاده ها امن و امان گردد، حق ضعيفان از نيرومندان گرفته شود، نيكوكاران در رفاه و از دست بدكاران، مدرم در امان باشند. [ نهج البلاغه، صبحى صالح، نامه ى 53، ص 438. ]

بنابراين بايد حكومتى باشد تا امور جمعى مردم را سامان دهد و از جمله براى آنان امنيت برقرار نمايد اين امنيت بايد شامل و فراگير باشد، همه ى افراد اجتماع را در برگيرد و حتى شامل اقليت هاى مذهبى و قومى گردد.

امام على "ع" آن گاه كه آگاه شد عمال ستم پيشه ى معاويه به شهر 'انبار' يورش بردند و فرماندار حضرت را كشتند و به جان و مال و مردم تجاوز نمودند و حتى اقليت هاى مذهبى نيز از تعرض مصون نماندند و خلخال را از پاى زن ذمى ربودند، حضرت برآشفت و خطبه اى خواند و مردم را براى برقرارى امنيت اجتماعى به يارى طلبيد.

حضرت فرمود:

اكنون بشنويد: "يكى از فرماندهان لشكر غارتگر معاويه" از 'بنى غامد' به شهر 'انبار' حمله كرده است و نماينده و فرماندار من، 'حسان بن حسان بكرى' را كشته و سربازان و مرزبانان شما را از آن سرزمين بيرون رانده است. به من خبر رسيده است كه يكى از آنان به خانه ى زن مسلمان و زن غير مسلمانى كه در حالى كه هيچ وسيله اى براى دفاع جز گريه و التماس كردن نداشتند.

آنان با غنيمت فراوان برگشتند، بدون اينكه حتى يك تن از آنان زخمى گردد و يا قطره اى خون از آنان ريخته شود.

اگر به خاطر اين حادثه، مسلمانى از روى تاسف و غصه بميرد، ملامت نخواهد شد و از نظر من سزاوار و به جاست. [ نهج البلاغه، صبحى صالح، نامه ى 53، ص 438 خ 40. ]
امام على "ع" در مسير برقرارى اين امنيت، براى كارگزارانش فرمانى صادر كرد كه اگر سلاح و ابزار آلات جنگى در دست اقليت هاى مذهبى "و در دست آنانى كه بيم حمله به مسلمانان مى رود" وجود داشته باشد و در نتيجه امنيت ملى متزلزل شود آنها را مصادره كنند تا خطر تجاوز از سوى اقليت هاى داخلى زدوده گردد.

حضرت در نامه اى به يكى از كارگزارانش چنين مى نويسد:

... همچنين براى جمع آورى بيت المال، به مال هيچ فردى، چه مسلمان و چه غير مسلمانان كه در پناه اسلام است دست نزنيد. مگر اينكه اسب يا اسلحه اى باشد كه براى تجاوز به مسلمانان به كار گرفته مى شود، چون كه براى مسلمان روا نيست كه بگذارد چنين اسلحه اى در اختيار دشمنان اسلام باشد و در نتيجه آنان نيرومندتر از سپاه اسلام گردند "و امنيت جامعه ى مسلمانان به خطر افتد." [ نهج البلاغه، صبحى صالح، نامه ى 53، ص 438 خ 27. ]

امنيت فرهنگى


هر گاه عده اى از دشمنان داخلى و خارجى بكوشند تا فضاى آرام جامعه را نا آرام نمايند، اعتقادات مردم را متزلزل كنند، اذهان مردم را آشفته نمايند و در پى استحاله ى فرهنگى، وارونه كردن ارزش ها و مسخ فرهنگى باشند، در اين صورت، زمامدار و كارگزاران نظام، وظيفه دارند كه در برابر اين تهديد و ناامنى فرهنگى ايستادگى نمايند، تا امنيت فرهنگى برقرار گردد.

امام على "ع" آن گاه كه با خبر شده بود معاويه گروهى را به مكه گسيل داشته است، تا در موسم حج، اذهان مردم را متشتت كنند و امنيت فرهنگى مردم را سلب نمايند، نامه اى به قثم بن عباس، فرماندارش در مكه نوشت تا اين حركت معاويه را خنثى نمايد.

حضرت در اين نامه چنين نوشت:

اما بعد، مامور اطلاعاتى من در مغرب "شام" برايم نوشته و مرا با خبر كرده است كه گروهى از مردم 'شام' به سوى مكه و براى حج گسيل شده اند، گروهى
كور دل، ناشنوا و كور ديده كه حق را با باطل مشوب مى سازند و در طريق نافرمانى خالق از مخلوق اطاعت مى كنند، با دادن دين خود، شير از پستان دنيا مى دوشند و آخرت را كه در انتظار نيكان و پاكان است، به متاع اين دنيا مى فروشند، در حالى كه هر كار نيك نتيجه اش عايد عامل آن مى شود، و جزاى شر جز به فاعلش نمى رسد.

بنابراين، در اين مورد آنچه در اختيار دارى سخت قيام كن، قيام شخصى دورانديش و نيرومند، قيام شخصى عاقل و نصيحت كننده، قيام كسى كه از سلطان خويش اطاعت مى كند و مطيع فرمان امام و پيشواى خويش مى باشد... [ نهج البلاغه، صبحى صالح نامه ى 51. ]

امام على "ع" در مورد استقرار و دوام امنيت فرهنگى، كوشيد تا عوامل استحاله ى فرهنگى را به مسلمانان بشناساند و آنان را از ارتكاب به آن باز دارد.

از جمله امورى كه بيان داشت عبارت است از غيبت مسلمانان، بدگويى از يكديگر، دروغ گفتن، زود باورى در برابر شايعات، آبروريزى مسلمانان، بحث هاى لجاجت آميز، هم آهنگى و پيروى از آداب و رسوم اجتماعى نامشروع و...

و فرمود:

اى مردم آن كس كه از برادرش اطمينان و استقامت در دين و درستى راه و رسم را مشاهده كند، بايد به سخنانى كه اين و آن درباره ى او مى گويند، گوش فراندهد.

آگاه باشيد، گاهى تيرانداز تيرش به خطا مى رود، سخن باطل فراوان گفته مى شود، ولى سخن هاى باطل نابود خواهد شد و خداوند شنوا و گواه است. بدانيد بين حق و باطل بيش از چهار انگشت "فاصله بين گوش و چشم" فاصله نيست. باطل آن است كه بگويى شنيدم و حق آن است كه بگويى ديدم. [ نهج البلاغه، صبحى صالح نامه ى 33. ]

/ 5