پرورش يافته دامان رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم
7 مجاهد بن ابوالحجّاج گفته است: (26)از نعمت هاى خداوند متعال بر على بن ابيطالب عليه السلام و از نيكى هايى كه پروردگار متعال به او اراده نمود، آن است كه:قريش گرفتار سال قحطى شديد شدند و ابوطالب عيالمند بود، پس رسول خدا صلّى الله عليه وآله به عبّاس عمويش كه از توانگرترين بنى هاشم بود گفت:«اى عبّاس، برادرت ابوطالب داراى عيال بسيار است و آنچه را كه به مردم از اين سال قحطى رسيده است مى بينى. پس ما را به سوى او روانه كن تا بارى از عيال او سبك كنيم، فرزندى از فرزندان او را من برمى گيرم و فرزندى را تو برمى دارى، و بدين ترتيب هزينه و مخارج زندگى آن دو را از او كفايت مى كنيم»عبّاس گفت: بسيار خوب.پس آن دو روانه شدند تا به نزد ابوطالب آمدند و به او گفتند:ما مى خواهيم بارى از اهل و عيال تو سبك كنيم، تا از مصيبتى كه مردم در آن هستند برطرف شود.ابوطالب به آنها گفت:عقيل را براى من بگذاريد، پس هر چه مى خواهيد بكنيد.آنگاه رسول اللّه صلّى الله عليه وآله على را برگرفت و همراه خود به منزل برد و عبّاس هم جعفر را برداشت و همراه خود ساخت.امام على عليه السلام پيوسته با رسول خدا صلّى الله عليه وآله بود تا اينكه خداوند او را به پيامبرى مبعوث نمود.حضرت امير المومنين عليه السلام از او پيروى كرد و به او ايمان آورد و او را تصديق نمود.جعفر نزد عبّاس بود تا اينكه اسلام آورد و با گرويدن به اسلام بى نياز شد.8 و نوشتند كه رسول خدا صلّى الله عليه وآله در آغاز اسلام هنگامى كه وقت نماز فرا مى رسيد، به سوى كوههاى مكّه بيرون مى رفت و امام على عليه السلام هم با او پوشيده از چشم ابوطالب و همه عموها و ديگر اقوامش بيرون مى آمد.پس با هم در آن كوهها نماز مى گزاردند و به هنگام غروب وارد مى شدند، برمى گشتند و در آنجا تا زمانى كه خداوند تعالى مى خواست درنگ مى نمودند و باقى مى ماندند.پس از چندى ابوطالب روزى آن دو را را با يكديگر يافت، در حالى كه هردو نماز مى خواندند.پس به رسول خدا صلّى الله عليه وآله گفت:اى پسر برادرم اين چه دينى است كه بدان اعتقاد دارى؟ گفت:اى عمو اين دين خداوند و ملائكه اوست و آيين فرستادگانش و پدر ما ابراهيم مى باشد.پروردگار مرا براى اين دين و براى بندگان خود پيامبر قرار داد و تو اى عمو شايسته ترين كسى هستى كه نصيحت را برايش خالص نمودم و او را به هدايت دعوت كردم و تو شايسته ترين كسى هستى كه دعوت مرا اجابت كند و مرا در اين امر يارى نمايد.ابوطالب به فرزندش على عليه السلام مى گفت:پسرم اين چه آيينى است كه بر آن استواريد؟حضرت امير المومنين عليه السلام پاسخ مى داد:اى پدر به پيامبر خدا ايمان آوردم و آنچه را كه آورده تصديق نمودم و با او به خاطر بارى تعالى نماز گزاردم و از او پيروى كردم.ابوطالب مى گفت:امّا او (پيغمبر) ترا جُز به خير دعوت نكرده است، پس همراه او باش.9 سَلَمَةِ بن كُهَيْل از حَبَّةِ بنِ جُوَيْن روايت كرده است كه: شنيدم از على عليه السلام مى گفت:«لَقَدْ عَبَدْتُ اللّهَ قَبْلَ اءَنْ يَعْبُدَهُ اءحَدٌ مِنْ هذِهِ الاءُْ مَّةَ خَمْسَ سِنينَ».«بى گمان پروردگار را پيش از اينكه احدى از اين امّت عبادت كند، پنج سال عبادت كردم.»