اوّل پاسخ به سئوالات اعتقادى دانشمندان يهود و نصارى
گروهى از احبار و دانشمندان يهود، وارد مدينه شدند و نزد خليفه اوّل آمده و گفتند:در تورات چنين مى خوانيم كه:جانشينان پيامبران، دانشمند ترينِ امّت هستند.اكنون كه تو جانشين پيامبر هستى بايد به سئوالات ما پاسخ بدهى.از تو مى پرسيم كه:خدا در كجاست؟ در آسمانها يا در زمين؟خليفه اوّل گفت:او در آسمان و در عرش است.يهودى گفت:در اين صورت زمين از وجود خدا خالى است بنابه قول تو خدا در جائى هست و در جائى نيست.خليفه اوّل گفت:از نزد من دور شويد و از اينگونه پرسش ها دست برداريد.يهوديان از سخن خليفه در شگفت مانده و از نزد وِى خارج شده، در حالى كه اسلام را به مسخره گرفته بودند.در اين لحظه حسّاس حضرت امير المومنين عليه السلام با منطق استوار خود چنين پاسخ داد:اِنَّ اللّهَ اَيَّنَ الاَيْنَ، فَلا اَيْنَ لَهُ وَ جَلَّ اَنْ يَحْوِيْهِ مَكانٌ وَ هُوَ فى كُلِّ مَكانٍ بَغَيْرِ مُماسَّةٍ وَ لا مُجورَةٍ، يُحيطُ عِلْمُهُ بِما فيها وَ لا يَخْلُو شَيْى ءٌ مِنْ تَدبيرِهِ.«همانا مكان ها را خداوند آفريد، او بالاتر از آن است كه مكان ها بتوانند او را فرا گيرند، او در همه جا هست، ولى هرگز با موجودى تماس و مجاورت ندارد. او بر همه چيز احاطه علمى دارد و چيزى از قلمرو تدبير او بيرون نمى باشد.»و در تداوم مذاكرات علمى، دانشمندان يهودى در شگفت مانده و بى اختيار به حقّانيّت گفتار حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام و شايستگى او براى مقام خلافت اعتراف كردند.امام على عليه السلام افزود:«اكنون اگر از كتابهاى شما دليلى بياورم كه گفتار مرا تصديق كند، آيا به اسلام ايمان خواهيد آورد؟»گفتند: آرىحضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام فرمود:«شما در يكى از كتابهاى خود نديده ايد كه روزى حضرت موسى نشسته بود، فرشته اى از جانب مشرق آمد و حضرت موسى پرسيد: از كجا آمدى؟»فرشته گفت: از پيش خدا.در آن لحظه فرشته ديگرى پيدا شد و گفت: من از آسمان هفتم از پيش خدا مى آيم.و پس از آن فرشته ديگرى ظاهر شد و گفت: از زمين هفتم از نزد خدا مى آيم.حضرت موسى عليه السلام با شگفتى گفت:آرى، هيچ مكانى از خدا خالى نمى باشد و به همه جا يكسان و به هيچ مكانى نزديك تر از مكان ديگر نيست.يهوديان كه اين بيانات را شنيدند، گفتند:«گواهى مى دهيم كه سخن حقّ همان بود كه تو فرمودى و شما شايسته تر از كسانى هستيد كه به جايگاه پيامبر صلّى الله عليه وآله دست يافته اند.» (93)