1 مجازات همفكرى با بدكارانلازم نيست انسان مرتكب جرمى يا جنايتى شود و مجازات گردد بلكه اگر از نظر عقيدتى وفكرى در جُرمى باملّتى هماهنگ شود، و به فساد و گناهان آنها رضايت دهد، مسئول است.بايد از گناهكاران فاصله گرفت، ودر اجتماع آنها شركت نكرد.حضرت امير المومنين عليه السلام نسبت به لشگريان بصره فرمود:«فَوَاللّهِ لَوْ لَمْ يُصيبُوا مِنَ الْمُسْلِمينِ اِلاّ رَجُلا واحِدا مُعْتَمِدينَ لِقَتْلِهِ بِلا جُرْمٍ جَرَّهُ لَحَلَّ لى قَتْلُ ذلِكَ الْجَيْشِ كُلِّهُ»«سوگند به خدا اگر لشگريان بصره يكى از مسلمانان را عمدا بكشند، قتل همه آنها برمن حلال است» (96)
2 ارزش نيّت سالم
پس از پيروزى امام على عليه السلام در جنگ جمل، يكى از ياران امام گفت:چه خوب بود برادرم مى بود وپيروزى شما رامى ديد.فَقَالَ لَهُ عليه السلام: اءَهَوَى اءَخِيكَ مَعَنَا؟فَقَالَ: نَعَمْ.قَالَ: فَقَدْ شَهِدَنَا، وَلَقَدْ شَهِدَنَا! فِي عَسْكَرِنَا هذَا اءَقْوَامٌ فِي اءَصْلاَ بِ الرِّجَالِ وَاءَرْحَامِ النِّسَاءِ، سَيَرْعَفُ بِهِمُ الزَّمَانُ، وَيَقْوَى بِهِمُ الاِْيمَانُ.(حضرت امير المومنين عليه السلام پرسيد: آيا فكر و دل برادرت با ما بود؟گفت: آرى.امام على عليه السلام فرمود: پس او هم در اين جنگ با ما بود، بلكه با ما در اين نبرد شريكند آنهايى كه حضور ندارند، در صُلب پدران و رَحِم مادران مى باشند، ولى با ما هم عقيده و آرمانند، به زودى متوّلد مى شوند، و دين و ايمان به وسيله آنان تقويت مى گردد.) (97)
3 معيار حقّ بودن
بسيارى در مسائل سياسى، خود محورند و به همين دليل شكست مى خورند،و برخى در مسائل سياسى سرگردان و مضطربند كه طعمه حوادث گوناگون مى گردند.امّا آنها كه در مباحث سياسى داراى معيارهاى كامل و الگوهاى والا مى باشند، به رشد و كمال معنوى رسيده و در تحوّلات سياسى راه انحرافى نمى پيمايند.پس وجود معيارها، و الگوهاى كامل يك ضرورت است كه حضرت رسول اللّه عليه السلام براى امّت اسلامى، حضرت امير المومنين عليه السلام را معيار حقّ و الگوى كامل معرّفى فرمود.حضرت امير المومنين عليه السلام درباره معيار بودن خويش نسبت به مؤمن و منافق فرمود:قالَ عليه السلام لَوْ ضَرَبْتُ خَيْشُومَ الْمُؤمِنِ بِسَيْفى هذا عَلَى اَنْ يُبْغِضُنى ما اَبْغَضَنى وَ لَوْ صَبَبْتُ الدُّنْيا بِجَمّاتِها عَلَى المُنافِقِ عَلَى اَنْ يُحِبَّنى ما اَحَبَّنى وَ ذلِكَ اَنَّهُ قُضِىَ فَانْقَضى عَلَى لِسانِ النَّبِىِّ الاُْمِّىِ صلّى الله عليه وآله اَنَّهُ قالَ: يا عَلِىُّ لا يُبْغِضُكَ مُؤمِنٌ وَ لا يُحِبُّكَ مُنافِقٌ. (98)«اگر با اين شمشيرم از بيخ بينى مؤمن بزنم تا مرا دشمن دارد، دشمن نخواهد داشت و اگر همه دنيا را اعمّ از بزرگ و كوچك آن در مقابل منافق بريزيم و در اختيار او قرار دهم تا مرا دوست بدارد، دوست نخواهد داشت، زيرا كه اين حقيقت در زبان و فرموده رسول اللّه صلّى الله عليه وآله حتمى شده كه فرمود:يا على هيچ مؤمنى تو را دشمن نمى دارد و هيچ منافقى تو را دوست نخواهد داشت»
4 كمال اسلام
از ديدگاه امام على عليه السلام، اسلام دين كامل و معجزه جاويدان الهى است و تا قيام قيامت پاسخگوى نيازمندى هاى انسان در تمام زمانها و مكان هاست.بنابر اين فكر اصلاح دين، يا بازسازى دين و يا قبض و بسط شريعت و هرگونه تحريف و بدعت گذارى ممنوع و باطل خواهد بود، كه در يك سخنرانى فرمود:تَرِدُ عَلَى اءَحَدِهِمُ الْقَضِيَّةُ فِي حُكْمٍ مِنَ الاَْحْكَامِ فَيَحْكُمُ فِيهَا بِرَاءْيِهِ، ثُمَّ تَرِدُ تِلْكَ الْقَضِيَّةُ بِعَيْنِهَا عَلَى غَيْرِهِ فَيَحْكُمُ فِيهَا بِخِلافِ قَوْلِهِ،ثُمَّ يَجْتَمِعُ الْقُضَاةُ بِذلِكَ عِنْدَ الاِْمَامِ الَّذِى اسْتَقْضَاهُمْ، فَيُصَوِّبُ آرَاءَهُمْ جَمِيعا وَإِلهُهُمْ وَاحِدٌ! وَنَبِيُّهُمْ وَاحِدٌ، وَكِتَابُهُمْ، وَاحِدٌ!اءَفَاءَمَرَهُمُ اللّهُ سُبْحَانَهُ بِالاِْخْتِلاَ فِ فَاءَطَاعُوهُ!اءَمْ نَهَاهُمْ عَنْهُ فَعَصَوْهُ! اءَمْ اءَنْزَلَ اللّهُ سُبْحَانَهُ دِينا نَاقِصا فَاسْتَعَانَ بِهِمْ عَلَى إِتْمَامِهِ!اءَمْ كَانُوا شُرَكَاءَ لَهُ، فَلَهُمْ اءَنْ يَقُولُوا، وَعَلَيْهِ اءَنْ يَرْضَى؟ اءَمْ اءَنْزَلَ اللّهُ سُبْحَانَهُ دِينا تَامّا فَقَصَّرَ الرَّسُولُ صلّى الله عليه وآله عَنْ تَبْلِيغِهِ وَاءَدَائِهِ وَاللّهُ سُبْحَانَهُ يَقُولُ:«مَا فَرَّطْنَا فِي الْكِتَابِ مِنْ شَيْءٍ»وَفِيهِ تِبْيَانٌ لِكُلِّ شَي ءٍ، وَذَكَرَ اءَنَّ الْكِتَابَ يُصَدِّقُ بَعْضُهُ بَعْضا، وَاءَنَّهُ لاَ اخْتِلاَ فَ فِيهِ فَقَالَ سُبْحَانَهُ:«وَلَوْ كَانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلاَ فا كَثِيرا».وَإِنَّ الْقُرْآنَ ظَاهِرُهُ اءَنِيقٌ وَبَاطِنُهُ عَمِيقٌ، لاَ تَفْنَى عَجَائِبُهُ، وَلاَ تَنْقَضِي غَرَائِبُهُ، وَلاَ تُكْشَفُ الظُّلُمَاتُ إ لا بِهِ.«دعوايى نزديكى از علماء مى برند، پس با راءى خود، در يكى از احكام الهى، حكم مى كند، همان دعوى را نزد ديگرى مى برند، او درُست بر خلاف راءى اوّلى، حكم مى كند، پس همه قضُات نزد رئيس خود كه آنان را به قضاوت منصوب كرد، جمع مى گردند، او راءى همه را بر حق مى شمارد!!در صورتى كه خدايشان يكى، پيغمبرشان يكى، و كتابشان يكى است، آيا خداى سبحان، آنها را به اختلاف امر فرمود؟ كه اطاعت كردند؟ يا آنها را از اختلاف پرهيز داد و معصيت خدا نمودند؟ آيا خداى سبحان، دينِ ناقصى فرستاد و در تكميل آن از آنها استمداد كرده است؟ آيا آنها شركاءِ خدايند كه هر چه مى خواهند در احكام دين بگويند، و خدا رضايت دهد؟ آيا خداى سبحان، دين كاملى فرستاد پس پيامبر صلّى الله عليه وآله در ابلاغ آن كوتاهى ورزيد؟ در حاليكه خداى سبحان مى فرمايد:«ما در قرآن از چيزى را فرو گذار نكرديم» (انعام 38).و فرمود: «در قرآن بيان هر چيزى است» (نحل 89).و يادآور شديم كه: بعضِ قرآن گواهِ بعضِ ديگر است و اختلافى در آن نيست.پس خداى سبحان فرمود:اگر قرآن از طرف غير خدا نازل مى شد اختلافات زيادى در آن مى يافتند. (نساء 82)همانا قرآن داراى ظاهرى زيبا، و باطنى ژرف و ناپيداست، مطالب شگفت آور آن تمام نمى شود، و اسرار نهفته آن پايان نمى پذيرد، و تاريكى ها بدون قرآن بر طرف نخواهد شد.»