برخورد شديد با انحرافات عقيدتى - امام علی (ع) و مباحث اعتقادی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

امام علی (ع) و مباحث اعتقادی - نسخه متنی

محمد دشتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

برخورد شديد با انحرافات عقيدتى

1 تبعيد عبداللّه بن سبا

گروهى به رهبرى عبداللّه ابن سبا (كه يهودى و عامل تفرقه در ميان مسلمانان بود) با توجّه به اخبار غيبى امير المومنين عليه السلام، و معجزات و كرامات وقدرت بازوى آن رهبر نمونه، راه غلو وافراط را در پيش گرفتند، و گفتند:

على خداست.

و عبّداللّه سبا، در حضور حضرت امير المومنين عليه السلام گفت:

تو او هستى، تو او هستى، تو او هستى.

امام على عليه السلام هرچه با آنان بحث كرد و آنها را بر حَذَر داشت، از انحرافات خود دست نكشيدند بناچار دستور دستگيرى آنها را صادر كرد. (108)

در وسائل الشّيعه نقل شد:

امام على عليه السلام عبداللّه سبا را زندانى، و سه روز او را به توبه راهنمائى كرد، وقتى اءثر نداشت، او را در آتش سوزاند. (109)

در فرائد السمطين نقل شد كه با وساطت ابن عباس به ايران تبعيد شد. (110)

2 سوزاندن قوم «زطّ» كه على عليه السلام را خدامىخواندند

گروهى حدود 70 نفر از قوم «زطّ» كه از هند به ايران آمده و سپس با امام آشنا شدند باتوجه به معجزات و كرامات حضرت امير المومنين عليه السلام به خصوص با شنيدن اخبار غيبى نسبت به خوارج، خطاب به امام گفتند:

«تو خدا هستى.»

امام على عليه السلام تلاش فراوان كرد تا از عقيده خود دست بردارند، امّا آنها در انحرافات عقيدتى خود اصرار ورزيدند.

هر روز جلوى مسجد كوفه جمع مى شدند و مى گفتند:

«على خدا و روزى دهنده ماست.»

قنبر اجتماع آنها را به حضرت امير المومنين عليه السلام گزارش داد،

امام آنها رابه حضور طلبيد و فراوان نصيحت كرد، امّا آنها نپذيرفتند.

سرانجام آنها را در آتش سوزاند. (111)

3 تفسير صحيح قضا و قَدَر و نفى جبر گرائى

قضا و قَدَر حق است، معنى لغوى قضا «حُكم» و «قَدَر» به معنى «اندازه» است.

اگر بگويند:

هر واقعه اى به قضاى الهى است،

يعنى به حُكم خدا واقع شده،

و اگر بگويند:

به قَدَر الهى است،

يعنى باندازه اى مشخّص است.

مثلا در چه زمان و مكان باشد،

و كوچكى و بزرگى جثّه و اعضاء و جوارح هر يك داراى اندازه اى است، كه خدا معيّن فرموده است،

و اينكه برخى شُبهه مى كنند كه همه چيز مطابق سرنوشت، و دستورى است كه خداى تعالى از پيش، معيّن فرمود و بايد همان واقع شود و نتيجه مى گيرند كه:

بنابر اين مردم مجبورند،

حرف درستى نيست.

قضا و قَدَر، عامل مجبور شدن ما نيست،

زيرا خداوند مختار بودن ما را هم مقدّر فرموده است.

از اصبغ بن نباته روايت شد كه گفت:

امير المومنين عليه السلام از نزد ديوارى كه كج شده و در حال سقوط بود به سوى ديوارى ديگر رفت.

شخصى به امام على عليه السلام گفت:

يا امير المومنين عليه السلام از قضاى خدا مى گريزى؟

حضرت فرمود:

از «قضاى» خدا به سوى «قَدَر» خداى عَزَّوَجلَّ مى گريزم.

يعنى از قضائى به قضاء ديگر، و از سرنوشتى به سرنوشت ديگر، فرار مى كنم كه هر دو، تقدير خداوند است و من در انتخاب هر دو آزاد و مختار هستم. (112)

/ 113