شناخت امام على عليه السلام وشناسائى عظمت هاوويژگى هاى حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام راه هاى گوناگونى دارد و با روش ها و شيوه هاى فراوانى مى توان رفتار و گفتار امام على عليه السلام را استخراج و مورد ارزيابى قرار داد، مانند:1 بررّسى اعتراف ديگران2 شناخت امام على عليه السلام از زبان خويش3 شناخت امام على عليه السلام از زبان و نگاه پيامبر صلّى الله عليه وآلهامّا در ميان تمام روش ها، ارزيابى سخن پيامبر عظيم الشّاءن اسلام صلّى الله عليه وآله از همه والاتر است كه در مقاطع حسّاس و سرنوشت ساز به معرّفى ويژگى هاى حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام پرداخت،در اين قسمت به برخى از آنها اشاره مى شود:1 حديث الرّاية: (افتخار پرچم دارى)در يكى از روزهاى جنگ خيبر فرماندهى عمليّات با خليفه اوّل بود كه متاءسّفانه فرار كرد و به وقت برگشتن، او نفرات خود را متّهم به ترس و فرار مى كرد، و نفراتش او را.روز دوّم، فرماندهى با خليفه دوّم بود، او نيز مانند خليفه اوّل فرار كرد (113).رسول خدا صلّى الله عليه وآله كه از اين پيشامد بسيار ناراحت شده بود، فرمود:قالَ: لاَ ءُعطِيَنَّ الرّايَةَ غَدا رَجُلا يُحِبُّ اللّهَ وَ رَسُولَهُ و يُحِبُّهُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ كَرّارٌ غَيْْرُ فَرّارٍ، لا يَرْجِعُ حَتّى يَفْتَحُ اللّهُ عَلَى يَدَيْهِ«فردا پرچم را به دست مردى خواهم داد كه خدا و رسولش او رادوست دارند و او خدا و رسولش را دوست دارد، هجوم كننده است، فرار كننده نيست از حمله بر نمى گردد تا خدا به دست او قلعه را فتح كند.» (114)فرداى آن روز كه همه انتظار به دست آوردن اين مقام را داشتند، آن حضرت، على بن ابيطالب عليه السلام را خواست و پرچم را به او داد و خداى بزرگ با دست او پيروزى را به مسلمانان عطا فرمود.2 حديث الْمَنْزِلَة: (افتخار جانشينى پيامبر صلّى الله عليه وآله)در سال نهم هجرت، رسول خدا صلّى الله عليه وآله به تبوك لشكر كشيد، چون اين مانور نظامى طول مى كشيد و آن حضرت تا مرزهاى شام از مركز حكومت دور مى شد.لازم بود مردى توانا در مدينه جانشين آن حضرت شود تا مركز حكومت كاملا در امان باشد، بدين جهت صلاح ديد كه على بن ابيطالب عليه السلام را در مدينه جانشين خود قرار دهد.پس از حركت رسول اللّه صلّى الله عليه وآله منافقين در شهر شايع كردند كه رسول خدا صلّى الله عليه وآله نسبت به على بن ابيطالب عليه السلام قهر كرده و بى مِهر شده است،به دليل آنكه او را با خود نمى بَرَد.اين سخن بر آن حضرت سخت گران آمد، لذا در راه تبوك خودش رابه پيامبر صلّى الله عليه وآله رسانيد و عرض كرد:يا رسول اللّه صلّى الله عليه وآله مردم چنين شايع كرده اند!حضرت رسول اللّه صلّى الله عليه وآله فرمود:اَنْتَ مِنّى بِمَنْزِلَةِ هارُونَ مِنْ مُوسى، اِلاّ اَنَّهُ لا نَبِىَّ بَعْدى (115)«تو نسبت به من مانند هارون هستى نسبت به موسى، جز آنكه بعد از من پيامبرى نيست.»يعنى: ماندن تو در مدينه براى آنست كه:موسى عليه السلام وقتى به ميقات پروردگار مى رفت، برادرش هارون را در جاى خود گذاشت:وَقالَ مُوسى لاَِخيهِ هارُونَ اخْلُفْنى فى قَومى وَ اَصْلِحْ وَ لا تَتَّبِع سَبيلَ المُفْسِدينَ (116)(و موسى به برادرش هارون گفت: در امّت من جانشين من باش، و به اصلاح و پاكسازى همّت كن و از راه انحرافى فاسدان اطاعت نكن.)3 حديث سَدُّ الاْ بْواب:(افتخار بازگذاشتن دَرب خانه على عليه السلام به مسجدو بستن ديگر دَرب ها)وقتى كه رسول خدا صلّى الله عليه وآله مسجد مدينه را ساخت، خانه هائى در كنار آن بنا نهاد كه زنان خويش را در آن مسكن داد، براى على بن ابيطالب عليه السلام نيز منزلى در كنار منزل خود ساخت.ياران آن حضرت نيز هر يك حُجره اى در اطراف مسجد ساخته و ساكن شدند كه درهاى همه آن منازل به مسجد باز مى شد و آنها به خانه هاى خويش از درون مسجد رفت و آمد مى كردند.تا آنكه وحى الهى نازل شد كه بجز دَرِ منزل رسول خدا صلّى الله عليه وآله و دَرِ منزل على بن ابيطالب بايد همه درها بسته شود.به دنبال اين فرمان رسول خدا صلّى الله عليه وآله فرمود:سَدُّوا هذِهِ الاَْبْوابَ اِلاّ بابَ عَلِي«همه اين درها را ببنديد، مگر دَرِ خانه على بن ابيطالب را».مردم در اين باره به گفتگو برخاستند.حضرت رسول اللّه صلّى الله عليه وآله در ميان مردم بپاخاست، و بعد از حمد و ثناى خداوند فرمود:من از طرف خدا به گرفتن و بستن درها بجز دَرِ خانه على بن ابيطالب ماءمور شده ام و شما پشت سَر من گفتگو كرده ايد، من از پيش خود نه دَربى را بسته ام و نه باز كرده ام، ليكن به چنين كارى ماءمور شدم و اطاعت كردم. (117)عَن ابنِ عبّاس قالَ: لَمّا سَدَّ رَسُولُ اللّه صلّى الله عليه وآله الاَبوابَ الشّارعَةِ اِلَى الْمَسجِدِ اِلاّ بابَ على عليه السلام ضَجَّ اَصْحابُهُ مِن ذلِكَ فَقالُوا يا رَسُولَ اللّه لِمَ سَدَدْتَ اَبْوابَنا وَ تَرَكْتَ بَابَ هذَا الغُلامِ!فَقالَ صلّى الله عليه وآله: اِنَّ اللّه تَبارَكَ وَ تَعالى اَمَرَنى بِسَدِّ اَبوابِكُمْ وَتَرْكِ بَابَ عَلِي...از ابن عباس نقل شد كه پس از بيانات رسول خدا صلّى الله عليه وآله همه درها گرفته و بسته شد، بجز دَرى كه امير المومنين عليه السلام به مسجد داشت.در زمان بنى اميّه كه مسجد النّبى را وسعت دادند همه آن حجره ها جزو مسجد گرديد.