امام علی (علیه السلام) و وحدت اسلامی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

امام علی (علیه السلام) و وحدت اسلامی - نسخه متنی

محمد واعظ زاده خراسانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مقدمه


با تشكر بسيار از مقام معظم رهبرى كه امسال را سال امام على "ع" اعلان فرموده اند و با سپاس فراوان از كوشش چشم گير ستاد معظم بزرگداشت امام على "ع".

در آغاز، لازم است از سه مساله كه در روشن شدن بحث دخالت دارد به اختصار سخن بگوييم:

1. مقصود از وحدت اسلامى، همان وحدت امت اسلام است كه خداوند فرموده است:

'ان هذه امتكم امه واحده و انا ربكم فاعبدون' [ سوره ى انبياء: 92، آيه ى ديگرى به همين معنى آمده است: 'و ان هذه امتكم امه واحده و انا ربكم فاتقون' "سوره ى مومنون: 52". البته برخى از مفسرين اين دو آيه را به لحاظ اينكه پيش از آنها راجع به همه ى پيروان انبيا سخن رفته است، خطاب به همه دانسته و آنها را اختصاص به امت اسلام نداده اند. ] همانا اين امت شما امت واحده است".

پس اساس اين وحدت را قرآن نهاده است و بارها مسلمانان را به عنوان يك امت مخاطب ساخته است، مانند: 'كنتم خير امه اخرجت للناس...' [ سوره ى آل عمران: 11. ] و 'كذلك جعلناكم امه
وسطا'. [ سوره ى بقره: 143. ]

رسول اكرم "ص"، به طور رسمى پس از هجرت، در قرارداد و عهدى بين مهاجرين و انصار، وحدت امت اسلام را اعلان فرمود: 'انهم امه واحده من دون الناس' [ سيره ابن هشام، درالحياء التراث العربى، ج 2، ص 115. ] "مسلمانان جداى از مردم يك امت هستند". اين اعلان رسمى كه همزمان با هجرت رسول اكرم "ص" و تاسيس حكومت اسلامى صورت گرفته است، علاوه بر مفهوم وحدت دين و عقيده، وحدت سياسيوو اجتماعى آنان را نيز در بر دارد.

مسلمانان، موظف هستند با اختلافات قومى و زبانى و احيانا اختلاف راى در فروع فقهى و در روش هاى عملى و يا در فهم كتاب و سنت و نيز در گرايش هاى سياسى، اين وحدت را حفظ كنند. هيچ گاه اين قبيل اختلاف ها كه وجود دارد و امرى طبيعى است، آنان را فرقه فرقه نكند و به نزاع و درگيرى و جنگ و عداوت با هم وادار ننمايد. لهذا در آياتى كه مسلمانان را به وحدت دعوت و از اختلاف باز مى دارد، جمله ى 'و لا تفرقوا' قيد گرديده است، مانند: 'و اعتصموا بحبل الله جميعا و لا تفرقوا.' [ سوره ى آل عمران: 103. ] "به ريسمان الهى چنگ بزنيد و از تفرقه بپرهيزيد"، 'و ان اقيموا الدين و لا تنفرقوا.' [ سوره ى نساء: 163. ] "دين را به پاى داريد و متفرق نشويد"، 'و لا تكونوا كاالذين تفرقوا و اختلفوا.' [ سوره ى آل عمران: 105. ] "مانند كسانى كه به تفرقه گراييدند و با هم اختلاف كردند نباشيد".

بارى، مراد از وحدت اسلامى وحدت امت اسلام است، به عنوان يك امت به هم پيوسته، در عين برخوردارى از آزادى محدود در بسيارى از زمينه هاى علمى و عملى به شرط اينكه اين آزادى و اختلاف ناشى از آن، كه يك امر طبيعى است، به فرقه فرقه شدن و دسته بندى و رقابت نامطلوب و بالاخره به نزاع و جنگ داخلى نينجامد.

2. سخن گفتن از وحدت، همواره توام با ياد كردن از اختلاف است. قرآن نيز غالبا
در آيات بسيار، اين دو مفهوم- يعنى وحدت و اختلاف- را با هم آورده است، مانند همان آيه ى سوره ى آل عمران كه تقريبا همه ى داعيان و مناديان وحدت و مصلحان جهان اسلام، آن را شعار خود قرار داده و مى دهند: 'و اعتصموا بحبل الله جميعا و لا تفرقوا و اذكروا نعمه الله عليكم اذ كنتم اعداء فالف بين قلوبكم فاصبحتم بنعمته اخوانا...'

علت تقارن و تلازم وحدت و اختلاف در كتاب و سنت و در سخنان مولى على "ع" آن است كه اگر اختلاف نباشد نياز به سفارش به وحدت نيست. توصيه به وحدت، همواره جهت پرهيز از اختلافت و تفرقه ى موجود يا متوقع است و به عبارت ديگر مراد از آن رفع اختلاف موجود و يا جلوگيرى و دفع اختلافى است كه خطر بروز آن احساس مى شود.

3. هنگام به خلافت رسيدن على "ع"، زمينه ى اختلافات تشديد گرديده بود و پس از آن در دوران خلافت وى بر اثر جنگ ها و حوادث ناخواسته، شدت بيش ترى پيدا كرد و به همين خاطر، مبارزه ى با اختلاف و دعوت به وحدت، در راس برنامه هاى آن حضرت قرار داشت. اختلافات و عداوت هاى قبيله اى كه در تاريخ عرب ثبت گرديده، قرآن مكررا به آنها اشاره و از آنها منع كرده است. اين قبيل آيات را كه اين جانب گرد آورده و با مطالعه ى آنها معتقد شده ام بسيارى از آنها به اختلاف قومى و قبيله اى در بين عرب پيش از اسلام بر مى گردد، در سوره هاى آل عمران "105 -103"، انفال: "43" و حجرات "بيش تر آيات آن" آمده است. البته آيات بيش ترى هم از قرآن در زمينه ى اختلافات دينى و عقيدتى است كه على "ع" در آن باره نيز سخن گفته است.

على "ع" به اين گونه اختلافات ريشه دار عرب، در خطبه هاى خود پرداخته است كه بعدا ذكر خواهد شد. اين اختلافات هر چند به طور موقت، با آمدن اسلام، فروكش كرد اما به كلى از ميان نرفت و رسوبات آنها باقى بود و در تحولات و حوادث مهم در طول تاريخ اسلام نقش داشت.

اختلاف عرب قحطاين و عدنانى، اختلاف انصار و مهاجر كه پس از اسلام پيدا شد،
اختلاف خاندان هاشم و بنى اميه و اختلافات قبايل ديگر با هم كه در هنگام خلافت على "ع" بروز كرد، پيش از آن هم در زمان روى كار آمدن خلفاى پيش از على "ع" تاثير داشت كه شواهد آن در تاريخ به چشم مى خورد.

على "ع" وارث اين رقابت هاى قبيله اى و دسته بندى هاى سياسى بود كه گاهى چنان اوج مى گرفت كه حضرت مى فرمايد:

الا و ان بليتكم قد عادت كهيئتها يوم بعث الله نبيه صلى الله عليه و و سلم. [ صبحى صالح، ص 57، خطبه ى 16. ]

"آگاه باشيد كه همانا بلاى "اختلاف شما" مانند روزى كه خداوند پيغمبر خود را مبعوث كرد برگشته است."

ال، علاوه بر همه ى اختلافات گذشته، پيش از روى كار آمدن على "ع" حادثه ى قيام مردم عليه عثمان پيش آمد كه از آن به 'الفتنه الكبرى' نام برده اند، فتنه اى كه مردم را به جان هم انداخت و معاويه حداكثر استفاده را از آن برد و على "ع" را متهم مى كرد كه او محرك قتل خليفه است. اين شبهه و فتنه آن قدر بزرگ و گسترده بود كه نه تنها توده ى مردم كه خواص را هم فراگرفت و شخصيت هاى از صحابه به خاطر آن از بيعت با على "ع" سر باز زدند. بخشى از نامه ها و خطبه هاى حضرت در رفع اين شبهه و در دفاع از خودش مى باشد كه نه تنها دخالت در وقوع اين حادثه نداشته بلكه تا توانسته است از جان خليفه دفاع كرده است، چنان كه گاهى مى فرمود:

و الله لقد دفعت عنه حتى خشيت ان اكون آثما. [ صبحى صالح، ص 358، خطبه ى 240. ]

"به خدا قسم تا آن حد، از عثمان دفاع كردم كه خوف آن را دارم كه مرتكب گناه شده باشم."

بنابراين، على "ع" در يك چنين جو ناآرام و متلاطمى به خلافت رسيد و هر چه دربرابر خود مى ديد، اختلاف، دسته بندى، دورويى، نفاق و توطئه بود. بنابراين حق داشت
كه تا اين حد درباره ى اختلاف و وحدت امت سخن بگويد.

كما اينكه درباره ى فتنه هم بسيار سخن گفته است [ صبحى صالح، ص 756. ] كه خود جايگاه وسيعى در نهج البلاغه دارد. گويا نخستين گفتار وى درباره ى فتنه سخنى است كه در پاسخ عباس و ابوسفيان بر زبان جارى ساخته است. بنا به نقل سيد رضى در نهج البلاغه [ صبحى صالح، ص 52، خطبه ى 5. ] هنگامى رسول خدا "ص" از دنيا رفت، عباس و ابوسفيان بن حرب به او پيشنهاد كردند كه با او بيعت كنند و اين پس از آن بود كه بيعت با ابوبكر در سقيفه انجام گرفته بود. فرمود:

ايها الناس، شقوا امواج الفتن بسفن النجاه و عرجوا عن طريق المنافره... "اى مردم موج هاى فته را با كشتى هاى نجات بشكافيد و از راه تك روى واختلاف، دورى گزينيد."

البته درباره ى عباس، عموى پيغمبر "ص" و على "ع" احتمال فتنه نمى رود، چه او پيش از بيعت مردم با ابوبكر هم به آن حضرت پيشنهاد بيعت كرد و گفت مردم خواهند گفت عموى پيغمبر با پسر عمويش بيعت كرده است و با تو بيعت مى كردند، اما احتمال فتنه گرى ابوسفيان قوى است. در نقل ديگرى آمده است كه پس از بيعت مردم با ابوبكر، ابوسفيان نزد على "ع" آمد و گفت: مى خواهم با تو بيعت كنم و من قادرم بين دو كوه مدينه را به حمايت تو پر از لشكر كنم!! على به او فرمود: تو هنوز به نفاق خود باقى هستى!! اين قبيل قطعه هاى تاريخى بسيار پرمعنى است و اوضاع و احوال جامعه ى اسلامى را هنگام رحلت رسول اكرم "ص" نشان مى دهد.

بارى، شايد على نخواسته بود صريحا به عباس و ابوسفيان بگويد: شما نفاق به خرج مى دهيد، لهذا مخاطب خود را مردم قرار داده است.

مسلما فتنه، مهم ترين عامل اختلاف است و همين جهت على "ع" ضمن نكوهش مكرر از فتنه ماهيت و اثر و منشا آن را هم بارها به صور ذيل بيان كرده است:
1. انما بدء وقوع الفتن اهواء تتبع و احكام تبتدع [ صبحى صالح ص 88، خطبه ى 50. ]

2. ان الفتن اذا اقبلت شبهت و اذا ادبرت نبهت... [ صبحى صالح ص 137، خطبه ى 93. ]

3. فتن كقطع اليل المظلم، لا تقوم لها قائمه و لا ترد لها رايه... [ صبحى صالح ص 148، خطبه ى 102. ]

4. تمام خطبه ى 151 [ صبحى صالح ص 210. ]

5. بخش مهمى از خطبه ى 15... [ صبحى صالح ص 220. ] و جز اينها.

آغاز بحث


پس از اين مقدمه، ديدگاه على "ع" در وحدت اسلامى در دو بخش قابل بحث است: يكى سخنان آن حضرت كه عمدتا در نهج البلاغه آمده و بيش تر در دوران خلافت از او سر زده است و ديگرى روش عملى وى كه از هنگام رحلت رسول اكرم "ص"، آغاز مى شود و تا هنگام خلافت و شهادت او ادامه دارد و از نهج البلاغه و تاريخ سياسى آن دوران به دست مى آيد.

سخنان امام على درباره وحدت


گفتار على راجع به وحدت را بايد به چند دسته تقسيم كرد:

تفرقه عرب و تاثير اسلام در تبديل آن تفرقه به وحدت و الفت


توصيف وى از نقش رسول اكرم "ص" در ايجاد الفت و وحدت و اخوت بين مومنين و توصيف اختلافات قومى و قبيله اى و عقيدتى دوران جاهليت كه مسلما از شيوه ى قرآن درباره ى وحدت و اختلاف كه قبلا بدان اشاره شد، تبعيت فرموده است. على "ع" درباره ى جاهليت و تفرقه ى عرب و تاثير اسلام در تبديل آن تفرقه به وحدت و الفت، بسيار سخن گفته است كه شمه اى از آنها نقل مى شود:
1. قد صرفت محوه افئده الابرار و ثنيت اليه ازمه الابصار. دفن الله به الضغائن و اطفا به النوائر. الف به اخوانا و فرق به اقرانا. اعز به الذله، و اذل به العزه... [ صبحى صالح، ص 141، خطبه ى 96. ] يعنى دل هاى نيكوكاران شيفته ى او گشت و نگاه چشم ها خيره به او دوخته شد، خداوند به وسيله ى او كينه هاى ديرينه را دفن كرد، شعله هاى فروزان دشمنى و عداوت ار خاموش نمود، دل ها را با هم الفت داد و مردم را با هم برادر ساخت و دوستان "در كفر و جهالت" را از هم جدا كرد، ذلت ها را به عزت و عزت ها را به ذلت تبديل كرد.

2.... فلم الله به الصدع، ورتق به الفتق و الف به الشمل بين ذوى الارحام بعد العداوه الواغره فى الصدور و الضغائن القادحه فى القلوب... [ صبحى صالح، ص 353، خطبه ى 231. ] خداوند به وسيله ى پيغمبر "ص" جدايى ها را وصل و فاصله ها را پيوسته كرد، ميان خويشان الفت داد و يگانگى بر قرار ساخت، پس از آنكه دشمنى ريشه دار در سينه ها و كينه هاى برافروخته، در دل ها جاى داشت.

در اين جمله ها باز هم على "ع" مانند جمله هاى پيش از اين، بر الفت دل ها و آشتى بين خويشان و ازله ى كينه ها وتبديل دشمنى ها به دوستى ها، به بركت بعثت رسول اكرم "ص" تاكيد مى كند.

3. و اهل الارض يومئذ ملل متفرقه و اهواء منتشره و طرائق متشتته، بين مشبه لله بخلقه، او ملحد فى اسمه، او مشير الى غيره. فهذا هم به من الضلاله و انقذهم بمكانه من الجهاله. [ صبحى صالح ص 44، خطبه ى 1. ] مردم روى زمين هنگام بعثت رسول اكرم "ص"، داراى اديان گوناگون و گرايش هاى پريشان و دسته هاى متفرق بودند. دسته اى خدا را به مخلوقاتش تشبيه مى نمودند يا خدا را انكار مى كردند، يا به خدايان ديگرى جز او توجه داشتند. پس خداوند به بركت پيغمبر "ص"، آنها را از اختلاف و ضلالت رهانيد و از جهالت نجات داد.

در اين خطبه، على "ع" به اختلاف و تشتت دينى مردم، بيش از بعثت، اشاره و بر
هدايت و نجات آنان از ضلالت و نيز بر الفت دلهاى آنان به وسيله ى پيغمبرش تاكيد فرموده است.

به طور كلى على "ع" درباره ى بعثت رسول اكرم "ص" و بركات آن بسيار سخن گفته است تا مسلمانان از دوران جاهليت و آثار بعثت و بركات رسولش غفلت نكنند.

گويا امام، اوضاع و احوال مسلمانان و گرايش هايشان را به دنيا و مظاهر آن و سرگرم شدن مردم را به مسائل اختلاف برانگيز و دسته بندى هاى سياسى و مذهبى كه ناشى از حوادث پيش از او بود خطرى جدى براى اسلام و مسلمين مى دانست و راه رفع و دفع اين خطر را بازگشت به عصر رسول اكرم "ص" و به خاطر آوردن بركات وجود آن حضرت، با مقايسه ى اوضاع قبل وبعد ازبعثت مى دانست، كه احتمال مى رفت تا از خاطره ها محو گردد و نسل هاى پس از آن دوران كه شاهد وناظر آن تحولات زود گذر نبوده اند، از بركات بعثت محروم شوند و به كلى از آنها فاصله گيرند. به خصوص كه دست هاى پنهانى از منافقان و يا نو پيدا در صدد بودند تا جوان ها را از گذشته ى اسلام دور نگه دارند.

ما اينك همين مشكل را راجع به نسل هاى پس از انقلاب داريم و خطر بيگانگى و جدايى اين نسل ها را از جاذبه هاى دوران انقلاب، احساس مى كنيم. بخشى از اين ناآگاهى نسل جديد طبيعى است،ذ اما بخش ديگر عمدى است و دشمنان انقلاب و اسلام با توطئه و نيرنگ هاى گوناگون، جدا در صدد جدا كردن انى نسل از انقلاب هستند و مى خواهند جوانان، چيزى از جاذبه ها و آثار انقلاب ندانند و به جاى آن به جاذبه هاى غربى ما جلب شوند.

ما حالا خوب مى فهميم كه على "ع" چه خطر بزرگى را براى آينده اسلام احساس و يا پيش بينى مى كرده و چاره را منحصر به آگاهى دادن به نسل جوان و نيز تذكار و ياد آورى و هشدار به نسل دوران رسول اكرم "ص" كه هنوز باقى اما در شرف انقراض بودند و دنيا پرستى و چالش هاى سياسى و دسته بندى هاى فرقه اى و مسلكى، آنان را از
گذشته ى اسلام باز داشته بود مى ديد.

عوامل روانى و اخلاقى وحدت و اختلاف


مسلما برخوردها و روحيات اخلاقى سالم، در ايجاد وحدت و برادرى ميان مسلمانان و به عكس روحيات ناسلام و دل هاى مريض و برخوردهاى نامطلوب، در ايجاد اختلاف موثر است. در اين زمينه سخنانى از على مى آوريم:

- قلوب الرجال وحشيه، فمن تالفها اقبلت عليه. [ صبحى صالح، ص 477، حكمت شماره ى 50. ] "دل هاى مرم طبعا بيگانه و وحشى است، هر كس با آنها الفت پيدا كند به او روى مى آورند."

در اين جمله به يك نكته ى روانى جهت نزديكى و دوستى مردم با هم اشاره نموده است. مردم، خود به خود تحت تاثير هوا و هوس و جهالت و طمع و حرص و عوامل ديگر محيط و خانواده و از همه بيش تر خامى، راه بيگانگى و فرار از ديگران از انتخاب مى كنند. راه جلوگيرى از زيان اين خصلت روانى، همانا دوستى و الفت و محبت با مردم است. و آگاهى از اين خاصيت روانى براى مصلحان جامعه و رهبراين و داعيان وحدت امت، در اولويت قرار دارد.

- اعجز الناس من عجز عن اكتساب الاخوان و اعجز منه من ضيع من ظفر به منهم. [ صبحى صالح، ص 470، حكمت شماره ى 12. ] "ناتوان ترين مردم، كسى است كه از به دست آوردن برادران و دوستان عاجز باشد. و ناتوان ترين از او كسى است كه چنين دوستان بازيافته را از دست بدهد."

در اين سخن امام "ع" به يكى از نقاط ضعف مردم در راه معاشرت و دوست يابى اشاره مى كند، در حالى كه شايد به تصور ما عاجزترين مردم كسى است كه از لحاظ ناتوانى جسمى يا اقتصادى يا فرهنگى و مانند آنها عاجز است. امام "ع"، كسى را كه در دوست يابى و مردم دارى ناتوان باشد و بالاتر از آن، انسان ناتوان در حفظ دوستان و ادامه ى دوستى با آنان را عاجزترين مردم مى داند.

/ 5